٢٢.١١.٠٥

ديپلمات روزهاى تب آلود

گفت وگو با دكتر پرويز ورجاوند درباره كارنامه دكتر فاطمى
بخش اول
آقاى دكتر ورجاوند! ويژگى هاى دكتر فاطمى به عنوان روزنامه نگار منتقد و اصلاح طلب چه بود و جايگاه او در تاريخ مطبوعات ايران چيست؟ دكتر فاطمى به شهادت سرمقاله ها و نوشته هاى مختلفش، يك روزنامه نگار بى پروا و جسور و بسيار شجاع بود اما نكته مهم اين است كه بين قلم فاطمى و قلم ديگر روزنامه نگارانى كه در ايران بى پروا قلم زدند و جسارت كردند و با معضل مواجه شدند و جانشان را هم از دست دادند يك تفاوت عمده وجود داشت و آن تفاوت عبارت از اين بود كه دكتر فاطمى مى كوشيد برمبناى شناخت مسائل و تجزيه و تحليل آنها، موانعى را كه بر سر راه حركت مثبت جامعه قرار داشتند و عوامل و عناصرى كه سد راه استقلال واقعى كشور و توسعه گسترده و همه جانبه سياسى كشور بودند، مورد نقد و خطاب قرار دهد و در قالب يك تفكر ملى و نه در قالب برخورد با يك شخص، سعى داشت با همه جريان ها و گروه هاى مخالف منافع ملى رودررو شود و در واقع به افشاگرى نقش اين عناصر و روند فعاليتشان بپردازد كه اين امر در كار روزنامه نگارى آن زمان ايران در نوع خودش قابل توجه بود. در واقع دكتر فاطمى با يك نگرش ملى در تمام ابعاد و زمينه ها با مسائل ميهن و جامعه اش برخورد مى كرد
دكتر فاطمى در عرصه مطبوعات، روزنامه نگار منتقد و در برخى مواقع تندرو شناخته مى شود كه تاختن بى پرواى او به دربار و حتى شخص شاه و سياست هاى انگليس شاهد اين مدعا است. آيا اين مشى را مى توان مورد اعتراض قرار داد؟ با حركتى كه به رهبرى دكتر مصدق در مجلس آغاز شد و با بنيانگذارى جبهه ملى به رهبرى او، تداوم پيدا كرد و اقداماتى كه قدرت هاى استعمارى زمان به ويژه انگلستان براى حفظ سلطه خود در ايران به كار مى بردند، دكتر فاطمى در پى پيشنهاد ملى شدن صنعت نفت به گونه اى شفاف، نقش و توطئه بيگانگان را در ابعاد مختلف طرح و مورد حمله قرار داد. بايد توجه داشت كه حمله به سياست هاى انگلستان از طرف حزب توده و طيف روزنامه هاى وابسته به آن حزب با حمله و افشاگرى هايى كه از سوى دكتر فاطمى صورت مى گرفت تفاوتى اساسى داشت. زاويه اى كه آنها براى حمله به سياست هاى انگلستان انتخاب مى كردند بر مبناى ديدگاه ايدئولوژيك خاصى بود كه با سياست هاى انگلستان رودررو بود. در حالى كه دكتر فاطمى به عنوان كسى كه عمق فاجعه حضور استعمارى انگلستان را در ايران درك كرده بود با سياست هاى انگلستان به عنوان عامل ضربه به منافع ايران به مقابله برخاست. فاطمى با اعتقاد به اينكه منابع ايران طى چندين ده سال از سوى انگلستان مورد بهره بردارى غارتگرانه قرار گرفته و بيش از يك قرن نقش سلطه گرانه او بر منافع ايران تا مرز تجزيه بخش هاى عمده اى از اين سرزمين، لطمه وارد ساخته بود با استعمارگر پير به نبرد برخاست. او با آگاهى از قدرت و نفوذ انگلستان در بدنه حاكميت ايران و اينكه قادر بود تا همه چيز را در جهت منافع خود به ايران تحميل كند، مى كوشيد با عوامل وابسته به قدرت انگلستان كه در جاى جاى ساختار سياسى و حكومتى ايران، از دربار گرفته تا مجلس و مجلس سنا و ارتش مبارزه كند و به افشاى آنها بپردازد. بنابراين راستاى حمله و مبارزه او برمبناى شناخت دردشناسانه اى شكل گرفته بود كه هدف آن كوتاه كردن دست بيگانگان و سرسپردگان آنها از منافع ملى ايران بود
پس از دوره روزنامه نگارى صرف، در ادامه فعاليت هاى سياسى دكتر فاطمى، شاهديم او در تشكيل جبهه اى فراگير نقش آفرين است، به اعتقاد شما چه تحليلى دكتر فاطمى را واداشت به حركتى جبهه اى همت گمارد و نقش او را در سازمان سياسى اى چون جبهه ملى چگونه ارزيابى مى كنيد؟ با حضور موثر دكتر مصدق در صحنه مبارزات ملى ايران، فاطمى يك نوع شيفتگى خاص نسبت به دكتر مصدق پيدا مى كند و مى كوشد زير پرچمى كه بر دوش مصدق است توانمندتر حركت كند و به اين تحليل مى رسد كه مبارزه با انگلستان و عوامل وابسته به آن بايد در چارچوب يك جريان سازمانى گسترده و در قالب جريانى ملى تداوم پيدا كند. به اين ترتيب او براى شكل گرفتن جبهه ملى به عنوان موتورى نيرومند دست به كار مى شود. دكتر فاطمى و ديگر رهبران جبهه ملى آگاهانه از ايجاد يك سازمان حزبى منسجم پرهيز مى كنند و بر آن مى شوند تا همه كسانى را كه براى حفظ منافع ملى ايران به مجموعه اى از اصول بنيادين پايبندند زير يك چتر گرد بياورند. شورايى باشد و هيات اجرايى كه مصوبات شورا را به اجرا درآورد. دكتر مصدق و فاطمى با شناختى درست از شرايط زمان و جامعه ايران، بر آن بودند تا جريان گسترده و فراگيرى را سامان دهند تا بيرون از قالب هاى محدود حزبى بتواند گروه هاى فراوان و مجموعه اى از سازمان هاى سياسى و صنفى را دربرگيرد. آنها با توجه به طرح ديدگاه هاى ايدئولوژيك از سوى سازمان هاى مختلف كه عامل موثرى در واگرايى جامعه ايران مى توانستند باشند، بر آن بودند تا با توجه به نياز مبارزه ملت به همه جريان ها و همبستگى وسيع تر مردم، جامعه را حول محور هدف هاى اساسى ملى و قابل پذيرش از سوى مردم بسيج كنند و به ميدان بياورند. فاطمى در اين مرحله براى به اجرا درآوردن ديدگاه هاى مبارزاتى اش در برابر انگلستان و عوامل و گروه هاى وابسته به آن به ضرورت و نياز به وجود آمدن يك جريان سياسى فراگير، بركنار از طرح ديدگاه هاى ايدئولوژيك تنش آفرين اعتقاد داشت، پديده اى كه دكتر مصدق نيز بدان باور داشت. سرانجام تبادل نظرهاى آنها با چهره هايى چون دكتر سنجابى، دكتر صديقى، مهندس زيرك زاده و شمارى ديگر از شخصيت هاى ملى، منجر به تولد نيرومندترين جريان سياسى اثرگذار دوران معاصر ايران يعنى جبهه ملى شد
چه شرايطى منجر به نخست وزيرى دكتر مصدق شد و با توجه به تركيب كابينه اول به اعتقاد شما چه عواملى منجر به حضور فاطمى در اين كابينه شد و نقش او چگونه بود؟ با به وجود آمدن جبهه ملى و به دنبالش تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت و خلع يد در مجلس شوراى ملى، عوامل انگليسى تمهيدى انديشيدند تا به گونه اى مصدق را وادار نمايند از مركز اين حركت و رهبرى آن كنار گذارده شود. براين اساس به او پيشنهاد نخست وزيرى دادند و تصور مى كردند كه او شانه خالى خواهد كرد و آنها مى توانند جريانى را كه موردنظرشان است روى كار بياورند و نهضت ملى را در همان مرحله متوقف سازند. ولى مصدق با واقع بينى هوشمندانه مسئوليت را پذيرفت. طبيعى است در چنين شرايطى مى بايست هر چه سريع تر تركيب دولت ساماندهى شود. دولت اول دكتر مصدق برخلاف انتظار، دولتى نبود كه تمامى افرادش از چهره هاى برجسته اى باشند كه به هدف ها و راه و روش و منش مصدق و جبهه ملى وفادار باشند. دليل چنين امرى خود نياز به تحليلى همه جانبه دارد تا چرايى آن بازشناخته شود. از جمله مى دانيم كه دكتر مصدق عواملى را كه آگاهى دارد داراى پيوندهايى با جريان هاى مرتبط با انگلستان هستند در كابينه اش شركت مى دهد. زيرا كه بيرون نگاه داشتن آنها سبب مى شد بر نگرانى هاى شديد آنها افزوده شود و در همان آغاز دست به توطئه ها و موضع گيرى هاى شديدى بزنند. دكتر مصدق آگاهانه بر آن بود كه اخبار از طريق عوامل وابسته، بدون واسطه و بدون يك كلاغ چهل كلاغ از درون دولتش بيرون برود. او اين شيوه رو بازى كردن را در شرايط حساس مبارزه ملت ايران ضرورى مى دانست. در آن شرايط حساس، مصدق نياز به چهره هاى قابل اعتمادى داشت كه بتوانند بخش عمده اى از بار مبارزه را با توانمندى بر دوش بكشند. دكتر فاطمى به دليل داشتن جسارتى كه پيش از اين گفته شد، و ارادت خاصى كه به دكتر مصدق داشت و وفادار بودنش به نهضت ملى و مبارزه ضداستعمارى آن از جمله چهره هاى معدودى بود كه دكتر مصدق بر روى او حساب مى كرد و حضورش در كابينه حائز اهميت بود
در كابينه نخست دكتر مصدق، فاطمى علاوه بر معاونت سياسى و پارلمانى نخست وزير، به عنوان سخنگوى دولت نقش بسزايى در حفظ ارتباط دولت با مردم از طريق رسانه ها ايفا مى كرد. فعاليت هاى دكتر فاطمى در اين سمت با توجه به ويژگى ها و توانايى هاى او كه پيش از اين ذكر كرديد چگونه توانست در پيشبرد اهداف دولت ملى اثرگذار باشد؟ دكتر فاطمى به عنوان معاون سياسى و پارلمانى نخست وزير، نقش سخنگوى دولت را برعهده گرفت و اين نقش عاملى بود تا وى در هفته چندبار با روزنامه نگاران تماس داشته باشد. از آن جايى كه او خودش يك روزنامه نگار چيره دست بود، توانايى اين را داشت تا از اين طريق مسائل و مشكلاتى را كه دولت با آن روبه رو بود و اقدامات و تصميمات صورت گرفته در دولت و تلاش هايى را كه در جريان خلع يد صورت مى گرفت، در اختيار رسانه هاى آن زمان قرار دهد و از طرح مسائل توطئه آميز و جنجال آفرين تا حد ممكن جلوگيرى كند. از سوى ديگر او مى توانست آنها را با تمهيداتى وادار كند تا از برخى شيطنت ها بپرهيزند. وى در مقابل بخشى از مطبوعات وابسته به حزب توده و آنهايى كه با عناصر انگليسى در ارتباط بودند، توفيق يافت تا تعدادى روزنامه را كه به جريان نهضت ملى وفادار و يا علاقه مند بودند، به صحنه آورد
با توجه به نقش پررنگ فاطمى در كابينه اول، به اعتقاد شما فاطمى با استعفا از سمت معاونت و شركت در انتخابات مجلس هفدهم چه اهدافى را دنبال مى كرد؟ و يا چه شرايط سياسى و يا عواملى باعث اين اقدام دكتر فاطمى شدند؟ پس از جريان ترور ايشان بر سر مزار محمد مسعود، وى با بيمارى و ناراحتى شديدى مواجه گشت و با جراحى هاى چندگانه بر روى او در ايران و آلمان به نظر مى رسيد كه براى مدت ها از صحنه فعاليت هاى سياسى دور بماند. ولى دكتر فاطمى بى درنگ پس از بازگشت از آلمان خود را براى حضور در مجلس در تهران آماده كرد. فاطمى با كسب اجازه از دكتر مصدق خودش را كانديداى مجلس كرد. قصد او آن بود كه عناصر سرسپرده و وابسته را در مجلس با مانورهاى بهنگام فلج نمايد و نگذارد آنها صحنه را در اختيار بگيرند. اين نظر با توجه به تجربه مجلس هاى قبلى بود كه اشخاصى نظير بقايى، مكى و حائرى زاده، از يك طرف و جمال امامى و دكتر طاهرى ها از طرف ديگر و يكى دو سه نفر از عناصر وابسته به حزب توده كه سكاندار بودند و از پس پرده مجلس را مى گرداندند، اقدام درستى بود. بنابراين شركت دكتر فاطمى در مجلس هفدهم به عنوان چهره معتبرى كه صداقتش در قبال مسئله نهضت ملى ايران و موضع اش در قبال استعمار انگلستان و عناصر وابسته به آن و طيف وابسته به حزب توده مشخص بود، اقدامى انديشيده به شمار مى رفت و او مى توانست در مجلس نقش آفرين بزرگى باشد
در كابينه دكتر مصدق كه پس از پيروزى ملت در قيام سى ام تير تشكيل مى گردد، فاطمى سمت وزير خارجه را عهده دار مى شود. به نظر شما چه ضرورتى باعث مى شود كه فاطمى از مجلس به كابينه بازگردانده شود و مسئوليت وزارتخانه مهمى چون وزارت خارجه را قبول كند؟ در اين مرحله كه دكتر فاطمى بار ديگر در كابينه حضور پيدا كرد، حضورش يك ضرورت بى چون وچرا بود. زيرا كه هيات دولت بر مبناى رويدادهايى كه در جامعه ايران به وقوع پيوسته بود و براساس اطلاعات دقيقى كه از حركت هاى گسترده و توطئه هاى پس پرده انگلستان و دربار به دست آمده بود، نقش بسيار حساس ترى را مى بايست برعهده بگيرد. دولت جبهه ملى مصدق در آن مرحله در يك هماهنگى اعلام نشده از سوى جريان هاى انگليسى، دربار و حزب توده در معرض تهاجم قرار داشت. اعتصاب ها در اينجا و آنجا سازماندهى مى شد و برنامه آن بود تا به هر نحو كه شده است دولت را به شدت درگير مسائل داخلى سازند. همزمان روند مذاكره با هيات هاى انگليسى و آمريكايى روشن ساخت كه انگلستان بر آن است تا به اصل ملى شدن نفت در ايران به معناى واقعى كلمه تن در ندهد. بنابراين دكتر مصدق تصميم گرفت تا در برابر توطئه ها و سازماندهى هاى انگلستان موضع گيرى كند و راه را بر اقدامات او سد سازد. از اين رو به قطع رابطه با انگلستان تصميم گرفت. با اشاره اى كه به ناهمگونى دولت اول مصدق داشتم، وزير خارجه اى كه در دولت بود پيوند لازم با جريان ملى شدن صنعت نفت و نهضت ملى نداشت، از اين رو زمانى كه در هيات دولت تصميم بر آن گرفته شد كه قطع رابطه با انگلستان به مرحله اجرا درآيد و مى بايست اعلاميه مربوطه را وزارت خارجه تنظيم كند، نواب وزير خارجه وقت زيربار نمى رفت و تعلل مى كرد. بنابراين مصدق با قاطعيت نواب را كنار گذاشت و از دكتر فاطمى خواست سمت وزارت را قبول كند. مى بينيم كه بار ديگر در برهه اى بسيار حساس، بارى را كه به دوش كشيدنش براى خيلى ها مشكل بود فاطمى برعهده گرفت و با هوشيارى آن را به سامان رسانيد
عملكرد دكتر فاطمى در وزارت خارجه را چگونه ارزيابى مى كنيد. با توجه به آنكه دكتر فاطمى پيش از آن سابقه فعاليت ديپلماتيك نداشته است اقدامات مثبت و منفى فعاليت هاى او در وزارتخانه را چه مواردى مى توان برشمرد؟ دكتر فاطمى در فاصله چند روز پس از آنكه به وزارت خارجه آمد، اعلاميه مربوط به قطع رابطه را نوشت و با يك اولتيماتوم ۴۸ساعته، به انگلستان ابلاغ كرد و اين مسئله انگليسى ها را به شدت شوكه كرد. به دليل اينكه آنها تصور نداشتند ناگزير شوند بدين ترتيب مقدار زيادى از اسناد و مدارك سرى سفارت را به صورت كوهى از كاغذ به آتش بكشند. البته اينها مهمترين و معتبرترين اسناد نبود. مهمترين و معتبرترين اسناد با يك كاميون به سفارت آمريكا منتقل شد. بنابراين دكتر فاطمى با وضعى غافلگيركننده در جريان قطع رابطه ضربه اى محكم بر انگلستان وارد كرد و به آنها امكان اين را نداد كه فرصت كافى براى جمع وجور كردن خود و عواملش به دست آورد. اقدام غافلگيرانه دكتر فاطمى سبب شد تا انگلستان فرصت لازم براى انتقال هيات نمايندگى اش به كشور موردنظر را از دست بدهد. انگلستان كه تمام اميدش را به اين بسته بود تا هيات نمايندگى ديپلماتيك خود را از ايران به بغداد، جايى كه پايگاه هميشگى اش بود ببرد در نهايت تعجب با جواب منفى بغداد مواجه شد. دولت دست نشانده انگليس در بغداد به علت مواضع گسترده و تاثيرگذار نهضت ملى ايران از ترس دچار مشكل شدن در روابط با ايران جرات نكرد كه هيات كاركنان سفارت انگليس را بپذيرد و به ناچار انگليس ناگزير شد بيروت را انتخاب كند و گروه ديپلماتيك خود را به آنجا منتقل كند. به اين ترتيب دكتر فاطمى اولين حركت مثبتى را كه در نخستين روزهاى قبول مسئوليتش به مورد اجرا گذارد كار مشكل و پيچيده و حساس قطع رابطه با انگلستان بود. اقدام ديگرى كه ايشان انجام داد و از موارد تقريباً كم سابقه بود و يا لااقل به اين شيوه اى كه فاطمى عمل كرد در ايران بى سابقه بود، عبارت بود از تشكيل دو جلسه توجيهى با شركت ديپلمات هاى ايران. دكتر فاطمى معتقد بود افرادى كه مسائل سياسى ايران را در خارج از كشور نمايندگى مى كنند، مى بايست با استراتژى سياسى دولتشان در تمامى ابعاد همگام و هم خوان باشند. از اين رو، وى در دو مرحله تمام سفرا و كاردارها را در نشستى جمع كرد. در يك مرحله كليه سفرا و كاردارهاى اروپاى مركزى، شرقى و غربى را در نشستى سه روزه فرخواند و در آن تمامى مسائل سياسى در ابعاد مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. در مرحله ديگر هم اين نشست را در بغداد ترتيب داد. تشكيل اين جلسه در بغداد بيشتر به اين نيت انجام گرفت تا عمده رسانه هاى آن روز دنيا را متوجه خود نمايد. اين جلسه مى توانست در ايران تشكيل شد، ولى انجام آن در بغداد باعث شد رسانه هاى دنيا به ويژه رسانه هاى عربى كه خيلى تا آن زمان فعال نبودند، در اين چند روزى كه دكتر فاطمى نشست سفراى ايران و سپس كنسول هاى سفارت ايران را در عراق تشكيل داد، توجه خاصى به آن داشته باشند. به اعتبار اين فعاليت ها همان طور كه با مراجعه به يادداشت هاى مصور رحمانى در كتاب «كهنه سرباز» آمد، درمى يابيم كه وزارت خارجه يك باره به كانون فعاليت هاى موثر تبديل مى شود. آن زمان در سفارتخانه هاى ايران بسته به اهميت و موقعيتشان از آدم هايى استفاده شد كه صاحب نظر بودند. مصور رحمانى عضو گروه افسران ملى و ناسيوناليست ايران به عنوان وابسته نظامى ايران به بغداد مى رود و گزارش هايى را كه از او مى خوانيم حكايت از آن دارد كه دستگاه ديپلماسى ايران در دوره دكتر مصدق با همه تنگناها به دليل شناخت شخص دكتر مصدق از يك سو و به دليل فعال بودن دكتر فاطمى از سوى ديگر از حالت سفارتى كه تنها پاسپورت صادر نمايد و يا ويزا بدهد، درمى آيد و سفارتخانه به معنى واقعى كلمه به محفل فعاليت هاى سياسى و ديپلماتيك تبديل مى شود و محل جمع آورى اطلاعات مى شود. به طورى كه مى توانند دريابند كه عليه منافع ايران در آن حوزه چه اقداماتى صورت مى گيرد و آن اطلاعات را به وزارتخانه منتقل مى نمايند تا دولت و وزارت خارجه در مقابل موضع مطلوب بگيرند. بنابراين بدون آنكه توانسته باشم به همه مسائل و فعاليت ها اشاره كنم، خواستم بگويم در زمان وزارت دكتر فاطمى در وزارت خارجه از نظرهاى مختلف تحولاتى به وجود آمد و وزارتخانه از حالت ركود خارج شد و شمارى ديپلمات ملى در سفارتخانه ها حضور يافتند

٢٠.١١.٠٥

یاد بود داریوش و پروانه فروهر

زمین تهی ز رندان است
زمین تهی ز رندان است
همین تویی؟ تنها که عاشقانه ترین نغمه ها را دوباره بخوانی
بهار آمده، از سیم خاردار گذشته ، تو خامشی ، که بخواند؟ تو گر روی که بماند؟
یاران و عزیزداران ایران زمین نمیشود از دل تاریکیهای زندان اوین به یاد داریوش قهرمان و پروانه ی عزیز قلم بزنی و اشک امانت را نبرد. سخت است که در اولین شب آذرماه در گوشه ی زندان اوین باشی و بلندای آه, همتای نفسهایت بغض بشود و راه گلویت را نگیرد. هیهات که در این بیغوله ی تنهایی در غل و زنجیر شب پرستان حتی اجازه نیابی که از دل بسرایی و به یاد عزیزان پرپر شده ات شمعی روشن کنی و دندان به هم سایی. یاران ؛کیفر دگر اندیشی اگر خنجری شد و به سینه ی آن مبارزان خورشید صفت فرود آمد ، اینک زنجیری است بر دل و دست ما که رهرو آن بزرگانیم و در مکتب عشق به میهن ، طوق شاگردی را بر گردن خود داریم. داریوش عزیز و پروانه ی عاشق ؛ آن مبارزان آزادیخواه و خستگی ناپذیری که نیم قرن بی خدشه و سازش و تسلیم به مجاهدت در راه نهضت ملی ایران کوشیدند و به پیروی از مقتدایشان " زنده یاد دکتر محمد مصدق" بی سستی و انحراف و پنجه در پنجه ی دشمنان ایران و ایرانی انداخته و به رزمی غیورانه پرداخته اند، اگرچه به خنجر همان دشمن در حجاب جسمانی شده و از چشم دنیایی دور شده اند لیکن باور کنیم که در حضوری روحانی هنوز در کنار ما هستند و هر شب بر دستهای فرزندان ایران زمین مرهم محبت میکشند و به صورت شکسته ی زندانیان وطن سرود ای ایران را سر می دهند. " ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم....... جان من فدای خاک پاک میهنم...... در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما.... پاینده باد خاک ایران ما" ما ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی آن دو فرزانه و آن دو مبارز از دوستان و عزیزانی که اینجا گرد آمده اند و از عاشقان ایران در سراسر دنیا مجدانه می خواهیم که به نام ایران و غیرت ایرانی نگذارند که خون پاک این دو شهید اهل آبادی وطن ملعبه ی شارلاتانیزم قضایی رژیم شده و همچنان در پرده ی اسرار بماند. ایران دوستان به خدا صبر و بردباری بیش از این حرام است، چگونه انتظار دارید که حکومت حاضر و در این شرایط که به قول آن زنده یاد طوسی ( زمستان است ..... سرها در گریبان است.... و گر دست محبت سوی کس یازی.... به اکره آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است) بیاید و خورشید حقیقت را به ما هدیه کند. وقتی حکومتی پیگیری و کشف حقیقت قتلها(زنجیره ای) را تاب نمی آورد چگونه از او انتظار انتشار خود حقیقت را میشود داشت. ما که در احیای خون آن دو عزیز استواریم ولو اینکه دست و پایمان در زنجیر باشد ، شما نیز چنین باید که راه همین است
با دورد به ایران و ایرانیان
مهرداد حیدرپور- مصطفی جوکار- بهنام وفاسرشت- بند 350 زندان اوین

١٩.١١.٠٥

Uno verurteilt Menschenrechtslage im Iran

Die Vollversammlung der Vereinten Nationen hat die iranische Regierung scharf kritisiert. Sie wirft ihr unter anderem die Verfolgung von Andersgläubigen und Folter vor.
Der Iran ist von den Vereinten Nationen wegen schwerer Verstöße gegen die Menschenrechte getadelt worden. In einer Resolution wirft die UN-Vollversammlung der Regierung in Teheran unter anderem vor, Menschenrechtsvertreter, Andersgläubige, die politische Opposition sowie Journalisten einzuschüchtern und zu verfolgen.
Die Entschließung wurde auf Initiative Washingtons mit 77 Stimmen verabschiedet. 51 Länder, unter ihnen Simbabwe, Sudan und Kuba lehnten die Resolution ab. 46 Staaten enthielten sich der Stimme. Anstoß nahm das UN-Plenum auch daran, dass der Iran internationalen Normen in der Justiz zuwider handele, Folter und brutale Strafen wie die Amputation von Gliedmaßen anwende sowie Hinrichtungen öffentlich ausführe.
Die Resolution ermahnt Teheran darüber hinaus, die Diskriminierung des weiblichen Geschlechts und ethnischer, religiöser sowie anderssprachiger Minderheiten abzuschaffen.

مجمع عمومی سازمان ملل نقض حقوق بشر در ایران را محکو م کرد

به گزارش خبرگزاری فرانسه از نیویورک، مجمع عمومی سازمان ملل متحد امروز با تصویب قطعنامه ای، از نقض مستمر حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی عمیق کرد و از رژیم تهران خواست به پایمال کردن حقوق انسانی در ایران خاتمه دهد
این قطعنامه با 77 رای موافق، 51 رای مخالف و 46 رای ممتنع به تصویب رسید
ایالات متحده آمریکا ضمن استقبال از تصویب این قطعنامه، آن را یک پیروزی برای مردم ایران توصیف کرد
خانم آن پاترسون، معاون سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد ابراز امیدواری کرد که مردم ایران این قطعنامه را پیامی از سوی جامعه بین المللی برای حمایت از آنان تلقی کنند
جمهوری اسلامی تلاش زیادی بعمل آورد که از تصویب این قطعنامه جلوگیری کند، اما موفق نشد
در بین کشورهايی که به این قطعنامه رای مخالف دادند، همدستان رژیم همچون بلاروس، کوبا، ونزوئلا، زیمبابوه و روسیه دیده می شوند
قطعنامه مزبور از سوی کانادا ارایه شد و از حمایت 38 کشور از جمله ایالات متحده آمریکا برخوردار بود
در این قطعنامه استمرار شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی و صدور احکام وحشیانه و غیرانسانی از قبیل شلاق زدن و قطع اعضای بدن به شدت محکوم شده است
همچنین در این قطعنامه موج اعدامهای علنی بخصوص اعدام نوجوانان زیر 18 سال، نقض آزادی بیان و آزادی اجتماعات، نقض حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی و قومی توسط فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران، شدیدا محکوم شده است

١٦.١١.٠٥

TEHERAN

هشدار 674 فعال سياسی نسبت به 'سياست بحران آفرينی در ايران

ششصدوهفتادوچهار تن از فعالان سياسی و فرهنگی در ايران با انتشار بيانيه ای خطاب به ملت ايران هشدار داده اند که اين کشور با نافرجام ماندن اصلاح طلبی از درون حاکميت بسوی بنيادگرايی سوق داده شده با پريشانی اجتماعی و آشفتگی اقتصادی بنيادين روبروست و شرايط روز به روز بدتر می‌ شود
امضاکنندگان بيانيه حکومت ايران را متهم کرده اند که بحران آفرينی و سرکوب اجتماعی را به سياست خود برای ادامه سلطه بر کشورتبديل کرده و اين سياست را از راه تنشزايی در روابط خارجی و تنگ و امنيتی کردن فضای سياسی و کاربرد تهديد و خشونت دنبال می کند
از ديد نويسندگان بيانيه، رسانه ‌های همگانی دولتی در ايران به دنبال شستشوی مغزی ملتند، درهم آميختگی نهادهای دينی دو دولتی به ازبين رفتن يا سست شدن باورهای دينی مردم انجاميده، اعتياد به صورت افسارگسيخته ای رواج يافته، ارزشهای اخلاقی و خانوادگی سقوط کرده و عملکرد حکومت در حوزه ‌های فرهنگی و اجتماعی باعث رواج جرائمی همچون تجاوز به عنف، قتل، خودکشی‌، ترورهای سياسی، تجاوز به حقوق شهروندی و دست اندازی به حوزه خصوصی افراد و حاکم شدن يأس و نوميدی بر نسل جوان و بسياری ناهنجاريهای ديگر شده است
در بعد اقتصادی نيز در اين بيانيه از ناهنجاريهايی همچون رواج انحصارگرايی، اشاعه بيکاری، تورم، فرار مغزها، پولشويی، فساد گسترده مالی بويژه در نزديکان هرم قدرت، برخورد قضائی گزينشی و دوگانه باحيف و ميل کنندگان ثروتهای ملی خبر داده شده و همه اينها به ناکارآمدی ساختار حکومت نسبت داده شده است
صادرکنندگان بيانيه، سياست خارجی ايران را ديپلماسی واکنشی، دشمن ‌تراش، بی‌ برنامه و ضدملی توصيف کرده و آن را نيز به "ناکارآمدی ساختار حکومت" نسبت داده اند
نويسندگان و امضاکنندگان اين بيانيه معتقدند که مردم ايران در سال ١٣٥٧ انقلاب کردند تا حاکميت ملت جايگزين استبداد شود، عدالت اجتماعی به جای تحقير و تبعيض برقرار گردد و جامعه مدنی و حکومت قانون استقرار يابد اما اين خواسته ‌ها هنوز تحقق پيدا نکرده و با وجود ساختار حقوقی موجود ايران امکان تحقق آنها وجود ندارد چراکه به باور آنها در ايران مراکز قدرت فراقانونی، روحيه قانونگريزی و حاکميت فردی و فقهايی آميخته با سرشت خودکامگی وجود دارد
در اين بيانيه خطاب به مردم ايران که هفده ميليون تن از آنان محمود احمدی نژاد را به عنوان رئيس جمهور خود برگزيده اند هشدار داده شده که دولت آقای احمدی نژاد نمی تواند به شعارهای مهرورزی، مبارزه با فساد، نيل به عدالت و رفع محروميت عمل کند چراکه به باور نويسندگان بيانيه، اعضای اين دولت افرادی نظامی - امنيتی اند که دست به تفتيش عقايد می زنند و در ساليان گذشته نبض اقتصاد کشور را در بنيادهای غير پاسخگو به ملت و ديگر مراکز اقتصادی در سايه در دست داشته ‌اند، از مزيت فرودگاهها و اسکله‌ های پنهان و آشکار و قاچاق بهره برده ‌اند و نتيجه عملکردشان، مردم را به تباهی و سيه روزی نشانده است
در مورد پرونده هسته ‌ای ايران، صادرکنندگان بيانيه با آنچه زورگويی قدرتهای بزرگ خارجی و استانداردهای دوگانه خوانده اند اعلام مخالفت کرده اما در عين حال دولت را متهم کرده اند که با جاه ‌طلبی، ندانمکاری و پنهانکاری، حقوق ملت ايران را ضايع کرده و رفتاری نسنجيده داشته که باعث شده تعليق موقت غنی سازی اورانيوم در کشور به توقف کامل و دائم منتهی شود
رويارويی ايران و غرب بر سر برنامه اتمی اين کشور از سوی صادرکنندگان بيانيه اقدامی برای مصرف داخلی و انحراف جنبش آزاديخواهی و دموکراسی در ايران ارزيابی شده است
در اين بيانيه در عين حال، تأمين آزادی و استقرار حکومتی مردمسالار، مهمتر از دستيابی به فناوری هسته ای قلمداد شده، چراکه به عقيده صادرکنندگان بيانيه، با استقرار حکومت ملی برخاسته از مردم، "نه نگرانيهای ادعايی قدرتمندان جهانی موردی خواهد داشت، نه اولويتهای اصلی برنامه‌ های پيشرفت علمی و عمرانی کشور زير سؤال خواهد رفت و امکان دسترسی به بخشهای گوناگون علوم و فنون فراهم خواهد آمد"
امضاکنندگان بيانيه در پايان خواستار اصلاحات راستين ساختاری بر مبنای اعلاميه‌ های جهانی حقوق بشر و الحاقيه ‌های آن و تأمين آزايهای اساسی، عدالت و حکومت قانون شده، و از تمامی آزاديخواهان ايران که به استقلال و آزادی کشورشان می ‌انديشند، ‌خواسته اند پيش از آنکه تماميت ارضی، استقلال، آزادی و امنيت اين کشور "بر اثر سياستهای ويرانگر و واپسگرايانه‌ حکومت در معرض خطر بيشتر قرارگيرد و خسارات جبران ناپذيری بوجود آورد"، به تلاش همه جانبه در اين راه برخيزند
در ميان امضاکنندگان بيانيه اين نامها به چشم می خورد
بهاء الدين ادب، فاطمه حقيقت جو، لطيف صفری و سيدعلی اکبر موسوی خوئينی نمايندگان پيشين مجلس، عبدالعلی اديب برومند رئيس شورای مرکزی جبهه ملی ايران، علی افشاری از رهبران جنبش دانشجويی ايران، عباس اميرانتظام سخنگوی نخستين دولت ايران پس از انقلاب، داوود هرميداس باوند استاد دانشگاه تهران، سيمين بهبهانی شاعر و عضو کانون نويسندگان ايران، فرهاد بهبهانی نويسنده و فعال سياسی، عليرضا جباری، مترجم و عضو کانون نويسندگان ايران، محمدصادق جوادی حصار و فريبا داوودی مهاجر روزنامه نگار و فعال سياسی، علی اشرف درويشيان نويسنده و عضو کانون نويسندگان، فريبرز رئيس دانا اقتصاددان و عضو کانون نويسندگان، ناصر زرافشان وکيل دادگستری و عضو کانون نويسندگان، عبدالفتاح سلطانی و سيدمحمد سيفزاده وکيل دادگستری، محمد شانه چی بازرگان، حسين شاه اويسی استاندار کردستان در زمان نخستين دولت پس از انقلاب، حسين شاه حسينی رئيس سازمان تربيت بدنی در نخستين دولت پس از انقلاب - استاد دانشگاه و فعال سياسی، ناصر فربد رئيس ستاد ارتش در زمان نخستين دولت پس از انقلاب، مرتضی فيروزی روزنامه نگار، علی اکبر معين فر وزير نفت و پرويز ورجاوند وزير فرهنگ و هنر در نخستين دولت پس از انقلاب، محمد ملکی نخستين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب، يوسف مولايی استاد دانشگاه و وکيل دادگستری، عبدالرضا هوشنگ مهدوی استاد دانشگاه و مترجم و ابوالفضل ميرشمس شهشهانی، حقوقدان و فعال سياسی

١٥.١١.٠٥

کاریکاتوریست و کاریکاتور مطبوعاتی


وقتی از کنار دکه روزنامه فروشی رد می‌شوید، یا نه وقتی با اتوبوس از خانه تا محل کار را طی می‌کنید و زیر چشمی سرکی هم به روزنامه بغل دستی خود می‌کشید احتمالاً با اینگونه تصاویر برخورد کرده‌اید. منظور همان طنزهای تصویری است که در گوشه و کنار هر مطبوعه ممکن است به صورت یک ستون ثابت تحت عناوینی چون: نگاه روز، مقاله‌های بی‌متن، آخرین برنده و... خودنمایی می‌کنند. اما... نکته‌ای که قرار است به آن بپردازیم فرای تاریخ، تکنیک و چگونگی به وجود آمدن آن می‌باشد. ـ یک کاریکاتوریست به جرم رسم تصویر... از کشور اخراج شد. ـ فلان کاریکاتوریست به علت رسم یک کاریکاتور توهین‌آمیز به... بازداشت شد. ـ نشریه... به علت درج... کاریکاتور... محکوم به پرداخت... شد. هر کدام از موارد فوق ممکن است چه مبحثی را در خود نهفته داشته باشد که بعضاً فرد، عده یا جامعه‌ای را به آن وا می‌دارد که خالق اثر را در بعضی موارد مورد نکوهش یا سرزنش قرار دهند. معمولاً کاریکاتور مطبوعاتی به دو شکل بدون شرح و با شرح در لابه‌لای نشریات مختلف خودنمایی می‌کند، که مقوله با شرح آن به خاطر عجین بودن با نوشتار نزد مردم راحت‌الحلقوم‌تر به نظر می‌رسد. چرا که پیش از این که شخص بیننده خودش را به زحمت بیندازد و در مورد مساله فکر کند نوشتار اثر خود را انتقال می‌دهد. اصولاً در حالت معمول یک کاریکاتوریست مطبوعاتی، روزانه می‌بایستی تورقی به مطبوعات کشور و یا با نگاهی روزتر گذر و نظری نیز به خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های الکترونیکی مختلف نیز داشته باشد، تا بتواند سوژه یا موارد مورد نظر خود را پیدا و در دفترچه یادداشتی که اغلب به همراه دارد، یادداشت نماید. پس از جستجو و یادداشت عناوین مختلفی از خبر یا متون مورد نظر، مجدداً شروع به انتخاب بهترین مورد عناوین یادداشت شده خود نموده و اولین اتودهای خود را از زوایای مختلفی که مردم کمتر به آن توجه داشته‌اند، خلق می‌کند. در این راستا برای ارایه مفهوم مورد نظر و هرچه عامه فهم‌تر، کلام را به خدمت گرفته و طرح نهایی را ارایه می‌دهد. اما... نکته‌ای که در اینجا حایز اهمیت است و کلیت جان کلام این نوشته را حول خود می‌خواند، این است که، از زمان کنکاش ذهن هنرمند کاریکاتوریست در ماورای حال، تا مرحله چاپ اثر، چه اتفاق‌هایی ممکن است برای او و اثر به وجود آمده روی دهد. ـ آیا این اثر خلق شده، یک اثر، کاملاً تراوش شده فقط از ذهن خلاق کاریکاتوریست است!؟ ـ آیا تولد این اثر، خود تابع شرایط خاص نبود!؟ ـ آیا خود هنرمند نیز در موقع خلق اثر، محصور شرایط زمانی شده!؟ آیا اثری که توسط شخص کاریکاتوریست به وجود آمده، آگراندیسمانی از گفتمان یک گروه و حزب نیست؟ ـ آیا کاریکاتوریست، تنها برای رسیدن به مقاصد شخصی خود، تابع تبعات مختلف شده؟ یا در نگاه کلی‌تر باید دید که هنرمند کاریکاتوریست؛ خود وسیله بوده یا وسیله ساز؟ و نیز...، خود موثر بوده یا متاثر...!؟ پاسخ دادن طراح طنز تصویری به هر کدام از سوالات فوق، او را برای رسیدن به خلق یک اثر هر چه مانی‌تر و تاثیر گذارتر کمک خواهد کرد. هر اثر هنری که یک تنش و تضاد در جامعه ایجاد کند و یا این که در نگاه دیگری تنها فاصله دو گوش مخاطب را بپیماید، نمی‌توان به عنوان یک اثر ماندگار و تاثیرگذار از آن یاد برد. اثری را می‌توان مانی خواند که حداقل، چوب خطی برای لحظه‌هایی باشد که شخص بیننده در تنهایی خود بر دیوار زندگیش نقش می‌کند. آن وقت است که می‌خندد...، می‌خند...، به خودی که در خیل ای از زمانش دور مانده است. می‌خندد...، به خودی که هر چه او را خرکش می‌کند، دو دستی زمین پدری‌اش را گرفته و رها نمی‌کند! می‌خندد...، به خودی که آن بالا ایستاده و غرق شدن خودش را می‌بیند و چرتکه زمان مانده را می‌اندازد. و نه شاید... می‌گرید،! به خنده‌ای که نمی‌انست برای چه بود؟ و می‌گرید برای این که چرا...،؟ چشمهایش اشک را نمی‌فهمند؟ و گونه‌هایش وقتی خیس می‌خورد که باران اسیدی قرن، تمام شهر را محل تاخت خود قرار می‌داد. در قریب به اتفاق جوامع مدن کنونی، معمولاً پیش از این که مطبوعات تریبون مردم باشد، تریبون گروه، حزب و یا در راستای مقاصد اشخاص هستند. در این میان ـ تیتر، متن و تصویر نیز در جهت تفکر و دیدگاه‌های از پیش تعیین شده آن پیش می‌رود. حال هنرمندا ما...،! در این مسیل سیل آسا چگونه و تا چه اندازه خواهد توانست ـ نظر باشد یا منظر ـ جای تعمق دارد. خوب یا بد،! مهم این است که در این کش و قوس، چه تعریفی برای خود، اثرش و هدفش را در پی خواهد داشت. و در نهایت برگشت به خود، چه وقت توانسته اثری خلق کند که برای جامعه زمزمه شده باشد. در غیر این صورت، خالق نقش‌های بهترین کار بست‌های دسته‌های سبزی و لفافه‌های خشکشویی و... خواهد بود. چرا! دور بچرخیم برای سکه‌ای که هنوز تعریف جیبمان نشده و دور بچرخیم برای بودنی که هنوز هستمان نشده و احساس می‌کنیم سایه‌هامان را قلم می‌زنیم، پیش از این که در دست گفته باشیم قلم خود را!؟ پس، رسام یک طنز تصویری پیش از این که بخواهد خطوط را مصلح کند و بخواهد دوباره‌ای خلق کند، به واقع باید پیشتر خودرا مصلح کرده باشد، و خودی بسازد تا تکراری برگذشته مخاطب نباشد. مخلوقی باشد فی احسن الخالقین، همانطور که پیشتر سجده کرده بودند، امروز نیز...، نه بر منیت وجودی ـ هنر او ـ بارقه‌ای از روح حضرت باری تعالی که به او عطا شده

١٤.١١.٠٥

وكيل مجتبي سميعي‌‏نژاد: بنده انتقال موكلم به زندان قزل حصار را غيرقانوني مي‌‏دانم

وكيل مجتبي سميعي‌‏نژاد از وبلاگ نويسان بازداشت شده از انتقال موكلش به زندان قزل حصار خبر داد. محمد سيف‌‏زاده در تماس با خبرنگار "ايلنا" اعلام كرد كه موكلش به زندان قزل حصار كه عموم اتباع افغاني با اتهام‌‏هاي سنگيني نظير قتل در آن نگهداري مي‌‏شوند، منتقل شده است. وي با بيان اين كه سميعي‌‏نژاد يك دانشجوست و اتهامش سياسي است، گفت: شايسته نيست با يك دانشجويي كه اتهامش سياسي است و قانون امتيازات ويژه‌‏اي براي رسيدگي به اين گونه اتهامات قائل شده است، اين گونه برخورد مي‌‏شود. بنده انتقال موكلم به زندان قزل حصار را غيرقانوني مي‌‏دانم

تله خانم انگليسي براي نيروهاي امنيتي ايران

ليندا به محض مشاهده افسران نيروي دريايي ايران فيلم عكاسي خود را از دوربين خارج كرد تا مأموران ايراني به اين نويسنده رمان‌هاي جنايي و پليسي، مشكوك شوند.شيوخ عرب نيز از فرصت استفاده كرده و تلاش كردند به فرضيه او كه در آب‌هاي مورد اختلاف بين ايران و امارات دستگير شده!، دامن بزنند. «ليندا ديويس»، نويسنده معروف انگليسي، ادعا كرده كه با همسرش «روپرت وايس» ـ بانكدار مشهور ـ در آب‌هاي مورد اختلاف بين ايران و امارات به صورت غيرقانوني بازداشت شده است. به نظر مي‌رسد اين زن ماجراجو و داستانسراي انگليسي قصد دارد با آب و تاب دادن به بازداشت 13 روزه خود، يكي از پرفروش‌ترين رمان‌هايش را طي يك سال آينده وارد بازار كند. ديويس پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه آكسفورد، به كار رمان‌نويسي روي آورد. سه سال پس از آن‌كه او اولين كتاب خود «آشيانه افعي‌ها» را به رشته تحرير درآورد، يك عضو سرويس امنيتي ادعا كرد كه «MI6» جاسوسي در بوندس‌بانك با كد «اوركاوا»‌دارد كه اطلاعات نرخ بهره پيشنهادي دولت آلمان را اطلاع مي‌داده است. اين ادعا دقيقا از صفحات كتاب «لانه افعي‌ها» گرفته شده بود. در سال 1999، يكي ديگر از مأموران سيستم جاسوسي انگليس ادعا كرد كه روس‌ها در بانك «سيتي‌او» لندن جاسوس دارند و اين موردي بود كه در كتاب وي ذكر شده بود. او سپس يك تحقيق ديگر مورد كتابش به نام «آينه‌هاي بياباني» كه ماجراي سفر او به هنك‌كنگ و ويتنام است را بیرون داد. اين رمان ارتباط با سرويس‌هاي امنيتي قاچاقچيان مواد مخدر، دلالان اسلحه، صنايع الماس و بازار سياه را به نمايش مي‌گذارد كه در دو كشور بريتانيا و آمريكا در سال 1996 به چاپ رسيد. اين گزارش مي‌افزايد: هياهوي زن و شوهر انگليسي و حمايت رسانه‌هاي خارجي از آنان‌، موضوع جزاير سه‌گانه ايراني را در صدر اخبار قرار داده است.اين در حالي است كه نزديكي به پايگاه‌هاي نظامي و پايگاه‌هاي دريايي در قلمرو دولت بريتانيا، نه تنها براي اتباع خارجي كه براي انگليسي‌ها نيز بازداشت در زندان‌هاي مخوف حومه لندن را در پي دارد و هيچ‌گونه چشم‌پوشي در اين موضوع وجود ندارد. سال گذشته، «ليندا ديويس» با شوهر و سه فرزند خود، لندن را به مقصد دبي ترك كرد تا در آنجا زندگي كنند. آنان در آنجا ويلايي را در كنار دريا گرفتند كه به اعتقادشان در كشوري است كه خيابان‌هاي بدون جنايت، دريايي زيبا و نقاطي براي اكتشافات دارد. به اعتقاد وي، اين منطقه در امارات، جايي بسيار مناسب براي ماجراجويي است. به نوشته «ديلي‌تلگراف»، «ديويس» ماجراي اخير خود را اين‌چنين شرح مي‌دهد: من و شوهرم به همراه يك ناخداي استراليايي در ساعت 3:40 دقيقه بعدازظهر به جزيره ابوموسي نزديك مي‌شديم. شوهرم در دوربين نگاه مي‌كرد و متوجه شد كه منطقه نظامي است و در همين زمان، سه قايق نظامي به طرف ما مي‌آيند. آنان به ما گفتند كه خود را تسليم كنيم و ناگهان دو قايق نظامي ما را محاصره كردند و ده مرد ـ كه اغلب آنان نظامي بودند ـ به سمت قايق ما آمدند. من مثل فيلم‌هاي سينمايي در گوشه‌اي خزيده و ساكت ماندم و آنان قايق ما را تصرف كردند. من تلاش كردم با آنها مجادله كنم، اما قايق‌ها و اسلحه‌هاي سياه آنان من را ترساند. نظاميان دوربين عكسبرداري كهنه من را آزمايش و با زبان فارسي از من سؤالاتي مي‌كردند. ابتدا فكر كردم، ممكن است با بيرون آوردن فيلم از دوربين و تسليم آن، مشكل حل شود، اما اين، مشكل بزرگي براي من ايجاد كرد. آنان به من ‌گفتند كه چرا حلقه فيلم را از دوربين بيرون آوردي؟ با اين كار، فيلم در معرض نور قرار مي‌گيرد و از بين مي‌رود. تو مي‌خواستي مسائلي را از ما پنهان كني. سپس چند بار توسط افرادي كه كمي انگليسي مي‌دانستند، بازجويي شديم. قايق ما به وسيله نيروهاي ايراني اسكورت شد و به منطقه‌اي نظامي كه 1000 يارد با ساحل فاصله داشت، رسيديم. در اين نقطه گمان كرديم كه يا ما را آزاد مي‌كنند و يا اين‌كه ما را خواهند كشت. ناگفته نماند كه تعداد بيست نفر از افسران نيروي دريايي ايران نيز در آنجا بودند. تا آن زمان، هيچ‌كدام از ما سه نفر نخوابيديم. سپس دو افسر كه به زبان انگليسي نيز مسلط بودند، از ما بازجويي كردند و بعد با ما دوست شدند. اولي به ما گفت كه به خانه‌تان بازمي‌گرديد، ولي بعدا گفتند كه شما بايد براي بازجويي بيشتر با هواپيما به بندرعباس برويد و به اين ترتيب، ما به بندرعباس رسيديم. در آنجا براي نخستين بار در زندگي‌ام از پله‌هاي هواپيما كه پايين آمدم، سوار يك جيپ ارتشي شدم. در آنجا، تعداد زيادي سپاهيان پاسدار با لباس سبز حضور داشتند. چندي پيش من در پرو زندگي مي‌كردم. البته در كشورهاي بلوك شرق نيز زندگي كرده‌ام، ولي تاكنون در فاصله سي دقيقه‌اي كشور امارات، اينچنين فقر و بيچارگي را نديده بودم و به خاطر همين، در كنار كشور ثروتمندي مانند امارات، انسان‌هاي فقير و بيچاره‌اي كه من در جزيره ابوموسي ديدم، برايم باعث تعجب بود. سپس ما به نقطه‌اي اعزام شديم كه براي هشت روز آينده محل نگهداري ما بود و گاه دسته‌جمعي از ما سؤال مي‌شد و گاه به تنهايي؛ ولي ما تروريست يا جاسوس نبوديم و از ما فيلم و عكس گرفته شد. به ما هر روز گفته مي‌شد كه به زودي آزاد مي‌شويد، ما هم مداركي امضا كرديم كه هيچ‌گونه بيماري نداريم. بازجوهاي ما هيچ‌وقت با من دست ندادند، زيرا آنان مقيد بودند كه نبايد به زن‌هايي غير از همسر خود دست بدهند. البته چندين نفر كه با ما احساس همدردي مي‌كردند، اجازه مي‌دادند به خاطر عاطفه مادري هم كه شده، با بچه‌هايم در امارات تلفني صحبت كنم، اما اجازه نمي‌دادند كه با سفارت انگليس تماس بگيرم. آنان سپس ما را به هتلي در بندرعباس بردند، در آنجا ما چند ديپلمات انگليسي و استراليايي ديدار كرديم و من از اين موضوع خوشحال شدم. اما صبح فردا كه مي‌خواستيم از هتل خارج شويم، فردي از قوه قضائيه با داشتن مداركي جلو ما را گرفت و گفت كه شما بايد به دادگستري برويد. ديپلمات‌ها هم در مقابل درخواست مقاومت كردند ولي او به ديپلمات‌ها گفت كه آنان را دستگير خواهد كرد و نيز ادامه داد كه ما بايد با پروازي به تهران برويم و ديپلمات‌ها هم نمي‌توانند با ما بيايند. در پايان، در فرودگاه تهران با سفير و همسرش ملاقات كرديم و پس از چهارده روز به دبي و كنار فرزندانم برگشتم. هم‌اكنون نيز قصد دارم كه به عفو بين‌الملل در اين زمينه شكايت كنم

١٢.١١.٠٥

نامه پیمان پیران از زندان اوین

از نوع ديگر
هستي و وجود من ـ يك ايراني ـ يك معترض سياسي در جامعه كنوني‌مان چگونه تعريف مي‌شود ؟ در اجتماعي كه ارزش‌هاي انساني در آن به شكل كالاي روزمره درآمده و به ابتذال كشيده شده ، در جامعه‌اي كه همه صاحب‌نظران داخلي و خارجي از انحطاط تدريجي زندگي عامة مردم صحبت به ميان مي‌آورند ، در كشوري كه شيفتگي عمومي‌، تنها و تنها نسبت به مصرف و روابط وسيع نزولخوار و محتكر و رانت و زد و بند اقتصادي و غيره و غيره موج مي‌زند ، آيا بحث آزادي‌هاي سياسي مرا نيز شامل مي‌شود ؟ يا اينكه آزادي سياسي در مورد افرادي چون من به حق نفس كشيدن آن هم در بازداشتگاه اوين و اندرزگاه 350 محدود مي‌شود ؟ البته كه همه ما به روشني روز مي‌دانيم كه حق آزادي سياسي و استفاده از تريبون‌هاي مختلف داخلي و خارجي و همچنين تأسيس حزب و گروه ، صرفاً براي بعضي طيف‌ها خصوصاً طيف‌هاي ليبرال يا شبه سكولار در ايران معنا مي‌يابد . افرادي چون من كه مناسبات اجتماعي در روابط توليد سرمايه‌داري را زير سؤال مي‌برند و به جاي دفاع از امنيت سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي در شالودة تكامل اجتماعي ، خواهان دفاع از طبقات محروم و نفي نظام طبقاتي و نيل به عدالت اجتماعي مي‌باشند ، نه تنها هرگز در معادلات قدرت نمي‌گنجند ، بلكه تاكنون نيز همه دنيا شاهد بوده است كه چگونه نيروهاي چپ و دموكرات ايران (تنها نيروهاي فعال در عرصة اجتماعي) ، قبل از جابه‌جايي قدرت در سال 57 و بعد از آن در دهة 60 از همين لعنت‌آباد اوين و رجائي‌شهر به زير خاك فرستاده شدند . در ادامه بايد گفت در شرايطي كه منصب‌داران و سخنرانان رسمي‌و غيررسمي‌دولتي سالهاست كه آئين و راه و رسم هزار و چهار صد سال قبل را رنگ حضور مي‌بخشند و روي كرسي‌هاي خطابه ، ملغمه‌اي از فراموشي تاريخي و خداباوري اسلامي‌و عبارات و مفهومات تناقض‌آميز غرب را به خورد مردم مي‌دهند ، شكي ندارم كه اگر تفارق ماهوي و ايدئولوژيك با محافظه‌كاران مذهبي نداشتيم مردم ، ما را نيز بخشي از طيف كهنه‌انديش مذهبي در ايران مي‌انگاشتند . اما با توجه به اين شرايط آشفته اجتماعي مي‌خواهم بگويم چگونه است كه در نظر برخي شعار و آرمان ما تشابه بيشتري با محافظه‌كاران پيدا كرده (!) و با مواضع برخي حضرات كه مايلند اصلاح‌طلب ناميده شوند همخواني ندارد ؟ در جواب ، از همين ابتدا بايد روي اين نكته مكث كرد كه در سياست داخلي ، نظام حاكم به دليل خواستگاه اجتماعي عقب‌مانده و تضاد آشكارش با دنياي مدرن امروز ، داراي بافتي است تكامل نيافته كه تار و پودش تجسم واضح قرون وسطي‌ است و در طول 26 سال گذشته همواره شعارهايي زيبا به لب آورده كه گهگاه ممكن است انسان‌هاي خام را به سوي خود بكشاند . حمايت از محرومان ، مبارزه با فقر ، آوردن پول نفت به سر سفرة مردم ، اصلاحات اقتصادي و الويت دولت براي حل مسائل معيشتي مردم و بسياري از اين دست . شعارهايي كاملاً پوچ و تو خالي كه تنها براي توليد جذابيت كاذب آنهم در آستانه برگزاري انتخابات حكومتي هميشه مورد استفاده قرار گرفته اند . عبارات تبليغاتي و شعارهايي كه بنا به ماهيت وجودي هئيت حاكمه هيچ گاه فرصت فعليت يافتن نخواهند داشت چرا كه با ناديده گرفتن شكم بارگي نهادهاي متعدد انتصابي و هزاران هزار شاهرگ مكش ارز ملي و رانت‌هاي اقتصادي و سياسي و به يغما دادن آنچه كه از نفت به دست مي‌آيد ، هيچ گاه نمي‌توان با فقر و بدبختي رو به رشد خانواده‌هاي ايراني مبارزه كرد . اين ورشكستگي تنها در بخشي از كارنامه پرمايه‌ي اين طيف ، نمايان است و وقايع چند ماه گذشته به روشني نشان داده است كه اين ناتواني سياسي با نقش كمدي و عروسك‌وار محمود احمدي نژاد ، به حوزه عمل و گفتگوي سياست خارجي نيز كشانيده شده . فكر نمي‌كنم اين تصوير مبالغه باشد كه اگر بگويم نطق‌هاي احمدي نژاد در مجمع عمومي‌سازمان ملل ، مواضع جمهوري اسلامي‌در خصوص مسائل داخلي عراق و منطقه و سخنراني‌هاي اخير در مورد كشور اسرائيل نمونه واقعي حمله با نيزه به آسيابهاي بادي بوده است . چرا كه هيچ شكي نيست با سرشت واقعي افراطي‌گري مذهبي و رسالت ارتجاعي رهبران و پشتيبانان اصلي آن و مهمتر از همه بلاهت اقليتي ذينفع كه به پيروي از آن برخاسته هرگز نمي‌توان به تنش زدايي و يا مقابله با امپرياليسم و ديگر قدرتهاي دست‌انداز به منافع مردم منطقه پرداخت . آن هم در شرايطي كه سراسر دوران حكومت ايشان اثري از درك حقايق ديده نشده و همه اذعان دارند كه تمامي‌اقدامات صورت گرفته در اين كشور اعم از منع حق آزادانه انتخاب همگاني ، محروم ساختن مردم از حق برگزاري اجتماعات ، نابرابري افراد در برابر قانون و حذف و هدم مخالفين ، همگي و همگي استهزايي بوده به انسانيت و حقوق اوليه فرد اجتماعي . با چنين اوضاع و احوالي آقايان از يك سو با ارائه ژستي مردمي‌و صلح‌دوستانه پيوسته بقاياي تفكر استبداد مذهبي در دورة فئودالي را به جامعة خود القاء مي‌كنند و از سويي ديگر در سياست خارجي خود با موضع‌گيري‌هاي هيستري‌وار و سياست‌هاي تنش‌زا در منطقه مي‌كوشند تا پيچ كنترل را تنها و تنها به نفع حفظ و بقاء خود بگردانند . بدين ترتيب كاملاً طبيعي است كه در پي اين تشنج آفريني‌ها كه سبب تحريك و عمل متقابل از سوي ديگر كشورهاي منطقه و حتي غرب شده است ، بدعت اين نوع ديپلماسي كهنه و خشن شديداً محكوم شود و در نهايت اين مردم ايران باشند كه مي‌بايست تاوان جريمه رؤياپردازي عاليجنابان را بپردازند . و اما در طرف ديگر ، در طرف ديگر حضراتي هستند كه مايلند خود را اصلاح‌طلب بنامند . قهرماناني كه در نقش لنگر نجات در توهم پيوستن به جامعه جهاني ، روند رو به رشد نظام جديد سرمايه‌داري را الگوي عمل خود قرار داده و بالطبع جذب سرمايه‌گذاري خارجي ، رعايت قواعد بازي در مقياس بين‌المللي و فراهم كردن امنيت سرمايه‌گذاري را در پيش گرفته بودند . با توجه به اين رويكرد و كنار گذاشتن مردم و همچنين زد و بندهاي جاري در بالاترين سطح قدرت بود كه ديديم چگونه سياست و اقتصاد و تاريخ و مردم همگي دست رد بر سينة آنان گذاردند . بديهي است كه ماهيت اين جريان نيز به دليل گرايش مداوم به سوي ارتجاع و بي‌توجهي به خواستهاي تودة مردم نمي‌توانست نتيجة نهضتي از پائين و حركت لايه‌هاي زيرين جامعه باشد بلكه اين جريان صرفاً محصول انواع پيوندهاي نيرومند اقتصادي و ايدئولوژيك با ساختار اسلامي‌قدرت بوده است . در نتيجه اصلاح‌طلبان در طول ده سال گذشته نه مي‌خواستند و نه مي‌توانستند شعارهاي متنازع و تبليغاتي خود را جامة عمل بپوشانند . در چنين وضعيت آشفته‌اي طبعاً مردمي‌كه از بيست و شش سال گذشته تلاش كرده‌اند تا جايگاه خود را به گفتة آقايان در “اسلامي‌ترين” كشور دنيا جستجو كنند (!) در هر گام خود با تضادهاي فاحشي ميان آنچه كه در جوامع مترقي (حداقل برابري شرايط و عدالت) خوانده مي‌شود و “دموكراسي ديني” اي (!) كه ساخته و پرداخته پرگوئي‌هاي حضرات است و همچنين هزاران محدوديت واقعي و حيله و نيرنگي كه مردم را به يكي از عقب‌افتاده‌ترين جوامع دنيا بدل مي‌نمايد ، روبرو هستند . با اين شرايط ، واضح است كه مردم به تغييراتي اساسي و جدي و تفكري نو و نيروهاي مترقي و مستقل از قدرت نياز دارند كه به راستي سخنگوي آنان باشند و در برابر حق‌كشي‌ها ، بي‌مسامحه و بي‌تعارف موضع‌گيري كنند . تا پيش از انتخابات رياست جمهوري ، شوراهاي شهر و روستا و همچنين مجلس هفتم ممكن بود اين تصور پيش آيد كه مردم منفعل شده‌اند يا ديگر پتانسيلي براي حركت‌هاي جمعي ندارند. اما مطلب اينجاست كه (بدور از پرداختن به عامل كم‌تأثير تقلب) ، عدم حضور 42 درصد از واجدين شرايط در انتخابات و همچنين “نه” گفتن اكثريت شركت كنندگان به سياست‌هاي نو ليبرالي دو خردادي‌ها و شركاي آنان (گر چه يك واكنش كور بود) ، اما به طور عيني نشان داد كه جامعه ممكن است از روند سياسي پيش آمده در كشور دلسرد شده باشد و يا به طور تسلبي تصميم‌گيري كند ولي اين مسئله هرگز به معني انفعال آنان نبوده و نيست . آنها همواره پتانسيل ايستادگي و همچنين تكاپوي هر چند ضعيف سياسي در جهت رسيدن به خواست‌هاي معقول و منطقي‌اشان را دارند و اشتباه فاحشي است كه عده‌اي گمان برند طيف دو خردادي‌ها و يا تندروان مذهبي ، آلترناتيو و يا برآوردكنندگان اصلي خواست‌هاي اكثريت مردم‌اند . دقيقاً در چنين جايگاهي است كه ضرورت پيدايش الگوي مناسب فكري به علاوه وجود تشكل‌هاي سياسي در بين مردم و همچنين ترسيم مرزبندي‌هاي مشخص ، حتي اگر با ممانعت دستگاه سركوب ايران مواجه شود ،‌ ضروري است . جان كلام اينجاست كه تاريخ نيز نشان داده است شيوه‌هاي آبكي و نمايشي ، چهره‌سازي‌هاي كاذب و يا جنجال‌هاي توخالي بدون پشتوانة مردمي‌كه توسط رسانه‌هاي داخلي و خارجي ترتيب داده مي‌شوند ، هيچ كدام از اين راهكارهاي ليبرالي توانايي مقابله با حكومت‌هاي خودكامه را نداشته و ندارند . نسخه‌هاي درهم و برهمي‌هم كه اخيراً از سوي برخي آقايان در مورد نافرماني مدني و حركت‌هاي مسالمت‌آميز براي بازپس‌گيري نيازها و حقوق اوليه فرد اجتماعي پيچيده مي‌شود ، فقط در جوامعي امكان‌پذير است كه قدرت حاكم بر آنها حداقل ، فرصت متمدن شدن را يافته باشند . در نتيجه ، اين نوع نظرات ذهني كه هيچ ربطي با سير عيني تكامل ناقص جامعه‌ ما ندارد ، سرابي بيش نيست و طبيعتاً عامل هيچ تغيير و تحولي هم نخواهند بود
در پايان اين نوشته هر چند مختصر و با اين بضاعت كم از درون زندان مي‌خواهم چند مطلب كوتاه ديگر را نيز مطرح كنم : اول اينكه آيا در نهايت اكتفا به برگزاري تجمعات نيم‌بند بدون وجود گروهها و تشكل‌هاي واقعي سياسي و سردادن شعارهاي اعتراضي اغلب ناهماهنگ و بي‌هدف ، در جاي اصلي آيا تضاد بين نظام مذهبي عقب مانده و انتظارات مردم براي دموكراتيزه شدن را مي‌تواند بطور مسالمت‌آميز حل كند ؟ آيا نظام مذهبي ايران كه يكي از مراكز چماقداري جهان امروز به شمار مي‌آيد وقتي دريابد همين حركت‌هاي نصفه و نيمه و به اصطلاح آرام بنيانش را بر باد مي‌دهد ، به استفاده از خشونت و به حذف مخالفان خود نمي‌پردازد ؟ از طرفي ديگر مردم آسيب‌ديده از نوع كشورداري آقايان ، تا چه وقت و چه قيمتي را تنها براي اين حركت‌هاي ليبرالي بي‌فايده كه در نظر من بيشتر حاصل همزيستي رژيم با دو خردادي‌ها و امثال آنها بوده است ، پرداخته‌اند و بايد در آينده نيز بپردازند ؟ آيا بايد با اين جانبداري‌ها و اين نوع همزيستي موافقت كرد ؟ آيا … جواب اينگونه سؤالات و ماهيت جريانات انحرافي كه از آن صحبت به ميان آوردم بر من و امثال من كاملاً روشن شده بود ، اميدوارم كه بر ديگران هم هر چه سريع‌تر معلوم شود كه هر جا سر و صدا و رنگ و بو و جلوة ظاهري ، فراوان‌تر است ، حقيقت نيز در آنجا كمتر است
قلم تو قلم من است ـ قلم تو قلم ماست ـ به قلم سوگند ـ به خون سياهي كه از حلقومش مي‌چكد سوگند ـ به رشحه خوني كه از زبانش مي‌تراود سوگند ـ به ضجه‌هاي دردي كه از سينه‌اش مي‌آيد سوگند كه ……… تو قلم مقدسم را نمي‌فروشم
به دست زورش تسليم نمي‌كنم ـ به كيسه زرش نمي‌بخشم ـ به سر انگشت تزويرش نمي‌سپارم ـ دستم را قلم مي‌كنم ـ و قلمم را از دست نمي‌گذارم ـ چشمهايم را كور مي‌كنم ـ گوشهايم را كر مي‌كنم ـ پاهايم را مي‌شكنم ـ انگشتانم را بند بند مي‌برم ـ سينه ام را مي‌شكافم ـ قلبم را مي‌كشم ـ حتي زبانم را مي‌برم و لبم را مي‌دوزم ـ اما قلمم را به بيگانه نمي‌دهم
پيمان پيران
زندان اوين ـ اندرزگاه 350
14/8/84

١٠.١١.٠٥

سیزده آبان ۵۸ در گفت و گو با دكتر محمد ملكي

به نظرمن بسياري از ضربه‌هايي كه كشور متحمل شد، ناشي از همان گروگان‌گيري و اشغال سفارت است
اين قسمتي از اظهارات دكتر محمد ملكي اولين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب است كه در زمان اشغال سفارت نيز در اين پست حضور داشت. با وي از آن روزها سخن گفته‌ايم
از واقعه ۱۳ آبان بگوييد
در آبان سال ۵۷ قبل از پيروزي انقلاب، سازماني تحت عنوان سازمان ملي دانشگاهيان در دانشگاه تهران بوجود آمد. اين سازمان سراسري از سوي استادان مبارز تشكيل شده بود و از دانشگاه ها و شهرستان هاي ديگر هم عضو داشت. در ۱۳ آبان ۵۷ اين سازمان درمسجد دانشگاه تهران يک مراسم سخنراني برگزار کرد. در آن روز عده زيادي در مقابل دانشگاه جمع شده بودند. گروهي هم با استفاده از موقعيت قصد داشتند سر در دانشگاه را كه بر آن نوشته بود "اين دانشگاه در زمان اعليحضرت همايوني ...." تخريب کنند. در اين ميان عده زيادي از دانشجويان و دانش آموزاني كه براي شركت در مراسم، به آنجا آمده بودند، کوشيدند وارد دانشگاه شوند. در آن زمان رياست دانشگاه به عهده دكتر عبد الله شيباني بود. به هر حال تجمع مردم و هجوم جوانان براي ورود به دانشگاه، منجر به برخورد با نيروهاي نظامي و در نهايت کشته شدن دو يا سه نفر شد. چندين نفر هم زخمي شدند. اين در زماني بود كه ديگر فضاي سياسي شكسته شده بود، و از اين رو دوربين تلويزيون كه در حال فيلمبرداري بود، همان شب ماجرا را پخش کرد. دكتر ابوالفضل قاضي، وزير وقت علوم، فرداي روزي كه فيلم از تلويزيون پخش شد، نامه اي به روز نامه ها نوشت و عنوان کرد كه ديگر تحمل اين وضعيت را ندارد و استعفاي خود ا به ازهاري نخست وزير دولت نظامي داد. در واقع ۱۳ آبان از اينجا مطرح شد، يعني روزي كه به دانشجويان و دانش آموزان در دانشگاه تهران حمله كردند. اين جريان به دنبال خود به تحصن ۲۵ روزه استادان دانشگاه تهران منجر شد و استادان ديگري نيز در وزارت علوم به متحصنين پيوستند، كه در آخر منتهي شد به شهادت استاد نجات الهي. پس از آن در ۲۳ دي ماه ۵۷ با حضور مرحوم طالقاني، استادان از تحصن دست کشيدند و دانشگاه بازگشايي شد. تا اينکه در ۱۳ آبان ۵۸، يعني در سالروز واقعه حمله به دانش آموزان، عده اي از دانشجويان دانشگاه هاي مختلف از ديوارهاي سفارت آمريکا بالا رفتند که داستان هاي بعدي و جريان گروگانگيري را به دنبال داشت
در واقع دو حرکت دانشگاهي در اين روز به هم پيوند خورده. ارزيابي شما از پيامدهاي اين حرکت چيست؟ اگر اولين حرکت، بعدي داخلي داشت، حرکت دوم موجب بسياري از وقايعي شد كه بعداً در ايران پيش آمد، از جمله جنگ با عراق، واقعه طبس و حتي مسايل اتمي كه امروز وجود دارد
آقاي دكتر، چرا دولت موقت نتوانست موفقيتي در حل اين مساله داشته باشد؟ دولت موقت پس از اين اتفاق استعفا داد. از سوي ديگر بهتر است اين مسايل را كساني كه در جريان آن قرار داشتند روشن كنند. البته خيلي از آن افراد، امروز به نادرست بودن اين حركت اذعان دارند و اظهار مي كنند كه ما از اين جريان بسيار متضرر شديم. اولين ضرر آن هم قرار دادي بود كه آقاي بهزاد نبوي در الجزاير امضا كرد كه هنوز ملت ايران تاوان آن را مي پردازد. همين تازگي ها، برخي از گروگان ها شكايت هايي را تنظيم كرده و ميليون ها دلار غرامت گرفته اند. من دقيقاً يادم مي آيد كه وقتي اين قرارداد امضا شد، بحث هاي زيادي بدنبال داشت و بخصوص برخي روي مسايل مالي تكيه مي كردند؛ اما آقاي بهزاد نبوي جمله اي گفتند که دقيقاً به ياد دارم، مبني بر اينكه "اينقدر چرتكه نندازيد". البته اين نکته را هم بايد گفت كه دولت بازرگان، به دليل آنکه اهرم هاي قدرت در اختيار كسان ديگري بود، از اين مساله به عنوان بهانه اي براي استعفا استفاده كرد
شما در زمان اشغال سفارت آمريكا رييس دانشگاه تهران بوديد. در آن زمان مناسبات بين دانشجويان و انجمن هاي اسلامي چگونه بود؟ اصلا چرا اشغال سفارت توسط دانشجويان پيرو خط امام اجرا شد؟ تقريبا تا سال ۵۴ فضاي دانشگاه آرام و بر آن، يكرنگي حاكم بود. اما مصادف با تجزيه گروه ها و قبول ماركسيسم از سوي برخي از مجاهدين، در دانشگاه ها دودستگي به وجود آمد و انجمن هاي اسلامي تشكيل شد، كه اغلب اعضاي آنها از مجاهدين خلق و تعداد معدودي هم از نهضت آزادي و جنبش مسلمانان مبارز بودند. گروه هاي تندرويي هم بودند كه هم موضع ضد مجاهد خلقي داشتند و هم خط امامي بودند. از آنجا كه مجاهدين خلق موضع ضد امپرياليستي داشتند، بنابراين جريان جديد براي اينكه ثابت كنند آنها نيز ضد امپرياليست هستند ترتيب اشغال سفارت آمريكا را دادند. اين چيزي بود كه در آن زمان مطرح بود، اما حالا نقش موسوي خوئيني ها و يا مرحوم احمد خميني يا اطرافيان ديگر امام چه بود، معلوم نيست. من شخصاً به اتفاق چند نفر ديگر فرداي روز اشغال سفارت به آنجا رفتيم و با آقايان گفت و گو كرديم. ما تأكيد داشتيم كه مواظب باشيد مبادا اين حركت بحراني شود و خطراتي را به دنبال داشته باشد. آن موقع بحث باز جويي ها و ... از اعضاي سفارت مطرح نبود. بعد ها وقتي از موضوع با خبر شديم، با اين كارها موافقت نكرديم
با اين حساب به نظر شما چريك هاي فدايي و مجاهدين خلق در ۱۳ آبان ۵۸ نقشي نداشتند؟ چرا عده اندكي بودند، اما بعد شرايطي بوجود آمد كه يا خودشان آمدند بيرون و يا آنها را بيرون كردند. برخي از اين افراد اعتراض داشتند كه تعدادي از اسناد به بيرون از سفارت منتقل مي شود
آيا امكان داشت مساله طوري اداره شود كه در دراز مدت در خدمت منافع ملي باشد؟ بله، حتما مي شد. کما اينکه خودشان هم مدام مي گويند قصد شان اين نبود كه تا اين حد ادامه داشته باشد
اين رويداد چه تاثيري در دانشگاه ها گذاشت؟ اولين تأثير و نتيجه اش اين بود كه ديديم اين افراد دفتر تحكيم وحدت را ايجاد كردند. بعد هم بحث تصفيه دانشگاه ها و اسلامي شدن دانشگاه ها را مطرح كردند و سپس به نام انقلاب فرهنگي مسايلي را ايجاد كردند كه در پي آن دانشگاه بسته شد. خسارات اين مساله هنوز ادامه دارد. در آن زمان رسانه ها و مطبوعات متعددي وجود داشت و اخبار هم آزادانه به چاپ مي رسيد
آيا پيش از آن اخبار و يا تحليل هايي مبني بر اشغال سفارت در مطبوعات و رسانه ها و حتي محافل سياسي مطرح نبود؟ نه با توجه به اينكه پيش از آن دوبار اشغال شده و مورد مخالفت دولت قرار گرفته بود، ما احتمال اشغال مجدد نمي داديم. وقتي هم در ۱۳ آبان ۵۸ اشغال شد گمان مي كرديم امري موقتي است. فکر مي كرديم فقط يك تو دهني به آمريكا است
يعني به نظر شما ابتدا مي توانست يك تو دهني به آمريكا باشد، اما بعدها به امر ديگري تبديل شد؟ بله، كش که پيدا كرد تبديل به چيز ديگري شد و مسايل ديگري را به دنبال خود آورد كه از جمله مي توان به جنگ و قرار داد الجزاير اشاره كرد. اكنون حتي مي توان گفت نقش انگليس هم در اين ماجرا قابل كتمان نيست
حدود ۲۶ سال از اشغال سفارت آمريكا، كه منجر به قطع روابط ديپلماتيك بين دو كشور شد، مي گذرد. به نظر شما اكنون در اين راستا چه بايد کرد؟ به اعتقاد من امروز مسايل جهان را مي توان با گفت و گو حل كرد. من اعتقادم بر اين است كه مشكلات ما با آمريكا، بيشتر از آن که واقعي باشد، انتزاعي است. بنابراين مي توان آنها را با مذاكره رفع كرد. ولي متأسفانه اكنون در شرايطي هستيم كه حل اين مشكلات با مذاكره و گفت و گو، بسيار دشوار شده است

٩.١١.٠٥

٧.١١.٠٥

نخستين مجموعه کتاب های ديجيتالی گوگل عرضه شد

نخستين مجموعه کتاب ها و اسناد ديجيتالی شده توسط پروژه "گوگل پرينت" در شبکه جهانی کامپيوترها عرضه شده است
در اين نخستين مجموعه، بسياری از آثار ادبی و تاريخی قرن نوزدهم آمريکا به چشم می خورد
از آنجا که اين پروژه در پی شکايت رسمی انجمن صنفی نويسندگان آمريکا که ادعا می کند طرح گوگل با "نقض گسترده حقوق تکثير" نويسندگان همراه است به موانعی برخورد کرده است، نخستين آثار ارائه شده از ميان کتاب هايی که دارای حق تکثير انحصاری (کپی رايت) نيستند برگزيده شده اند
کتاب هايی درباره جنگ داخلی آمريکا، اسناد دولتی و رمان های "هنری جيمز" در زمره آثاری است که توسط شرکت کنندگان در اين پروژه برای نخستين مجموعه آثار اينترنتی اهدا شده است
مری سو کولمن، رئيس دانشگاه ميشيگان، که کتابخانه اش در اين طرح شرکت دارد در بيانيه ای گفت: امروز، ما جهان را به کتابخانه خود دعوت می کنيم
متن کامل اين آثار توسط پروژه ديجيتال سازی گوگل در اينترنت قرار داده می شود. اين متون قابل جستجو هستند و کاربران می توانند تصاوير صفحات را ضبط کنند
گوگل اميدوار است با صرف 200 ميليون دلار، تا سال 2015 موفق به ايجاد يک آرشيو ديجيتالی از ميليون ها کتاب از کتابخانه دانشگاه های استانفورد، ميشيگان و هاروارد و کتابخانه عمومی نيويورک شود
گوگل که يک موتور جستجوی اينترنتی است گفت طرح ديجيتال سازی در مرحله نخست شامل کتاب های متعلق به قلمرو همگانی يا کتاب ها و عناوين به اصطلاح "يتيم" که از چاپ خارج شده اند خواهد بود
گوگل اميدوار است مجموعه ای که در نهايت در اينترنت عرضه خواهد کرد بس عظيم تر باشد
طرح ديجيتالی کردن کتابخانه های مهم يک سال قبل علنی شد اما به موانعی حقوقی برخورد کرده است که عمليات عکسبرداری اسکن از آثار را موقتا متوقف کرد
انجمن صنفی نويسندگان آمريکا در کنار پنج ناشر بزرگ به دادگاه شکايت برده اند تا از اقدام گوگل برای ديجيتالی کردن آثار تحت حفاظت حق تکثير، بدون مجوز صريح صاحب اثر، جلوگيری کنند
عليرغم اين چالش های حقوقی، گوگل در هفته جاری پروژه عکسبرداری از آثار را از سر گرفت
گوگل همچنين در اين زمينه با رقابت طرح مشابهی برای ديجيتالی کردن کتاب ها توسط او سی ای* که از حمايت مايکروسافت، ياهو و شرکت "آرشيوهای اينترنتی" برخوردار است روبروست
*Open Client Alliance

همسر اکبر گنجی نگران قتل اوست

همسر اکبر گنجی سرشناس ترين زندانی سياسی ايران شکايت کرده است که مقامات اکنون در تلاش اند که اکبر گنجی را با ندادن غذا و دارو بکشند
معصومه شفيعی با فکس بيانيه ای گفت که وزن همسرش در حال حاضر کمتر از زمانی است که به دليل اعتصاب غذا در بيمارستان بستری بود
اکبر گنجی که روزنامه نگار است به نماد نادری از مقاومت تبديل شده است زيرا از پس گرفتن حرفهای خود خودداری می کند.
همسر گنجی با لحنی بسيار منقلب از مقامات ايرانی خواسته است تا شوهرش را نجات دهند
او می گويد در اوج اعتصاب غذای اکبر گنجی که عکس های او به خارج از زندان قاچاق شد و او را در حالی نزار و بيمار نشان می داد او 58 کيلو وزن داشت اما اکنون وزنش به 51 کيلو رسيده است
خانم شفيعی مدعی است که به همسرش غذا و دارو در زندان داده نمی شود تا او بميرد
وی می گويد اکبر گنجی نمی تواند گرسنه بماند زيرا ديگر به اندازه کافی از ذخيره چربی برای زنده ماندن برخوردار نيست
او در بيانيه خود خطاب به مقامات می گويد: اگر شما می خواهيد او را بکشيد اين شيوه ای شيطانی برای اين کار است. به خاطر خدا راه ديگری پيدا کنيد که او بيش از اين رنج نکشد
همسر گنجی می گويد روحيه خانواده او نيز هر روز بدتر می شود زيرا هر گاه تلفن زنگ می زند يا کسی در را می زند فکر می کنند که قرار است کسی خبر مرگ گنجی را به آنها بدهد
هم آمريکا و هم برنده ايرانی جايزه صلح نوبل درروزهای اخير خواستار آزادی آقای گنجی شده اند و می گويند وضع سلامتی او خطرناک است
شون مک کورمک، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا روز پنجشنبه در بيانيه ای اعلام کرد اين آزادی بايد همراه با دسترسی فوری آقای گنجی به امکانات درمانی و حقوقی باشد
او در عين حال از جامعه جهانی خواست به فشار بر دولت ايران برای آزادی اکبر گنجی و ساير زندانيان سياسی ادامه دهند
اما يک مقام بلندپايه زندانهای ايران گفته است که اکبر گنجی دارای مشکل خاصی نيست
وزارت خارجه آمريکا حبس آقای گنجی و هرگونه "رفتار غيرانسانی با او" را به منزله "نقض اصول اساسی حقوق بشر" دانست و خواستار "آزادی فوری و بدون قيد و شرط" اين روزنامه نگار ايرانی و دسترسی او به امکانات درمانی و وکلای مدافعش شد
بيانيه وزارت خارجه آمريکا يک روز پس از آن منتشر شد که گروه ديده بان حقوق بشر مقامات دولتی ايران را متهم کرد که آقای گنجی را شکنجه می کنند تا او را وادارند که نوشته های قبلی خود را تقبيح کند و پس بگيرد. ديدبان حقوق بشر وضعيت آقای گنجی را وخيم و بحرانی توصيف کرد
همسر آقای گنجی پيشتر گفته بود او در دوران زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حتی زمانی که پس از اعتصاب غذا در بيمارستان بستری بود نيز اذيت و آزار می شده است
اکبر گنجی که واپسين ماههای دوران محکوميت حبس شش ساله خود را می گذراند اخيرا دست به اعتصاب غذايی زد که هفتاد روز به طول انجاميد و مدتی در بيمارستان ميلاد تهران تحت قرنطينه کامل بستری شد
مقامات قضايی ايران هيچگاه خبر اعتصاب غذا و وخامت حال جسمی اکبرگنجی را تأييد نکردند اما او حتی از توطئه برای قتل خود در زندان سخن گفته و اعلام کرده است که اگر در زندان اتفاقی برای او بيفتد مسئول مستقيم آن آيت الله خامنه ای است
از زمانی که آقای گنجی اعلام اعتصاب غذا کرد، گذشته از فعالان حقوق بشر در داخل و خارج ايران، شخصيتها و نهادهای مهمی همچون کوفی عنان، دبيرکل سازمان ملل متحد، دولت آمريکا و اتحاديه اروپا بارها خواستار آزادی او از زندان شده اند

٥.١١.٠٥

كانون مدافعان حقوق بشر:رسيدگي فوري به وضعيت گنجي و پايان دادن اين شرايط را خواستاريم

با نوشتن نامه‌‏اي به رييس قوه قضاييه و اعتراض به وضعيت گنجي در زندان؛ كانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌‏اي به آيت‌‏الله سيدمحمود هاشمي‌‏شاهرودي، رييس قوه قضاييه، ضمن اعتراض به نحوه نگهداري اكبر گنجي، خواستار پايان دادن به آنچه كه آن را" وضعيت ناهنجار وي" مي‏ناميد، شد. در بخشي از اين نامه امده است: بر اين باوريم كه نامه تكان دهنده همسر آقاي گنجي را ملاحظه نموده‌‏ايد، در اين نامه اعلام شده كه ضمن ضرب و شتم متهم، او را به قرنطينه زندان اوين انتقال داده‌‏اند، اين اقدامات مصداق بارز شكنجه و آزار و اذيت روزنامه نگار در بندي است كه هيچ‌‏گونه امكان دفاع براي وي مهيا نيست. در ادامه اين نامه آمده است: از آن رو كه اين نحو رفتار خلاف صريح اصول قانون اساسي از يك سو و نقض آشكار مواد اعلاميه جهاني حقوق بشر است، كانون مدافعان حقوق بشر ضمن تأكيد بر رعايت اين موازين و اصول، اعتراض خود را به نحوه نگهداري آقاي گنجي و ادامه حبس ايشان در شرايط نامساعد اعلام مي‌‏دارد و رسيدگي فوري به اين وضعيت و پايان دادن اين شرايط را خواستاريم

٣.١١.٠٥

'اگر جواب ندهند راه ديگری خواهم رفت'

معصومه شفیعی همسر اکبر گنجی روزنامه نگار و فعال سیاسی زندانی اعلام کرده اگر قوه قضائیه به نامه هایش پاسخ ندهد به اقداماتی تازه دست خواهد زد
خانم شفیعی با اشاره به اینکه در 10 روز گذشته دو نامه به محمود شاهرودی رییس قوه قضاییه نوشته و از وضعیت همسرش اظهار نگرانی کرده گفت در نامه دوم شکایتی تنظیم شده بوده که منتظر رسیدگی به آن است و در صورت بی پاسخ ماندن آن راه دیگری را بر خواهد گزید
خانم شفيعی در گفتگوگفت که همسرش در وضعيت مخاطره آميزی است و از نظر پزشکی در مضيقه است و حتی از نظر غذايی نيز از دريافت غذای مرتب در زندان محروم است
او گفت همسرش همچنان در زندان انفرادی به سر می برد و در معرض شکنجه های تازه ای است
روز گذشته سازمان دیده بان حقوق بشر نیز نسبت به وضعیت سلامتی اکبر گنجی ابراز نگرانی کرد و از حکومت ایران خواست او را فورا و بدون قید و شرط آزاد کند
معصومه شفيعی، پيش از اين با انتشار نامه ای سرگشاده از ضرب و شتم همسر خود در زندان و بدرفتاری با او خبر داده بود
خانم شفيعی نوشت که وقتی پس از 52 روز همراه با وکيل همسرش، يوسف مولائی و مادر آقای گنجی با او در زندان ملاقات کرده، همسرش را "بسيار نحيف و تکيده"، "با موها و ريش ژوليده و بلند" يافته است
آقای گنجی به همسرش گفته است که‌ دو سه روز پس از آخرين ملاقات او با خانواده اش در چهارم شهريور (26 اوت) گذشته، هنگامی که در بيمارستان ميلاد بستری بوده، تيم ويژه عملياتی دستگاه قضائی کاغذ و خودکار برايش می آورند و از او می خواهند کتباً جزوه ای را که تحت عنوان مانيفست جمهوريخواهی نوشته و ديدگاههايش را در آن مطرح کرده و همچين پاسخی را که به نامه آيت الله منتظری، بلندپايه ترين روحانی منتقد جمهوری اسلامی و عبدالکريم سروش، از رهبران جنبش روشنفکری دينی در ايران نوشته است پس بگيرد
آن گونه که در نامه خانم شفيعی آمده، پس از آنکه اکبر گنجی زير بار اين خواسته ها نمی رود، تيم ويژه عملياتی دستگاه قضائی در محل قرنطينه طبقه دوازدهم بيمارستان ميلاد، چند نفری بر سر او می‌ ريزند و طی يک روز او را سه بار بشدت مورد ضرب و شتم قرار می ‌دهند، به طوری که غرق خون می ‌شود، دستش جراحت عميقی برمی ‌دارد؛ سرش را بشدت به تخت می‌ کوبند و الفاظ بسيار رکيک و زننده عليه او به کار می‌ برند
خانم شفيعی نوشته که همسرش به او گفته است پس از چند روز همان تيم عملياتی که او را مورد ضرب و شتم قرار داد، او را به بهانه مرخص کردن از بيمارستان سوار ماشين می‌ کنند و در راه در حالی که فحاشی می‌ کردند دستهای او را به صورت قپانی از پشت دستبند می ‌زنند که اين کار باعث آسيب ديدگی شديد کتف چپش می شود اما با وجود دررفتگی و درد شديد کتف، او را به درمانگاه نمی ‌برند، بلکه به سلول انفرادی در زندان اوين منتقل می کنند و به او دارو هم نمی ‌دهند
اکبر گنجی که واپسين ماههای دوران محکوميت حبس شش ساله خود را می گذراند اخيرا دست به اعتصاب غذايی زد که هفتاد روز به طول انجاميد و مدتی در بيمارستان ميلاد تهران تحت قرنطينه کامل بستری شد
مقامات قضايی ايران هيچگاه خبر اعتصاب غذا و وخامت حال جسمی اکبرگنجی را تأييد نکردند اما او حتی از توطئه برای قتل خود در زندان سخن گفته و اعلام کرده است که اگر در زندان اتفاقی برای او بيفتد مسئول مستقيم آن آيت الله خامنه ای است.
از زمانی که آقای گنجی اعلام اعتصاب غذا کرد، گذشته از فعالان حقوق بشر در داخل و خارج ايران، شخصيتها و نهادهای مهمی همچون کوفی عنان، دبيرکل سازمان ملل متحد، دولت آمريکا و اتحاديه اروپا خواستار آزادی او از زندان شده اند

٢.١١.٠٥

احضار جمعي از اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه اروميه

انجمن اسلامي دانشگاه اروميه با ارسال نمابري خبر از احضار جمعي از دانشجويان عضو انجمن از سوي كميته انضباطي دانشگاه داد . در اين نمابر آمده است : آقايان هادي سودبر ،‌ سجاد نيكنام ، سيامك كاظمي از اعضاي شوراي مركزي و نويد خالقي و مجتبي كريم مسلك از اعضاي شوراي عمومي اين انجمن به كميته انضباطي احضار شده‌اند . كميته انضباطي اين دانشجويان را به دليل برگزاري مراسم آغاز سال تحصيلي و سخنان ايراد شده در آن و همچنين پي گيري درخواست‌هاي مرتبط با رسيدگي به مسائل صنفي و نيز مخالفت با طرح جداسازي سرويس‌هاي حمل و نقل دانشجويان احضار كرده‌است . همچنين در اين نمابر آمده است : ‌آقاي نيكنام ( عضو شوراي مركزي ) كه مدير مسئول تنها نشريه دانشگاه نيز مي‌باشد به دليل مواردي كه در نشريه آمده است مورد پي‌گرد است و نشريه او نيز لغو امتياز شده است . در قسمت ديگري از اين نمابر آمده است : معترضان به فعاليت‌هاي انجمن افراد شناخته‌ي شده‌اي هستند كه اقدام به انتشار شبنامه‌هاي موهن نسبت به اعضاي انجمن مي كنند

هنوز وقت باقي است

مهرانگيز کار ۱۰ آبان ۱۳۸۴
اساتيد حقوق بشر بر پايه تغييراتي که در شرايط جهاني ايجاد شده هشدار مي دهند: "هر گاه نسبت به اقليت هاي قومي اصول حقوق بشر مراعات نشود، واکنش ها در نهايت به "تروريسم" مي انجامد. مرحله پيش از تروريسم جنگ داخلي است." از اين نگاه صداي انفجار بمب در مناطقي که اقليت هاي قومي به بالاترين درجه از نارضايتي رسيده اند، مي توان صداي اعتراض آنها به نقض حقوق بشر باشد. منظور از اقليت هاي قومي، آن اقليت هايي است که سواي دولت ايران که تابع و تبعه آن هستند، در جاهاي ديگري از جهان مي توانند تبديل به اکثريت بشوند. زماني که آنها تصور مي کنند يا يقين حاصل مي کنند اوضاع و احوال پاره هايي از قوم شان در جاهاي ديگري از جهان رو به بهبود است از خود واکنش هاي خشونت آميز نشان مي دهند و تبديل به خطري مي شوند براي امنيت ملي و حفظ تماميت ارضي. اقليت هاي قومي با ويژگي هاي مورد اشاره بايد يقين حاصل کنند که دولت مرکزي حقوق آنها را جدي مي گيرد و در صدد است تا اين حقوق را در قانون اساسي و ساير قوانين بگنجاند. در غير اين صورت ثبات و امنيت را در هم مي ريزند و آرام نمي گيرند. دولت هاي مرکزي مي توانند با اعلام موافقت اصولي نسبت به حقوق مشروع اين اقوام و تأکيد بر حقوق فردي آنها از وخامت اوضاع بکاهند و نگذارند در نقطه اوج نارضايتي ها تروريسم ظهور کند. يک وجه مهم از حقوق مشروع اقوام تأکيد بر حقوق فردي آنان است. احترام به حقوق فردي موکول به آن است که مثلاً حق آنها براي دسترسي به آموزش در مدارس عمومي به زبان خودشان به رسميت شناخته بشود. دولت هايي که در دراز مدت اين حق را مورد غفلت قرار مي دهند ناگزير در مرحله اي قرار مي گيرند که شدت عمل در برابر رفتار اعتراضي بر وخامت روابط اقوام با دولت مرکزي مي افزايد. حال آنکه پيش از رسيدن به اين مرحله مي توان از ظهور آن پيشگيري کرد . گفته مي شود چنانچه با اقليت هاي قومي در جوامعي که اقوام و ملل گوناگون در آن به سر مي برند، در فضاي امن سياسي و پيش از ظهور تروريسم، دو پرسش سرنوشت ساز در ميان گذشته بشود، آنها پاسخ هايي مي دهند که قابل پيش بيني است. مثلاً هر گاه در فضاي امن سياسي از آنها سوال کنند: "آيا مي خواهيد مستقل بشويد؟" اکثريت پاسخ منفي مي دهند. حال آنکه اگر در فضاي امن سياسي از آنها سوال بشود: "آيا مي خواهيد مذاکرات براي اصلاح حقوق قومي و تجديد نظر در قانون اساسي آغاز گردد؟" اکثريت پاسخ مثبت مي دهند. اساتيد حقوق بشر بر پايه نمونه هاي تاريخي که روند تحولات حقوق قومي را در جهان معاصر خونين کرده است، پياپي به دولت هايي که در دل آنها اقوام و ملل گوناگون زندگي مي کنند اندرز مي دهند تا در محدوده مذاکره با نمايندگان اقوام هدف تضمين حقوق قومي آنها در قانون اساسي را دنبال کرده و از وخامت وضع بکاهند. اندرز اساتيد حقوق بشر در جايي تبديل به اخطار و هشدار مي شود که شرايط سياسي پيرامون مرزهاي دولت مرکزي به شدت تغيير کرده و اين درجه از تغييرات، مطالبات قومي را درون مرزهاي دولت مرکزي بالا برده است. در اين مناطق با سرکوب که شيوه اي فرسوده وناکار آمد است نمي توان اوضاع را در دراز مدت کنترل کرد و از پيامدهاي تروريستي تجزيه طلبانه پيشگيري نمود. شيوه هاي کهن به خصوص در ايران کنوني که در مرکز تحولات جهاني قرار گرفته و مي شود گفت شرايط جديد بر آن تحميل و غالب شده است، ديگر جواب نمي دهد. علت آن است که اقليت هاي قومي ايران مي توانند خواسته هاي ديرينه خود را با موقعيت جديد پاره هاي ديگري از قوم خود که در آن سوي مرزهاي مشترک به سر مي برند مقايسه کنند و به نتايجي برسند که در نهايت براي تماميت ارضي کشور مخاطره آميز است. اين روند نابسود و پر خطر با استفاده از تجربيات تاريخي و تغيير در شيوه هاي برخورد قابل کنترل است. اما آنها که تاکنون اوضاع را بحراني کرده اند از عهده بر نمي آيند. بايد عقل و درايتي وارد ديپلماسي ايران بشود تا بتواند اصلاح رابطه با اقوام را متناسب با شرايط جهاني در دستور کار دولت مرکزي قرار دهد. در حال حاضر بي اعتنايي دولت ايران به ضوابط جهاني حقوق بشر در حق شهروندان متعلق به اقوام گوناگون نه تنها تأثيرات قومي نسبت به قربانيان را تبديل به اعتراض گسترده آنها مي کند، بلکه در مناطق مرزي و مناطق زيست اقوام، مطالبات مسالمت آميز شکل عوض مي کند و براي حفظ امنيت ملي و تمامي ارضي خطرناک مي شود. از طرف ديگر اقوامي که شيوه هاي مسالمت آميز را انتخاب کرده اند و مي دانند در جاهاي ديگري از جهان مي توانند تبديل به اکثريت بشوند، موادي از اعلاميه جهاني حقوق بشر را مستند مطالبات صلح جويانه خود قرار مي دهند. نخبگان عقل گرا در اين مناطق تلاش مي ورزند افراد قوم شان را با آموزه هاي حقوق بشري – نه سلاح گرم – مسلح کنند و آنها را در مسير اعتراض مسالمت آميز قرار دهند. در اينجا به چند نمونه از مجوزه هاي حقوق بشري که به مطالبات قومي از منظر جهاني مشروعيت مي بخشد اشاره مي شود. با اين تأکيد که مذاکره با نمايندگان صلجو و پايبند به اعتراض مسالمت آميز تنها چاره کار است. به موجب ماده ۲۲ اعلاميه جهاني حقوق بشر: "هرکس به عنوان عضو جامعه حق امنيت اجتماعي دارد و مي تواند از راه کوشش دسته جمعي و همکاري بين المللي، و متناسب با شکل حکومت و منابع کشور خويش، به حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود، که لازمه منزلت انساني و رشد آزادانه شخصيت اوست، دست يابد." به استناد ماده 2 از اعلاميه: "هرکس مي تواند بدون هيچ گونه تبعيض، به ويژه از حيث نژاد، رنگ پوست، جنسيت، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگري و همچنين از نظر مليت، وضع اجتماعي، ثروت، محل تولد يا هر موقعيت ديگري، از تمام حقوق و کليه آزادي هايي که در اعلاميه حاضر مشخص شده است بهره مند گردد..." به استناد بند۱ ماده ۲۹ اعلاميه: "هر کس در مقابل آن جامعه اي وظيفه دارد که امکان رشد آزادانه و کامل شخصيت او را فراهم سازد ..." و سرانجام به استناد ماده ۲۸ اعلاميه: "هر کس حق دارد خواستار برقرار آن گونه نظام اجتماعي و بين المللي شود که حقوق و آزادي هاي مندرج در اين اعلاميه را تأمين کند و آنها را به مورد اجرا بگذارد." اقوام گوناگون که پاره هاي تن ايران را تشکيل مي دهند طي قرون پاسداران ايثارگر مرزهاي کشور بوده اند. آنها اينک براي دستيابي به فرصت هايي براي تغيير در ديپلماسي و مذاکره با دولت مرکزي تلاش مي کنند. آنها با تجهيزات حقوق بشري در پرتو رهبري نخبگان عقل گراي قوم خود در صدد برآمده اند خواسته ها و آرزوهاي تاريخي شان را بيان کنند. گشايش باب مذاکره توسط دولت مرکزي با نمايندگاني که شيوه هاي مسالمت آميز اعتراضي را انتخاب کرده اند دشوار نيست. بلکه اقدام سنجيده اي است که از تنش هاي فزاينده در مرزهاي کشور فرو مي کاهد، اما به شرطي جواب مي دهد که بر پايه ديپلماسي جديد و به همت مديراني که شرايط کنوني جهاني را درک مي کنند، تضمين حقوق قومي بر پايه ضوابط حقوق بشري پذيرفته بشود. چنانچه پيش از رسيدن به مراحل خشونت ورزي گسترده، دولت مرکزي باب مذاکره با اقوام را بگشايد، عوامل خارجي اگر هم بخواهند نمي توانند از نارضايتي هاي قومي به سود خود بهره برداري کرده و امنيت ملي را به خطر بيندازند. بي گمان ديپلماسي روز آمد و تدابير امنيتي از جنس مذاکره با حفظ اصول حقوق بشري از درجه تأثيرگذاري عوامل خارجي بر منازعات قومي به شدت مي کاهد. تنش زدايي از روند خشونت آميزي که در مناطق مرزي ايران پياپي علامت مي دهد، در گرو پيشگام شدن دولت مرکزي براي بهبود روابط با اقوام به شيوه هاي مبتکرانه است. در اين مرحله آن دسته از رهبران اقوام که پايگاه هاي مردمي دارند و به مباني و اصول حقوق بشر پاينبدي نشان مي دهند و طرفدار شيوه هاي اعتراضي مسالمت آميز و مدني هستند، بهترين بستر مذاکره را در اختيار مي گذارند. هنوز براي بحرن زدايي وقت باقي است. ايران دوستان از اينکه فرصت هاي باقيمانده از دست برود، داخل و خارج از کشور به شدت ابراز نگراني مي کنند

نامه ی مهرداد لهراسبی، از محکومین کوی دانشگاه

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
تاریخ 10/8/1384
به نام اهورا مزدا ایزد پاک ایران زمین وبه نام مردم زجر کشیده وقهرمان ایران
برمسلخ عشق جزنکورانکشند
روبه صفتان زشت خورا نکشند
گرعاشق صادقی،زمردن مهراس
که مردارشودهرانکه اورانکشند
اینجانب فرزندکوچک این سرزمین اهورائی، مبارزبی ادعای راه رهائی از شراهریمن صفتان،مهرداد لهراسبی که مدت شش سال وشش ماه می باشد که درعین ناجوانمردی به جرم حق طلبی وازاداندیشی وازادیخواهی برای همه مردم وبه علت اعتراض به سرکوب واعدام وحبس ازادیخواهان وازاد اندیشان این سرزمین درطی 27 سال حکومت استبدادی اخوندی درایران،درحاشیه قیام مردمی وحق طلبانه 18 تیر ماه 1378 خورشیدی که دانشجویان ومردم ایران زمین برای اعتراض به حکومت توتالیتراخوندی وخواستن رفراندم ورای گیری برای نوع حکومت درایران که خواست تمامی مردم ایران به جز حاکمان ظالم وطرفدارانشان که کلا بیست درصد ازجمعیت ایرانیان هم نمی شوند ولی با بوق وکرنا وابزار تبلیغاتی دردست خود ،مخالف این امر بوده وهستند ،مرا درطی این تظاهرات مردمی ودانشجوئی بازداشت کرده وبراثر خشم ونفرت خود به موج حق طلبی مردم که مارا یعنی چند نفراز بازداشت شدگان را به احکام ظالمانه اعدام وسپس با دو درجه تخفیف براثر فشار افکار عمومی وافکار جهانی وسازمانهای مدافع حقوق بشر ،به پانزده سال حبس محکوم کرده اند ولی اکنون من با بیماریهای حاد وشدید در قسمت زانوی چپ ،ریه ها ولثه ها ودندانها وبه تازگی متوجه شده ام که غده ای درقسمت چپ پائین سر ونزدیک گردن من بوجود امده که ممکن است غده ای سرطانی باشد . ولذا پس از درخواست من از مسئولین زندان ویا بهتر است بگوئیم تبعیدگاه کرج با مرخصی استعلاجی من موافقت نشده واگر تا چند ماه دیگر در اثر بیماریهای شدید از پا افتادم اینرا ازچشم مسئولین قوه قضائیه بخصوص قاضی مرتضوی جنایتکار می دانم که همیشه درطی این مدت با مرخصی ما زندانیان سیاسی وازادی ما مخالف بوده وهست
به امید ازادی ایران وایرانیان از دیکتاتوری - مهرداد لهراسبی زندان رجائی شهر کرج