٢٤.٤.٠٦

اعتراض سازمان ادوار دفتر تحکيم وحدت به حکم نا عادلانه و سنگين مهدي اميني زاده

در پي صدور احکام سنگين قضايي براي فعالين دانشجويي ، آقاي مهدي اميني زاده به دو سال حبس تعزيري از سوي دستگاه قضايي محکوم شد . اين محکوميت در شرايطي صورت مي گيرد که پس از يکپارچه شدن حکومت و تصرف دولت توسط مدعيان مهرورزي ، سياست برخورد و مهار جنبش مستقل دانشجويي و فعالين سياسي- اجتماعي مستقل و دموکراسي خواه در دستور کار بخشهاي افراطي دستگاه قضايي قرار گرفته است .حبس هاي تعليقي و تعزيري گسترده ، حکم هاي تعليقي ، محروميت از تحصيل در کميته هاي انضباطي ، ممانعت از برگزاري مراسم و برنامه ها ، اخراج اساتيد و زمزمه پاکسازي دانشگاهها ، انتصاب شخصيتهاي غير دانشگاهي در سمت مديريت مراکز آموزش عالي از جلوه هاي اين سياست اقتدار گرايانه مي باشند . آقاي مهدي اميني زاده پس از تحمل چند ماه بازداشت غير قانوني و بسر بردن در سلول انفرادي و تحمل فشارها و تضييقات فراوان مجبور شد در دادگاهي غير طبيعي و از پيش تعيين شده نظاره گر روند دادرسي تحميلي باشد بدون آنکه مجالي براي دفاع از خود و موجه بودن اقداماتش داشته باشد .اينک در تداوم همان سناريو ايشان به همراه ديگر متهمان پرونده موسوم به " جمعيت غير قانوني " در دادگاهي غير علني و غير صالح به دلايل سياسي متهم به دوسال حبس تعزيري شدند و دادگاه فاقد عدل و داد حتي تلاشي براي يافتن ظاهري قانوني براي حکم سياسي خود نکرد و نهادي مدني شناسنامه دار که مجوز قانوني نيز داشت را جمعيتي غير قانوني خواند تا زمينه برخورد با ايشان را فراهم کند. مواضع و عملکرد آقاي مهدي اميني زاده به عنوان يکي از رهبران سابق جنبش دانشجويي مورد وثوق جامعه دانشجويي کشور در راستاي عمل به وظيفه اجتماعي و استيفاي حقوق شهروندي بوده است و انتساب اقدام عليه امنيت ملي به ايشان فاقد وجاهت قانوني و منطقي است . سازمان ادوار تحکيم وحدت با محکوم کردن صدور احکام غير قانوني و سياسي براي آقايان رضا عليجاني ، هدي صابر ، تقي رحماني ، مهدي اميني زاده و علي اصغر صادقي ، ميکاييل عظيمي و محمد رضايي در اين پرونده که مصداق بارز نقض حقوق بشر مي باشد ، به مسئولين حاکميت اعلام مي نمايد همانگونه که گذشته نشان داده است ، چنين احکامي نه تنها مانع فعاليتهاي دموکراسي خواهانه نيروهاي آزاديخواه و طالب پيشرفت ميهن و ملت نخواهد شد ، بلکه آنها را در تداوم مسيرشان پابرجا تر خواهد ساخت

١٧.٤.٠٦

ATTAC-Köln -Info

Liebe Freundinnen und Freunde von ATTAC-Köln

heute sind es drei Termine, die wir Euch ankündigen wollen, dazu eine Bitte bei zwei Infoständen mitzumachen:
====================================
"Barmer wird heißer"
====================================

Schon Heute am 17.4. nachmittags - für diejenigen unter uns, die wieder einmal unsere Kölner Musiker erleben wollen und für alle diejenigen die das Barmer Viertel mit den besetzten Häusern schon immer einmal besuchen wollten, es aber bisher nicht geschafft haben:

"Barmer wird heißer"
Spontanes Open Air Solikonzert im Innenhof des besetzten Barmer Blocks Deutz-Mühlheimerstr. 31

mit :
- Klaus dem Geiger & Freunden
- Den Magic Street Voices (Singer/Songwriter)
- Markus von Wrochem
- Bijan Mahjub
- Basti
Es berichtet über die aktuelle politische Lage: Rainer Kippe SSM Mühlheim

Beginn ab 16.00 Uhr
Zugang fast allseits von Aussen - Veranstalter SSK/SSM/ - Einzritt 1 Euro ! =======================================
"Vom Unmut über Ärger zum Massenprotest"
=======================================Mittwoch 19. April – 18 Uhr – Raum S79
Philosophikum der Uni Köln (Albertus-Magnus-Pl.)
Der Raum ist ausgeschildert!!

In Frankreich war die außerparlamentarische Bewegung erfolgreich. Eltern gingen gemeinsam mit Ihren Kindern aus den Schulen und den Universitäten auf die Straße und besetzten Hörsääle oder auch Bahnstationen.

Aus Frankreich kommt zu uns:
Die französische Aktivistin Claire Dumontier (attac Rouen)

Sie berichtet über den neoliberalen Umbau der europäischen Gesellschaften, über die Notwendigkeit des Protests und den Erfolg der französischen Bewegung gegen das CPE, die neoliberale Arbeitsmarktreform der Regierung.Vortrag und Diskussion in deutscher Sprache.
mehr: http://www.attac.de/aktuell/neuigkeiten/cpe1.php

=======================================
ATTAC-Plenum
=======================================
Donnerstag, 20.4.2004
Alte Feuerwache - Melchiorstraße 5

Themen diesmal:
1. ATTAC-Basics - Teil 1
Eine Stunde zu den grundlegenden Arbeitsfeldern von ATTAC in Deutschland und weltweit (besonders interesant, die bei uns aktiv werden wollen)
2. Anträge an den ATTAC-Ratschlag
- Einführung eines Rotationsprinzipes beim ATTAC
-Rat und beim bundesweiten KoKreis- Einführung einer Quotierung beim ATTAC-Rat und beim bundesweiten KoKreis, die über die VertreterInnen der ATTAC-Mitglieder hinausgeht.
3. Verschiedenes und Org (15 Min)=======================================
Zwei Bitten:
=======================================
Am 1. Mai wollen wir nicht nur auf der Demo mit unseren Fahnen sondern auch mit einem Stand vertreten sein. Dafür suchen wir noch tatkräftige Unterstützerinnen zur Standbetreung.
Das gleiche gilt für den Geburtstag der Feuerwache, wo wir wenn es geht an beiden Tagen, dem 6. und 7. Mai mit einem Infostand vertreten sein wollen. Das wird garantiert lustig und auch dafür suchen wir UnterstützerInnen.
Wer mitmachen möchte: Eine Kurze Mail an attac@netcologne.de

So, das wär's wieder einmal
viele Grüße von unserer vergrößerten Aktivengruppe bei ATTAC-Köln

١٣.٤.٠٦

اطلاعيه جمعی از دعوت کنندگان متن اوليه فراخوان رفراندوم

جنبش رفراندوم به طور جدی در کار تمهيد مقدمات مرحله دوم خويش است. ار اين رو ما بعنوان دعوت کنندگان متن اوليه فراخوان رفراندوم اعلام می کنيم که ادعای عجيب برخی از افراد و گروهها در اعلام "شورای عالی جنبش رفراندوم ايران" و ادعاهايی از اين دست، هيچ ارتباطی با اينجانبان ندارد و تاکيد می کنيم که بهتر است گروههای سياسی با پرهيز از هرگونه شتابزدگي، سير شکل گيری منطقی بعد سازمانی جنبش رفراندوم با مشارکت همه گروههای سياسی ميهن دوست، دموکرات و متکی به پايگاه اجتماعی را دنبال کنند
اينک جنبش رفراندوم مراحل نهايی گفتمانی و جنينی خود را می گذراند و آماده ورود به مرحله سازمانيابی می شود .اين مرحله حساس محتاج دورانديشی و هشياری زيادی می باشد .عبور جنبش رفراندوم از بعد گفتمانی به شکل سازمانی و تمهيد مقدمات برای بروز پتانسيل جنبشی آن مستلزم مشارکت گسترده و فراگير علائق مختلف سياسی وطن دوست ، تحول خواه و دموکرات می باشد .از طرف ديگر اين جنبش زمانی پايگاه اجتماعی گسترده مورد نياز را خواهد يافت که رهبری سازمانی آن از دل جامعه و بطن مردمی برخاسته باشد که می خواهد آنها را به حرکت درآورد و بنابراين طيف متنوعی از گرايشهای دموکرات و باورمند به منافع ملی را در داخل ساز و کاری دموکراتيک شامل شود . گرايشهايی که به صورت واقعی از متن مردم جوشيده باشند و ما به ازاء اجتماعی داشته باشند . در مقابل، محروم ساختن اين جنبش از پايگاه وسيع اجتماعی لازم در حکم تزريق سمی مهلک بر کالبد آن خواهد بود .به عبارت روشن تر ، حرکات نمايشی توخالی و بی پشتوانه در کشور و هرگونه حرکت سکتاريستی و فرقه گرايانه که بخواهد عنوان رفراندوم را مصادره کند با سرشت ذاتی اين جنبش و نياز حياتی آن مغاير و در جهت تضعيف و تخريب آن قرار دارد . متاسفانه اخيراٌ برخی از شوخ چشمانی که پس از انتشار فراخوان رفراندوم به طنز و تمسخر با آن برخورد می کردند و حتی از امضای آن پس از انتشار نيز ابا داشتند ، خويشتن را به عضويت "شورای عالی جنبش رفراندوم ايران" منصوب کرده اند. برخی از اعضاء اين شورا که برای نيروهای سياسی داخلی و فعالان جنبش رفراندوم کاملا شناخته شده اند طی يکی و دوسال گذشته اقدامات بی پايه و اساس ديگری از قبيل تشکيل "کنفدراسيون دو نفره دانشجويان ايران" و انجمن های بدلی دانشجويی و حتی جبهه های دو و سه نفره دست زده اند. واقعيت اما اينست که جنبش رفراندوم به طور جدی در کار تمهيد مقدمات مرحله دوم خويش است. ار اين رو ما بعنوان دعوت کنندگان متن اوليه فراخوان رفراندوم اعلام می کنيم که ادعای عجيب برخی از افراد و گروهها در اعلام "شورای عالی جنبش رفراندوم ايران" و ادعاهايی از اين دست، هيچ ارتباطی با اينجانبان ندارد و تاکيد می کنيم که بهتر است گروههای سياسی با پرهيز از هرگونه شتابزدگي، سير شکل گيری منطقی بعد سازمانی جنبش رفراندوم با مشارکت همه گروههای سياسی ميهن دوست، دموکرات و متکی به پايگاه اجتماعی را دنبال کنند
علی افشاري، رضا دلبري، ناصر زرافشان، محسن سازگارا، اکبر عطري، محمد ملکي، عبدالله مومني

١٢.٤.٠٦

بيش از 20 دانشجوی دانشگاه شريف به كميته انضباطی احضار شدند

بيش از 20 دانشجوی دانشگاه صنعتی شريف به دليل وقايع روز 22 اسفند اين دانشگاه به كميته انضباطی احضار شده اند
گزارش رسیده حاكی از آن است در ميان احضار شدگان تعدادی از اعضای شورای عمومی و شورای مركزی انجمن اسلامی و همچنين دانشجويان عادی دانشگاه حضور دارند
همچنين شنيده شده است 2 نفر از دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف كه به صورت دوره مشترك با دانشگاه آخن آلمان در اين دانشگاه تحصيل می كرده اند و در هنگام ثبت نام نسبت به عدم فعاليت سياسی در دانشگاه متعهد شده بودند، در آستانه اخراج قرار دارند

حكم اعدام احمد باطبی تاييد شد

وكيل مدافع احمد باطبي، دانشجويي كه در جريان حوادث كوي دانشگاه در سال 78 دستگير شده بود، از تاييد اصل حكم اعدام موكلش از سوي شعبه 13 هيات تشيخص ديوان عالي كشور خبر داد
خليل بهراميان در گفت‌‏وگو با خبرنگار "ايلنا"، با اعلام اين خبر و با بيان اينكه متاسفانه هيات تشخيص ديوان عالي كشور بدون توجه به موازين قانوني اصل حكم اعدام موكلم را تاييد كرده است، گفت: شعبه 13 هيات تشخيص ديوان عالي كشور تكليف قانوني داشت كه نسبت به راي اعدام موكلم نفياً يا اثباتاً اظهار نظر كند كه متأسفانه بدون هيچ‌‏گونه استدلال قانوني رأي بدوي را تأييد كرد
وي افزود انتظارم به عنوان يك وكيل دادگستري اين بود كه شعبه مزبور از برخورد سياسي با برخي پرونده‌‏ها خودداري كند و در جهت حفظ استقلال خود تنها و تنها موازين قانوني را رعايت كند

سال ۱۳۸۵ سال سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی

فرا رسیدن سال نو و خجسته نوروز باستانی، یادگار نیاکان پرافتخارمان را به هم‌میهنان عزیز در هر کجا که باشند شادباش می گویم. امید و آرزو دارم که سال نو سال پیروزی فضیلت بر پستی، دانش بر جهل، آزادی و امنیت و دموکراسی بر استبداد و تجاوز و زور، برای همه ایرانیان باشد
در دیدارهای نوروزی از جمله آرزوها یکی هم:" صد سال به از این سالها! " می باشد که در همین راستا جمله:" روز از نو و روزی از نو! " را داریم. فرهنگ پر افتخار و دیرپای ایرانی در همین دو جمله نیز تجلی می یابد. ایرانی آینده ‌نگر است، ایستا و مرتجع نیست، برای آینده‌ای بهتر از گذشته کوشش می کند. در این آینده ‌نگری به گذشته هم با دید انتقادی نظر دارد؛ چرا که بدون نقد گذشته، بدون کمبودها و نقائص رویدادها و پدیده های زندگی گذشته، نمیتوان در جهت برطرف کردن آنها و بهتر‌زندگی‌کردن کوشا بود. با جمله:" روز از نو روزی از نو " میگوید که در دریغ و غم و اندوه برای گذشته فرو نمیرود و به عزا نمی نشیند. با نوروز و از بهار و زایش تازۀ طبیعت نیرو می گیرد تا آیندۀ بهتری را بسازد. ادبیات پربار فارسی و اشعار گویندگان نامدار حوزۀ فرهنگی ایران سرشار از نیروگرفتن از نوروز و بهار و نگاه مثبت به آینده است که با شادی و سرور و امید، آغاز سال نو و زندگی نو را نوید می دهد
متأسفانه از انقلاب بزرگ مشروطیت تا به امروز ما ملت با همه کوشش‌هائی که کرده‌ایم، کمتر به آرزوی خود رسیده‌ایم. دوران هرچند کوتاه محمدعلی شاه و بعد پنجاه و هفت سال سلطه پهلوی‌ها و بالاخره حاکمیت ضد ایرانی و ضدبشری جمهوری ولایت فقیه مانع از آن گردیده است که ما ملت با شادی و کامیابی شاهد روز و روزگار بهتری باشیم. سال ۱۳۸۵ هم میرود که با خرابکاری‌های حاکمیت فاسد و جاهل و بی‌شعور سالی بس بحرانی گردد. اما ما ملت در طول بیش از یک قرن از مشروطیت به این سو نشان داده‌ایم که به آرزوهای خود گام به گام خواهیم رسید. این پدران میهن‌دوست و آزادی‌خواه ما بودند که از جان و دل و با فداکاری‌های خود و برای آینده‌ای بهتر کوشیدند تا محمدعلی شاه را از اریکه قدرت به زیر کشیدند و از ایران بیرونش فرستادند. این مردم ما بودند که با رهبری مصدق بزرگ در انقلاب بزرگ ملی‌شدن نفت در سی‌ام تیرماه ۱۳۳۱ مصدق ‌شان را باردیگر به قدرت رساندند و ریشه استعمار سخت‌جان انگلیس را از ایران برکندند. این ملت ایران بود که با شعار " استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی " رژیم ضدبشری ساواک آریامهری را واژگون کرد و محمدرضاشاه را نیز به زباله‌دان تاریخ فرستاد. و این ما مردم هستیم که برای دستیابی به آینده‌ای بهتر، نظام ضدایرانی و ضدانسانی و فاسد و دزد و جاهل آخوندی را سرنگون خواهیم کرد و برای خود و نسل‌های آینده ایرانی، کشوری آزاد و آباد خواهیم ساخت که در آن قانون و انسانیت و آزادی و امنیت و رفاه و آسایش حکمفرما خواهد بود
اگر شرایط امروز حاکم بر کشور ما در مقایسه با دوران ناصرالدین شاهی تفاوت چندانی نکرده است، اما این مردم امروز ایران دیگر مرد و زن دوران مشروطیت و حتی سال ۱۳۵۷ نیستند. زن و مرد، بویژه زنان و جوانان ایران امروز با برخورداری از دانش وسیع از ایران و جهان در داخل و خارج از کشور، امروز نه دیگر به دنبال آخوند و ملا و دین و مذهب میروند و نه گرد رهبر و سرباز و نیزه و تفنگ میگردند؛ سطح اطلاع و خواست ملت ما برای استقرار حاکمیت ملی و تحقق حکومت قانون و آزادی و دموکراسی تا به آن حد جهانگیر شده است که دولت‌های دیگر بگونه‌ای رسمی حساب حاکمیت جمهوری اسلامی را از حساب توده‌های عظیم مردم ایران جدا میدانند و با احترام از حقوق حقه ملت ما یاد میکنند. باشد که در این رهگذر کشور ما از گزند نابخردی و عصبیت مشتی دیوانه جاهل که در ایران بر اریکه قدرت نشسته‌اند در سال نو مصون بماند و اینان نیز به همت مرد و زن میهن‌پرست ایرانی هرچه زودتر به زباله‌دان تاریخ فرستاده شوند
به امید آنروز

١١.٤.٠٦

برای سنگ شکسته مزار شاملو

جان من است اين، هی مزنيدش – مولانا
شنيده ام که سنگ گورش را شکسته ايد. دير آمديد. اين فقط نشانه ای از اوست. داريد خشمتان را بر سر سنگی خالی می کنید. صاحبش اينک تکثير شده است به هزاران هزاران
خودش جائی است که دستتان به او نمی رسد. حالا هی سنگ را بشکنيد. هی بزنیدش. او نشسته است در خانه هايتان، در ذهن و زبان بچه های ايرانی که زبان که باز می کنند، تا زيبائی های زبان خود را دريابند خروس زری، پيرهن پری می خوانند. پرپا نخوانده فدشان به يک متر نمی رسد. و آن وقت است که صدای شاملو در گوششان می پيچد که با آن ها سخن می گويد:. پريا خسه شدين... مرغ پر بسه شدين... چيه اين های های تون ... گريه تون وای وای تون
آن وقت است که مث ابرای بهار گريه می کنن پرياتون .... مث ابرای بهار
اما اين حق شماست که بر نشانه اش خشم و کين بباريد. هی بزنيدش. آتشش بزنيد. بسوزانيدش. هراستان باد از استخوان هاي غول. چرا که
او با لبان مردملبخند می زنددرد و امید مردم رابااستخوان خویش پيوند می زند
هم از این رو از استخوان شکسته و بريده اش هم هراستان باید. شاملو دشمن جهلتان بود. بشکنيد سنگش را که به جهل نازنين تان، که از آن نزديک تر به خود نداريد، دشمن تر از او کسی نبود. پدران جاهلتان هم بارها او را کشتند به زمانی که زنده بیدار بود. و زنده تر از او کس نبود. پدران جاهلتان هم بر شانه اش نشستند و دلش شکستند. اما چون نیک بنگرید از او گريزتان نیست، مگر آن که کر شوید و کور. و نبيندش که لابلای دفتر های مشق بچه هایتان نشسته است. نشنويدش که در گوش بچه هایتان هنوز پریا می خواند
مگر نماينده جهالت تان مصمم به سوزاندن شکستن حکیم توس نبود. مگر غول نبود که همان اول کار شما را شناخت که دهان ها را می بوئيد مبادا کس گفته باشد دوستت دارم. همان که دانست از دستتان خدا را در پستو خانه نهان باید کرد
شاملو همه عمر به انگشت اشاره ای - که از قامت همه بت هاتان بزرگ تر بود همان يک انگشت اشاره اش – شمايان را فریاد داد که
ای ياوه ياوه ياوه خلایق...مست ايد و منگ یا به تظاهرتزوير می کنيد؟
از شب هنوز مانده دو دانگی ور تائبید و پاک و مسلمان نماز را از چاوشان نیامده بانکی
اما شما کار خود کنید که همين است برازنده تان. سنگ گورش بشکنيد به اين گناه که بتواره هايتان را چنان شکست که صدايش در گوش هماره تاريخ ماندنی ست. اما نام الف بامداد نمی توانید زدود. بر بلندائی ايستاده است آن که سرورانتان از فهم ارتفاع آن در عجزند، چه رسد که آن را آرزو کنند. به نزديکی آن هم عبور نمی توانند کرد. چه رسد که بدان رسيده باشند. همه نفت های دنيا را در چراغ خود بريزند روشنائی يک لحظه آن کس ندارتد که گفت چراغم در اين خانه می سوزد.. چرا که بت هاي پرگويتان همه از جنبس امروزند و او از تبار همیشه بود. موجوديت محض، که در غياب خود ادامه می يابد. حضور قاطع ايجاز. تصوير انسان را چنان که او می ديد ، چنان که او می خواست. که او مردی مختصر نبود. اما خلاصه خود بود. که سرود
خرخاکی ها در جنازه ات به سوء ظن می نگرند
و شما عاشقان جهل اما چه خوب می دانيد که وقت شکستن سنگ نشانه او بايد رو نهان کنید، شبانه دزدانه بيائيد بی چراغ. که آن غول زيبا در استوای شب ايستاده است، غريو زلالی همه آب های جهان
اما رویتان از او پنهان نیست، که او شما را چنان می شناخت که تبردار واقعه را. اما بايدتان رو از مردمان پنهان کرد، همان ها که شاملوی خسته شاعرشان و غمخوارشان بود، از فرزندانتان هم رو نهان کنيد. همان ها که حافظان حافظ زمانه خودند
در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت
ای خداوندان ظلمت شاد
از بهشت گندتان ما را
جادوانه بی نصيبی باد.
باد تا فانوس شيطان را برآويزم
در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آئین
باد تا شب های افسون مايه تان را من
به فروغ صد هزاران آفتاب جادوانی تر کنم نفرين

١٠.٤.٠٦

صدمين سال امضای فرمان مشروطيت

امسال صدمين سال امضای فرمان مشروطيت و قرار گرفتن ايران در زمره کشورهای دارای قانون [ اساسی] است اما کيست نداند که پس از يک قرن هنوز نه حکومت به تمام بندهای قانون وفادارست و نه مردم توانسته اند حکومت ها را ملزم به اجرای تمام بندهای قانون کنند
و چه بسا کسان که زجر و زندان ديده و جان بر سر اين گذاشته اند که در رژيم های پادشاهی بی مسووليتی و بی اختياری پادشاه را تذکر دهند و بعد از آن نيز همين حکايت با نامی و عنوانی ديگر تکرار شده است. حکومت ها از مردم اجرای دقيق بخش های معينی از قانون را می طلبند و مردم از حکومت عمل به بخش های ديگری از قانون را می خواهد
اين واقعيت اما آيا موجب می شود که ما مردم ايران از کوشش صدساله بمانيم. هيچ عاقل اين نمی خواهد. و همه عاقلان می دانند که بدترين قانون ها از نبودش بهترست. و باز می دانند همين اندازه تعهد به و ترس از قانون که در حکومتگران و مردم هست باز هم غنيمتی است که بی آن زندگی مان به سامان نخواهد بود. هم از اين روست که کمتر عاقلی اين سخن مخالفان را بر می تابد که می گويند حکومت مگر به قانون عمل می کند که از مردم عمل به آن را می خواهد
از دريچه ديگر بايد سخن تازه سعيد حجاريان را تکرار کرد که آنارشيسم بلائی است که به بهانه مخالفت با حکومت و عملکردش نمی توان آن را بر سر کشور نازل کرد. و هم به بهانه تلاش برای گسترش فرهنگ آزادی خواهی
اين مقدمه گفتم تا سخنی ديگر گفته باشم
اگر به صورت جلسات مجالس اول مشروطيت نگاه کنيم، نمايندگان از ميان مردم برآمده از مباحثی می گفتند که شايد با نگاه امروزی کمی مضحک به نظر آيد. اما در زمان خود دغدغه جامعه آن ها بوده است. چنان که اگر به صورت جلسات مجلس خبرگان تدوين قانون اساسی جمهوری اسلامی نگاه کنيم در می يابيم چه نگرانی ها داشتند نمايندگان که مبادا ديکتاتوری برگردد. در ميان بحث و نظر گروه های سياسی هم جز اين نبود. مثلا در آن شرايط کسی را نگرانی اداره کشور و لزوم اقتدار مرکزی برای پيش برد کارها نبود. هر جا که قدرتی به رييس جمهور داده می شد ناله ها بر می خاست و همه قانع بودند که بايد آن قدرت را تکه تکه کرد، چرا که مارگزيده ای بودند و از ريسمان سياه و سفيد می ترسيدند و می گفتند از قدرت فساد می زايد. رفتند و بدترين نمونه را برگزيدند که قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه بود که گفته اند اندازه قامت ژنرال دوگل نوشته شده و ديده ايم که در عمل هم دوگل و هم جانشينانش را به زحمت انداخت. در اين قانون رابطه رييس جمهور و نخست وزير به ويژه وقتی که از دو حزب مخالف باشند نامشخص است [و تدبير و بلند انديشی روشنفکری مانند فرانسوا ميتران بود که وقتی در انتخابات گليست ها به رياست شيراک برگزيده شدند، و او در اليزه بود، به بن بست نیفتاد و لزومی به استعفا و تغيير قانون اساسی نديد، و جلو بحران تازه را گرفت] چنين قانونی که حتی در مجامع تمرين کرده و دموکراسی آموخته عملی نبود و نيست، بالطبع برای ايران همان مشکلات را پديد می آورد که در داستان اختلافات بنی صدر با مرحوم رجائی ظاهر شد و در دوران رياست جمهوری آيت الله خامنه ای هم داستان خود را داشت. اما نشانه نگرانی های روز بود
اين نشانی ها دادم که بگويم هر قانون که نوشته می شود هر چقدر مقنن ها و طراحان بلندنظر و آينده نگر باشند فرزند زمان خودست و حامل دغدغه های روز. چنان که اگر امروز لايحه اصلاحی آقای خاتمی در مورد تبيين وظايف رييس جمهور که وقتی مطرح شد خواست حداقلی همه اصلاح طلبان و آزادی جويان بود، توسط دولت فعلی مطرح گردد ديگر آن موافقان را ندارد. البته که آن مخالفان را هم نخواهد داشت چرا که ديگر مساله روز کمی اختيارات رييس دولت نيست
پس غلط نيست اگر بگوئيم هر قانون که مطرح می شود قبل از هر چه نشان می دهد طراحانش از چه نگرانند. فارغ از آن که آن قانون زمينه اجرای کامل پيدا می کند يا نه. چنان که قانون ملی کردن صنعت نفت با کودتای بيست و هشت مرداد اجرا نشده ماند اما ذهن و نيت دکتر مصدق، و هدف و غايت مطلوب وی را همچنان نمايشگرست
لايحه حريم خصوصی زندگی مردم که در آخرين روز کاری دولت محمد خاتمی به مجلس داده شد، نشان از آن داشت و دارد که اصلاح طلبان تجربه هشت سال حضورشان را در دولت در چه چيزها خلاصه دیده اند. پنج سالی کار شد تا قانونی نوشته شود که با قانون اساسی اختلافی نداشته باشد و حداقل حقوق را برای مردم در مقابل صاحبان قدرت تضمين کند و به گاو و گوسفند قدرتمداران هم صدمه نزند. همان زمان هم کسانی گفتند ای بابا در روزگاری که به هر بهانه ساختگی صداهای مخالف بسته می شود، هنوز در پستوی نهان مراکزی قدرت آن می کنند که می خواهند و می پسندند، چه جای قانون حريم خصوصی. اصلا چه کس قرارست از چنين قانونی بترسد و دست از نقص حقوق بشر بردارد. اما در مقابل اين استدلال بودند بسياری از باتجربه ها که می گفتند بايد قانون داشت و برای اجرايش کوشيد. حداقل فايده چنين قانونی آموخته شدن روشن کردن چراغی بر سر راه نسل آينده است و آشنا شدن مردم به حقوق خود
اما بازی روزگار بنگر که دولت جديد بی هيچ تعارف، اين هم به خود نپسنديد که متظاهر به دفاع از حريم خصوصی مردم باشد. اين که دولت احمدی نژاد دغدغه اش حريم خصوصی مردم نيست و با چنين وعده ای به کار نيامده، آشکارتر از خورشيدست. کسی هم طمع نداشت که چنين دولتی چنان لايحه ای تهیه و پيشنهاد کند، اما بازپس گرفتنش از آن کارهاست که بايد گفت دست مريزاد. بايد سپاسگزارشان بود که بی هيچ پرده پوشی نشان دادند که هيچ اهميتی برای حريم خصوصی و اصولا حقوق مردم قائل نيستند
تنها می ماند يک نکته . گفته اند که در زمان حاج ميرزا آقاسی زنجيره بستی به ديوار طويله شاه بود و متهمان به بدکاری به آن متوسل می شدند و از تنبيه در امان می ماندند. وقتی اميرکبير ناصرالدين شاه جوان را از تبريز آورد و به سلطنت رساند حاج ميرزا آغاسی که می ترسيد آن چه کرده بود دامنش را بگيرد خود را به آن زنجير رسانده بود که امير با هيبت و صلابت سر رسيد و برای راحت کردن خاطر همه بدکاران زنجير و بست را از بنيان کند. در افواه شايع بود که حاج ميرزا آقاسی متظاهر به درويشی و ملائی به امير گفته بود بهتر بود اين زنجير را نمی کندی و برای روزمبادای خود نگاه می داشتی. بگذريم که وقتی چهارسال بعد استبداد امير را معزول کرد و در آستانه مرگ قرار داد وی کسی نبود که خود به زنجير بست ببندد. چنان که همه پيشنهادهای ميانجی گری را رد کرد. اما اين مثل ساير ماند که خوب بود زنجير برای خود نگاه می داشتی
نودولتان انگار گمان کرده اند که تا ابد در آن سوی ميز و حکومت خواهند ماند و هيچ گاه در زمره مردم عادی در نخواهند آمد که بايد حريم خصوصی شان را در مقابل تعرض دوستاقبانان حفاظت کرد. که بايدشان گفت بهتر بود لايحه را پس نمی گرفتيد و دست کم مانند ده ها قانون ديگر – از جمله قانون برنامه چهارم که به هزار ميخ قانون و قدرت محکم است – ناديده اش می گذاشتيد. در آن صورت فاش کسی نمی شد که تا چه اندازه به حقوق رعيت بی اعتنائيد. و تا چه اندازه رعيت را تنها تا زمانی که در مقابل مرکبتان بی هوش می شود پاس می داريد

٨.٤.٠٦

بيانيه‌ی كانون نويسندگان ايران

بيانيه‌ی كانون نويسندگان ايران
به مناسبت تخريب سنگ گور شاعر بلندآوازه‌ی ايران و جهان
احمد شاملو


هراس من – باری – همه از مردن در سرزمينی‌ست
كه مزد گور كن
از بهای آزادی آدمی
افرون باشد

مردم شريف و آزاده‌ی ايران
احتمالا از عمل بدكردارانه‌ی شب‌پرستان كوردل در تخريب سنگ گور احمد شاملو، شاعر بلندآوازه و عضو زنده و جاويد كانون نويسندگان ايران، مطلع شده‌ايد. اما يقين داريم كه می‌دانيد اعتبار و ارزش جاودانی و بلند جايگاه شاملو، چونان همه‌ی شاعران بزرگ ايران و جهان ، از سنگ‌نبشته‌ی گورش برنمی‌خيزد و با تيشه‌زنی شب‌پره‌های حقير بر اين سنگ نيز به هيچ روی خدشه‌ای نمی‌يابد. تاكنون نيز آزار و حبس و ضرب و شتم نويسندگان و شاعران آزاده يا چكش و چنگ و نيش‌زدن‌های ديگر، از سوی سيه‌دلان جز بر حقانيت و اعتبار خرد و هنرمندی اين بزرگان نيفزوده است

مردم شريف ايران
كانون نويسندگان ايران كار اين بی‌خردان هنرستيز و ضدايرانی را حتی درخور محكوم كردن هم نمی‌داند. رسم طوفان‌های قله‌گذر و سرفراز، وزيدن بر خس و خاشاك‌های پيش‌‌پا افتاده نيست. با اين وصف ما بار ديگر شما مردم فرهنگ‌دوست را بيدارباش می‌دهيم كه دشمنان خرد و ادب و هنر دور تازه‌ای از تهاجم فرهنگی را آغاز كرده‌اند. گرچه هنوز بر اين باور باطل‌اند كه با سنگ‌شكنی و بی‌حرمتی در گورستان‌ها می‌توانند فاتحان قله‌های سربلند ادبيات غنی ، ظلم‌ستيز و آزادی‌خواه را از ذهن تاريخ پاك كنند. راستی را كه اگر دشمنان فرهنگ ، رياكاران ، جباران و ظلمت‌پرستان توانستند با فردوسی ، حافظ ، لوركا و مختاری چنين كنند ، با شاملو نيز توانند كرد
توصيه‌ی كانون نويسندگان ايران به مردم ادب‌پرور ايران و خانواده‌ و ياران احمد شاملو اين است كه ديگر هيچ اقدامی برای ‌بازسازی سنگ گور نكنند و بگذارند در اين جا نيز شعر انسان‌گرای احمد شاملو نقش خودرا در افشای آلودگی‌ها ايفا كند. ما همين‌گونه زيسته‌ايم ، وفادار مانده‌ايم و صبوری كرده‌ايم و بر صفحات تاريخ‌مان ثبت می‌شويم. بگذاريد يادگار وحشت و جنون و بخل كه بر ما می‌رود برای ‌نسل‌های ارزش‌آفرين فردا درس‌اموز باشد

كانون نويسندگان ايران
١٨/١/١٣٨٥

٦.٤.٠٦

ارجاع پرونده الهام افروتن و محسن درستکار به دادگاه انقلاب

گزارش هاي ارسالي حاكي است كه پرونده محسن درستکار و خانم الهام افروتن به شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامي تهران ارجاع شده است
بر اساس اخبار دريافتي، دو متهم پرونده هفته نامه تمدن هرمزگان در روز سه شنبه 19 ارديبهشت ماه امسال در دادگاه انقلاب شعبه 26 به رياست قاضي حداد به اتهام توهين به بنيانگذار جمهوري اسلامي و اقدام عليه امنيت محاكمه خواهند شد. پيش از اين پرونده هفته نامه تمدن هرمزگان در دادگاه عمومي در جريان بود كه با قرار عدم صلاحيت به دادگاه انقلاب ارسال شده است. الهام افروتن و محسن درستکار به دليل درج مطلبي در نشريه تمدن هرمزگان و به اتهام توهين به بنيانگذار جمهوري اسلاي ايران در تاريخ دوم بهمن ماه سال گذشته در بندرعباس دستگير و در تاريخ 12 بهمن ماه يعني پس از 10 روز بازداشت در بندعباس به زندان اوين منتقل شدند. در حال حاضر الهام افروتن در بند زنان زندان اوين به سر مي برد. گفته مي شود چندي پيش مقامات امنيتي و قضائي پس از بازجوئي هاي طولاني و فشارهاي رواني به متهمان پرونده، با وعده آزادي الهام افروتن، مصاحبه اي با او درتلويزيون جمهوري اسلامي پخش كردند اما نه تنها آزادي افروتن انجام نگرفت بلكه با ارجاع پرونده به دادگاه انقلاب ، خطر صدورحكم محكوميت بالا گرفت
كميته دانشجوئي دفاع از زندانيان سياسي از مقامات رژيم درخواست مي كند با رعايت حقوق محسن درستکار و الهام افروتن در زندان ، موجبات آزادي آنها را فراهم نمايد. اين كميته تلاش هاي خود را در سطح بين المللي تا آزادي زندانيان سياسي ياد شده متوقف نخواهد كرد

٤.٤.٠٦

کنفرانس مطبوعاتی زویا زرافشان و سهراب مختاری


فراخوان سخنگوی بخش مهاجرت حزب چپ آلمان
کنفرانس مطبوعاتی زویا زرافشان و سهراب مختاری
بخش مهاجرت حزب چپ آلمان، با انتشار اطلاعیه ای از روزنامه نگاران و فعالین عرصه ی عمومی خواسته است تا با شرکت در کنفرانس مطبوعاتی زویا زرافشان و سهراب مختاری، دو تن از اعضای هیات جوانان ایرانی بازدید کننده از سازمان ملل متحد، با اهداف این سفر آشنا شوند. این کنفرانس مطبوعاتی روز چهارشنبه در برلین برگزار می شود
متن فراخوان سخنگوی مطبوعاتی بخش مهاجرت حزب چپ آلمان آقای غياث الدين سايان به اين شرح است: از همه ی دست اندركاران رسانه های همگانی دعوت ميشود در روز ۵ آوريل ساعت ۱۱ صبح در مجلس ايالتی شهر واقع در
Raum (siehe Tael im ingangsbereich Abgeordnetenhaus Berlin)
Niederkirchnerstr. 5
Berlin
حضور به هم رسانند.با وجود آزادی اكبر گنجی از زندان كه چند هفته پيش صورت گرفت، اين مهم لازم و ضروری است كه همگان را از روز و روزگار زندانيان سياسی در ايران كه كه بخشی از ايشان بيش از پنج سال است، گرفتارند، آگاه كنيم.در اواسط ماه جاري، چند تن از دانشجويان ايرانی در سازمان ملل حضور مييابند تا با آگاهی رسانی از وضعيت زندانيان سياسی در ايران خواهان پشتيبانی اين سازمان و مقامات بين المللی شوند. اين نمايندگان در روز ۱۲ آوريل با نماينده ی كميسيون حقوق بشر و در روز ۱۴ آوريل با آقای يان اِلياسون رئيس مجمع عمومی سازمان ملل متحد ديدار خواهند كرد. در چهارچوب اين ديدار، دو نفر از نمايندگان نامبرده ضمن آگاهی رساني، به پرسشهای شما در رابطه با وضعيت و سرنوشت زندانيان سياسی در ايران پاسخ خواهند داد.در روز ۵ آوريل زويا زرافشان فرزند ناصر زرافشان سخنانی ايراد خواهد كرد. زرافشان وكيل نامدار ايرانی است كه به خاطر اطلاعات خود در باره ی قتلهای زنجيره ای كه با آگاهی صريح سازمان اطلاعات ايران در سال ۱۹۹۸ صورت گرفته، پنج سال است گرفتار و زندانی شده است. سخنران دوم سهراب مختاری فرزند محمد مختاری است. مختاری يكی از نويسندگان نامدار ايرانی است كه در سال ۱۹۹۸ توسط عوامل سازمان اطلاعات ايران به قتل رسيده است
از ديدار شما در اين كنفرانس مطبوعاتی خوشنود خواهيم شد

٣.٤.٠٦

ويزا ندادن کشورهای غربی به فعالين سياسی ايران نشانه چيست؟

اينروزها به نظر مي رسد که کشورهاي غربي بر سر بحران هسته اي جمهوری اسلامی، اين حکومت را تحت فشار گذاشته اند که دست از برنامه هاي هسته اي خود بردارد تا مجازاتهاي اقتصادي که خود غربي ها و به خصوص اروپايي ها متقابلا از آن ضرر خواهند ديد را در مورد ايران اعمال نکنند. از ديگر سو حکومتهاي غربي مدام ادعا مي کنند که مساله حقوق بشر و دموکراسي در ايران يکي ديگر از مسايلي است که آنها همواره در مذاکرات با دولت جمهوري اسلامي مد نظر دارند و به آن توجه مي کنند و در پيگيري آن توسط حکومت ايران اصرار مي ورزند. حال با اين اوصاف، شنيدن خبر ويزا ندادن کشورهاي آلمان و کانادا که از منتقدان ايران در غرب بدليل رعايت نشدن حقوق بشر و روال انتخابات دموکراتيک در ايران هستند ، به آقايان مهندس عزت الله سحابي و دکتر محمد ملکي، دو فعال سياسي منتقد و مخالف شناخته شده در ايران، در ماههاي اخير و در فاصله زماني نزديک به هم، بار ديگر نشانه اي نا اميد کننده از مناسبات حاکم در جهان سياست را ارايه مي دهد. از آنجا که دليل قانوني عدم صدور ويزا از طرف کشورهاي غربي، شامل مواردي مشخص است، فقط دليل نگراني عدم بازگشت از کشورهای مزبور، مي تواند جهت رد کردن درخواست ويزای اين اشخاص در نظر گرفته شده باشد، مگر آنکه دستورات خاص و ذکر نشده در موارد قانوني مشخص، از صدور ويزا براي ايشان ممانعت بعمل آورده باشد. اگر از تحليل هاي مبتني بر زد و بند هاي پنهاني مابين دولت هاي غربي و حکومت ايران در مواجهه با اين چنين رويدادی صرفنظر کنيم، فرض شبهه عدم بازگشت اين دو فعال سياسي که هر دو در دهه هشتم عمر خويش بسر مي برند و در سخت ترين سالهاي فعاليت سياسي در ايران با تحمل شکنجه و زندان، ماندن و مبارزه در کشور را به رفتن از آن ترجيح داده اند، از طرف سفارتخانه هاي کشورهاي آلمان و کانادا بسيار مضحک به نظر مي آيد. از سوي ديگر با فرض محال اينکه هر دو اين افراد قصد ماندن و عدم بازگشت از کشورهاي فوق الذکر را داشته باشند، باز هم بايد موجب امتنان و خوشوقتي اين کشورها در ميزباني از مخالفان و منتقدان مسالمت آميز حکومت جمهوري اسلامي ايران گردد، زيرا که به طور واضح و بنا بر اظهار خود اين کشورها حقوق اين مخالفان و فعالان سياسي مانند آنها در ايران شديدا نقض شده و مي شود و در نتيجه کشورهاي مذکور که مدعي حمايت از حقوق بشر و فعاليتهاي دموکراتيک و آزاديخواهانه در ايران مي باشند، بايد از حضور اين افراد در کشورشان استقبال نمايند. ذکر اين نکته نيز ضروري است که دليل آوردنِ عدم اطلاع و شناخت سفارتخانه هاي کشورهاي غربي در ايران، از فعالان سياسيِ تا اين حد شناخته شده نيز عذري بدتر از گناه براي اين دولتها مي باشد، زيرا در حاليکه اين روزها تمامي حساسيت مقامات دولتي و رسانه هاي غربي بر روي ايران و بحرانهاي مختلف مرتبط با آن مانند مسايل هسته اي ، مسايل حقوق بشر و … قرار دارد، بي اطلاعي سفارتخانه هاي اين کشورها از مسايل و مبارزات سياسي داخل ايران و فعالان سياسي بارز آن، نشانه اي از صرف اهميت منافع اقتصادي اين کشورها در ايران و شعاري بودن ادعاهاي مطروحه درباره مسايل حقوق بشر و دموکراسي توسط آنان مي باشد. به هر حال اين رويداد و موارد مشابه بايد مورد توجه فعالين حقوق بشر در اروپا و آمريکا و مهمتر از آن افکار عمومي اروپا و کانادا قرار گيرد و براي يکبار ديگر و هزارمين بار اين نکته به دولتمردان غربي گوشزد شود که تا زمانيکه کانون توجه واقعي و فشارهاي بين المللي بر مسايل حقوق بشر و استقرار دموکراسي و توجه ويژه به فعالان سياسي داخل ايران و حمايت معنوي از حقوق سياسي و مبارزاتي آنها در برابر حکومت ايران قرار نگيرد، رسيدن به خواسته ها و منافع آنها اگر چه در کوتاه مدت ممکن است با معاملات پنهاني تامين گردد، ليکن در دراز مدت به تهديدي ديگر براي آنان تبديل مي شود و موجب بدبينی بيش از پيش افکار عمومی اين کشور به آنها خواهد گرديد

١.٤.٠٦

Dr. Mohammad Mossadegh Leadership Fund at Northeastern Illinois University

اسفند ماه ١٣٨٤ ٬ مارس ٢٠٠٦
دوستان گرامی٬
موجب خوشوقتی ست که تأسیس بنیاد دانشگاهی دکتر محمد مصدق در دانشگاه ((نورت ایسترن ایلینوی)) را به آگاهی شما برسانیم. این بنیاد که نخستین و تنها نمونه دانشگاهی آن در دنیا به نام دکترمصدق است٬ بنابر کوشش و مدیریت صمیمانه گروهی از زنان ایرانی در شیکاگو و زنده یاد دکتر محمود گودرزی (روزنامه نگار) و یاری بسیاری از شما دوستان گرامی تشکیل شده است٠ این بنیاد با موجودی ثابت ٢٠ هزار دلار٬ در پی برآورده کردن سه هدف ذیل خواهد بود
١) اهدای سالانه حداقل یک بورس تحصیلی به میزان بهره دریافتی از موجودی ثابت و کمک های مالی اضافی به یک دانشجوی دانشگاه نورت ایسترن
٢) برگزاری جلسات و کنفرانس های سخنرانی در باره دموکراسی و حقوق بشر
٣) افزودن بخش موجودی ثابت بنیاد به میزان پنجاه هزار دلار تا تاریخ ٢٦ خرداد ١٣٨٦ (١٦ ژوئن ٢٠٠٧)٬ صد و بیست پنجمین سالروز تولد دکتر مصدق
همچنین بنیاد در نظر دارد که به منظور پیشبرد اهداف خود و برقراری ارتباط مرتب با پشتیبانان و دوستداران٬ تارنمای اینترنتی و خبرنامه سالانه ایجاد و منتشر سازد
بی شک تاسیس این بنیاد ثمره یاری و حسن اعتماد شما بوده و ما امیدواریم که شما امسال نیز با سخاوت خود در جهت استحکام و پربارتر شدن این امر اجتماعی٬ با ارسال کمک مالی از طریق تکمیل برگ و پاکت ویژه پیوست به آن یاری رسانید. کمک های مالی به این بنیاد دانشگاهی و غیر انتفاعی مطابق قانون مشمول معافعیت مالیاتی خواهد بود
. برای اطلاعات بیشتر در باره این(( بنیاد)) لطفا" با آقای حمید اکبری بشرح زیر تماس حاصل فرمایید
Dr.Hamid Akbari,Department of Management and Marketing
Northeastern Illinois University, 5500 N. St. LouDr Ave.
Chicago, IL 60625
Telephone: (773) 442-6126

عفو بین الملل در باره خطر اعدام یک زندانی سیاسی 28 ساله در گوهردشت هشدار داد

روز چهارشنبه بیست و نهم مارس برابر با نهم فروردین ماه سازمان عفو بین الملل با انتشار اطلاعیه ای نسبت به خطراعدام ولی الله فیض مهدوی زندانی بیست و هشت ساله زندان گوهر دشت هشدار داد. صادق نقاشکار سخنگوی زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج و گروهی از زندانیان اوین می گوید حکم اعدام هفت تن از زندانیان سیاسی این دو زندان به آنان اعلام شده است. صادق نقاشکار: بنا به گزارشهایی که هست هفت تن از زندانیان سیاسی زندان اوین و زندان گوهر دشت که محکوم به مرگ هستند در آستانه اجرای حکم قرار دارند. چند روز پیش به آقای فیض مهدوی اعلام شد که حکم اجرای احکام شعبه هشت دادگاه انقلاب در اینجا نوشته شده که 26 اردیبهشت ماه حکم اعدام به نحوه دار زدن به اجرا درخواهد آمد
سخنگوی زندانیان گوهردشت کرج و گروهی از زندانیان اوین می گوید این هفت تن اتهام های مختلفی دارند. صادق نقاشکار: سه نفر از این زندانیان که عبارتند از آقایان فیض مهدوی، سعید ماسوری و غلامحسین کلبی از وابستگان سازمان مجاهدین خلق اند ولی 4 زندانی دیگر که در زندان گوهردشت و اوین هستند به اتهام هواپیما ربایی در دو مورد متفاوت بوده. علاوه بر دیدبان حقوق بشر، سازمان عفو بین الملل و کمیته بین المللی علیه اعدام با صدور اطلاعیه های جداگانه به این حکم اعتراض کردند. حجت زمانی زندانی سیاسی زندان گوهر دشت کرج نیز در تاریخ 26 بهمن ماه 1384 به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق به دار آویخته شد. دیدبان حقوق بشر هفته گذشته با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرد از هنگامی که محمود احمدی نژاد ریاست جمهوری را به عهده گرفته شمار اعدام در ایران افزایش یافته وتنها در بهمن ماه گذشته ده نفر اعدام و 21 نفر محکوم به اعدام شدند

شمشیر من

سیمین بهبهانی
شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمی خواهم
با خواب ناز جز در گور آمیختن نمی خواهم
شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر
با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمی خواهم
جز حق نمی توانم گفت، گر سر بریدنم باید
سر پیش می نهم وز مرگ پرهیختن نمی خواهم
ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کین توزی
گر تاج خار نگذاری گل ریختن نمی خواهم
با هفت رنگ ابریشم از عشق شال می بافم
این رشته های رنگین را بگسیختن نمی خواهم
هرلحظه آتشی در شهر افروختن نمی یارم
هر روز فتنه ای در دهر انگیختن نمی خواهم
این قافیت سبک تر گیر، جنگ و جنون و جهلت بس
این جمله گر تو می خواهی ای مرد من نمی خواهم