٣٠.١٢.٠٥

NASA مصاحبه با مدیرکل اکتشافات فضائی

مهمترين بخش اكتشافات فضايي ناسا در سال 2005 در پانزدهم ژانويه رخ داد. سفينه كوچكي از كاسيني كه سالها است به دور مدار زحل مي گردد جدا شد و بر سطح تيتان يكي از ماه هاي آن نشست. اين سفينه كوچك كه با باتري كار مي كرد به علت سردي فوق العاده هواي تيتان تنها دو ساعت دوام آورد. دكتر فيروز نادري، مديركل ايراني تبار برنامه هاي اكتشافات فضايي ناسا در مصاحبه با راديو فردا مي گويد: دانشمندان حدس مي زنند محيط جوي تيتان چيزي شبيه زمين است و ممكن است اتفاقاتي كه پيش درآمد وقوع حيات در كره زمين هست، در تيتان بوجود بيايد، ملكول هاي كوچكي هم كشف شده كه كربن دارد و براي ايجاد حيات لازم است. در مصاحبه با دكتر فيروز نادري مهمترين فعاليت هاي ناسا در سال 2005 را بررسي مي كند
ژانویه: مهمترین بخش اکتشافات فضایی ناسا در سال 2005، در پانزدهم ژانویه رخ داد. در این روز سفینه کوچکی از سفینه کَسینی که سالهاست بدور مدار زحل می گردد، جدا شد و بر سطح تیتان یکی از ماه های سیاره کیوان نشست. این سفینه کوچک که با باطری کار می کرد، به علت سردی فوق العاده هوای تیتان، تنها دو حدود دو ساعت بر روی این ماه دوام آورد. دکتر فیروز نادری مدیر کل ِ ایرانی تبار برنامه های اکتشافات فضایی ناسا، از اهمیت این رویداد می گوید: فیروز نادری (مدیرکل اکتشافات فضائی ناسا): دانشمندان حدس می زنند که محیط جوی ماه تیتان، چیزی شبیه 4.5 میلیارد سال پیش است و ممکن است اتفاق هایی که قبلا پیش درآمد وقوع حیات در کره زمین هست، در تیتان بوجود بیاید. جزو چیزهایی که کشف کردند، مولکولهایی پیچیده ای حاوی کربن بود و برای شکل گرفتن حیات لازم است، در تیتان دیده می شود. سوم ژوئیه: سفینه ای که ناسا بطور هدفمند برای برخورد با یک ستاره دنباله دار به فضا فرستاده بود، با این ستاره دنباله دار برخورد کرد. اندازه این سفینه یا شئی، معادل وزن و اندازه یک ماشین لباسشویی بود. هدف از اینکار بدست آوردن بخشی از مواد و ترکیبات ستاره دنباله دار بود که بر اثر برخورد سفینه با آن، در فضا پخش شد. فیروز نادری: مواد آن کامت با بالا پخش شد و ما از طریق طیف سنج و با دوربین های مخصوص، آنها را بررسی کردیم تا بیشتر به ترکیب این کامت ها پی ببریم. علت اینکه این موضوع ایندر مهم است این است که حدس می زنیم در چهار و نیم میلیارد سال پیش که خورشید و منظومه شمسی و غیره بوجود آمده، بسیاری از این مواد اولیه، بصورت دست نخورده در این کامت ها موجود است. اگر بفهمیم این کامت ها از چه ساخته شده اند، می توانیم به ترکیب مواد اولیه منظومه شمسی نیز پی ببریم. بیست و نهم ژوئیه: در بیست و نهم ژوئیه 2005، دهمین سیاره منظومه شمسی از طریق تلسکوپ رصدخانه پالومار در نزدیکی شهر سن دیه گو کشف شد. تا آنزمان تعداد سیاره های منظومه شمسی را 9 عدد ارزیابی کرده بودند، اما با کشف جدید، این تعداد به 10 رسید. فیروز نادری: این سیاره جدید که وزنش از پلوتو هم بیشتر است، در حدود صد برابر بیش از زمین، از خورشید دورتر است. پروژه کسینی: در سال 2005، سفینه کسینی که در مدار کیوان می گردد و به بررسی حلقه های اطراف این سیاره و فعل و انفعال های ماه های آن مشغول است، ماه های جدیدی کشف کرد. در پانزدهم ژانویه سال 2006، سفینه ای که ناسا 6 سال پیش به فضا فرستاده بود، اطلاعات مهمی به زمین خواهد آورد. این سفینه، هنگامی که در حدود 250 کیلومتری یک ستاره دنباله دار می گذشت، چتر مخصوصی باز کرد و مقداری از ترکیبات آن را به خود جذب کرد. در پانزدهم ژانویه سال 2006، این پرده به زمین باز خواهد گشت. فیروز نادری: این پرده را ما داریم به زمین بازمی گردانیم. سفینه که یک سفر شش ساله رفته، در پانزدهم ماه ژانویه با چتر نجات به کره زمین بازگردانده می شود و ما می توانیم این ذرات را در آزمایشگاه های مخصوص ازمایش کنیم و بیشتر از ساخت و بافت کامت ها و در نتیجه، ترکیب منظومه شمسی با خبر شویم. نهم اوت: سفینه فضایی دیسکاوری که بازگشت آن به علت چند اشکال مهم، با تاخیر روبرو شد، سرانجام پس از دو هفته پر اضطراب به زمین بازگشت. برج مراقبت از بازگشت دیسکاوری خبر می دهد. پس از انفجار سفینه کلمبیا در سال 2003، ناسا پرواز همه سفینه های فضایی را متوقف ساخت. سفینه دیسکاوری اولین سفینه ای بود که پس از انفجار کلمبیا به فضا پرتاب شد. مشکل اینجا بود که سفینه دیسکاوری نیز به هنگام پرتاب با همان مشکلی روبرو شد که سفینه کلمبیا روبرو شد، یعنی قطعه ای از عایق مخزن سوخت سفینه کنده شد. دو تن از سرنشینان سفینه دیسکاوری سوار بر دست آهنی سفینه، قطعه آویزان را از پوشش محافظ مخزن سوخت سفینه کندند تا از ایجاد اصطکاک به هنگام بازگشت به زمین جلوگیری کنند. اما سرانجام سفینه دیسکاوری با موفقیت به زمین بازگشت. با وجود آنکه دست اندرکاران اکتشاف های فضایی و پروازهای کوتاه مدت شاتل های فضایی در حوزه های متفاوتی فعالند، اما به گفته دکتر فیروز نادری، همه آنها متعلق به خانواده فضایی هستند. فیروز نادری: با وجود آنکه شعبه جی پی اِل ناسا که من در آن کار می کنم، اغلب کارهای رباتیک (بدون سرنشین) را انجام می دهد و شعبه دیگری از ناسا که در شهر هوستون تگزاس است، کارهای شاتل را انجام می دهد، اما بسیاری از برنامه های ناسا بستگی به کارهای فضانوردان و سفینه های سرنشین دار دارد. به خصوص بعد از حادثه انفجار سفینه کلمبیا و این مسئله که دیسکاوری، اولین پرواز پس از این انفجار بود، همه ما جلو تلویزیون میخکوب شده بودیم. عمر پرواز شاتل های فضایی، سی سال است و بدین ترتیب دیگر قدیمی به حساب می آیند. در سال 2010، شاتل های فضایی بکلی بازنشسته خواهند شد. اکنون طرح های در دست تحقیق، مربوط به نسل بعدی شاتل های فضایی ست که اولین پرواز آن در سال 2012 انجام خواهد شد

٢٧.١٢.٠٥

نوعي حكومت نظامي در دانشگاه اعمال مي شود

عباس حكيم زاده از فعالين دانشجويي دانشگاه صنعتي اميركبير(پلي تكنيك تهران) از سوي كميته انضباطي به يك ترم تعليق از تحصيل محكوم شد. به گفته اين دانشجو حدود يك ماه پيش احضاريه اي از طرف كميته انضباطي دانشگاه براي وي ارسال شده است. عباس حكيم زاده در خصوص اين احضاريه گفت: «متن احضاريه كاملا مبهم بود و صرفا در آن درج شده بود‌ "به منظور گفت وگو و تبادل نظر با كارشناس اين واحد مراجعه فرماييد." در همان زمان بنده نامه اي را خطاب به آقاي دكتر شاكري‏، معاونت دانشجويي وقت، نوشته و از ايشان خواسته بودم تا عنوان شكايت و شاكي بنده را مشخص نمايند. در آن نامه ذكر كردم كه هيچ گونه تمايلي به گفت وگو و تبادل نظر با كارشناس كميته انضباطي را ندارم و تاعنوان شكايت و شاكي به طور دقيق مشخص نشود، به كميته انضباطي مراجعه نخواهم نمود.» حكيم زاده در ادامه افزود: «متاسفانه پس از مراجعات مكرر هيچ پاسخي به درخواست من داده نشد. تا اين كه روز شنبه سوم ديماه حكمي از سوي كميته انضباطي به بنده ابلاغ شد و در آن اينجانب را به صورت غيابي به يك ترم تعليق از تحصيل محكوم نموده بود.» به گفته اين دانشجو در حكم هم هيچ اشاره اي به عنوان شكايت نشده است. در همين راستا روز يكشنبه مورخ 4 ديماه حكيم زاده به منظور اطلاع از عنوان شكايت خود، همراه چند تن از دانشجويان، به كميته انضباطي مراجعه نمودند. به گفته همراهان آقاي حكيم زاده در ابتدا آقاي نادري كارمند كميته انضباطي از حضور ايشان در دفتر كميته جلوگيري نمود و پس از ورود آنها به آنجا طاهري، ديگر كارمند اين دفتر، حكيم زاده را به اتاق ديگري فراخواند و از نادري خواست اسامي اين دانشجويان را يادداشت نمايد و وقتي ايشان از ارائه اسامي خود خودداري نمودند، به نادري دستور داد تا با انتظامات دانشگاه تماس بگيرد. يكي از همراهان آقاي حكيم زاده در كميته انضباطي گفت: «در مدت حضور ما در دفتر كميته انضباطي برخوردهاي دو كارمند كميته انضباطي بسيار تحقيرآميز و دون شان دانشجويان بود.» آقاي حكيم زاده ضمن تشكر از همراهي دوستان با وي و ابراز نارضايتي از برخورد بسيار بد كارمندان كميته انضباطي با وي و همراهانش گفت: «بنده در كميته انضباطي ابتدا از عنوان شكايت خود سوال كردم كه آقاي طاهري در پاسخ گفت: حكمي صادر شده است و شما حق اعتراض داريد، اعتراضتان را بدهيد و برويد! كه بنده در پاسخ گفتم: آيا بنده حق دارم عنوان شكايتم را بدانم كه اعتراض و دفاع كنم يا نه؟! ايشان در پاسخ گفت: در حكمتان آمده كه تخلف شما مصداق كدام بند آيين نامه انضباطي است، برويد آيين نامه انضباطي را مطالعه نماييد. من گفتم: آيين نامه را مطالعه نموده ام اما بندي كه در حكم اشاره شده است در آيين نامه انضباطي كه من دارم وجود ندارد! سپس وي بندي را در آيين نامه پيدا كرد و گفت جرم شما اين است‏، كه در آن بند اشاره به "اخلال، وقفه و مزاحمت در اجراي برنامه هاي دانشگاه" شده بود. سپس بنده از ايشان خواستم عمل مجرمانه خود را كه مصداق اين ماده است را ذكر نمايد كه طاهري پس از كمي طفره رفتن گفت: جنابعالي شبي را تا صبح در دفتر انجمن اسلامي دانشجويان مانده ايد و حتي با تذكر انتظامات هم آن جا را ترك نكرديد!» عباس حكيم زاده در ادامه با اشاره به مسئله مورد ادعاي كارمند كميته انضباطي گفت: «در آن شب بنده تنها نبودم و به همراه یکی از دوستانم در حال آماده سازي نشريه بوديم و ماندن ما با هماهنگي شوراي مركزي انجمن اسلامي بود. پس از اتمام كار نيز از آن جا كه كليد درب انجمن همراه ما نبود تا آنجا را قفل نماييم، مجبور شديم تا صبح آن جا بمانيم كه اين مسئله را به نگهباني كه مراجعه نموده بود هم گفتيم. علاوه بر اين در حالي كه برنامه هاي متعددي در طول سال در دانشگاه اجرا مي شود و به خاطر آن برخي از دانشجويان بعضا تا صبح در دانشگاه حضور دارند، اما اخيرا نوعي حكومت نظامي در دانشگاه از سوي انتظامات اعمال مي شود و چنانچه عملكرد دانشجويان به مذاق اقتدارگرايان خوش نيايد به بهانه هاي واهي به كميته انضباطي احضار و بي جهت احكام سنگيني چون تعليق از تحصيل براي ايشان زده مي شود!» لازم به ذكر است برخوردهاي اين گونه كميته هاي انضباطي دانشگاه ها حتي از برخوردهاي قوه قضاييه نيز بدتر و تحقيرآميزتر است. در احضاريه ها و احكام صادره توسط دادگاه ها عنوان شكايت و شاكي صراحتا عنوان مي شود، حال آن كه دانشجويان تا در دفتر كميته انضباطي حاضر نشوند از عنوان شكايت خود مطلع نمي شوند و بلافاصله پس از اطلاع از اتهام خود موظفند در همان جلسه به دفاع از خود بپردازند. لازم به ذکر است نادری، کارمند کمیته انضباطی فردی است که چندی پیش در تجمع انجمن، دانشجویان را در مقابل دیدگان مسوول حراست دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار داده بود که این موضوع باعث شد 50 نفر از دانشجویان و انجمن اسلامی از وی شکایت کنند . در ضمن خبر ماجرا را روزنامه دانشجویی واژه به سردبیری عباس حکیم زاده منتشر کرده بود که شکایت نادری را از روزنامه واژه در پی داشت و به نظر می رسد که حکم صادر شده ربطی به اتهام وارده ندارد و فشار این کارمند کمیته انضباطی علت اصلی صدور حکم باشد

٢٤.١٢.٠٥

٢١.١٢.٠٥

شب یلدا

گونه هایش سرخ سرخ بود چون تکه آهنی که درعمق کوره ای سوزان لحظه به لحظه می گداخت. لیک این ردی بود که تازیانه های بی ترحم وپیاپی باد برچهره اش به تصویرکشیده بود. دیدگانش هم حکایتی بازمی گفت . . نگاهش نه آرزوی نهفته داشت نه خواهش والتماسی . نه نفرت نه مهر نه غم نه شادی ....گویی ازروزی که چشم بازکرد یک تصویر اززندگی برای همیشه دردیده اش یخ بسته بود. و شاید درهمان دم که نگاهش جان گرفته بود دیدگانش بی روح گشته بود. نگاهش به همه چشم می دوخت اما کسی را نمی یافت . هرکس لحظه ای با یک نگاه دراو توقف می کرد اما گویی هیچکس هم نمی دیدش. نگاه بی رنگ او چون گونه های سرخش بجای لبها سخن ها می پراکند. انگارهیچوقت گرمی دست نوازشی اورالمس نکرده بود. گویی زندان خیالش بوسه های مادرانه را با حکم حبس ابد برای همیشه ازاو جدا می کرد . جامه مندرسش که رنگ خاک را با بوی تهی دستی بهم می آمیخت سبکبالانه درزوزه باد می رقصید و بی پروا برجامه های رنگارنگ وفاخر که ازکنارسوزسرما صامت وسنگین می گذشتند طعنه می زد. دستان کوچکش درفضا این سو و آنسو می رفت چون تکه کاغذی که دردامن باد گرفتارشده و به هرسو که باد بخواهد می رود. نمی دانم چه مدت بود که به او زل می زدم . کی دست یاری رساندم .... تنها به خاطر می آورم که دست بالا برد تا نم گونه اش را بسترد . اما دیدگانش خشک بود . وهوا هنوز قطراتی برزمین جاری نساخته بود ... بخود آمدم تا چشمانم را به اختیاربگیرم. ساعتی بیش از شب نگذشته بود .. .. گویی شب خیال پایان ندارد ...فردا کودکانی همچو او چه سان شب را سحرمیکنند فردا که درازترین این شبهاست . شبی که گویی بی سحراست
...شب یلدا

سخنان دکتر هاشم آغاجری در همایش آکادمی علوم انسانی

هاشم آقاجري گفت: در جامعه‌ي ما ابتدايي‌ترين شرايط رشد علوم انساني، آزادي است و مقدمه‌ي اين آزادي، آزادي آكادميك است، اما علاوه بر آزادي آكادميك، آزادي در عرصه‌ي عمومي است. وي در همايش آكادمي علوم انساني در دانشكده‌ علوم اجتماعي دانشگاه تهران، سخن مي‌گفت، اظهار داشت: مدعاي اصلي آكادمي علوم انساني اين بود كه علوم به ويژه علوم انساني را اسلامي كنند. گذاره‌ي بنيادين آكادمي مبتني بر چيزي بود كه آنها به آن علم اسلامي مي‌گفتند. آنها داعيه‌ي اين را داشتند كه دو نوع علم اسلامي و غيراسلامي داريم و شگفت اين‌كه آنها در مدعاي خود علوم طبيعي، تجربي و رياضي را نيز مشمول اين تقسيم‌بندي قرار مي‌دادند.البته منظور آنها از علوم اسلامي اين نبود كه بايد عالمي باشد كه مسلمان باشد، مي‌گفتند ما خواهان علمي هستيم كه ابعاد اخلاقي را نيز مورد نظر قرار دهد. وي گفت: مراد اين نبود كه يك پزشك اسلامي و غير اسلامي هر دو پزشك هستند و تا آنجا كه به علم مربوط مي‌شود در مبناي واحدي تحقيق مي‌كنند، پزشكي اسلامي است كه اطلاعات خود را در اختيار مردم قرار دهد و در كار طبابت ارزش‌هاي اخلاقي و ديني را رعايت كند. آنها از فيزيك و رياضي و پزشكي اسلامي سخن مي‌گفتند تا جامعه‌شناسي و روان‌شناسي و تاريخ اسلامي. اما هيچ‌گاه مشخص نشد كه تفاوت علوم اسلامي با غير اسلامي چيست؟ آقاجري ادامه داد: حاصل اين تلاش بيست و چند ساله چه بوده است؟ با بررسي كارهاي آنها مي‌توان دريافت كه آيا شعار علم اسلامي معناي درستي دارد يا خير؟ به نظر من اين شعار در بهترين حالت يك توهم است. البته گاه پرسيده مي‌شد كه شاخص‌هاي علم اسلامي و غير اسلامي چيست؟ اما آنها جواب‌هاي نادرستي مي‌دادند. آنها مي‌گفتند پزشكي موجود مبتني برعلمي است كه در اصول خود عنصر ايمان را در نظر نگرفته، درحالي كه پزشكي اسلامي عنصر ايمان را در ذات خود دارد. از نظر آنها انسان‌ها به تناسب تفاوت ايماني كه دارند عكس‌العمل‌هاي متفاوتي در برابر همه‌ي انسان‌ها براساس ويژگي‌هاي مشترك مطالعه دارند. آقاجري ادامه داد: نسبت علوم انساني با ارزش‌ها و جهان‌بيني‌ها و ديدگاه‌هاي تعبيري و تفسيري چيزي است كه صاحبان علم آن را دارند. قطعا امروز كمتر دانشجوي فرهيخته و معلمي پيدا مي‌شود كه به نحوه‌ي قرن پانزدهمي بلكه پوزيتيويستي آن هم به نحو عام و سطحي از علوم گرايش داشته باشد. وي ادامه داد: قرار است دانش جامعه‌شناسي و ساير علوم معطوف به تغيير و عمل باشد، علوم طبيعي نيز چنين‌اند. علوم طبيعي بر اساس علاقه‌اي كه مي‌خواست جهان را تغيير دهد ايجاد شد. دانش در ذات خود داراي نوعي رابطه‌ي قدرت هم هست، بايد از نوعي دانش قدرت سخن بگوييم. آقاجري با بيان اينكه «علوم طبيعي از آنجا كه در سطح روبنايي‌تري حركت مي‌كنند مشكلات كمتري دارند»، گفت: صاحبان آن ديدگاه كه مزه‌ي قدرت و سلطه تا اعماق جان‌شان نفوذ كرده اين را دريافته‌اند كه اگر مي‌خواهند هم‌چنان داراي سلطه باشند بايد علوم طبيعي را در اختيار خود بگيرند. وي با بيان اينكه «گاه از يك مقدمه‌ي درست نتيجه‌ي غلط گرفته مي‌شود»، گفت: امروز در بخشي از زمينه‌هاي علوم انساني آن هم بيشتر از سوي كساني كه گرايش‌هاي سنتي دارند علمي كه خود مي‌خواهند ترويج مي‌شود. علم در اين منظر بازي است كه نتيجه‌اش از پيش مشخص شده است، بازي علمي كه نتيجه‌اش از پيش مشخص شده باشد يك فريب و تبليغ سياسي است. آقاجري اظهار داشت: اگر نظريه به ايدئولوژي تبديل شود و ايدئولوژي بگويد كه ما بايد واقعيت و تاريخ را در قالب آنچه كه خود مي‌گوييم بريزيم، اين كار بستن ارابه‌ي تاريخ به اسب دگماتيسم است، اين علم نيست، اگر به تعارض با واقعيت رسيديم فرمان دهيم كه واقعيت خود را اصلاح كند! اينجا چيزي كه نابود و قرباني مي‌شود معرفت و علم است و آنچه كه مي‌ماند نوعي آوازه‌گري سياسي است. فاجعه وقتي مضاعف مي‌شود كه اين ايدئولوژي و تفكر با سلطه و قدرت گره مي‌خورد و اين جا علم و ايدئولوژي نوكران و غلامان حلقه به گوش سلطه مي‌شوند. وي ادامه داد: هم‌نوايي و وحدت دانش و قدرت چيزي است و تحميل فرامين و احكام سلطه‌ بر دانش چيز ديگري است، گاه به غلط اولي را مقدمه‌ا‌ي براي استنتاج نتيجه‌ي غلط و ضد انساني دومي مي‌كنند. اين عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، ادامه داد: آزادي آكادميك در جامعه‌اي اتفاق مي‌افتد كه براي سلطه فرقي نكند كه نتيجه‌ي اين تحقيق علمي چه مي‌شود. مگر اينكه بخواهد خودفريبي كند و از ايدئولوژي آگاهي كاذبي براي فريب مردم بسازد. اما بشر به اين نتيجه رسيده است كه خودفريبي به سودش نيست و ما ناچاريم قواعد بازي آكادميك را به خصوص در علوم انساني بپذيريم، زيرا قرار است علوم انساني واقعيت را بشناسد و تفسير كند و چگوني تغيير رهايي‌بخش و سازنده را در خدمت بشر قرار دهد. علوم انساني براي اينكه بتواند به اين امور برسد بيشتر نياز به آزادي دارد. گاه اين سخن توسط برخي مطرح مي‌شود كه مثلا چرا فلان استاد فلان حرف‌ها را در دانشگاه مي‌زند، دانشگاه جاي اين سخنان نيست، اين سخنان را نبايد در عرصه‌ي عمومي گفت، بايد در حجره به آنها پرداخت. به نظر آنها جاي علم در حجره است و در منبر نيست، اتفاقا علوم انساني مي‌خواهد ديوار بين حجره و منبر را بردارد، آن تفكر حجره‌اي به زماني مربوط بود كه بين جامعه و علم ديوار بود، امروز عرصه‌ي عمومي آزمايشگاه علوم انساني است، اگر در دانشگاه بخواهيد آن را محدود كنيد و علايم راهنمايي بگذاريد كه ديگر دانشگاه نيست. اساتيد و دانشجويان بايد در عرصه‌ي عمومي به بيان نظرات‌شان بپردازند و در عرصه‌ي عمومي آنها را به چالش بكشند. آقاجري ادامه داد: عجيب است گاهي مردم آن قدر نامحرم مي‌شوند و گاه جاهل و ساده كه بايد آنها را قيراندود كرد و بانداژ كرد كه مبادا چيزي تراوش و نفوذ كنند كه از چيزي مطلع شوند، در جامعه‌ي ما ابتدايي‌ترين شرايط رشد علوم انساني، آزادي است و مقدمه‌ي اين آزادي، آزادي آكادميك است، اما علاوه بر آزادي آكادميك آزادي در عرصه‌ي عمومي است. اگر ما امروز شاهد اين هستيم كه نظريه‌ها و چالش‌هاي نظري در كشورهاي پيشرفته به سرعت پيش مي‌روند به دليل آزادي در حوزه‌ي علمي و آكادميك و عرصه‌ي عمومي است

١٧.١٢.٠٥

یلدا را در نبرد نور با اهریمن شب، جشن بگیریم

زمستان سنبل مرگ و میرایی طبیعت است و با تیغ سرما و بلعیدن نور، تاریکی و ظلمت را بر جان طبیعت، فزون می کند. جدال نور با ظلمت در این فصل مرگبار به آنجا راه می برد که جبهه نور هر چه ضعیف تر و کوتاه تر می شود و شب در بلندای زمان و وسعت خود، نیشتر جهالت و تیرگی را بر جان بی رمق نور فرود می آورد. ( 1 ) روز، بیمار اما باردار، نطفه بهار را در بطن و جان خود می پروراند و فرسودگی شب را به نگاهی در انتظار، نظاره گر است که عربده دیو سرشت خود را کف بر دهان، در فضای ظلمت، نعره می کشد. یلدا تقابل و نقطه عطف جشن َ مرگ َ شب و تولد نور است. پایان َ پایداری ظلمانیت شب و آغازگر اقتدار روز است. جشن تاج گزاری خورشید و پادشاهی نور است. از این جهت است که ما ایرانیان چنین شبی را به انتظار می نشینیم تا مرگ شب و تولد فزونی نور را جشن بگیریم. در شب یلدا نیاکانمان با بر افروختن آتش، قلب تیرگی ظلمت را می دریدند و به تماشای بر افتادن جنازه شب با نوشیدن شراب ارغوانی و شکستن آجیل و خوردن انار و هندوانه و...لحظات شورانگیز مرگ اهریمن َ تیرگی و ضلالت و چیرگی نور را شادکامی مستانه می بخشیدند. شادمانی و شادخواری و شاد رقصی در این شب زایش میترا و مهر یا زایش خورشید، تو دانی چه شور و شیدایی برانگیزد و چه رسوایی را در سرسرای هر خانه و کاشانه ای و در رخسار هر جنبنده ای آواز می دهد؟ و چه شیرین منظری است که در کنار خم و شراره های آتش بنشینیم و با شراب ارغوانی، گونه های انارگون مستان شب را جلوه ای از یکرنگی و نشاط َ عاشقانه ببینیم. آه! چه می گویم و چه حالی مرا به آن سرای دل و جان در پرواز است؟ من گم شده در این غربت غریب غرب آرزوی یلدای رهایی وطنم را به درازای ربع قرن به انتظار نشسته ام و با اهریمن شب طولانی َ فرود آمده بر جان جامعه ام با چنگ و نی و می و قلم و قدم در ستیزم تا مرگ شب َ وطن را به نظاره رها شدن نور سحر کنم. و چه عاشقانه به زلالی عشق کبوتری که گردن فراز معشوق جگرسوز را چرخشی مستانه می زند. و در ظلام شب تاریک و از خود بیگانگی، نور را در شریان جانش جاری و عشق را در سرسرای هر منزلی ساری می کند. جان می بخشد و جانان به جای جای جامعه، جار می زند تا عشق سپید َ پیروزی نور را به تماشا بنشینند. ما جبهه فرو رفتگانیم و با رمق حرکت بیمار اما تبدار و باردار بر فرسودگی شب می تازیم تا بر افتادن جنازه اش را در بیکران سرای ایران، سرزمین جاوید َ جانان به تماشای شورانگیز مستان، گریان اشکی شوق انگیز اما گل چهره ای خندان بنشینیم. یلدا زایش است و تولد نور. و چه چشم نواز است که این زایش از پس اهریمن شب رخ نماید و روشنایی و امید و رعنایی را در هر بام خانه ای آواز دهد و شادابی و شادکامی را در رخسار و کام هر جنبنده ای، شور و شیدایی و شیرینی شکربار بنشاند. چرا به شب یلدا، شب چله می گویند؟ شب اول زمستان را به این دلیل " شب چله " می گویند. زیرا در پندار ایرانیان، کشف آتش توسط هوشنگ، پادشاه پیشدادی در دهم بهمن ماه صورت گرفته است و فاصله اول دی تا دهم بهمن چهل روز است و این چهل روز اول زمستان را نیاکانمان چله بزرگ می گفتند. پس از آن چله کوچک شروع میشود که بیست روز از بهمن و بیست روز از اسفند ماه را شامل می شد. همچنین در فرهنگ مردم عامیانه بیست روز آخر ماه بهمن به چله کوچک معروف است. از نظر نجومی در کوتاهترین روز سال، خورشید در دورترین نقطه جنوبی از استوا قرار می گیرد و شب در بلندای وسعت تیرگی، میدان دار جهالت است. به باور نیاکان ما در شب یلدا که بلند ترین و شوم ترین شب سال است، نبرد سنگینی میان نور و تاریکی در می گیرد که سر انجام به شکست تاریکی و زایش دوباره نور می انجامد. بطوریکه امروز در ادبیات شعری ما این ضرب المثل برای نبرد ظفرنمون نور رایج است " پایان شب سیه سپید است ". زیرا در فردای این نبرد زندگی بخش طبیعت َ جان، روز با دمیدن خورشید َ روشنایی آفرین، بزرگ و بزرگتر می شود و تابش نور ایزدی افزون تر می گردد تا در تولد بهار به تعادل دلخواه می رسد و طبیعت را نشو نمایی از بر انگیختگی زندگی در مداری نوین فرا می گیرد. به همین منظور است که نیاکان ما شب آخر پائیز را شب زایش مهر و یا زایش خورشید می نامیدند و به یمن آن جشن باشکوهی بر پا می کردند. و رسم بر این بود که پیران و پاکان نیاکان ما به تپه ای می رفتند و با لباس نو طی مراسمی از آسمان می خواستند که آن " رهبر بزرگ " را برای رهایی آدمیان گسیل دارد. زیرا باور داشتند که نشانه شب یلدا، ستاره ای است که بالای کوهی بنام کوه پیروزی پدیدار خواهد شد و همراه موبد بزرگ دعایی می خواندند که هنوز قسمتی از آن در کتاب " بهمن یشت " برجای مانده است. آن شب که سرورم زاید نشانه ای از ملک آید ستاره از آسمان ببارد هم آنگونه که رهبرم در آید ستاره اش نشان نماید از نظر لغوی، یلدا واژه ای است سریانی به معنای تولد و یا زاده شدن است که ابوریحان بیرونی آن را " شب زادان " ترجمه کرد ه اند. جالب است بدانیم که رومیان پس از گرویدن به دین مسیحیت تا سیصد سال، روز مشخصی را برای تولد عیسی مسیح نمی شناختند تا اینکه کلیسا، جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت. دلیل اینکه امروز بابا نوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر می شود و همچنین برپا داشتن درخت سرو و ستاره بالای آن در ایام کریسمس همگی یادگار و یادمان و یاد آور جشن مهر و مهربانیها و مهرورزی هاست. در شب یلدا نیاکانمان در کنار آتش گرد آمده و به ترانه خوانی و پایکوبی می پرداختند. امروز هم ایرانیان در گوشه و کنار پهن دشت ایران زمین آئین شب یلدا را به خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های خشک و تر دیگر در پرتو روشنایی شمع و یا نور چراغ، با شکوه هرچه تمامتر در سرسرای َ خانه و کاشانه شان جشن می گیرند و به رقص و آواز و پایکوبی می پردازند. در غربت غریب غرب و شرق ایرانیان باورمند و عاشق به آداب و رسوم زندگی بخش نیاکانمان که سراسر شاد خواری و شاد خوانی و شاد رقصی و شاد گویی بوده است با جمع شدن در هیئت یک کنسرت و یا محفل َ رقص و آواز این شب نبرد نور با اهریمن شب را تا صبح به پایکوبی مشغول می شوند و با نوشیدن خون رگ َ تاک، گونه ها را ارغوانی عاشقانه نقش می زنند. با هم این بیت شعر را که از دل بر آمده است، بخوانیم: امشب ز شراب َ شهر َ یاران، مستم با یار نشستم و به او، دل بستم ای! می، تو گواه باش که من از دل و جان از شوق وصال َ رخ َ یار سر مستم در پایان این نوشته جشن گون، شما را به یکی از روستاهای شهر " ملایر " به نام " دره میانه " می برم و مراسمی را در این شب به تماشا می نشینیم و شادی و شادخواری خودمان را با روستاهیان دیار یاران و جانان تقسیم می کنیم. در این روستا دو سه روز پیش از شب چله به خانه تکانی و شستشوی ظرف و وسائل خانه می پردازند تا شب چله که آن را چلهء پائیز یا شب چله زری می نامند، فرا رسد. در این روز مردمان رخت های نو یا شسته خود را می پوشند. نزدیک های غروب آفتاب کدبانوی هر خانه جامی از آب چشمه پر کرده و در تاقچهء اتاق می نهد. پس از صرف شام همهء اهل خانه به دور کرسی که روی آن یک سینی با دو بشقاب پر از نقل های رنگارنگ گذاشته شده است، گرد می آیند. سپس هر یک از اهل خانه به این باور که تا سال دیگر هم چون شمع روشن بماند، شمعی روشن کرده، درون سینی جای می دهند. بخش بسیار زیبای مراسم گزینش دختری است از میان دختران شوی نکردهء روستا که پس از گزینش، زنان با کل زدن و هلهله به همراه نوازندگان محلی، این ترانه را می خوانند: چله زری، چله زری امسال و سال دگری اروس کیه، اروس کیه چله زری می باشد چو ماه تابان رخش چهره پری می باشد چشمش چو چشم آهو چه میگه تاق ابرو دختر به نام زری ابروی او یک وری چله زری، چله زری عزیزم ماه تابان مبارک، مبارک شب چله مبارک سپس چله زری را همچون اروس، رخت سپید پوشانیده بر تختی که روی پشت بام نهاده شده، می نشانند و هر خانواده به سهم خود شمعی در کنار تختی که اروس روی آن نشسته است، روشن می کند. مردان و زنان با گرمای شمع دستان خود را گرم کرده به صورت می کشند و می خوانند: زردی من از تو سرخی تو از من ( این نغمه در جشن چهارشنبه سوری هنگام پریدن از روی بوته های آتش که جلوه ای از شرارهای شفق گون آتش را در رخسار پرنده نقاشی می کند، شور و شیدایی دیگری را آواز می دهد. ) جشن با نقل پاشون بر سر چله زری ادامه می یابد، چله زری نقل هایی که روی سر و دوربرش ریحته شده است، جمع می کند و یک دانه نقل به زن و یک دانه به مرد می دهد. زن نقلش را به مردش می دهد و مرد نیز نقل را به زنش. سپس دو زن چله زری را از روی تخت بلند می کنند، پدر چله زری در سمت جلو و برادرش در پشت سر و مادرش در سمت چپ، چله زری را رو به سوی خانه اش می برند و نوازندگان می نوازند و مردم پایکوبان می روند تا به خانه چله زری برسند. در خانه، پدر اناری به دست چله زری می دهد. چله زری انار را دون می کند، نخست خود چند دانه می خورد. باور چنین دارند که دختر شوی نکرده اگر یک دانه از این انار به نیت شوهر کردن بخورد، حتماً در سال آینده به خانهء بخت خواهد رفت... این مراسم در واقع یک جشن نور است که با رقص و پایکوبی و خواندن ترانه: چله زری نشونه اروس کهکشونه میون گلرخونه تاوسون او دخوره زمستون او وتوره زمستون او وروده تا ایسیه او خو کرده چله زری دکاره پشت سرش بهاره ادامه پیدا می کند. ( 2 ) همانطوریکه تاریخ باستان ایرانیان گواهی می دهد، سراسر زندگی مردم پهن دشت ایرانزمین بر بستر شاد خوانی و شاد خواری و شاد گویی و شاد رقصی، سفره شادمانی پهن کرده بود و غم را در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نبوده است و حتی در مرگ عزیزان خود لباس سفید می پوشیدند و باور داشتند که شادمانی فروخفته در عزیز از دست رفته را باید در زندگان شکوفا کرد. به همین مناسبت سراسر ایام سال را با جشن و سرور بدرقه می کردند. اما افسوس و صد افسوس با حمله تازیان به ایران، اعراب بی فرهنگ مهاجم این فرهنگ غنی شاد را به ماتم و ناله و لابه و عزا تبدیل کردند. بطوریکه سکان دار این فرهنگ عزا از طایفه تازی شده، امام محمد غزالی در کیمیای سعادت سفارش می کند که: " ایرانیان جشن نوروز و سده را نگیرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! بر عکس عزاداری کنند تا مجوس از بین برود!" اما بر خلاف خواست او مردم فرهنگ دوست ایرانی آن جشن ها را به کوری چشمان ذلت پرست و عزا دوست، زنده نگاه داشتند. بویژه از جشن های ملی، سه جشن نوروز، مهرگان و سده، امروز هم با شکوه هر چه تمامتر در پهن دشت بی کران سرای ایران زمین برگزار می شود و در کنارشان جشن های سوری و یلدا با جلوه های خیره کننده چشمان در هر سرا و مکانی از ایرانیان با شادی و شادمانی و شادخواری برگزار می شود. ( 1 ) در سال شمار ایران باستان، سال به دو بخش تقسیم می شد. 1- تابستان بزرگ 2- زمستان بزرگ تابستان بزرگ شامل بهار و تابستان فعلی باضافه ماه مهر از فصل پائیز را شامل می شد. اما زمستان بزرگ در برگیرنده ماههای آبان و آذر و فصل زمستان امروزی را شامل می شد. ( 2 ) بر گرفته از مقاله ادیبانه و پر درس و دانش استاد دکتر تورج پارسی که ایشان هم از کتاب انجوی شیرازی در باره جشن و آداب زمستان،جلد دوم،رویه یکصدوپنجاه وسه ازانتشارات امیرکبیر سال 1354 بهره جسته اند
همچنین برای غنا بخشیدن به این نوشته از کتاب پر بار دکتر فرهنگ مهر تحت عنوان " فلسفه زرتشت " یا " دیدی نو از دین کهن " بهره جسته ام

١٣.١٢.٠٥

انتقاد اتحاديه اروپا از وضعيت حقوق بشر در ايران

اتحاديه اروپا وضعيت حقوق بشر در ايران را "وخيم شونده" توصيف کرد و از جمهوری اسلامی خواست که برای آزادی و دموکراسی احترام بيشتری قائل شود
وزيران امور خارجه اين اتحاديه در گزارش سالانه خود درباره وضعيت حقوق بشر در دنيا اعلام کردند که اگر حکومت ايران خواهان روابط بهتری با اروپاست بايد حقوق بشر را رعايت کند
اقدام اتحاديه اروپا در محکوميت وضعيت حقوق بشر در ايران در موقعی مطرح می شود که روابط دو طرف هر چه بيشتر به سوی تيرگی می رود
در هفته گذشته اين اتحاديه در اقدام ديگری اظهارات ضد اسرائيلی محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری ايران را محکوم دانست
اروپا که در سه سال اخير در باره برنامه های هسته ای ايران با جمهوری اسلامی مذاکره می کرده حال از مواضع دولت احمدی نژاد در اين باره ناراضی است و به همراه آمريکا فشارهای خود را بر دولت ايران افزايش داده است
اتحاديه اروپا در گزارش سالانه خود در باره وضعيت حقوق بشر در دنيا به ايران توجه خاصی دارد و می گويد وضعيت حقوق بشر در اين کشور وخيم تر شده است و می افزايد که عدم اقدام مقامات در اصلاح قوانين و تغيير طرز رفتارهای مسئولان باعث شده که نقض حقوق بشر ادامه يابد
اين اتحاديه نتيجه می گيرد که اين وضعيت نشان می دهد دولت ايران هيچ احترامی برای آزادی های اساسی شهروندان خود قائل نيست
اتحاديه اروپا در حالی وضعيت حقوق بشر در ايران را وخيم شونده توصيف می کند که در دوره رياست جمهوری محمد خاتمی بين دوطرف گفتگوهايی در زمينه حقوق بشر در جريان بوده است
وزيران امور خارجه اتحاديه اروپا در اين گزارش از اينکه دولت ايران به خواست اين اتحاديه برای ادامه گفتگو ها در باره حقوق بشر پاسخ منفی داده است، ابرازتاسف کرده اند
اتحاديه اروپا به ايران هشدار داد که اگر ثابت نکند که به رعايت حقوق بشر متعهد است در آن صورت کشورهای اروپايی تلاش خواهند کرد که سازمان ملل با صدور قطعنامه ای جمهوری اسلامی را محکوم کند
محکوميت وضعيت حقوق بشر در ايران از سوی اتحاديه اروپا در کنار اقدامات ديگر اروپايی ها در ماه های اخير و به خصوص تلاش آنها برای محدود کردن برنامه ها ی هسته ای ايران نشان می دهدکه روابط نسبتا حسنه ای که بين ايران و اتحاديه اروپا در دوره حکومت اصلاح طلبان در ايران وجود داشته هر چه بيشتر به تيرگی می گرايد
در سالهای گذشته ايران در مواردی چنان می توانست نظر مثبت اروپا را به خود جلب کند که حتی بين آمريکا و اروپا اختلاف بيندازد. ولی در چند ماهی که محمود احمدی نژاد بر سرکار آمده سياست های اروپا نسبت به ايران چنان به مواضع واشنگتن نزديک شده که اين روزها اساسا اختلاف جدی بين آنها وجود ندارد

١٢.١٢.٠٥

EU kritisiert Iran

Verstösse gegen die Menschenrechte

Die Europäische Union hat fortdauernde schwere Verstösse gegen die Menschenrechte in Iran kritisiert. Die EU-Aussenminister verabschiedeten am Montag eine entsprechende Erklärung.

(sda/dpa) «Der Ministerrat bekräftigt, dass ein grösserer Respekt der Menschenrechte in Iran von entscheidender Bedeutung für eine Verbesserung der Beziehungen zwischen der EU und Iran ist», heisst es darin. Seit Juni 2004 habe Teheran keine Zeit mehr für den Menschenrechtsdialog mit der EU gefunden.
Die «sich verschlechternde Menschenrechtslage» und das Ausbleiben von Reformen liessen «ernsten Zweifel» an der Absicht der iranischen Führung aufkommen, die Rechte und Grundfreiheiten des iranischen Volkes zu respektieren. Die EU bleibe dennoch für einen Dialog mit Teheran über Menschenrechte offen.

١٠.١٢.٠٥

لیست اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی به مناسبت 10 دسامبر ، روز جهانی حقوق بشر

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
شماره 150- 2005
تاریخ 19/9/1384
لیست اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی به مناسبت 10 دسامبر ، روز جهانی حقوق بشر: 1.غلام حسین کلبی مجاهد،اعدام، ابد-2. سعید شاه قلعه ای(مجاهد، اعدام،ابد) 3.خلیل شالچی(مجاهد، بلاتکلیف) 4. بهنام وفا سرشت(مجاهد) 5. دکتر سعید ماسوری(مجاهد ؛ اعدام) 6. حجت زمانی(مجاهد، اعدام) 7. ولی الله فیض مهدوی(مجاهد، اعدام) 8. جعفر اقدامی(مجاهد، 15 سال) 9. افشین بایمانی(مجاهد) 10. رضا محمدی عضو حزب دموکرات کردستان، 15 سال- 11. عباس دلداراعدام، 15 سال- 12. ابراهیم مومنی جاسوسی،15 سال- 13. حسن خبیری نیا(بلاتکلیف، به اتمام نوشتن نامه ای به خامنه ای، مترجم زبان انگلیسی) 14. مصطفی جوکار( روزنامه نگار، بلاتکلیف) 15. حسن ناهید( امنیتی، مهندس مخابرات، به اتهام افشای اطلاعات محرمانه ، 3 سال) 16. حسین غضنفری( از اعضای انجمن پادشاهی ایران " جنبش تندر"، در شیراز دستگیر شده، بلاتکلیف) 17. بهرام مشهدی( بهایی، به اتهام نوشتن یک تظلم نامه به رهبر، 1 سال) 18. مهران کوثری(بهایی، به اتهام نوشتن یک تظلم نامه به رهبر، 3 سال) 19. حمید پورمند (افسر نیروی دریایی ، کشیش پروتستان، بلاتکلیف) 20. عبدالصمد کریمی (سرهنگ پاسدار، ارتباط با بیگانگان) 21. هوشنگ قاسمی(جاسوسی) 22. علیرضا شریعت پناه ( مجاهد ، معلول جسمی) 23. مهرداد حیدرپور(3 سال) 24. مهردا لهراسبی( اعدام، 15 سال) 25. امیر عباس فخرآور( دانشجو، 8 سال) 26. منوچهر محمدی( اعدام، 15 سال، دانشجو) 27. اکبر محمدی(اعدام،15 سال،دانشجو) 28. احمد باطبی اعدام ، 15 سال، دانشجو- 29. مهندس حشمت الله طبرزدی( 14 سال،فعال سیاسی) 30. ارژنگ داوودی جاسوسی، چهارده سال - 31. بینا داراب زند 5/3، عضو حزب دموکرات ایران 32. بهروز جاوید تهرانیعضو حزب دمورات ایران، 7 سال - 33. دکتر ناصر زرافشان(وکیل قتلهای زنجیره ای، 3 سال) 34. پیمان پیران ( 8 سال) 35. اکبر گنجی( روزنامه نگار، 3 سال) 36. امیر ساران( جبهه اتحاد ملی، 15 سال) 37. مهندس احمد رشید نیا ( از مهندسین تاسیسات اتمی ایران، به اتهام جاسوسی هسته ای، بلاتکلیف) 38. رضا شیر رضا ( مترجم زبان روسی، مترجم کارشناسان روسی در تاسیسات محرمانه اتمی ایران، به اتهام جاسوسی هسته ای، بلاتکلیف) 39. امیر پرویزی( بلاتکلیف، به اتهام بالا بردن عکس مسعود رجوی در تظاهرات مقابل دانشگاه) 40. دکتر سعید کمالیها 41. مجتبی سمیعی نژاد( وبلاگ نویس، دانشجو، 2 سال و 10 ماه زندان) 42. افشین زارعی( وبلاگ نویس، بلاتکلیف) 43. حسین رئیسی(وبلاگ نویس، بلاتکلیف) 44. عبدالفتاح سلطانی( عضو کانون مدافعان حقوق بشر، بلاتکلیف) 45. احمد سراجی(وبلاگ نویس، بلاتکلیف در زندان تبریز) 46. دکتر جمشید امینی 47. بهروز عزیزی توکلی(209، به اتهام بهاییت،بلاتکلیف) 48. دکتر علی ساسانی(کاشف واکسن اوریون در ایران ،بلاتکلیف، 209) 49. رضا ملک0( معاون سابق امنیت استان تهران، بلاتکلیف، به مدت 4 سال در 209 میباشد،) 50. اسد شقاقی( عضو جبهه اتحاد ملی، 3 سال) 51. خالد حردانی( به اتهام هواپیما ربایی، اعدام) 52. شهرام پورمنصوری( به اتهام هواپیما ربایی، اعدام) 53. فرهنگ پور منصوری( اتهام هواپیما ربایی، اعدام) 54. دکتر ایرج فرجادی( فعال سیاسی، زندان مشهد، وضعیت نامعلوم) 55. امیر لاجوردی( دانشجو، مکان نگهداری نامعلوم، احتمال کشته شدن وی وجود دارد) 56. علی اکبر اقدسی 57. مصطفی سنگ تراش ( مجاهد ) 58. سیامک پورزند 59 .عباس امیر انتظام ( حبس ابد ) 60. محمد ابراهیم بهبودی 61. عباس عبدی 62. حسین رضاییان 63. یوسف قاسمی 64. علیرضا عبداللهی 65. تقی پاشاپور 66. کریم نوروزی مقدم 67. حسین قابلی 68. محمد قابلی 69. مقصود ورمزیار 70. پرویز یکانی زارع(ائلیار). 71. بابک آذر اغلو. 72. علی پور علی 73. صابر بیت اللهی 74. کریم یوسفی عدل 75. كمال نويدي 76. حسين فيضي 77. مسعود باستانی( روزنامه نگار ، محکوم به 6 ماه ) اسامی زندانیان سیاسی کرد: عثمان مصطفی پور، ابراهیم خورندی، محمد وارونه، خالد استاد قادری، عزیز محمدجانی، حسین کرمی، محمدامین فروتن، اسعد مازوجی، خالد فریدونی، عمر تقی پور، محمد نظری، سید طاهرعبداله پور، رسول عبداله پور، سعید سنگر، حسین حمزه ولی شجاع، حسن محمودی، حامد مینازاده، ناصر ساطوری، مهدی زایله، مجید رحمانی، محمود رحمانی، محمد ویسی، حبیب اله نادری، مسعود حسین پناه، جمال زارعی، آزاد صادقی، توفیق مرادی، ناصرصدقی، سیدحجت ابراهیمی، جمال حسینی، انور عزیزی، جهانگیر بادوزاده، جمال پرعبداله، صلاح احمدی، لزگین شعبانی، کریم معروف، سیامند شابوی، شهرام گورکانی، عبدالخالق طلوعی، افشین شیخ السلام، پیمان پیران، دهقان محمدی، فاروق سامانی، هژار مامندی، مصطفی رسولی نیا، ولید درودی، رسول رشیدی و قادر جولا تنها تعدادی از این زندانیان سیاسی و مدنی اند که عمداتا محکوم به اعدام با درجه ای تخفیف به حبس ابد و یا دارای محکومیت ازیک الی 20 سال زندان هستند. محمدصدیق کبودوند، محمود صالحی، سید جلال حسینی، محمد عبدی، محسن حکیمی، برهان دیوانگر، رضا امینی، هلمت حسن آذرپور، عبداله محمدی و مرتضی سلیمانی به زندانهای از یک تا 20 سال محکوم شده و در انتظار اجرای حکم بسر میبرند رویا طلوعی، ثریا عزیزی، تونیا کبودوند، زینب بایزیدی و آقایان اجلال قوامی، سعید ساعدی، مادح احمدی، حسین احمدی نیاز، سامان رسولپور، کاوه حسین پناهی، جمشید وزیری، جهانگیر هاشمی، امیر عبداله زاده، محمدظاهر احمدی پور، هژار رضوی، ناصر یوسفی، علی پاسبار، سمکو پاسبار، محمدحسنخالی، آزاد لطف پوری، جلیل آزادیخواه، صدیق مینایی و برهان لهونی و چندین نفر دیگر هریک با داشتن پرونده های در محاکم قضایی، با خطر زندانی شدن روبرو میباشند

٢.١٢.٠٥

جنبش رفراندوم باز هم سبز‌تر می‌شود

مخالفان طرح رفراندوم با زنده شدن ناگهانی آن بنظر ميرسد كه هنوز گيج گيجند و نمی‌خواهند چشم‌شان و گوش‌شان را باور كنند كه دوباره سر و كله اين غول بی شاخ و دم ظاهر شده است. آنان كه از روی وسواس و دلسوزی با اين طرح مخالفت كرده بودند، فعلآ سكوت اختيار كرده‌اند ولی از آنجائيكه غم وطن به دل دارند چه بسا در ته دل آرزوی موفقيت اين جنبش را نيز داشته باشند و حتی بعضـآ در كنگره‌ای كه در بيش است نيز شركت كنند چون در مخالفت‌شان از جای ديگری يعنی از عشق به وطن و آينده وطن‌شان آب ميخورده است. اما آنانی كه به هزار و يك دليل دوست ندارند دست به تركيب جمهوری اسلامی خورده شود و هوشيارند و دريافته‌اند خصم جان سود پرست‌شان باشد سخت در تكاپو هستند كه حالا كه سازگارا همراه اين گروه نيست و حالا كه در اطلاعيه‌های رفراندم صحبت از كنگره رفراندم است و نويد بررسی مجدد طرح در اين كنگره، مانده‌اند كه ديگر از چه چيز ايراد بگيرند و سر گرم كار شكنی و دو بهم زنی هستند و منصرف كردن دو دلان و البته كاملا بی نتيجه. واقعيت اين است كه اين جنبش از زمان اعلام و تشكيل كميته‌های جهانی آن، در سكوت و تنهائی خود مانند نهالی روز به روز به شاخه‌ها و يرگهايش افزوده شده و سبز‌تز و سبز‌تر كرده و چنان قامت رسائی پيدا كرده است كه هر كسی آنرا خوب بشناسد ديگر نمی‌تواند از آن دل بر كند. جنبشی است مانند رودخانه‌ای بی سرو صدا در طول مسيرش جويبارهای كوچك ريز و درشت به آن می‌‌پيوندند و ميروند كه در آينده نه چندان دور به جريانی خروشان بدل شود. اين رودخانه ماندنی است، فرا گير است، آبش زلال و هدفش آبياری است و با باروری دشتها و دره‌ها و خرمی بخشيدن و روياندن ماندنی. اين جنبش نقطه عطفی است در ميان همه تقلاهای سياسی ملتی كه برای رسيدن به آزادی بهای سنگينی تا به امروز برداخته است. اين جنبش نقطه راهی است كه اگر امروز هم نتوانيم آنرا درست دنبال نمائيم، بوجود آمدن آن خود بزرگترين دست آورد همه تلاشهای تا به امروزمان است و چراغ راه هميشگی‌مان در آينده. ماه‌های متوالی است كه افرادی اكثرا جوان اما اگاه و با گرايشهای سياسی كاملا متفاوت ،‌تقريبا همه روزه ساعتها وقت‌شان را صرف همين مهم يعنی جنبش فراخوان رفراندم كرده‌اند. از رهبری تظاهرات و اعتصاب غذا در زمان انتخابات رياست جمهوری، تا دادن اعلاميه‌های متناسب با اتفاقات در ايران و تا تداركات تشكيلات كنگره‌ای كه قرار است در روزهای ٢ و ٣ و ٤ دسامبر در بروكسل بر پا شود، همه را بدوش كشيده‌اند و بوق و كرنائی نداشته‌اند. علاوه بر اينها، بر بائی چندين تارنمای پر بيننده، كليپ‌های تبليغاتی پر كار، تنظيم تارنمای جديد 60000000 كه توسط چهار نفر با تمايلات سياسی مختلف كنترل ميشود (تا جای شك و ترديدی نگذارد و به‌لبه تيغ بهانه جويان سپرده نشود)، تصفيه و بررسی رای‌های دريافت شده توسط تارنمای قديمی برای اطمينان از درست بودن امضاها، فرستادن هزاران نامه به همه آنهائی كه امضايشان را بر اين طرح گذاشته‌اند، ارسال دعوت نامه خصوصی برای متخصصين در رشته‌های مختلف و ارباب جرايد و راديو‌ها و تلوزيون‌ها برای دعوتشان به كنگره، طرح ريزی الفبای جلسات كنگره با الهام از پيشنهادات ارسالی، جمع آوری كمكهای نقدی از بشتيبانان رفراندم، ووو... ثمره زحمات عده ايست كه بدون هيچ چشم داشتی و به‌دليل ايمان بدون خللشان باين جنبش و عشقی كه به وطن‌شان و آينده فرزندان ايران زمين دارند، شب و روزشان را نمی‌شناسند. اين اشخاص از نخبگان نيستند، افرادی هستند معمولی مانند بسياری از ما كه در محيطی كاملا دمكراتيك همه تصميمات خود را گرفته‌اند و در يك جريان كاملا افقی تمرين دمكراسی كرده و نشان داده‌اند كه ياد گرفته‌اند چگونه راحت و بدون ترس و دلواپسی آنچه فكر ميكنند را به زبان بياورند و آموخته‌اند كه رای ديگران به اندازه رای آنها اهميت دارد و اگر با رای اكثريت تصميمی گرفته ميشود بايستی به آن احترام بگذارند حتی اگر خواسته آنان چيز دگر باشد. مشاورانی از بلند ‌پايگان و آنان كه موی‌شان را در راه مبارزات بی امان برای رسيدن به آزادی وطن سفيد كرده‌اند نيز با خلوص نيت و با سعه صدر و با رعايت كامل دمكراسی، مقررات را پذيرفته و بدون آنكه عقيده شخصی خود را تحميل كنند در تمام اين ١١ ماه با كميته‌ها همكاری كامل داشته‌اند. اين جنبشی است از بطن مردم و راهبرد آن نيز توسط مردمانی است دلسوز كه تنها هدفشان يافتن راهی است برای نجات وطن بدون دخالت دادن احساست شخصی و كم مايگی‌‌ها‌ئی كه بسيار ناظر آن بوده‌ايم. اين جنبشی است به‌معنی واقعی فرا حزبی و فرا مسلكی. حال چرا اين طرح به دل بعضی‌ها نشسته، كاملا ساده است. --- طرح فراخوان رفراندم ، تنها سند بيشنهادی در سال‌های بعد از جمهوری اسلامی است كه برای اولين بار هزاران ايرانی تشنه آزادی وطن آن را امضا كرده‌اند.اينها از هر دسته و طبقه‌ای هستند با گرايش‌های سياسی و قومی و زبانی گوناگون. مضافا امضای صدها ايرانی فرهيخته خوشنامی كه سالهاست برای نجات وطن فعاليت ميكنند نيز در ميان هزاران امضا مشاهده ميشود. چنين چيزی در تاريخ مبارزات اين ٢٦ سال سابقه نداشته است. ---- صرف نظراز يكی دو مواد اين طرح كه بهانه به اين و آن داد، طرح رفراندم بدون شك بيشرفته‌ترين بيشنهادی است كه در مقابل مردم ايران گذاشته شده است. مفاد آن بر اساس مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر نوشته شده و كم و كاست‌های آن به‌زودی مورد بررسی قرار خواهد گرفت كه شك و شبهه و بهانه‌ای دست بهانه گيران ندهد. طرحی خواهد بود كه فقط عاشق جمهودی اسلامی آنرا نخواهد پسنديد. اين طرحی است كه هر ايرانی كه معتقد به تماميت ارضی كشورش باشد و از صميم قلب خواستار وطنی آزاد و سيستمی دمكرات را راضی خواهد كرد. رفراندم برای جهان و جهانيان قابل فهم است. از اين روش در كشورهای بسياری استفاده شده و نتيجه مثبت داشته است. با خشونت سرو كاری ندارد و متمدنانه، آن كاری را ميكند كه هيچ انقلابی و كودتائی و حمله نظامی نمی‌‌تواند بكند. هموطنانی كه صميمانه بدنبال راه حلی بر اين كلاف سر در گم بوده‌اند و اهميت اين جنبش را دريافته‌اند در كنگره‌ای كه در بروكسل در ٢ تا ٤ دسامبر برگزار خواهد شد حضور بهم خواهند رساند كه در رقم زدن و يافتن بهترين بيشنهاد برای آينده وطن‌شان سهيم باشند. اينان به اين حد از بلوغ فكری و سياسی رسيده‌اند كه دريافته باشند كه زمان زمان همكاريست و توافق بر كليات و فراموش كردن موقتی خواسته‌های شخصی‌شان. كنفرانس برلين مقدمه‌ای كوتاه و دلپذير بود بر حركتی كثرت گرا، بی نظير، ‌آينده نگر و مترقی. بدون شك اين كنگره نقطه عطفی خواهد بود در ميان همه تلاش‌ها‌ی اين‌همه سال. جنبش رفراندم بر خلاف تصور بد انديشان و مغرضان هرگز نمرد و هيچگاه نيز نخواهد مرد و ثبت‌ش بعنوان يك حركت بی نظير در تاريخ معاصر ايران حتمی است. بزرگترين دستاورد اين گرد همائی اين بيام است كه می‌شود خواست متفاوت داشت ولی ايران و آينده فرزندانمان می‌بايستی بالا‌ترين و والاترين اين اهداف و خواسته‌ها باشد. بشتيبانان اين طرح كسانی هستند كه بدرستی دريافته‌اند كه با فشاری ايدوئولوژيكی و قومی و مسلكی بيش از اين می‌تواند به قيمت تماميت ارضی وطن‌شان تمام شود، كسانی كه خطر خود محوری‌های مريض گونه را درك كرده‌اند و خردمندانه دريافته‌اند كه ايران متعلق به تمام ايرانيان است و ملك خصوصی هيچ فرد، گروه و دسته‌ای نيست كه بتواند فقط به خودی‌‌ها اذن دخول بدهد و ديگران را به بيرون برتاب كند. ايران از آن همه ايرانيان است و سرنوشت آينده آن نيز می‌بايستی به دست همه ايرانيان رقم بخورد. درود بر خوش فكران و به آنانی كه روحا شجاع هستند و از خطر كردن در راه وطن هراسی ندارند و پی ضربه‌های كوته نظران زبون را به تن ماليده‌اند. آنانی كه تنها ادعای دمكراسی ندارند و از صميم دل دمكراتند و از نهايت قلب، پاك باخته وطن. جا ماندگان از اين نوع حركتها يقينا محتاجند كه كلمه دمكراسی و معنای آن يكبار ديگر برای آنان توجيه شود