١٤.١١.٠٥

تله خانم انگليسي براي نيروهاي امنيتي ايران

ليندا به محض مشاهده افسران نيروي دريايي ايران فيلم عكاسي خود را از دوربين خارج كرد تا مأموران ايراني به اين نويسنده رمان‌هاي جنايي و پليسي، مشكوك شوند.شيوخ عرب نيز از فرصت استفاده كرده و تلاش كردند به فرضيه او كه در آب‌هاي مورد اختلاف بين ايران و امارات دستگير شده!، دامن بزنند. «ليندا ديويس»، نويسنده معروف انگليسي، ادعا كرده كه با همسرش «روپرت وايس» ـ بانكدار مشهور ـ در آب‌هاي مورد اختلاف بين ايران و امارات به صورت غيرقانوني بازداشت شده است. به نظر مي‌رسد اين زن ماجراجو و داستانسراي انگليسي قصد دارد با آب و تاب دادن به بازداشت 13 روزه خود، يكي از پرفروش‌ترين رمان‌هايش را طي يك سال آينده وارد بازار كند. ديويس پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه آكسفورد، به كار رمان‌نويسي روي آورد. سه سال پس از آن‌كه او اولين كتاب خود «آشيانه افعي‌ها» را به رشته تحرير درآورد، يك عضو سرويس امنيتي ادعا كرد كه «MI6» جاسوسي در بوندس‌بانك با كد «اوركاوا»‌دارد كه اطلاعات نرخ بهره پيشنهادي دولت آلمان را اطلاع مي‌داده است. اين ادعا دقيقا از صفحات كتاب «لانه افعي‌ها» گرفته شده بود. در سال 1999، يكي ديگر از مأموران سيستم جاسوسي انگليس ادعا كرد كه روس‌ها در بانك «سيتي‌او» لندن جاسوس دارند و اين موردي بود كه در كتاب وي ذكر شده بود. او سپس يك تحقيق ديگر مورد كتابش به نام «آينه‌هاي بياباني» كه ماجراي سفر او به هنك‌كنگ و ويتنام است را بیرون داد. اين رمان ارتباط با سرويس‌هاي امنيتي قاچاقچيان مواد مخدر، دلالان اسلحه، صنايع الماس و بازار سياه را به نمايش مي‌گذارد كه در دو كشور بريتانيا و آمريكا در سال 1996 به چاپ رسيد. اين گزارش مي‌افزايد: هياهوي زن و شوهر انگليسي و حمايت رسانه‌هاي خارجي از آنان‌، موضوع جزاير سه‌گانه ايراني را در صدر اخبار قرار داده است.اين در حالي است كه نزديكي به پايگاه‌هاي نظامي و پايگاه‌هاي دريايي در قلمرو دولت بريتانيا، نه تنها براي اتباع خارجي كه براي انگليسي‌ها نيز بازداشت در زندان‌هاي مخوف حومه لندن را در پي دارد و هيچ‌گونه چشم‌پوشي در اين موضوع وجود ندارد. سال گذشته، «ليندا ديويس» با شوهر و سه فرزند خود، لندن را به مقصد دبي ترك كرد تا در آنجا زندگي كنند. آنان در آنجا ويلايي را در كنار دريا گرفتند كه به اعتقادشان در كشوري است كه خيابان‌هاي بدون جنايت، دريايي زيبا و نقاطي براي اكتشافات دارد. به اعتقاد وي، اين منطقه در امارات، جايي بسيار مناسب براي ماجراجويي است. به نوشته «ديلي‌تلگراف»، «ديويس» ماجراي اخير خود را اين‌چنين شرح مي‌دهد: من و شوهرم به همراه يك ناخداي استراليايي در ساعت 3:40 دقيقه بعدازظهر به جزيره ابوموسي نزديك مي‌شديم. شوهرم در دوربين نگاه مي‌كرد و متوجه شد كه منطقه نظامي است و در همين زمان، سه قايق نظامي به طرف ما مي‌آيند. آنان به ما گفتند كه خود را تسليم كنيم و ناگهان دو قايق نظامي ما را محاصره كردند و ده مرد ـ كه اغلب آنان نظامي بودند ـ به سمت قايق ما آمدند. من مثل فيلم‌هاي سينمايي در گوشه‌اي خزيده و ساكت ماندم و آنان قايق ما را تصرف كردند. من تلاش كردم با آنها مجادله كنم، اما قايق‌ها و اسلحه‌هاي سياه آنان من را ترساند. نظاميان دوربين عكسبرداري كهنه من را آزمايش و با زبان فارسي از من سؤالاتي مي‌كردند. ابتدا فكر كردم، ممكن است با بيرون آوردن فيلم از دوربين و تسليم آن، مشكل حل شود، اما اين، مشكل بزرگي براي من ايجاد كرد. آنان به من ‌گفتند كه چرا حلقه فيلم را از دوربين بيرون آوردي؟ با اين كار، فيلم در معرض نور قرار مي‌گيرد و از بين مي‌رود. تو مي‌خواستي مسائلي را از ما پنهان كني. سپس چند بار توسط افرادي كه كمي انگليسي مي‌دانستند، بازجويي شديم. قايق ما به وسيله نيروهاي ايراني اسكورت شد و به منطقه‌اي نظامي كه 1000 يارد با ساحل فاصله داشت، رسيديم. در اين نقطه گمان كرديم كه يا ما را آزاد مي‌كنند و يا اين‌كه ما را خواهند كشت. ناگفته نماند كه تعداد بيست نفر از افسران نيروي دريايي ايران نيز در آنجا بودند. تا آن زمان، هيچ‌كدام از ما سه نفر نخوابيديم. سپس دو افسر كه به زبان انگليسي نيز مسلط بودند، از ما بازجويي كردند و بعد با ما دوست شدند. اولي به ما گفت كه به خانه‌تان بازمي‌گرديد، ولي بعدا گفتند كه شما بايد براي بازجويي بيشتر با هواپيما به بندرعباس برويد و به اين ترتيب، ما به بندرعباس رسيديم. در آنجا براي نخستين بار در زندگي‌ام از پله‌هاي هواپيما كه پايين آمدم، سوار يك جيپ ارتشي شدم. در آنجا، تعداد زيادي سپاهيان پاسدار با لباس سبز حضور داشتند. چندي پيش من در پرو زندگي مي‌كردم. البته در كشورهاي بلوك شرق نيز زندگي كرده‌ام، ولي تاكنون در فاصله سي دقيقه‌اي كشور امارات، اينچنين فقر و بيچارگي را نديده بودم و به خاطر همين، در كنار كشور ثروتمندي مانند امارات، انسان‌هاي فقير و بيچاره‌اي كه من در جزيره ابوموسي ديدم، برايم باعث تعجب بود. سپس ما به نقطه‌اي اعزام شديم كه براي هشت روز آينده محل نگهداري ما بود و گاه دسته‌جمعي از ما سؤال مي‌شد و گاه به تنهايي؛ ولي ما تروريست يا جاسوس نبوديم و از ما فيلم و عكس گرفته شد. به ما هر روز گفته مي‌شد كه به زودي آزاد مي‌شويد، ما هم مداركي امضا كرديم كه هيچ‌گونه بيماري نداريم. بازجوهاي ما هيچ‌وقت با من دست ندادند، زيرا آنان مقيد بودند كه نبايد به زن‌هايي غير از همسر خود دست بدهند. البته چندين نفر كه با ما احساس همدردي مي‌كردند، اجازه مي‌دادند به خاطر عاطفه مادري هم كه شده، با بچه‌هايم در امارات تلفني صحبت كنم، اما اجازه نمي‌دادند كه با سفارت انگليس تماس بگيرم. آنان سپس ما را به هتلي در بندرعباس بردند، در آنجا ما چند ديپلمات انگليسي و استراليايي ديدار كرديم و من از اين موضوع خوشحال شدم. اما صبح فردا كه مي‌خواستيم از هتل خارج شويم، فردي از قوه قضائيه با داشتن مداركي جلو ما را گرفت و گفت كه شما بايد به دادگستري برويد. ديپلمات‌ها هم در مقابل درخواست مقاومت كردند ولي او به ديپلمات‌ها گفت كه آنان را دستگير خواهد كرد و نيز ادامه داد كه ما بايد با پروازي به تهران برويم و ديپلمات‌ها هم نمي‌توانند با ما بيايند. در پايان، در فرودگاه تهران با سفير و همسرش ملاقات كرديم و پس از چهارده روز به دبي و كنار فرزندانم برگشتم. هم‌اكنون نيز قصد دارم كه به عفو بين‌الملل در اين زمينه شكايت كنم