٢١.٢.٠٦

دو چرای ساده

بهداد کاظمی
راه پيمائي سالگرد بيست و دوم بهمن، که از سوي رسانه هاي ايران به عنوان "رفراندوم هسته اي" و "رفراندوم ملي" نامگذاري شد به نظر مي رسيد هدفش تقويت موضع دولت و مذاکره کنندگان هسته اي در کشمکش هاي موجود با جهان بر سر فعاليت هاي هسته اي کشور بود. اما چون اين سئوال بديهي ظاهر شود که جهت و مقصد اين تبليغات کجاست، نکات قابل تامل ديگري ظاهر مي شود
اگر فرض شود که مخاطب اين تبليغات دولت هاي جهاني – در اين جا به خصوص آمريکا و اروپا – هستند که در مقابل برنامه هاي هسته اي جمهوري اسلامي ايستاده اند، بايد گفت آن دولت ها و اصولا افکارعمومي جهاني، با اين شيوه از سوي حکومت هاي شرقي کاملا آشناست و از آن به نتيجه مطلوب سياست گذاران ايراني نمي رسد، حتي چه بسا چنين تحليل شود که تصميم سازان تهران، از سر ضعف ناگزير شده اند مردم علاقه مند به قدرت و آباداني کشور خود را ضامن سياست گذاري هائي قرار دهند که احتمال خطا و اشتباه محاسبه در آن وجود دارد. و در يک فضاي بسته اطلاع رساني داخلي احتمال پنهان داشتن واقعيت ها از مردم هم وجود دارد
از همين روست که مي توان نتيجه گرفت، اين تدارک و تبليغات وسيع به قصد مصرف داخلي و از جمله پوشاندن ناکامي دولت تازه در سياست هاي بين المللي خودست. چرا "ناکامي" در اين جا صفت مناسبي مي نمايد. چون که منظور از هر مذاکره اي و هر سياست ورزي با ديگران، رسيدن به تفاهم است و نه شاخه و شانه کشيدن و به سوي مخاصمه رفتن. اگر سياست از اين مسير به هر علت جدا ماند، لاجرم بايد گفت ناکامياب است. وگرنه قطع مذاکره و سرکشي در مقابل خواست ابراز شده جهاني، کاري است که از اول هم ممکن بود و نيازي به مذاکره و صرف وقت نداشت. به قول شاعر وگرنه هر که تو بيني ستمگري داند
مدير روزنامه کيهان که از ابتدا معتقد به مذاکره با اروپا و هيچ طرف ديگر نبود و نيست، و در همه دو سال گذشته بر دولت ها خرده گرفت که چرا مذاکره مي کنند اما در تحليل خود از راه پيمائي بيست و دوم بهمن راهي ديگر رفته و ادعا کرده که "حکومت" در اين راه پيمائي ها بدون آن که نيازي باشد از مردم راي مي گيرد
به دنبال اين ادعاست که مدير کيهان در شماره روز يکشنبه آن روزنامه نوشته "تمامي نظام هاي حكومتي كنوني جهان چه آنها كه با رأي و نظر مردم شكل گرفته اند و چه آنها كه با استفاده از اهرم زور و فريب بر مردم حاكم شده اند، هيچگاه- و بدون استثناء- براي اثبات دوباره «مقبوليت» و«مشروعيت» خود به رأي و نظر مردم مراجعه نكرده و نمي كنند. فقط و فقط جمهوري اسلامي ايران است که همه ساله بدون آن که نيازي داشته باشد مشروعيت خود را در راه پيمائي ها به دست مي آورد
به نظر مي رسد که اين هدف گذاري براي تبليغات وسيع درباره راه پيمائي روز بيست و دوم بهمن مناسبت تر از نامگذاري هاي ديگرست. چرا که نشان مي دهد که مقصد و منظور ديگران نيستند و بلکه اثبات اين امر به خود مردم ايران است. ورنه کاملا پيداست که جهان براي رسيدن به اين نتيجه که حکومتي با مردم خود چه نوع نسبت و رابطه اي دارد، به ويژه در مورد شرق، منتظر راه پيمائي هاي يک ميليوني نيست تا از آن نتيجه بگيرد که هفتاد و چند ميليون چه نظري دارند. در ضمن سابقه امر در عراق هم نشان داده که تصميم گيرندگان دور، حتي صندوق هائي را که سال آخر صدام حسين برپا داشت و از آن صد در صد راي به نفع خود و حکومت بعث استخراج کرد، به چيزي نگرفتند چه رسد به نظر اعلام شوند در راه پيمائي. پس بايد پذيرفت که منظور جهانيان نيستند که موافقت و مخالفتشان، از راه هاي ديگر تصميم گيري مي شود
دانستن اين که هدف و مقصد از برگزاري راه پيمائي ها و تبليغات وسيع درباره آن ها داخل کشورست از اهميت آن نمي کاهد. تنها چند سئوال در برابر مي نهد که مدعيان مشروعيت يگانه – و بي نظير در همه جهان – بهترست پاسخ اين ها را هم آماده کنند
اول آن که در چنين موقعيت يگانه و استثنائي چرا رسانه هاي همگاني آزاد گذاشته نمي شوند تا نظر گروه هاي مختلف را منعکس کنند. سهل است وب لاگ نويساني با بيست تا سي بازديد کننده در روز، به بهاي بي اعتباري حکومت در نهادهاي حقوق بشري، محاکمه و زنداني مي شوند. به عنوان مثال از آرش سيگارچي سخن بگوئيم که نوشته هايش موجودست و در آن شائبه هيچ حرکت ضد نظام و توهين آوري نيست. اما قاضي عادل به وي سيزده سال زندان مرحمت کرده و بعد کوشش هاي بسيار و نفس گير، دادگاه تجديد نظر مهربان آن را به حدود يک چهارم پائين آورده است
دوم و شايد مهم تر اين که با وجود چنين مشروعيت يگانه و مقبوليت بي خدشه اي – که مدير کيهان مدعي آن است -چرا، مردم آزاد گذاشته نمي شوند که از ميان هواداران نظام حتي، کساني را که مي پسندند به نمايندگي خود انتخاب کنند، و حتما بايد آقاي جنتي [با داشتن حق ويژه اعمال حاکميت تحت عنوان نظارت استصوابي] چند نفر را دست چين کند و مقابل آن ها قرار دهد براي راي دادن
داخل پرانتز: قطعيت داشتن انتصاب به جاي انتخاب در ذهن مدير محترم روزنامه کيهان تا به جائي است که در يادداشت روز سه شنبه خود از صدراعظم آلمان مي خواهد که [اگر جرات دارد] بگويد در حالي که جمعيت يهودي آلمان چند صدهزار نفرست چرا در مجلس آن کشور صد نماينده يهودي غيرآلماني گذاشته شده، اصلا در ذهنيت ايشان "انتخاب مردم " جائي ندارد و فرض بر اين است که آن صد نفر، و لابد بقيه اعضاي پارلمان آلمان را هم صدراعظم آن کشور برگزيده ، لابد با نظارت استصوابي خود و يا مانند مجلس خبرگان ايران با انتخاباتي بدون رقيب و با حضور يک نامزد که دو تا راي هم بياورد بر اساس قانون موجود کافي است. اگر چنين ذهنيتي وجود نداشت لابد نويسنده پاسخ سئوال خود را پيدا مي کرد: مردم آلمان برگزيده اين ها را به من صدراعظم که خودم هم توسط مردم انتخاب شده ام چه مربوط است. لابد آلمان ها هنوز در رابطه با تجربه هيتلر شرمسارند و به اين ترتيب نوعي جبران مافات مي کنند. مگر نمي شود؟
باري، پاسخ دادن به اين سئوالات کمک شاياني خواهد کرد به باورپذير کردن ادعاهائي که به دنبال هر راه پيمائي از سوي رسانه هاي وابسته به بودجه عمومي مطرح مي شود