٧.٢.٠٦

کارتون دانمارکی و تضادها

ماجرای کارتون دانمارکی، گرچه چند روزی ديگر با عوض شدن چند ميليون دلار از جائی به جائی ديگر، پايان گرفت، بخش ديگری از کوه يخی است که هر گاهی جزر و مدها نوک آن را آشکار می کند تا کشتی رانان بدانند که چه خبر است زير ظاهر آرام دريا
واقعيت اين است که همواره در عالم در اين خبرها بوده، نه کتاب آيه های شيطانی سلمان رشدی اولين کتابی از اين دست بود که در غرب منتشر شده است، نه کارتونيست دانمارکی اولی طراح و نقاش و کاريکاتوريستی است که دست به چنين سوژه ای می برد. صدها بار تند از اين در سال ها و قرن های گذشته خلق شده و صدا از کسی برنيامده ، چون که خبر نداشته اند. امروز اتصال جهان به همديگر – به تعبير مک لوهان دهکده جهانی – است که دارد اين اخبار را می رساند و پشتش هیجان و غيرت مسلمانی به جوش می آيد
هم الان دارم می بینم در بی بی سی که بيروت هم، به دنبال دمشق اعتراض به آتش زدن ساختمان سفارت دانمارک انجاميده و جيم ميور خبرنگار بی بی سی گزارش مستقيمی می فرستد و در پاسخ اين سئوال که چه کسانی اين تظاهرات عظيم را علم کرده اند می گوید گروه های سنی، به گفته وی جماعت شيعه و حزب الله دعوتی از مردم برای شرکت در اين تظاهرات خشمگين نکرده اند. از همين يک نشانه می توانم به عامل دومی که در کارست اشاره کنم. و آن مسائل سياسی است. در اين نقطه بايد تامل کرد
جنگ های کوچک بين کشورها و در تنش مرزها در تاريخ فراوان بوده اند، و هر چه به پايان قرن بيستم نزديک شديم به علت وجود نهادی که کشورها در آن بتوانند با هم مذاکره کنند، و قوانين حاکم بر سازمان ملل کم شد، با آن که کشاکش های مرزی و قومی و مذهبی کم نشدند
اما جنگ های بزرگ که چند و يا چندين کشور در آن درگير باشند، به علل ديگری به جز قدرت طلبی يک رهبر، يا تحريک شدنش، يا ضعف و به هم ريختگی ناگهانی کشوری اتفاق می افتند.. جنگ های بزرگ و به اصطلاح جهانی، از زمانی ظاهر شده اند که تبادلات بشری افزون شد، توليدات صنعتی شد و راه برای عبور می خواست، جوامع بزرگ شدند و احتياجاتی پيدا کردند که منبعش همواره در داخل محدوده خودشان وجود نداشت. پس بيش تر مبنای اقتصادی داشت که زمينه ساز نوعی هويت پردازی می شد، و حاصل جمع اين ها سياست جهانی را می ساخت و می سازد. آن مدلی که ساموئل هانتيگتون پيشنهاد کرد، دليل اين که چنين جهانی شد و بر سر زبان ها افتاد و خود او را تشويق کرد تا آن را که در مقاله ای بازگفته بود در کتابی باز کند و با همان کار چهره ای جهانی شود، به پيش گوئی آينده نبود. اصلا او پيش گوئی از آينده نکرده چنان که بعضی متوهمند. هانتيگتون که بعد ها بخش هائی از مدل خود را نيز تصحيح کرد، فقط مدلی ارائه داد و در اول آن نوشت چون بشر بدون تضاد نمی ماند، بايد ديد تضادهای آينده در حوزه کدام تمدن ها رخ می دهد. وی اين نام و عنوان و محدوده عمل اين حوزه ها را پيشنهاد کرد که از قضا بعدها پذيرفت که دقيق هم نبوده است
وقتی محمد خاتمی در سازمان ملل طرح گفتگوی تمدن ها را هشيارانه پيش کشيد و با اين عمل به موقع امتيازی بزرگ برای خود و کشور متبوعش به دست آورد که از سر محافظه کاران ما زياد بود، امتياز آن را از کشور برگرفتند گرچه از خاتمی نمی توانستند گرفت، انگار داشت می گفت ای مردمانی که سخن هانتيگتون را شنيده ايد آيا می خواهيد دست روی دست بگذاريد يا گفتگو کنيم و منتظر نمانيم تا زمانی که گفتگو عملی نباشد
اين همه يادآوری کردم که بگويم با يازده سپتامبر، بخشی از اسلام اعلام داشته است که با تمدن مطرح امروزی در غرب سر جنگ دارد و در خود اين امکان می بيند که تضاد آينده را حامل شود. بخش عمده ای از غرب هم اين پيام را به جان پذيرفتند. چه بهتر از اين هديه آسمانی که برايشان رسيد. از آن پس دنيا به دو گروه آدميان تقسيم می شود، يک دسته کسانی که قصد دارند تضاد و در گيری اسلام و غرب را تقويت کنند و دسته ديگر کسانی که معتقدند بهتر آن است که به همان ترتيب که روسيه[ تمدن اسلاو] و چين[ تمدن کنفوسيوس] از درگيری با غرب گريختند، بدون آن که تسليمی در کار باشد، جلو ايجاد تضاد و روياروئی بين غرب و اسلام را هم بگيرند
هر چه جلو از يازده سپتامبر می گذرد، عده بيش تری از جهانيان از بی طرفی بيرون آمده و در اين تقسيم بندی جا می گيرند، و موافق يا مخالف آن می شوند که غرب و اسلام با هم درگير شوند. هر حادثه ای در اين زمان برزخی گنجايش آن را دارد که هر دو طرف را به وجد آورد. هم خواستاران روياروئی و هم مخالفان آن را. چاپ کارتونی در دانمارک از همين دست است. طرفداران روياروئی در اردوگاه مسلمانان و غيرمسلمانان فورا دست به کار شدن و کار را بزرگ کردند و اينک گروه کثيری ديگر و از جمله رهبران مذهبی جهان هستند که به ميدان آمده اند تا جلوگيری کنند. البته که اين بار هم اتفاق خاصی نمی افتد و گفتم چند ميليون دلاری جا به جا می شود و بعد مدتی تمام می شود. اما هر بار که حادثه ای چنين رخ می دهد، چالش بزرگ تر می شود و فريادها بلند تر و اشتياق به رساندن پشت رقيب به زمين افزون تر
ما ايرانی ها بايد به طور مشخص روشن کنيم که در کجای اين تقسيم بندی ها جا داريم. و اگر جز آن ها نيستيم که روياروئی بين دو حوزه تمدنی را منطبق با منافع خود می دانيم، که به نظر می رسد اکثريتمان چنين هستيم، بايد بازی را بازيگرانش واگذاريم