١١.١.٠٦

دین و سکولاریزم: از منازعه تا مذاکره

اسلام، مسلمانان و غرب
دین و سکولاریزم: از منازعه تا مذاکره
نصر حامد ابوزید
مقدمه :تصويب قانون منع استفاده از نمادهاي مذهبي در اماكن عمومي توسط دولت فرانسه واكنشها متعددي را در سراسر جهان در پي داشت. قابل پيش بيني بود كه اكثريت معترضان را مسلمانان تشكيل دهند، چه بسيار واضح و مبرهن بود كه اين قانون مستقيما حجاب زنان را نشانه گرفته است، گرچه در متن آن از كلاه يهوديان و صليب مسيحيان نيز به عنوان نماد مذهبي اسم برده شده باشد.«نصر حامد ابوزيد» انديشمند و مصري و تبعيدي مسلمان، تصويب اين قانون را نمادي از مشكلات موجود در روابط بين «اسلام» و «سكولاريزم» مي داند. البته وي سكولاريزم فرانسوي را متفاوت با سكولاريزم هاي ديگر مي داند و بر همان اساس با تقسيم سكولاريزم را به دو گونه «مداراگر» و «غير مداراگر» اعتقاد دارد كه سكولاريزم بايستي خارج از دين بوده و از آن حفاظت كند. اگر سكولاريزم با دين مدارا نكند خود تبديل به يك دين و ايدئولو‍‍ژي جديد آن هم از نوع بنيادگراي آن شده و مشكلات زيادي به وجود مي آورد.در كنار سكولاريزم فرانسوي، ابوزيد نوع واكنش دنياي اسلام به اين مساله را نيز مورد انتقاد قرار داده و آن را «اسفبار» توصيف مي كند. در برخي از اين واكنشها فرانسه دشمن اسلام خوانده شده و «حجاب» تبديل به نماد اسلام شد. در حاليكه به اعتقاد ابوزيد حجاب زنان و يا محاسن مردان نمي توانند تمام نظام سمبوليك اسلام را نمايندگي كنند و يكي كردن نماد با كليتي كه پشت آن قرار دارد، عين بت پرستي است. حجاب در عين اينكه نماد زن مسلمان است ولي يك اجبار مذهبي نيست و اساسا هيچگونه اجباري در پذيرش آن وجود ندارد. هر شخصي مي تواند براي خودش تصميم بگيرد و افراد بايستي از هرگونه اجبار آزاد باشند. يك مسلمان مي تواند انتخاب كند كه حجاب يا ريش داشته باشد يا نه؟ عدم پذيرش اين نمادها نيز به معناي مسلمان خوب نبودن نيست. نوشته زير برگرفته از سخنراني ابوزيد در لاهه هلند در فوريه سال 2004 (بهمن 82) است كه توسط خود وي ويرايش و به شكل مقاله چاپ شده است. در اين مقاله ابوزيد مسلمانان را به بازنگري در دين خود فرا خوانده و به دو طرف (اسلام و سكولاريزم) پيشنهاد مي كند «مذاكره و گفتگو» را جايگزين «منازعه و جدال» كنند
متن مقاله
از 16 دسامبر 2003 که رییس جمهور فرانسه قانون ممنوعیت استفاده از نمادهای مذهبی مانند کلاه یهودیان، صلیب مسیحیان و روسری دختران مسلمان، در اماکن عمومی را اعلام کرد، اعتراضات زیادی از طرف تمام مسلمانان دنیا بخصوص کشورهای عربی به این قانون صورت گرفته است. این واکنشها مشابه بحثها، مشاجرات، جدلها و ستیزه هایی است که از اواخر قرن هجده و ابتدای قرن نوزده روابط دنیای اسلام و دنیای غرب را تحت تاثیر قرار دادند. از نگاه فرانسوی ها این قانون برای حفظ پایه های سکولار جامعه فرانسوی در برابر خطرات احتمالی جدایی ها و تفرقه هایی است که به واسطه استفاده از نمادهای مذهبی ممکن است پیش بیایند. به اعتقاد دولت فرانسه نمادهای مذهبی در حوزه مشترک عمومی مدرسه به دانش آموزان هویتی مذهبی می بخشد که این امر خطری جدی برای هویت ملی آنان به عنوان شهروندان فرانسوی می باشد. به همین دلیل برای حفظ هویت ملی فرانسوی و تحکیم وحدت ملی استفاده از نمادهای مذهبی در مدرسه های دولتی بایستی ممنوع باشد. اما آن گونه که در واکنشهای علمای دنیای اسلام آمد، حجاب مثل صلیب یا کلاههای یهودیان فقط یک سمبول مذهبی نیست، بلکه یکی از ضرورتهای دین اسلام است که از طرف خداوند بر پیامبر اسلام ابلاغ شده است. اگر زنی حجاب خود را رعایت نکند، گناه کرده و از فرمان الهی تعدی نموده است و در آخرت مجازات خواهد شد. بنابراین تلاش برای جلوگیری قانونی از حجاب دختران نشان دهنده دشمنی غرب علیه اسلام و وضع تبعیض بر علیه مسلمانان است. با نگاهی به مقاله ها و برنامه های تلویزیونی منتشر شده در دنیای عرب درباره این قانون می توان به سادگی دریافت که این حرکت دولت فرانسه از نظر آنان تهدیدی علیه هویت مسلمانان، نه تنها مسلمانان فرانسه بلکه کل امت اسلامی، شمرده می شود. رییس دانشگاه الازهر، قدیمی ترین و پرنفوذترین موسسه اسلامی دنیای سنی، پس از ملاقات خود با وزیر کشور فرانسه سعی کرد واکنشی معتدل به موضوع نشان دهد. در کنفرانس مطبوعاتی که پس از این ملاقات انجام شد، رییس دانشگاه الازهر ابتدا اعلام کرد که اسلام دین عدالت است و تمام افراد، گروهها و ملیتها دارای حق هستند. وی سپس به صراحت گفت که حجاب یک اجبار مذهبی برای زن مسلمان است که بر اساس آن مورد قضاوت الهی قرار می گیرد. اما در ادامه گفت که هر دولتی حق دارد بر اساس ایدئولوژیهای سیاسی خود برای جامعه خود قانون وضع کند و در نهایت افزود که وظیفه زنان مسلمان فرانسه اطاعت از قانون فرانسه است. پایه و اساس این حکم، قاعده ضرورت است که از قرآن (بقره، 173) استخراج شده است. بر این اساس حق امری همگانی است. البته این شیخ که با لقب رسمی شیخ اعظم شناخته می شود، قربانی موضع معتدل خود در دادن حق به دولت فرانسه برای سازماندهی جامعه خود از یک طرف و ارایه راه حلی برای زنان مسلمان فرانسوی با استفاده از قاعده ضرورت از طرف دیگر شد. اکثریت علمای دنیای عرب رای شیخ را محکوم کردند. حتی برخی پا را فراتر گذاشته و حکم به ارتداد وی دادند. اگر از نظر دولت فرانسه حراست طبیعت سکولار دولت مهم و ضروری است، از نظر مسلمانان نیز حفظ هویت اسلامی شهروندان مسلمان فرانسوی و مهمتر از آن دفاع از اسلام در برابر سکولاریزم به عنوان یک ایدئولوژی ضد دین امری حیاتی و مهم است. از نظر دید غالب مسلمانان، ایدئولوژی سکولار فرانسه ابتدا واکنش و اعتراضی علیه دشمنی کلیسا با عقل، خردگرایی، پیشرفت علمی و روشنگری بود که به تدریج به یک ایدئولوژی ضددین مبدل شد. بنابراین سکولاریزم پدیده ای غربی- اروپایی است که هیچ ارتباطی به اسلام ندارد. مسیحیت بین سزار و خداوند تفاوت گذاشته و برای هرکدام حق ویژه خودش را قایل است، در حالیکه ار نظر مسلمانان این تفاوت اساسا وجود ندارد و سیاست و دین عین هم و یکی هستند. این دیدگاه دوباره در بحبوبه بحثهای مربوط به حجاب در تاریخ 6 ژانویه 2004 در شبکه تلویزیونی الجزیره –که به سی ان ان عربی مشهور شده است- مطرح شد. در برنامه ای به نام «جهت مخالف» دو میهمان شرکت داشتند: یکی از الازهر نماینده اسلام ارتدوکس و ضدسکولار و دیگری محمد ارکون استاد بازنشسته دانشگاه سوربن و مدافع اسلام لیبرال. بحث و جدل این دو درباره موضوع حجاب به بحث اسلام و مدرنیته تبدیل شد. ارکون از اسلام و مدرنیته دفاع کرده و تصمیم سیاسی دولت فرانسه را به هیچ وجه قانونی ضد اسلامی نمی دانست در حالیکه طرف مقابل وی این قانون را در راستای دشمنی دیرینه غرب علیه اسلام و مسلمانان ارزیابی می کرد. او برای اثبات ادعای خود به تعداد بالای هیاتهای مبلغ مذهبی کاتولیک و پروتستانی، کتابهای تبلیغاتی، شامل انجیل، ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی و نوارهای تبلیغی اشاره کرد که غربی ها آزادانه در سرزمینهای اسلامی پخش کرده و سعی می کنند مسلمانان را از ایمان وعقیده خود برگردانند. به اعتقاد آن روحانی مدرنیته فاجعه ای برای اسلام است. از دید وی سکولاریزم نبردی علیه کلیسا و مرهم دردهایی بود که اسلام به آنها مبتلا نیست و افرادی نظیر ارکون سعی دارند این دردها، نزاع بین کلیسا و جامعه مدنی، را وارد دنیای اسلام کنند تا به واسطه آن بتوانند مرهم آن یعنی سکولاریزم را نیز معرفی کنند. به همین دلیل هم بود که زمانی که ارکون برای اثبات آزادی مخالف در میراث اسلامی از فیلسوفهای مسلمان مخصوصا ابن رشد نقل قول کرد، آن روحانی شروع به اعتراض کرد که چرا ارکون اسم یک فیلسوف مسلمان را در کنار مدرنیته و سکولاریزم می آورد. با این وجود وی با قرائت آیه ای که در آن هدف خدا از آفرینش انسانها در قبایل و ملل مختلف را شناخت و تشخیص یکدیگر ذکر می کند (سوره حجرات، 13)، سعی کرد نشان دهد که مبلغ نظریه برخورد تمدنها و فرهنگها نیست. وی همچنین به آیه ای اشاره کرد که آفرینش انسانها در رنگها و زبانهای مختلف را یکی از نشانه های الهی می شمارد (روم،22). به اعتقاد وی این غرب است که با استعمار اقتصادی، یغما بردن منابع مسلمانان و آلوده کردن فرهنگ آنها باعث برخورد فرهنگها می شود. همزمان با پخش این برنامه که در آن بینندگان هم به طرح سوال پرداختند، این کانال اقدام به یک نظرخواهی کرد که در آن مخاطبان بایستی پاسخ می دادند که آیا سکولاریزم ضددین است یا نه. 89 درصد پاسخ دهندگان معتقد بودند که سکولاریزم امری ضددین است و فقط 11 آنان مخالف این نظر بودند .حال سوال این است: چرا دنیای اسلام و به طور خاص دنیای عرب در دام بحثهایی افتاده اند که حجاب را اساس و پشتوانه هویت اسلامی زنان می دانند؟ از طرف دیگر، باید از سکولاریزم فرانسوی پرسید که دختران باحجاب چه تهدید و خطری برای مشروعیت جمهوری سکولار فرانسه ایجاد می کنند؟ حتی باید پرسید که چرا گونه ای از سکولاریزم دنیای نمادها- مذهبی، فرهنگی و اخلاقی- را خوار و حقیر شمرده و نسبت به آنها بی احترامی می کند؟ چرا این سکولاریزم هنر، ادبیات، مدهای لباس و غذا را ارج نهاده و مشتاقانه آنها را مطرح می کند ولی دین و مذهب را نمی تواند تحمل کند؟ چنین سوالاتی بسیار مهم و حیاتی هستند و تا رسیدن به یک نقطه مشترک بایستی راجع به آنها صحبت کرد، نقطه ای که بین دو دیدگاه بنیادگراست: بنیادگرایی سکولار و بنیادگرایی مذهبی. تضاد سکولاریزم و مذهب، بحث تازه ای نیست. حداقل برای مسلمانان سکولاریزم میراث امپراتوری اروپاست که با سوءاستفاده از نوآوری های بشری نظیر روشنگری، خردگرایی، دموکراسی و حقوق بشر سعی در دستیابی به منابع اقتصادی آنان داشت. این بحث و جدلها از ابتدای قران نوزدهم شروع شد. من عمدا کلمه «مسلمانان» را در عنوان این مقاله گذاشتم تا از این طریق بتوانم سرگردانی و آشفتگی قدیمی بحثهای غربی و بحثهای مدرن اسلامی را واضح تر توضیح دهم. این آشفتگی حکایت در تله انداختن و در تله افتادن همزمان است. امید است با تجزیه و تحلیل این بیماری مزمن، برای حل مشکل بتوانیم یک استراتژی مذاکره را پیشنهاد کنیم.مدرنیته با قدرت استعماری اروپائیان به مسلمانان معرفی شد. تا پایان قرن نوزدهم بریتانیا بیشتر قسمتهای هند را مستعمره خود کرده بود. فرانسه به رهبری ناپلئون بناپارت در سال 1798 مصر را اشغال کرد. بعدا فرانسه الجزایر(1830) و تونس(1881) را نیز تصرف کرد و در سال 1882 نیروهای انگلیس وارد مصر شدند. با گذشت زمان نیز نقشه های استعماری زیادی نیز که حاکی از قصد اروپائیان برای تصرف کشورهای اسلامی بوده، برملا شد. همراه با نیروی نظامی یک سلاح فکری نیز وجود داشت که سعی در چشم پوشی اسلام داشته و مانع هرگونه پیشرفت اسلام به واسطه برخورد با مدرنیته بود. کافی است فقط به کارهای صورت گرفته توسط فیلسوف فرانسوی ارنست رنان (1832-1892) و مورخ و سیاستمدار فرانسوی گابریل هانوتوکس (1853-1944) وزیر امورخارجه فرانسه از سال 1894 تا 1898 اشاره شود. رنان ادعا می کرد هیچ گونه سازگاری بین اسلام و علم و فلسفه وجود ندارد و هر آنچه که با نام علم اسلامی یا فلسفه اسلامی شناخته می شود ترجمه محض از متون یونانی است.از نظر رنان اسلام مانند سایر دگمهای مذهبی مخالف خردگرایی و اندیشه آزاد است . هانوتوکس نیز اسلام را مسئول عقب ماندگی کشورهای مسلمان می دانست. نظریات او بر اختلافات الهیات اسلام و مسیحیت استوار بود. وی اعتقاد داشت که دگمای تجسم انسان در مسیحیت پلی بین انسان و خدا می سازد که انسان را از هر گونه جبرگرایی آزاد می سازد ولی توحید، اعتقاد به تک خدایی، فاصله ای پرنشدنی بین انسان و خدا ساخته است که اراده آزاد انسان را از وی می گیرد. با چنین منطقی هانوتوکس استبداد سیاسی حاکم بر کشورهای اسلامی را توضیح می داد .در مقابل چنین اظهارات تندی که علیه اسلام صورت می گرفت سید جمال الدین اسدآبادی (1897-1839) و جمال عبده (1905-1848) به دفاع برخاستند. آنها عقب ماندگی مسلمانان را نه به خود اسلام بلکه به کج فهمی های موجود از اسلام مربوط می دانستند. هردوی آنها اعتقاد داشتند که اگر اسلام مانند دوران طلایی تمدن اسلامی به درستی فهمیده شده و توضیح داده می شد مسلمانان هرگز از اروپائیان شکست نخورده و کشورشان به دست آنها نمی افتاد. سوال اساسی که اصلاحگران مدرن مسلمان با آن روبرو بودند سازگاری اسلام با مدرنیته بود. چگونه یک مسلمان مومن می تواند در یک محیط سیاسی- اجتماعی مدرن زندگی کند بدون آنکه آسیبی به هویت وی به عنوان یک مسلمان برسد؟ آیا اسلام با علم و فلسفه همخوانی دارد؟ مساله بعدی سازگاری یا عدم سازگاری قانون الهی (شریعت) که پایه های جامعه سنتی را تشکیل می دهد با قوانین مثبتی بود که پایه های دولت-ملت مدرن را تشکیل می دهند. آیا مفاهیم سیاسی مدرنی همانند دموکراسی، انتخابات و پارلمان از نظر اسلام پذیرفته شده هستند؟ آیا این مفاهیم مدرن می توانند جایگزین نهاد شورا و حکومت علما (اهل الحل و العقد) باشند؟ سید جمال الدین اسدآبادی با تهییج احساسات مردم و همچنین با استفاده از نیروی فکر و اندیشه در دو سنگر سیاسی و فکری در سرتاسر دنیای اسلام از جمله هند، ایران، مصر و ترکیه بر علیه استعمارگران مبارزه می کرد. «او از تمام جنبشهای آزادیخواه حمایت می کرد و برای آزادی کشورهای مسلمان (ایران و مصر) از چنگ استعمارگران مبارزه می کرد. او به حاکمان کشورهای اسلامی که با اصلاحات مخالفت کرده و یا در مقابل تجاوز اروپائیان ضعف نشان می دادند شدیدا حمله می کرد. [از این رو] خطر ترور همواره سید جمال را تهدید می کرد. هدف نهایی سید جمال اتحاد تمام دولتهای اسلامی (شامل ایران شیعه) تحت فرمانروایی یک خلیفه واحد، مقابله با دخالتهای اروپائیان و احیای دوباره تمدن اسلامی بود. ایده پان-اسلامی تنها خواسته بزرگ زندگی سید جمال بود. وی هرگز ازدواج نکرد، با کمترین پوشاک و خوراک زندگی کرد و جز چای و تنباکو هیچ محرک دیگری مصرف نمی کرد» .عبده فعالیت خویش را بیشتر در حوزه اندیشه متمرکز کرد. بخصوص در دوران تبعید خویش که با اشغال مصر از سوی نیروهای انگلیسی در سال 1882 خاتمه یافت. عبده تحت تاثیر شدید سید جمال معتقد به تلفیق خردگرایی سنتی و اندیشه های سیاسی-اجتماعی مدرن بود. به این دلیل وی منابع اصلی دانش اسلامی – قرآن و سنت- و ساختار الهیات اسلامی را دوباره مورد بررسی و مطالعه قرار داد. این مطالعات اساس و پایه آنچه بعدها جنبش اصلاح خوانده شد، قرار گرفت. مساله اسلام و دانش مدرن که سوال بنیادی نوشته های عبده بود وی را به مطالعه دوباره میراث اسلامی و گشودن دوباره درهای اجتهاد در تمام زمینه های زندگی اجتماعی و روشنفکری سوق داد. عبده استدلال می کرد از آنجا که دین جزئی ضروری از حیات آدمی به شمار می رود تنها راه اصلاح واقعی، اصلاح اندیشه های اسلامی است. همانطور که قبلا هم گفته شد وی تحت تاثیر شدید سید جمال الدین اسدآبادی (1897-1839) بود که اندیشه های نو و مدرن تفسیر اسلام را به مصر آورد.نهضت اصلاحگری که توسط سید جمال و عبده شروع شد امروزه پروسه های مذاکره با اندیشه های سنتی و غربی را نمایندگی می کند. این جنبش علیرغم بی توجهی حوزه عمومی غرب هنوز زنده بوده و در حال رشد است. طرف غربی هیچ حرکتی در جهت تجدیدنظر در ارزشهای مدرنش –که آنها را مطلق می داند- نمی کند. [از نظر طرف غربی] این ارزشها هنجارهایی هستند که تمام ملل روی زمین بایستی به هر طریقی –مسالمت آمیز یا با زور- از آنها پیروی کنند. حتی ترکیه نیز که از سال 1924 ارزشهای اروپایی را پذیرفته و قایل به جدایی دولت و دین شده هنوز هم از طرف غربی ها پذیرفته نشده و به عضویت اتحادیه اروپا درنیامده است. لازم به یادآوری است زمانی که نهضت کمالی ها تحت فشار غرب پس از جنگ جهانی اول خلافت را حذف کرد، واکنشهای دنیای اسلام نسبت به این امر بی نهایت احساسی بود. به اعتقاد من، این واکنش یگانه و متحد به این دلیل بود که کل دنیای اسلام احساس می کرد که با از بین رفتن خلافت سمبولیک کاملا لخت و عور شده است چرا که در آن زمان خلافت تبدیل به امری سمبولیک شده بود. کمالی ها یک سال جلوتر خردمندانه خلافت و سلطنت را از هم جدا کرده بودند. از این تصمیم کاملا سکولار حداقل در مصر به گرمی استقبال شد. یکی از دلایل تفاوت سنتی نهاد دولت و مذهب بود، تفاوتی که به دلیل تصویر کلیشه ای اسلام در غرب کاملا مهجور و ناشناخته مانده است. به نظر من دلیل دیگر این بود که مصری ها فکر می کردند خلیفه ترک نه تنها رهبر سیاسی دولت ترک بلکه خلیفه کل امت اسلامی خواهد بود. آنها اعتقاد داشتند که نظام سنتی اسلام آن چیزی نبود که حاکمیت سیاسی ترک سمبول و نمونه آن شده بود. بنابراین واکنش مصری ها بسیار مثبت بود. اما همانطور که پیشتر هم گفته شد سقوط یکباره نظام خلافت باعث شد که امت اسلام احساس کنند کاملا بی دفاع شده اند. فهم حوادث زنجیره ای بعدی هم بسیار آسان است: تصمیم به حذف نظام خلافت در سال 1924 گرفته شد و پس از آن یک مرحله جدید از فعالیتها و واکنشهای روشنفکری در مقابل چالشها و مسایلی که علیه اسلام بود شروع شد. یکی از شاگردان عبده و از روحانیان بلندپایه الازهر به نام علی عبدالرازق به شدت موافق و مدافع حذف نظام خلافت بود و با استفاده از قرآن، سنت، مباحث شرعی و روایتها از جدایی دین و دولت دفاع می کرد. کتاب او، الاسلام و اصول الحکم، (مصر، 1925) در زمان خود بحثهای زیادی را در دنیای عرب و مسلمان برانگیخت و عاقبت باعث اخراج نویسنده از الازهر شد. عبدالرزاق استدلال می کرد که خلافت نه منشا قرآنی دارد و نه ریشه در اجماع و سنت. برای اثبات بخشهای مختلف این استدلال از این سه منبع وی جزئیات شواهدی را مورد بررسی و موشکافی قرار داد که الزامی بودن خلافت از آنها استخراج می شد. او به درستی گفت که در هیچ کجای قرآن به خلافت به عنوان یک نهاد سیاسی، به صورتی که ما در تاریخ می بینیم، اشاره نشده است. از سخنان پیامبر اکرم هم چنین چیزی قابل استنباط نیست و بالاخره در رابطه با اجماع نیز عبدالرزاق استدلال می کرد که با توجه به شواهد و نمونه های تاریخی، اجماع چه به صورت توافق همراهان و پیروان پیامبر و چه به صورت توافق علمای دنیای اسلام هیچ گاه نقشی در انتصاب خلفا نداشته است . اگرچه مواضع علی عبدالرازق بر ادامه اندیشه اصلاحی در اسلام صحه می گذارد، ولی بایستی گفت که سقوط خلافت واکنش های متضادی را سبب شد که در نهایت منجر به وجود آمدن جنبشهای اسلامی رادیکال شد. به عنوان مثال جنبش الاخوان المسلمون توسط حسن البنا در سال 1928 در مصر پایه گذاری شد. این جنبش از ایده های فکری محمد رشید رضا -شاگرد و نویسنده مشترک کتاب تفسیر المنار با محمد عبده_ بود. وی مخالف عقیده عبدالرازق بود و در مقابل از خلافت به عنوان یکی از واجبات اسلام دفاع می کرد. از نظر وی بدون خلافت مسلمانان به دوران شرک جاهلیت برمی گردند. رشید رضا بر خلاف استاد خود یعنی عبده که قایل به عقلانی کردن اندیشه های اسلامی بود دنباله رو مکتب حنبلی شد . پس از گروه برادری اسلامی گروههای بنیادگرای دیگری نیز به وجود آمدند. مثال متفاوت دیگر مورد ایران است. گرچه استقرار دولت شیعه آیت الله ها پس از پیروزی بزرگشان در سال 1979 منتهی به احیای خلافت اسلامی یا امامت یا جانشینی امام نشد اما آنها برای اولین بار در تاریخ ایران موفق به تاسیس جمهوری اسلامی ، مجلس خبرگان، پارلمان، رییس جمهور، هیات دولت، احزاب سیاسی و غیره آن هم با رای اکثریت مردم شدند . این واقعیات شباهت بسیار بین دولت سکولار ترکیه و جمهور اسلامی ایران را می رساند. در هر دو کشور بر خلاف هیاهوهای اسلام گرایی رادیکال سکولار کردن زندگی همانند اکثر کشورهای اسلامی یک پروسه در حال پیشرفت بوده است. پیروزی اصلاح طلبان در ایران تا زمانی که آقای بوش ایران را در میان کشورهای محور شرارت قرار داد بسیار امیدوارکننده و چشمگیر بود. در حال حاضر در روابط بین دنیای اسلام و غرب چه تغییراتی باید به وجود آید؟ کشورهای اسلامی چقدر بایستی تحت فشار باشند تا منافع اقتصادی و سیاسی غربی ها تامین شوند؟ چه تعداد از رژیمهای سیاسی غیرعادل بر خلاف خواست و اراده مردم مورد حمایت غرب بوده است؟ چه تعداد جنجالهای سیاسی علیه مسلمانان به راه انداخته شده تا پس از فروپاشی کمونیسم اسلام را دشمن غرب معرفی کند؟ اگر برخورد تمدنها غیرقابل اجتناب است چرا مسلمانان باید ارزشهای تمدنی را بپذیرند که باید آن را نابود کنند؟ درست است که جهان تبدیل به دهکده ای کوچک شده است، ولی در این دنیای کوچک فقیرهای جنوب هر روز فقیرتر و فقیرتر می شوند در حالیکه هر روز بر ثروت ثروتمندان شمال افزوده می شود. مدرنیته، حقوق بشر و دموکراسی تبدیل به امتیازات ویژه برای افراد خاص شده اند و برای دیگران چیزی جز فریاد عدالتخواهی نیست. در این فریاد، نه در اسلام، گاهی اوقات خشونت جایگزین مدرنیته و مسایل مربوط به آن می شود________________________________________
Ibn Rushd Chair: Islam and Humanism, UvH
See the website: www.aljazeera.net/programs/op_direction/articles/2004/1/1-10-2.htm
سیاستمدار و مورخ فرانسوی که سیاستهای استعماری فرانسه در آفریقا را هدایت می کرد. بعنوان یک سیاستمدار ناسیونالیست وی معتقد به گسترش مستعمره های فرانسه بود. در طول دورات وزارت وی آفریقای غربی، ماداگاسکار و تونس جزو مستعمره های فرانسه شدند و حمله هایی هم به الجزایر صورت گرفت.See, Ahmad Amân, Min Zu`ma' al-Islâh (Some Pioneers of Reformation,) the Egyptian National Books' Organization, Cairo, reprint 1996, 2ed vol., pp. 40-48.
See the translation of Hanotaux article into Arabic and Muhammad `Abduh's response in al-A'mal al-Kamilah, (the Complete Works), ed. Muhammad 'Amarah, Beirut 1972-1974, v. 5, p. 201.: مترجم به جای سید جمال افغانی از سید جمال اسدآبادی استفاده کرده استI. Goldziher and J. Jomier's Article, The Encyclopedia of Islam, 2ed edition, Brill, Leiden, vol. 11, pp. 416-417.Hamid Enauat, Modern Islamic Political thought, The Macmillan Press LTD, London, 1982, pp. 69-79.
ibid, pp. 69-79.Cf. Tafsîr al-Manâr (Al-Manâr commentary of the Qur'an), 2ed ed., Cairo, 1961, vol.1, p. 211.
Sadik. J. Al-Azm, "Is Islam Secularizable?", unpublished paper presented at Kuala Lumpur, Malaysia, Conference Challenging Fundamentalism: Questioning Political and scholarly Simplification, 26 - 27 April, 1996.