٢٩.١.٠٥

از دکتر علیرضا نوری زاده

... به شهر خود روم و شهريار خود باشم
سه شنبه 8 تا جمعه 11 فوريهپيشدرآمد: بارها نوشته ام كه وقتي وصال «پتياره خانم قدرت» دست داد، انسان اگر كاتب وحي رسول
الله هم كه باشد، لعنت دنيا و آخرت را براي خود ميخرد و معاويه وار كاري ميكند كه وقتي امپراطوري اش به زباله داني دمشق پرتاب ميشود، هرجا ذكر و يادي از او به ميان ميآيد يك لعنت خدا براو باد نيز همراهش ميشود. وقتي عاقبت پسر ابوسفيان قريشي و بنيان گذار نخستين امپراطوري اسلامي چنان باشد، تكليف نظام زشت و بدقواره علي بن جواد نيم خراساني نيز روشن است. ميگفتند آقاي خميني در نجف، وقتي مگسي وارد اندروني اش ميشد به اصحاب و اهل بيت اجازه كشتن مگس را نميداد بلكه ميگفت پنجره را بگشائيد و با روزنامه و بادبزن و دستمال تكان دادن بيرونش كنيد. همين سيد اهل فلسفه و شعر، از همان شب اول كه قدرت خانم را در آغوش كشيد و مزة وصال را چشيد، با وجدان آسوده حتي از كشتن پيرمرداني چون علامة وحيدي و فرزندخواندهاش صادق قطب زاده ابا نكرد و
به آنجا رسيد كه هتك نواميس دوشيزگان زنداني و هرشب از كشته پشته ساختن در اوين و ديگر زندان هايش را جايز دانست. چنان شد كه ثمرة حيات و شاگرد محبوب و فقيه عاليقدرش بر او شوريد و جناياتش را محكوم كرد.با آنكه صيروره خميني را ديده بودم و ميدانستم در كف پتياره خانم قدرت تكامل برعكس امري طبيعي است و كم اتفاق ميافتد كه انسان در بستر اين عروس هزارداماد، از انساني به حيواني و پس از آن به سنگ و چوب بي عاطفه و احساس، تنزل پيدا نكند، اما زماني كه سيد علي بن جواد تبريزي خراساني ملقب به خامنه اي به دست هاشمي رفسنجاني به حجلة قدرت خانم فرستاده شد، با يادآوردن حال و روزگارش در شبهاي انس در حضرت اميري فيروزكوهي و عمادجان خراساني و مرحوم عبادي و استاد بهاري، و صداي پاي آب سپهري را خواندن و به غزلي از حافظ، دستار انداختن و سر به ضريح شعر مولانا زدن و با كمانچه بهاري و سه تار عبادي و صداي فاخته اي (قوامي) به سماع شدن، با خود ميگفتم محال است سيد طوق بندگي پتياره قدرت بر گردن نهد و در تلاش براي جلب رضايت او تا آنجا رود كه دهان به تعرض به كساني گشايد، كه يا چون منتظري بي اجازه اش بر زمين ادب سر نميگذاشت، يا چون مرحوم مهندس بازرگان كه پير و مقتدايش ميخواند يا چنان دكتر عبدالكريم سروش كه نوشته هايش را هزار باره ميخواند، و يا چنان داريوش فروهر، كه در حضور و قفايش، رستم زمانش ميخواند و در ره كشيدنهاي گاه به گاه به كوه، آرزو ميكرد همراه با او باشد. گمان نداشتم كه سيد علي بن جواد كه افتخار بندگي آستان حسن مجتباي صلح و صفاجو را داشت و بر صلح او تفسير نوشت، ناگهان در هيأت خاقان مغفور در جمع دلقكان و بوزينگان دربارش شمشير حوالة روس و اُرُس دهد و گاه «بني صهيون» و زماني «پيوريتن» زادگان ينگه دنيائي را، زماني عربهاي خليج هميشه فارس، و هنگامي اولاد قوبيلاي مغول و خان تاتار را با انتحاريها و بمبهاي آتشين تهديد كند. نامه اي به او نوشتم با مدد گرفتن از حافظ كه در «روزگار نو» چاپ شد و مدتي بعد سرفصل كتابي بود كه عنوان نامه را بر آن گذاشتم از خون دل نوشتم
تغيير احوالهنوز از حجله رفتن سيد سالي نگذشته بود كه اطوار و احوالش ديگر شد و به جاي پيپ و ساعت مچي و ساز و شور و شعر، و اهل نظر، ريشي بلندتر و نعلين و چند خروار تزوير و ريا، وجه تميز او از ديگران شد. در دربارش نيز از دير مغان نشينان ديروز خبري نبود كه جايشان را جلاداني از طايفه اصغر حجازي و علي فلاحيان و محمدي ريشهري و مصطفي پورمحمدي گرفته بودند. طبيب حضورش علي اكبر رستم آبادي ملقب به ولايتي شد و مشير و مشاورش غلام علي حداد عادل... شاعران مصاحبش از خداوندگاران سخن و عارفان صاحبدل از تيرة عماد خراساني و اميري فيروزكوهي و يزدانبخش قهرمان، به حميد سبزواري و علي موسوي گرمارودي و احمد عزيزي بدل شدند. روزگاري با شعلة غزل عمادجان روح خسته و سرمازده را گرم ميكرد و همراه با او ميخواند:«آخر دلا تا كي غم جانانه خوردن / ما را از اين ميخانه تا به آن ميخانه بردن»اما امروز مثنوي احمد عزيزي به وجدش ميآورد كه بابت هر واژة سست و بي معنايش يك ميليون پاداش داده است، مثنويهائي از اين دست «رهبرا مولا توئي آقا توئي / مهدي موعود فرداها توئي / موسي ار با چوب ماري مينمود / ديدمش نام تو بر لب، ميستود / يا علي اي رهبر آزاده ام / دست من برگير چون افتاده ام...»با همين خزعبلات احمدآقا صاحب خانه و مقرري و هفته اي يكبار شرفيابي ميشود. به هر روي اين مقدمه را فقط به اين سبب آوردم كه به قولي نوعي اتمام حجت با علي بن جواد و ديگر اهل ولايت فقيه كرده باشم. آنها كه اگر وصال كامل قدرت خانم هم نصيبشان نشده باشد اما حداقل به لطف خنده هاي زير لب و عشوه هاي پنهانش و ملامست هاي گاه به گاه هم چون سيد، گرفتار طاق ابرو و چشم آهوي طرف شده اند.اولويتهاي برنامه بوشدر جريان سفرم به واشنگتن و سپس با پيگيري سفر خانم دكتر كونداليزا رايس وزير امور خارجه آمريكا به اروپا و خاورميانه و بازتاب انتخابات عراق و موفقيت نشست شرم الشيخ بين اريل شارون نخست وزير اسرائيل و محمود عباس (ابومازن) رئيس دولت خودگردان فلسطين، ترديدي برايم نمانده است كه سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي در صدر اولويتهاي دولت بوش قرار دارد. در واشنگتن يكي از كارشناسان برجستة امور ايران در شوراي عالي امنيت ملي صراحتاً گفت: تجربه كره شمالي براي ما ثابت كرده كه به هيچ قيمت نگذاريم رژيمهاي متمرد و سركوبگري مثل جمهوري اسلامي صاحب سلاح هسته اي شوند. ما به اروپائيها يك سال پيش گفتيم رژيم ايران دروغ ميگويد و در حالي كه با شما گرم گفتگو است برنامه هاي اتمي خود را با سرعت مضاعف دنبال ميكند.آن روز حرف ما را جدي نگرفتند همانطور كه چهار سال پيش با آنكه نقشه هاي مراكز توليد پلوتونيوم و غني سازي اورانيوم و كلاهكهاي موشكهاي دوربرد «نودونگ 1» كرة شمالي را با محتواي مواد اتمي غيرتصفيه شده به دوستان اروپائي نشان داديم آنها و روسها و چيني ها اصرار داشتند كه بايد به مذاكرات ادامه داد و كره شمالي را قانع كرد برنامه اتمي خود را دنبال نكند. نتيجه اين عمل را امروز مي بينيم. فقط كره جنوبي با ما همصدا بود كه خطر را زير گوشش ميديد. در مورد ايران نيز ما مطمئنيم كه خامنه اي و دار و دسته اش دنبال بمب اتمي هستند. امروز جمهوري اسلامي در همان نقطه اي قرار دارد كه چهار سال پيش كره شمالي در آن قرار داشت. با اين تفاوت كه كره شمالي با مشقت و فلاكت هزينه ساختن بمب اتمي اش را فراهم ميكرد حال آنكه با نفت بشكه اي چهل دلار، رژيم ايران به آساني تنها امسال دو ميليارد دلار براي هزينه هاي توليد موشكهاي دوربرد و سلاح هسته اي در اختيار سازمان صنايع دفاع و هوا فضا قرار داده است
چشم انداز فردادر چنين فضائي چشم انداز فرداي نظام به سه صورت قابل تصور است:الف: نظام دست از برنامه اتمي، حمايت از تروريسم، مداخله در عراق و افغانستان و فلسطين برداشته و همان گونه كه هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه اين هفته تلويحاً گوشزد كرد عملاً هم چون نظام ليبي، كاملاً تسليم خواست هاي ايالات متحده و اروپا شده و در مقابل بقاي خود را طلب كند. از آنجا كه بقاي يك رژيم ديني در چهارچوب طرح خاورميانه بزرگ غيرممكن است بنابراين لازمه بقاي رژيم برداشتن عمامه و تراشيدن ريش، حذف ولايت فقيه و شوراي نگهبان و تغيير نام نظام و هويت سياسي آن است. چنين امري در پرتو دسته بنديهاي موجود و حضور دايناسورهاي حوزه و بازار در قدرت، قابل تحقق نيست، و تسليم رژيم با بركناري خفت آميزش همراه خواهد بود.ب: در چشم انداز دوم، مراكز اتمي و نظامي ايران مورد حمله قرار خواهد گرفت. نظام در اين شكل دو راه حل دارد، يكي تضمين كننده بقاي نظام براي يكي دو سال و بعد سرنگوني خونين و آشفتگي اوضاع ايران براي حداقل سه چهار سال است. در اين نوع راه حل، رژيم در پي ضربات سنگين نظامي با شليك چند موشك به اسرائيل و عراق و احتمالاً تأسيسات نفتي امارات و كويت خود را درگير يك جنگ نابرابر پرهزينه خواهد كرد كه سرانجام آن اشغال ايران و سرنگوني رژيم خواهد بود. اگر آقاي خامنه اي و اركان نظامش را از حفره اي بيرون نكشند، در اتاقي تنگ و تاريك سراغشان خواهند آمد. ميلياردها پول سرقت شده نيز دوائي بر دردهاي رژيم نخواهد بود چون اين پولها از هم اكنون شناسائي شده و به موقع مثل پولهاي صدام حسين و اهل بيت تكريتي ها مصادر خواهد شد. برخلاف شاه كه با عزت و احترام به مصر رفت و در پايان عمر نيز با شكوه تر از آنكه در ايران بميرد به خاك سپرده شد، حتي متحد استراتژيك سوريه و دوستان كره شمالي و كوبا و اوكراين و سودان نيز حاضر به پذيرائي از آقايان نخواهند بود.در حالت دوم همزمان با بمبارانها، شورش عمومي نيز آغاز خواهد شد و وضعي شبيه روماني در آخرين روزهاي چائوشسكو به وجود خواهد آمد. در چنين صورتي همين آقاي سردار محمدباقر ذوالقدر يا سرلشگر پاسدار غلامعلي رشيد، محاكمه آقا و سه چهارتن از بزرگان را در يك پادگان طي چند دقيقه خاتمه خواهد داد و در پايان روز با انتشار يك اطلاعيه به لقاءالله فرستاده شدن آقايان را اعلام خواهد كرد. بعد هم شوراي موقت حكومتي لغو قوانين جمهوري اسلامي، دعوت از ايرانيان به بازگشت و برپائي يك حكومت موقت غيرديني را همراه با امضاي پيمان صلح و دوستي با آمريكا و... اعلام خواهد كرد.ج: و سرانجام سومين چشم انداز پيش روي ما است، و من در رابطه با همين چشم انداز علي بن جواد و اركان نظامش را مورد خطاب قرار ميدهم. در صورت تحقق اين چشم انداز، آقاي خامنه اي به جاي لباس سرخ، رداي آشتي و صلح با ملت را بر تن ميكند. با بركناري اعضاي شوراي نگهبان و پذيرش طرح رفراندوم ملي براي تغيير قانون اساسي، آزاد كردن زندانيان سياسي، رفع توقيف از مطبوعات، اعلام آشتي ملي و... طي شش ماه قدرت را به برگزيدگان ملت در يك انتخابات بدون نظارت شوراي نگهبان با مشاركت جميع ايرانيان از جمله سه ميليون ايراني در خارج از كشور، واگذار ميكند. فرقي نميكند كه اين كار را آقاي خامنه اي بكند يا رفسنجاني، يا عمرو و زيد ديگري، مهم اين است كه پروسه انتقال قدرت به صورت آرام انجام گيرد. در چنين صورتي خامنه اي يا هر صاحب قدرت ديگري كه باعث تغيير نظام به صورت آرام شود نه تنها حياتي با سربلندي و احترام براي خود تضمين خواهد كرد بلكه جلوي هرج و مرج و خونريزيهاي بسياري را خواهد گرفت. به عبارت ديگر انتخاب فصل پاياني كتاب ناميمون و سراسر ويراني و خون جمهوري ولايت فقيه به دست خود آقايان است. آنها ميتوانند مثل «ياروز لسكي» در لهستان با قبول خواست ملت محترمانه كنار روند، مثل «ژنرال سوارالذهب» كه يك سال پس از كودتا عليه جعفر نميري با برگذاري انتخابات آزاد قدرت را به منتخبان مردم واگذار كرد رفتار كنند. و يا آنكه هم چون صدام حسين و چائوشسكو و دست بالا ميلوسويچ، با خفت و خواري و حتي از دست دادن حيات خود و يا محاكمه شدن، بستر «قدرت خانم» را ترك گويند. آرزوي من است كه راه ما به چشم انداز سوم بيفتد
شنبه 12 تا دوشنبه 14 فوريهتوضيح: قبل از هرچيز اجازه دهيد درباره يك اشتباه بزرگ در مطلب مربوط به مرحوم مهندس بازرگان اشاره كنم. راستش شاخ درآوردم وقتي ديدم در مطلب من اشاره شده «آن روزها روابط عرفات با شاه در اوج تيرگي بود». در حالي كه اشاره من به تيرگي روابط عرفات با خميني بود. در سايت اينترنتي ام البته مطلب را درست كردم. دوستم محمدي قول داده است از اين پس خودش مطلب مرا پس از تايپ با بزرگواري تصحيح كند
انتخابات عراق، توطئه رژيم فاش ميشود
1 ــ در آغاز هفته گذشته ناگهان ظهور اعلاميه اي، فضاي ملتهب عراق را دچار چنان شوكي كرد كه بلافاصله گروههاي سياسي غيرديني به شور نشستند و اين بنده نيز ضمن تماس با نزديكان آقاي سيستاني، و اشاره هائي در برنامه هايم در صداي آمريكا و شبكه فضائي ياران، خواستار توضيح فوري آقاي سيستاني شدم. داستان از اين قرار بود كه روز يكشنبه ششم فوريه، خبرگزاريها به نقل از اطلاعيه اي كه تحت عنوان بيانية مرجعيت منتشر شده بود اعلام كردند، حكومت آينده عراق بايد يك نظام ديني باشد. در اين نظام، اسلام يگانه منبع قانونگذاري خواهد بود. و در پي اين مطلب جدائي دين از دولت محكوم شده بود و مرجعيت ضمن انتقاد شديد از دولت آقاي علاوي براي چاپ و پخش تصاوير زنان پليس عراقي در حال آموزش توسط نظاميان مرد به خصوص آمريكائيها، تأكيد كرده بودند اين نوع امور به زودي متوقف خواهد شد و... خلاصه اينكه ديريم دارام، ولي فقيه دارم ميام.ميدانستم آقاي سيستاني اهل اين بازيها نيست. از زبان خود ايشان، فرزندشان، دامادهايشان آقايان شهرستاني و كشميري و نمايندگانشان هم چون دكتر فاضل ميلاني و حجت الاسلام ابوالقاسم ديباجي به دفعات شنيده بودم سيستاني مخالف دخالت روحانيون در امور اجرائي است، با ولايت فقيه و حكومت آخوندي بشدت مخالف است و اجازه نخواهد داد عبدالعزيز حكيم ها و حسين شامي ها و مقتدا صدرها حكومت را قبضه كنند.بلافاصله موفق شدم با نجف تماس گرفته و جريان را پرسان شوم. همينطور با رجوع به بعضي منابع توانستم پشت پرده اين اطلاعيه را كاملاً مشاهده كنم. روز بعد نماينده آقاي سيستاني و سخنگوي ايشان ضمن تكذيب هرگونه ارتباطي بين اطلاعيه و آقاي سيستاني تأكيد كرد ايشان همچنان به عدم مشاركت روحانيون در امور اجرائي پايبند است، اسلام را يكي از منابع قانون گذاري و نه تنها منبع ميداند و مخالف روي كارآمدن يك رژيم ديني مثل رژيم ايران است. اين گفته با توجه به مواضع كاملاً مثبت آقاي سيستاني نسبت به دكتر اياد علاوي جاي شگفتي نداشت
ريشة توطئهماجرا اما از گور ولايت بر ميخاست. ميدانيد كه آقاي خامنه اي بعد از سرنگوني صدام چند تن از عوامل خود را راهي عراق كرده است. مهمترين اين عوامل كه ماهانه ميليونها دلار در عراق از كيسه ملت ايران خرج ميكنند تا مزدور و اجير بگيرند و طلبه ها و مدرسين را بخرند عبارتند از شيخ اشكوري كه قبلاً نماينده خامنه اي در دمشق بود، سيد حسن هاشمي گلپايگاني پسر عمومي وزير سابق علوم (اين آقاي وزير علوم كه از عقب مانده ترين صادرات عراق به ايران است متأسفانه با خانواده مرحوم آيت الله حاج سيد احمد خوانساري روحاني بزرگ تهران كه سخت مخالف خميني و انقلاب بود، وصلت كرده است. نوه دختري آقاي خوانساري همسر اوست). اين سيدحسن مسئول كمپ اسراي عراقي در اهواز بود و چه جناياتي كه در اين مقام مرتكب شد. برادر او سيد حسين از ديگر عوامل خامنه اي است. فرد بعدي سيد تقي طباطبائي از قضات آدم كش اوائل انقلاب در اهواز است كه به سيد شقي معروف بود. برادر سيد كاظم حائري پدرخوانده مقتداصدر، سيد عبدالهادي شاهرودي كه زماني امام جمعه علي آباد كتول بود و باجناق پدر سيد محمود هاشمي شاهرودي رئيس قوه قضائيه يعني داماد سيد علي شاهرودي است و ابوالمشاغل علي محمد تسخيري، و شيخ حسن جواهري ديگر حقوق بگيران و مروجان ولي فقيه در نجف هستند. اينها چون نتوانستند روي آقاي سيستاني تأثير بگذارند بساطشان را حول و حوش يك آخوند افغان به نام اسحق فياض پهن كردند كه پسرش در تهران با سپاه در معاملات قاچاق با پسر صدام حسين عدي شريك بود. فياض يك آخوند درجه چهار در نجف است كه در غياب بزرگان حوزه كه يا به دست صدام كشته شدند و يا به رحمت خدا رفته اند، تلاش ميكند در سايه مرجع اعلا يعني آقاي سيستاني نان و نامي براي خود كسب كند. امسال رژيم در مراسم حج براي او نيز بعثه برپا كرد و يك ميليون دلار در اختيار او گذاشت. اطلاعيه مورد اشاره را تسخيري نوشته بود و از خانة فياض كه گاهي در كنار سعيد حكيم به عنوان مرجعيت اطلاعيه ميدهد، اين اطلاعيه منتشر شد.
انتخابات عراقبازگرديم به انتخابات عراق، هفته پيش نوشته بودم حتي اگر قائمه (فهرست) عراق موحد كه مورد تأييد ــ نه همة آن ــ آقاي سيستاني است، فاجعه ولايت فقيه در عراق تكرار نخواهد شد.اين هفته دكتر اياد علاوي با سفر به سليمانيه و اربيل و ملاقاتش با جلال طالباني و مسعود بارزاني و ديدارهايش در بغداد با رهبران همه احزاب و گروهها از جمله آنها كه انتخابات را تحريم كرده بودند و نيز تماسهاي او با بيت سيستاني و بعضي از گروه هائي كه در قائمه عراق موحد با حكيم و چلبي و حزب الدعوه ائتلاف كرده بودند، تير خلاص را به آرزوهاي عبدالعزيز حكيم براي برقرار كردن نظام ولايت فقيه و حكومت ديني شيعه خالي كرد.در انتخابات عراق حدود هشت و نيم ميليون تن يعني 59 درصد از واجدين شرايط انتخابات شركت كرده اند. سهم گروههاي شركت كننده در پايان چنين بوده است: قائمه عراق موحد (فهرست عراق يكپارچه) با كسب 1/48 درصد آرا، حدود يكصدوچهل كرسي را تصاحب خواهد كرد. عبدالعزيز حكيم ناله ميكرد كه اي داد و بيداد ما نتوانستيم به آرزوي خود كه كسب 50 درصد به بالاي آرا بود برسيم (تا بتوانيم زير پرچم آمريكا جمهوري ولايت فقيه برپا كنيم).ائتلاف بزرگ كردها با به دست آوردن 7/25 درصد آرا صاحب حدود هفتادوپنج كرسي خواهد بود. حركت وفاق ملي دكتر اياد علاوي با داشتن 8/13 درصد از آرا به حدود چهل كرسي دست پيدا خواهد كرد. علاوي براي ماندن در سمت خود نيازمند راي كردها به اضافه احزاب كوچكتر و يا ائتلاف با يكي از گروههاي سكولار داخل فهرست عراق موحد مورد تأييد آقاي سيستاني است. از آنجا كه در درون فهرست اختلاف شديدي بين حزب الدعوه كه خواستار نخست وزيري رهبرش دكتر ابراهيم الجعفري معاون فعلي رئيس جمهوري عراق است و حكيم كه از نخست وزيري عادل عبدالمهدي وزير دارائي فعلي حمايت ميكند به وجود آمده، اين امر ميتواند به نفع علاوي تمام شود. احمد الچلبي نيز كه در اين فهرست به پيروزي رسيده همچنان مدعي كسب مقام نخست وزيري است.بعضي از نزديكان آقاي سيستاني نيز از دكتر حسين شهرستاني دانشمند اتمي عراق به عنوان نامزد موردنظر او صحبت ميكنند اما من اعتقاد دارم دل آقاي سيستاني با علاوي است كه يك شيعه سكولار و دولتمردي قابل و مورد اعتماد همة طوايف و احزاب عراقي است.گروه عراقيون وابسته به غازي عجيل ياور رئيس جمهوري فعلي با داشتن تنها 7/1 درصد آرا صاحب 5 كرسي در پارلمان عراق خواهد بود. ديگر گروهها مثل جبهه اسلامي تركمنها با 3 كرسي، گروه دكتر عدنان الپاچه چي 2 كرسي، حزب كمونيست 2 كرسي، جبهه اسلامي كردستان 1 كرسي، وابستگان به مقتدا صدر 3 كرسي، گروه بينالنهرين يك كرسي و شانزده گروه سياسي ديگر هركدام صاحب يك كرسي شده اند. امكان تغييرات جزئي در تعداد كرسيهاي احزاب و گروههاي شركت كننده در انتخابات وجود دارد
تهديد حزب الله2 ــ باقر خرازي از سران انصار حزب الله طي سخناني شيرين عبادي را به مرگ تهديد كرده است كه مبادا خيال بي نظير بوتو شدن به سرش بزند. به اعتقاد من لازم است آقاي صادق خرازي، فهميده ترين عضو خانواده خرازي به برادر چاقوكش خود يادآور شود، دوران تهديد و چاقوكشي به سر آمده است. و براي راه جستن به دل «آقا» لازم نيست چاقو بكشي، چون قبلاً با وصلت همشيره با پسر آقا، رشته مهر چنان محكم شده كه به اين سادگيها قابل پاره شدن نيست