١٩.٣.٠٤

نوروز، مبارزی هميشه پيروز

حيات هر کشوری پيوند ناگسستنی با آداب و رسوم و سنت های مردمی دارد که گردهم جمع آمده و بنيان ملتی را بنا نهاده اند. ملت ها هر يک به طريقی در احيا و نگهداشت سنن و آداب ملی خود می کوشند و آينده شان را بر بنياد ميراث فرهنگی خويش پايه می ريزند. نوروز يکی از ميراث های ارجمند تاريخ بشر است که نشان از انديشه زندگی ساز پديد آورندگانش دارد. آئينی با رمز و رازها و زوايا و ظرايفی که لاهوت و ناسوت را در خود جمع آورده

تاثير نوروز
هزاران سال است که نوروز می آيد و می رود، گاه نادان و پريشان و زمانی سرخوش و غزلخوان. بی نوروز تاريخ اين ملک ورق نمی خورد. نوروز در واقع يکی از استوارترين ارکان هويت ماست. رمز ماندگاری آن را بايد در آئين های انديشمندانه اش جست وجو کرد. آئين هايی که زنگ را از دل ها می شويند و در آدميان گرمی و مهربانی پديد می آورند. لب ها را خندان و چهره ها را شاد می کنند. به ديدگان برق مهر و يکرنگی می دهند و به ديدارها لذت می بخشند. نوروز، عزيزان را عزيزتر و دشمنان را دوست می سازد. زندگی را لطف و در و دشت و خانه را صفا می دهد. تازگی به ارمغان می آورد. کهنگی را می برد. ميثاق ها را استوار می کند. نور اميد به قلب ها می تاباند. فرصت ها را مغتنم و خاطره ها را جاودان می سازد. عداوت ها را سرد و دوستی ها را گرم می کند. طراوت و برکت با خود می آورد. شقايق و سنبل دسته می بندد. با آدمی همان می کند که ابر نيسان با چمن. اينها بخشی از عناصری است که موجب جاودانگی نوروز شده. زيرا آدمی اصولا طالب نشاط، پويايی و تحرک است و اينها را نوروز با خود به ارمغان می آورد. نوروز به آدميان صلا می زند که بايد زندگی را به شادی گذراند و از غم گريزان بود، زيرا اندوه و غم مخرب و ويرانگر و شادی سازنده و خلاق است
نوروز سراپا شور و شوق و نشاط است و اين خود يکی از دلايل بزرگ دوام آن به شمار می آيد. اصولا ايرانيان برای شادی ارزش بسيار قائل بودند و به همين جهت هر رويدادی را عاملی برای مفرح ساختن زندگی قرار می دادند. در سرلوحه اغلب کتيبه های هخامنشی آفرينش «شادی» برابر با آفرينش زمين و آسمان دانسته شده و در آنها گفته شده «بغ بزرگ است اهورامزدا که اين زمين را آفريد که آن آسمان را آفريد که شادی را برای انسان آفريد...» بنابراين می توان نتيجه گرفت که وجود جشن های متعدد برای حفظ شادی و بر کندن بيخ غم از پيکر جامعه بوده است. البته بايد توجه داشت که شاد زيستن در ايران باستان ارزشی متعالی به شمار می آمده و شادی با امور الاهی پيوند داشته است، منتها مفهوم آن با آنچه در آئين های باروری، باکوسی و ديونيزوسی يونان و روم بوده، کاملا متفاوت است

ايرانيان و شادی
شادی در نزد ايرانيان عبارت بوده است از صفای باطن، سرزندگی و تنوير روح، نه از خود بی خود شدن و فراموش کردن خويشتن. زمام شادی در آئين های ايرانی به دست انديشه است. برای مثال در آئين های نوروزی _ از چهارشنبه سوری گرفته تا سيزده به در _ عنان نشاط به دست عقل است. شادمانی در آئين های ايرانی از جمله در نوروز موقرانه و انديشمندانه است. در حقيقت شادی های نوروزی حاصل انديشه ها و افکار والا است. شادی های حاصل از اين مراسم هر يک سر در انديشه ای قابل تأمل دارند، مثل برافروختن آتش سفره هفت سين و گره زدن سبزه که قلب را با عالم بالا پيوند می دهند و شادی معنوی می آفرينند. در واقع مابعدالطبيعه را که امثال کانت از فهم آن عاجز بودند، ملموس می سازند

چهارشنبه سوری
مهمترين آئين پيشوازی نوروز چهارشنبه سوری است که متاسفانه برخی آن را در سال های اخير به بی راهه کشانده اند. شرح همه دقايق اين مراسم بسيار تأمل برانگيز از حوصله اين بحث خارج است ولی به اختصار بايد گفت که شادی های اين آئين همانند ديگر آئين های نوروزی خردورزانه، معنوی و الاهی است. آنچه در اين مراسم نمادين انجام می گيرد دستيابی به نشاط روحانی است. به اين معنا که زندگان فرود آمدن فرورها را به نمايش می گذارند و با زدن قاشق بر ظرف غذا برای آنان درخواست خوردنی می کنند، اين غذاها در واقع مائده های آسمانی است که با شادمانی به خانه می برند و از اينکه موجب نشاط فرورها می شوند احساس شور و شعف می کنند، زيرا فرورهای پاک زندگی سعادت آميزی برايشان فراهم و غم ها و مشکلات و مسائل زندگی شان را برطرف می سازند
از اين رو آن غذا که امروزه به صورت تنقلات و آجيل در آمده «مشکل گشا» است.جالب است که اين سنت ها در همه اين سرزمين پهناور بی آنکه مبلغ و مدرسی داشته باشند، تقريبا به يکسان برگزار می شوند و مردم شهرها و روستاها از دورترين نقطه کشور گرفته تا مرکزی ترين نقطه طوری آنها را انجام می دهند که گويی از الگويی خاص پيروی می کنند. از اينجا مفهوم سنت را به خوبی می توان دريافت

سنت چيست
سنت فرهنگی است که از آغاز تاريخ يک قوم جريان می يابد، خرده فرهنگ ها را جذب يا دفع می کند و همچنان راه می پويد و نظر به آينده دارد. اينکه فرورها نياز به غذا دارند، به خلاف آنچه می گويند،؛ عقيد ه ای منسوخ و از ميان رفته نيست، هنوز هم حيات دارد و به صورت تازه ای در قالب انديشه ای ديگر جلوه کرده است. در بسياری از روستاها زمانی که سال می رود تا نو شود، کوزه ای آب همراه با نان بر لب بام يا کنار حوض می گذارند. امروزه «برای» درگذشتگان حلوا می پزند. درباره کلمه «برای» بايد انديشه گماشت. آنکه حلوا می پزد، آنکه حلوا خيرات می کند، «برای» يکی از درگذشتگانش و برای شادی روح (= فروهر) اوست گاهی در پختن حلوا يا هر غذای ديگر برای در گذشتگان، «برای» هر يک از آنان يک مشت آرد، يا يک مشت برنج در نظر می گيرند. اينها همان آئينی است که ريشه در چهارشنبه سوری دارد. سنت در واقع پريرويی است که تاب مستوری ندارد و اگر مانعی به صورت فرهنگ تازه در راهش پديد آيد آن فرهنگ را در خود هضم می کند و بی آنکه هويتش را از دست بدهد، به صورت تازه ای جلوه گر می شود. البته اگر سنتی از استحکام کافی برخوردار نباشد در نيمه راه می ماند، چنان که بسياری از سنت ها و آئين ها در درازنای تاريخ از حرکت ايستادند
ولی نوروز و آئين های وابسته به آن به دليل رمز و رازهای شگرفی که در خود دارند ماندند و چنين که پيداست می توان با اطمينان گفت که آئين هايی جاويدند که تا سر بر کشيدن ابد پايدار خواهند ماند

تاثير سنت
همين سنت ها هستند که عامل اصلی حفظ تماميت ارضی اين سرزمين پهناور در درازنای تاريخ بوده اند. غالبا گفته می شود که زبان فارسی عامل پيوند اقوام ايرانی است. حال آنکه اگر نيک بنگريم تاثير سنت ها بيش از زبان است. بسياری از مردم ما با زبان اصلی کشور يعنی فارسی آشنايی ندارند و در نتيجه دارای زبان مشترکی نيستند ولی سنت هايشان مشترک است. همين سنت های مشترک مهمترين عامل در پيوند مردم اين سرزمين و لاجرم مهمترين عنصر در حفظ تماميت ارضی کشور است. از همين روست که می گويند «همدلی از همزبانی بهتر است.» در آئين های نوروزی همه مردم اين خاک از هر آئينی و عقيده ای مراسمی همانند را به طور هماهنگ انجام می دهند که تاثير آن حفظ عنصر همبستگی و وحدت است که ايجاد آن فقط از طريق آئين های سنتی ممکن است. البته سنت های دينی هم نيروی خاص خود را دارند ولی وسعت و گسترششان در هيچ کشور بزرگی به ميزان سنت های ملی نيست. وقتی می گوييم «سنت ملی» يعنی سنت و باوری که مورد قبول و احترام هر فردی است، خواه آن فرد خداجو باشد يا نباشد
خواه مسلمان باشد، خواه نباشد، خواه مسيحی و کليمی باشد يا نباشد. برای مثال در کشور ما بسياری از مراسم و آئين ها و سنت های دينی در همه نقاط به يکسان برگزار نمی شود، زيرا هر يک از اديان و فرق مذهبی دارای ديدگاه ها و باورهای خاص خود هستند. از همين روست که دين نمی تواند عامل اصلی وحدت يک ملت باشد
زيرا دين امری ملی نيست و هيچ ملتی در جهان دارای دينی واحد نيست. بنابراين در کار تحکيم وحدت يک ملت عناصر و انگيزه های ملی بيشترين تاثير را دارند. از همين روست که نوروز و آئين های وابسته به آن در درازنای تاريخ چند هزار ساله ايران مهمترين عامل در حفظ استقلال و تماميت ارضی کشور بوده اند. نوروز را در تاريخ کشورمان می توان به مبارزی تشبيه کرد که در مقابله با رويدادهای ضد ايرانی پيوسته پيروز بوده است. بی سبب نيست که هر ايرانی در آغاز هر سال، نوروزی پيروز را برای ايرانی ديگر آرزو می کند