مخالفان طرح رفراندوم با زنده شدن ناگهانی آن بنظر ميرسد كه هنوز گيج گيجند و نمیخواهند چشمشان و گوششان را باور كنند كه دوباره سر و كله اين غول بی شاخ و دم ظاهر شده است. آنان كه از روی وسواس و دلسوزی با اين طرح مخالفت كرده بودند، فعلآ سكوت اختيار كردهاند ولی از آنجائيكه غم وطن به دل دارند چه بسا در ته دل آرزوی موفقيت اين جنبش را نيز داشته باشند و حتی بعضـآ در كنگرهای كه در بيش است نيز شركت كنند چون در مخالفتشان از جای ديگری يعنی از عشق به وطن و آينده وطنشان آب ميخورده است. اما آنانی كه به هزار و يك دليل دوست ندارند دست به تركيب جمهوری اسلامی خورده شود و هوشيارند و دريافتهاند خصم جان سود پرستشان باشد سخت در تكاپو هستند كه حالا كه سازگارا همراه اين گروه نيست و حالا كه در اطلاعيههای رفراندم صحبت از كنگره رفراندم است و نويد بررسی مجدد طرح در اين كنگره، ماندهاند كه ديگر از چه چيز ايراد بگيرند و سر گرم كار شكنی و دو بهم زنی هستند و منصرف كردن دو دلان و البته كاملا بی نتيجه. واقعيت اين است كه اين جنبش از زمان اعلام و تشكيل كميتههای جهانی آن، در سكوت و تنهائی خود مانند نهالی روز به روز به شاخهها و يرگهايش افزوده شده و سبزتز و سبزتر كرده و چنان قامت رسائی پيدا كرده است كه هر كسی آنرا خوب بشناسد ديگر نمیتواند از آن دل بر كند. جنبشی است مانند رودخانهای بی سرو صدا در طول مسيرش جويبارهای كوچك ريز و درشت به آن میپيوندند و ميروند كه در آينده نه چندان دور به جريانی خروشان بدل شود. اين رودخانه ماندنی است، فرا گير است، آبش زلال و هدفش آبياری است و با باروری دشتها و درهها و خرمی بخشيدن و روياندن ماندنی. اين جنبش نقطه عطفی است در ميان همه تقلاهای سياسی ملتی كه برای رسيدن به آزادی بهای سنگينی تا به امروز برداخته است. اين جنبش نقطه راهی است كه اگر امروز هم نتوانيم آنرا درست دنبال نمائيم، بوجود آمدن آن خود بزرگترين دست آورد همه تلاشهای تا به امروزمان است و چراغ راه هميشگیمان در آينده. ماههای متوالی است كه افرادی اكثرا جوان اما اگاه و با گرايشهای سياسی كاملا متفاوت ،تقريبا همه روزه ساعتها وقتشان را صرف همين مهم يعنی جنبش فراخوان رفراندم كردهاند. از رهبری تظاهرات و اعتصاب غذا در زمان انتخابات رياست جمهوری، تا دادن اعلاميههای متناسب با اتفاقات در ايران و تا تداركات تشكيلات كنگرهای كه قرار است در روزهای ٢ و ٣ و ٤ دسامبر در بروكسل بر پا شود، همه را بدوش كشيدهاند و بوق و كرنائی نداشتهاند. علاوه بر اينها، بر بائی چندين تارنمای پر بيننده، كليپهای تبليغاتی پر كار، تنظيم تارنمای جديد 60000000 كه توسط چهار نفر با تمايلات سياسی مختلف كنترل ميشود (تا جای شك و ترديدی نگذارد و بهلبه تيغ بهانه جويان سپرده نشود)، تصفيه و بررسی رایهای دريافت شده توسط تارنمای قديمی برای اطمينان از درست بودن امضاها، فرستادن هزاران نامه به همه آنهائی كه امضايشان را بر اين طرح گذاشتهاند، ارسال دعوت نامه خصوصی برای متخصصين در رشتههای مختلف و ارباب جرايد و راديوها و تلوزيونها برای دعوتشان به كنگره، طرح ريزی الفبای جلسات كنگره با الهام از پيشنهادات ارسالی، جمع آوری كمكهای نقدی از بشتيبانان رفراندم، ووو... ثمره زحمات عده ايست كه بدون هيچ چشم داشتی و بهدليل ايمان بدون خللشان باين جنبش و عشقی كه به وطنشان و آينده فرزندان ايران زمين دارند، شب و روزشان را نمیشناسند. اين اشخاص از نخبگان نيستند، افرادی هستند معمولی مانند بسياری از ما كه در محيطی كاملا دمكراتيك همه تصميمات خود را گرفتهاند و در يك جريان كاملا افقی تمرين دمكراسی كرده و نشان دادهاند كه ياد گرفتهاند چگونه راحت و بدون ترس و دلواپسی آنچه فكر ميكنند را به زبان بياورند و آموختهاند كه رای ديگران به اندازه رای آنها اهميت دارد و اگر با رای اكثريت تصميمی گرفته ميشود بايستی به آن احترام بگذارند حتی اگر خواسته آنان چيز دگر باشد. مشاورانی از بلند پايگان و آنان كه مویشان را در راه مبارزات بی امان برای رسيدن به آزادی وطن سفيد كردهاند نيز با خلوص نيت و با سعه صدر و با رعايت كامل دمكراسی، مقررات را پذيرفته و بدون آنكه عقيده شخصی خود را تحميل كنند در تمام اين ١١ ماه با كميتهها همكاری كامل داشتهاند. اين جنبشی است از بطن مردم و راهبرد آن نيز توسط مردمانی است دلسوز كه تنها هدفشان يافتن راهی است برای نجات وطن بدون دخالت دادن احساست شخصی و كم مايگیهائی كه بسيار ناظر آن بودهايم. اين جنبشی است بهمعنی واقعی فرا حزبی و فرا مسلكی. حال چرا اين طرح به دل بعضیها نشسته، كاملا ساده است. --- طرح فراخوان رفراندم ، تنها سند بيشنهادی در سالهای بعد از جمهوری اسلامی است كه برای اولين بار هزاران ايرانی تشنه آزادی وطن آن را امضا كردهاند.اينها از هر دسته و طبقهای هستند با گرايشهای سياسی و قومی و زبانی گوناگون. مضافا امضای صدها ايرانی فرهيخته خوشنامی كه سالهاست برای نجات وطن فعاليت ميكنند نيز در ميان هزاران امضا مشاهده ميشود. چنين چيزی در تاريخ مبارزات اين ٢٦ سال سابقه نداشته است. ---- صرف نظراز يكی دو مواد اين طرح كه بهانه به اين و آن داد، طرح رفراندم بدون شك بيشرفتهترين بيشنهادی است كه در مقابل مردم ايران گذاشته شده است. مفاد آن بر اساس مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر نوشته شده و كم و كاستهای آن بهزودی مورد بررسی قرار خواهد گرفت كه شك و شبهه و بهانهای دست بهانه گيران ندهد. طرحی خواهد بود كه فقط عاشق جمهودی اسلامی آنرا نخواهد پسنديد. اين طرحی است كه هر ايرانی كه معتقد به تماميت ارضی كشورش باشد و از صميم قلب خواستار وطنی آزاد و سيستمی دمكرات را راضی خواهد كرد. رفراندم برای جهان و جهانيان قابل فهم است. از اين روش در كشورهای بسياری استفاده شده و نتيجه مثبت داشته است. با خشونت سرو كاری ندارد و متمدنانه، آن كاری را ميكند كه هيچ انقلابی و كودتائی و حمله نظامی نمیتواند بكند. هموطنانی كه صميمانه بدنبال راه حلی بر اين كلاف سر در گم بودهاند و اهميت اين جنبش را دريافتهاند در كنگرهای كه در بروكسل در ٢ تا ٤ دسامبر برگزار خواهد شد حضور بهم خواهند رساند كه در رقم زدن و يافتن بهترين بيشنهاد برای آينده وطنشان سهيم باشند. اينان به اين حد از بلوغ فكری و سياسی رسيدهاند كه دريافته باشند كه زمان زمان همكاريست و توافق بر كليات و فراموش كردن موقتی خواستههای شخصیشان. كنفرانس برلين مقدمهای كوتاه و دلپذير بود بر حركتی كثرت گرا، بی نظير، آينده نگر و مترقی. بدون شك اين كنگره نقطه عطفی خواهد بود در ميان همه تلاشهای اينهمه سال. جنبش رفراندم بر خلاف تصور بد انديشان و مغرضان هرگز نمرد و هيچگاه نيز نخواهد مرد و ثبتش بعنوان يك حركت بی نظير در تاريخ معاصر ايران حتمی است. بزرگترين دستاورد اين گرد همائی اين بيام است كه میشود خواست متفاوت داشت ولی ايران و آينده فرزندانمان میبايستی بالاترين و والاترين اين اهداف و خواستهها باشد. بشتيبانان اين طرح كسانی هستند كه بدرستی دريافتهاند كه با فشاری ايدوئولوژيكی و قومی و مسلكی بيش از اين میتواند به قيمت تماميت ارضی وطنشان تمام شود، كسانی كه خطر خود محوریهای مريض گونه را درك كردهاند و خردمندانه دريافتهاند كه ايران متعلق به تمام ايرانيان است و ملك خصوصی هيچ فرد، گروه و دستهای نيست كه بتواند فقط به خودیها اذن دخول بدهد و ديگران را به بيرون برتاب كند. ايران از آن همه ايرانيان است و سرنوشت آينده آن نيز میبايستی به دست همه ايرانيان رقم بخورد. درود بر خوش فكران و به آنانی كه روحا شجاع هستند و از خطر كردن در راه وطن هراسی ندارند و پی ضربههای كوته نظران زبون را به تن ماليدهاند. آنانی كه تنها ادعای دمكراسی ندارند و از صميم دل دمكراتند و از نهايت قلب، پاك باخته وطن. جا ماندگان از اين نوع حركتها يقينا محتاجند كه كلمه دمكراسی و معنای آن يكبار ديگر برای آنان توجيه شود