Ich bin keine Geschichte, die du erzählen kannst,
bin kein Lied, das du singen kannst,
bin kein Ton, den du hören kannst,
oder Etwas, das du sehen,
oder Etwas, das du wissen….
Ich bin das gemeinsame Leid
Schrei mich auf.
(von Ahmad Shamloo, die gemeinsame Liebe)
Unser gemeinsames Leid sind die vielen Jahre der Ermordung, Folter und Hinrichtung, die uns und unzählige Mitkämpfer der besten Jahre ihres Lebens oder des Lebens beraubte. Schicksalsgenossen, die ihren Idealen treu blieben und voller Hoffnung und Liebe zu den Menschen waren. Liebenswerte Freunde, die durch das islamische Regime ermordet wurden.
Unser gemeinsamer Schmerz sind die Verbrechen, die ungesühnt blieben und die Verbrecher, die immer noch über das Volk herrschen – ein kapitalistisches Unterdrückungsregime, das seit Jahren die Fäden der Macht in der Hand hält.
Unser gemeinsames Leid ist das Vergessen der Erfahrungen und Bemühungen des jahrzehntelangen Kampfes für Freiheit und Gleichheit im Iran. Doch besteht die Lehre, die wir daraus ziehen, nun darin: Wenn es eine Hoffnung für die Zukunft der Menschen im Iran gibt, dann nur durch Organisation und durch abermals gesteigertes Engagement.
Die Zeitschrift „Gespräche aus dem Gefängnis“ fordert alle Freunde und frei denkende Menschen auf, diese Bemühungen mit ihrer Teilnahme zu verstärken. Ein erster Schritt hierzu kann der Besuch unseres Seminars in Köln sein. Ihre Teilnahme wird sicher eine Bereicherung für unser „Erstes überregionales Seminar über die Massaker an politischen Gefangenen im Iran“ sein.
Wir danken den Freunden und Genossen, die bereits der Aufforderung der „Gespräche aus dem Gefängnis“ gefolgt sind und mit uns Kontakt aufgenommen haben. Im Folgenden die Ergebnisse:
Datum und Ort des Seminars:
Dieses Seminar findet vom 15.- 17. Juli 2005 in Köln, in Deutschland, statt. Leider wird es dieses Jahr noch nicht möglich sein, das Seminar mehrsprachig zu gestalten. In Anknüpfung an diese Bewegung werden wir aber in den nächsten Jahren versuchen, dieses Seminar international und in verschiedenen Sprachen zu halten.
Wir bitten um möglichst frühe Anmeldung der Interessenten, damit eine gute Organisation und Planung durchgeführt werden kann.
Per Email können die Teilnehmer mit uns in Kontakt bleiben und über aktuelle Schritte unterrichtet werden. Da die Räumlichkeiten für das Seminar beschränkt sind, werden diejenigen, die sich früher anmelden, primär aufgenommen.
Diskussionsthemen, Annahmefristen der Sendungen:
Die Interessenten und Forscher werden gebeten, ihre Diskussionsbeiträge über die folgenden Themenbereiche bis spätestens 01.06.2005 dem Veranstaltungskomitee (Gruppe für Schriftmaterial) zu senden.
Gefängnis und Klassenkampf, die Bewegung für die Befreiung der politischen Gefangenen und ihre Zukunftsperspektiven
Unterdrückung und Repressalien im Iran. (Bemühungen um deren Dokumentation)
Familien und Angehörige der politischen Gefangenen
Körperliche und geistige Auswirkungen von Folter und Gefängnis
Verbrechen gegen die Menschlichkeit: Die rechtlichen Aspekte der Ermordung der politischen Gefangenen durch das islamische Regime
Frauen und das Gefängnis
Kinder im Gefängnis
Reflexion: Die nationale und internationale Solidarität mit den politischen Gefangenen im Iran und ihren Angehörigen
Das Veranstaltungskomitee hat diese Themenbereiche aus den vorgeschlagenen Themen ausgewählt; die endgültigen Schwerpunkte des Seminars werden in den nächsten Infoblättern bekannt gegeben. Die Redner haben maximal 20 Minuten zur Verfügung. Die Beiträge werden nach dem Seminar in einem Buch zu diesem Anlass veröffentlicht.
Es sind kulturelle und künstlerische Programme zur Ergänzung des Seminars vorgesehen. Diejenigen, die an einer Mitarbeit interessiert sind, werden gebeten, so früh wie möglich ihre Vorschläge und Programme dem Veranstaltungskomitee mitzuteilen.
Im Rahmen dieses Seminars ist ein internationaler Solidaritätsabend der politischen Gefangenen vorgesehen, wo verschiedene Personen und Organisationen aus aller Welt sich vorstellen und ihre Solidarität mit den politischen Gefangenen, Opfern und Überlebenden kundtun können. So kann man sich zumindest bis zu einem gewissen Punkt in die Lage der politischen Gefangenen und der Haftbedingungen in verschiedenen Ländern versetzen.
Natürlich bietet dieses Seminar auch eine gute Gelegenheit, neue internationale Beziehungen zu knüpfen und sich besser auf internationaler Ebene für die Freiheit der politischen Gefangenen einzusetzen.
Wir bitten ferner alle Freunde und Interessierten um finanzielle und technische Unterstützung. Angesichts des großen Aufwands ist uns jeder Vorschlag oder jegliche Hilfe zur qualitativen Verbesserung dieses Seminars willkommen.
Wir, die Veranstalter, waren alle selbst früher politische Gefangene im Iran.
Mit solidarischen Grüßen!
Das Organisationskomitee des ersten überregionalen Seminars über das landesweite Massaker der politischen Gefangenen im Iran
30.April 2005
JUGENDHERBERGE KOELN-RIEHL
An der Schanz 14
50735 KOELN
Kontakadresse:
Email: info@iranforum.de
Internet: www.iranforum.de
٣١.٧.٠٥
گزارش تفصيلي و پاياني سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران
پس از سه روز گردهمايي پرشور و پربار در روزهاي 15، 16 و 17 ژوئيه 2005، نخستين سمينار سراسري با موفقيت به کار خود پايان داد. استقبال وسيع از اين گردهمايي ناشي از ضرورتهايي بود که سالها بدون پاسخ باقي ماندهاند. از جمله اين ضرورتها، همانا لزوم کارزاري مداوم و گسترده براي آزادي تمامي زندانيان سياسي، مقابله با سرکوب و اختناق در ايران است که در حد توانهاي واقعيِ موجود در جنبش آزاديخواهي و عدالتجويانه، بازتابي از صداي مردم، کارگران و زحمتکشان در عرصه داخل و خارج از کشور باشد. حضور و همياري بيشائبه زندانيان سياسي سابق در رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي، خانوادهها و وابستگان جانفشانان و جانباختگان سالهاي اخير و نيز مدافعين آزادي زندانيان سياسي در اين گردهمايي، نشان داد که توانهاي واقعي موجود در اين جنبش، بسي فراتر از آن است که ابعاد آن را به حرکات موضعي و کوتاه مدت محدود سازيم. اگر گامهاي سنجيدهاي که در اين گردهمايي برداشته شدند، به درستي و با احساس مسئوليت دنبال شوند، اميد فرارويي توانهاي نهفته براي جنبشي وسيع و همگاني براي آزادي زندانيان سياسي، و برکندن ريشههاي سرکوبگري اجتماعي، سياسي و طبقاتي در ايران افزايش خواهد يافت. اين گردهمايي گامي کوچک در اين راه بود و مسلم است که پيگيري و کوشش تک تک ما، پيروزي و گسترش چنين تلاشي را ممکن ميسازد
علاوه بر اين، زندانيان سياسي مسائل و مشترکات بسياري دارند که ضرورت ديدارهاي مشترکشان را از حد يک فعاليت سياسي فراتر ميبرد. احساسي که در فضاي گردهمايي موج ميزد، بدون هيچ شک و شبههاي حاکي از اعتماد عميق افراد به يکديگر بود. بسياري از حاضرين در جلسه، از زندانياني که پس از سالها همديگر را مييافتند، گرفته تا کساني که پس از سالها براي اولين بار به چنين مراسمي ميآمدند، خود را درون خانوادهٌ بزرگي احساس ميکردند که برخلاف تبليغات رژيم همچنان يار و ياور يکديگر و سندي بر افشاي ستمگري حکومت کنونياند. گردهمايي نخست، ايجاد اعتماد متقابل و برقراري روابط وسيعتر بين زندانيان سياسي را هدف خويش نهاد تا بنيان تداوم کارهاي مبارزاتي آتي را استحکام بخشد. خوشبختانه، نتايج گردهمايي و بازتابهايي که تاکنون به دست ما رسيده است حکايت از رسيدن سمينار به چنين اهدافي دارد
از جمله موفقيتهايي که کميته برگزارکننده را به آينده گردهمايي سراسري اميدوار ميسازد، حضور وسيع و کم نظير جوانان و نسل نوين از فعالين سياسي در اين مراسم بود. بسياري از آنان در سازماندهي کارها از امور فني و تدارکاتي گرفته تا حضور و اجراي بخشهايي از برنامههاي سمينار ياري رسان اين گردهمايي بودند. برخي از آنان با طرح بحثهاي خود، حال و هواي تازهاي به اين گردهمايي بخشيدند. کميته برگزارکننده ضمن ارج گذاشتن به اين حضور فعالانه، زيبا و اميدبخش از سوي جوانان و نسل نوين فعالين سياسي، در گامهاي آتي تلاش خواهد کرد که سهمي گستردهتر و شايستهتر به اين دوستان و رفقاي پرتوان، پرشور و مبتکر اختصاص دهد
کميته برگزارکننده همانگونه که در مراسم افتتاحيه اعلام کرد، ميداند و آگاه است که چنين گردهمايياي بارسنگيني از مسئوليت را بر دوش برگزارکنندگان مينهد و با توجه به گستردگي جنايات جمهوري اسلامي، نميتوان در نخستين قدم بر همه ضعفها و کاستيها فائق آمد. از همين رو، از همگان در خواست ميکند که نکات، انتقادات و پيشنهاداتي را که ميتوانند در ارتقاي گردهمايي آتي کارساز باشند، براي ما ارسال کنند
آنچه در پي ميآيد، گزارش کوتاهي از برنامههاي سه روزه سمينار است که تقديم حضور علاقمندان ميشود
جمعه 15 ژئيه 2005
برنامه افتتاحيه با با خيرمقدم و يک دقيقه کفزدن حاضرين به افتخار جانفشانان و جانباختگان دهههاي اخير که به دست رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي به قتل رسيدهاند، آغاز شد. مژده ارسي از سوي کميته برگزارکننده طي سخنان کوتاهي، مقدمه و اهداف سمينار را بيان کرد. او در اين مقدمه تاکيد کرد که
"ما، به عنوان بخشي از زندانيان سياسي سابق رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي، براين باوريم که کارزاري عميقتر و وسيعتر برعليه سرکوب، اختناق و زندان لازم است تا پيوند ريشه جنايت و سرکوبگري را با تماميت حکومت جمهوري اسلامي و از آن فراتر با تماميت سيستم سرمايهداري نشان دهيم. اين کارزار، با اين گردهمايي آغاز نشده و با آن نيز خاتمه نخواهد يافت، ليکن حضور تک تک ما در اينجا، بر کارايي، کيفيت و برّايي آن ميافزايد. حوداث روزهاي اخير در ايران نشان داد، که افشاي سردمداران و سازماندهندگان کشتارهاي سالهاي 1360 و 1367 امري نه مربوط به "گذشته"، بلکه حال است
در عين حال، حاضرين در اين گردهمايي به خوبي ميدانند که پاسخ به ضرورتي سياسي، تنها انگيزه ما براي چنين همايشي نيست. بسياري از ما، سالهاي زندگي مشترکي را در زندانهاي شاه و يا جمهوري اسلامي گذراندهايم، لحظات تلخ و شيريني را با هم تجربه کردهايم که به بخش ناگسستني در وجودمان تبديل گشته است
علاوه براين، وي در پايان سخنانش تاکيد کرد که
"همان گونه که در فراخوان نخست نيز اعلام کرديم، علاقهاي عميق و انساني به جانفشانان و جانباختگان کشتارهاي سراسري 1360 و 1367 در بازماندگان اين جنايت مهيب وجود دارد که با مرور زمان، از دل ما پاک نميشود. مهر و علاقهاي که به روزگاران زندگي و مبارزه مشترک در بندهاي زندان بازميگردد ولي با گذشت روزگاران از آن کاسته نميشود. از همين رو در تدارک بزرگداشتي وسيعتر از يارانمان در اين روزها برآمديم. اميد داريم که روزهايي پربار و موفق را با همکاري يکديگر در اين گردهمايي داشته باشيم
به اين ترتيب
کارزاري سياسي برعليه تماميت جمهوري اسلامي
ضرورت ديدار جان بهدر بردگان اين جنايات
و نيز بزرگداشت جانفشانان و جانباختگان
از اهداف اين گردهمايي سه روزه اعلام شد. لازم به ذکر است که ايجاد بنيانهاي اوليه براي کارزارهاي وسيعتر آتي براي ما اهميتي وسيعتر از آکسيون کوتاه مدت در اين گردهمايي داشته و دارد. به همين دليل، تمرکز کارها را به سوي اين بنيانها در گردهمايي سه روزه متمرکز کرديم
سپس شيرين مهربد، هنرمند و زنداني سياسي سابق با سخنان کوتاهي از احساس خود در شرايط زندان و اعدام رفيقان چنين گفت
"فکر ميکنيد در اين شرايط آدم چه برخوردي ميتواند بکند؟ سکوت؟ من چون خودم عاشق خواندن بودم، هميشه در دلم ميخواندم... حتما خيلي از بچههاي ديگر هم ميخواندند... شايد اين طوري خودمان را آرام ميکرديم ... براي اين گونه جدايي
پس از آن با صداي زيباي خود به اجراي آهنگ "يگانگي" پرداخت و آن را به ياد تمامي عزيزاني تقديم کرد که در ميان ما نيستند
پس از آن پيام کانون نويسندگان توسط کيومرث نويدي قرائت شد. وي در بخشي از پيام گفت
"دوستان! کانون نويسندگان ايران و زندانيان سياسي ايران چنان با هم خويشاوندند که نميتوان مرزي ميان آنان گذاشت... کانون نويسندگان ايران را نيز بخشي از شما تشکيل دادهاند. نويسندگاني که به خاطر آنچه نوشتهاند، برخيشان بارها زنداني سياسي بودهاند. هم اکنون نيز، بسياري از زندانيان سياسي ايران نويسندگان و روزنامهنگاران هستند
او با تاکيد بر همسرنوشتي نويسندگان ايران با زندانيان سياسي، همايشي موفق را براي زندانيان سياسي ايران آرزو کرد
پيام ديگري که از سوي شرکتکنندگان با استقبال زيادي روبرو شد، پيام موميا ابوجمال زنداني سياسي از درون زندانهاي آمريکا بود. موميا ابوجمال در اين پيام که توسط عزيزه شاهمرادي قرائت شد با اين جملات پايان داد که
"ايران اين سرزمين کهن، مهد باورهاي متفاوت به بقاي خود در اين روزهاي تاريک و سياه ادامه خواهد داد
چنان که ايران در گذشته نوري به سوي آينده بود، در آينده نيز نوري براي مبارزه در راستاي رهايي، آزادي و کرامت انساني خواهد بود. با ايمان به آن آينده به شما ميپيوندم
ستاره عباسي از سوي کميته برگزارکننده نکاتي را از کاستيهايي که از همان آغاز بر کميته برگزارکننده آشکار بوده است را با جمع حاضر در سالن و شنوندگان حاضر در اتاقهاي پالتاکي در ميان گذاشت. از آن جمله به ذکر کاستياي پرداخت که در روزهاي برگزاري اين گردهمايي از سوي علاقمندان و دلسوزان اين جنبش نيز بيان شده است. او به عنوان اولين نکته به اين مسئله پرداخت که
"بر ما آشکار بود که زندانيان سياسي ايران، طيفي يک دست و يک نظر نيستند. هماهنگي و تامين نظر طيفي چنين گسترده و گوناگون، اگر نه کاري ناممکن، ولي سخت و صعب است. به ويژه آن که پراکندگي جغرافيايي همه ما، از داخل کشور گرفته تا کشورهاي اروپايي و آمريکا و کانادا، مشکلي جدي براي تبادل نظر فعال و موثر مابين تک تک زندانيان سياسي فراهم ميآورد. براي داخل کشور، سانسور و اختناق سياسي، عدم تضمين جاني زندانيان سياسي کنوني و سابق و دستگيريهاي بيمحاباي مخالفين توسط نيروهاي سرکوبگر جمهوري اسلامي، بخشي دائم از زندگي سياسي در ايران تحت سيطره حکومت اسلامي است. در چنين وضعي، روشن است که اميد به تماسي گسترده با فعالين داخل کشور، با توجه به خطراتي که از سوي رژيم براي اين دوستان و رفقا متصور است، نميتواند به صورتي وسيع، همه جانبه و آشکار تحقق يابد. اين کاستياي است که از همين آغاز بر آن اذعان داريم و رفع اين کاستي با سرنگوني تماميت رژيم جمهوري اسلامي پيوند خورده است
با اين حال، حضور گسترده و بازتاب اميدبخش گردهمايي کنوني ما را بر آن ميدارد که قدمهاي آتي با خبررساني وسيعتر و کوشش تک تک حاضرين در گردهمايي نخست، بسي فراتر از مرزهاي کنوني رفته و گوشهاي ديگر از توان نهفته در آتشفشان جنبش آزاديخواهي و عدالتجويي را متبلور سازد. علاوه براين ستاره عباسي تاکيد کرد که
"اين گستردگي و گونهگوني، فقط در عرصه سياسي و نظري نبوده و نيست. تنوع قومي و فرهنگي زندانيان سياسي نيز بايستي بازتابي شايسته در اين گردهمايي داشته باشد. براي ما مهم بود و هست که از زندانهاي کردستان، آذربايجان، سيستان و بلوچستان، خوزستان، گيلان و مازندران، بوشهر و شيراز و اصفهان و خلاصه همه آن جاهايي تاکنون درباره آنها کمتر گزارشي منتشر شده است را در اين سمينار داشته باشيم. مگر نه اينکه همايش ما سراسري بايستي باشد و براي همه سرزمين ايران است؟ پس بايستي ميکوشيديم و از همه راههاي ممکن نيز کوشيديم تا پيام خود را به همبنديان ناديده خود برسانيم
در طول اين گردهمايي سه روزه، بسياري از ما همزنجيران ناديدهامان را از شمال، جنوب، غرب و شرق کشور يافتيم، و اميد است که در گردهماييهاي آتي اين زنجيره دوستي و اعتماد بر سراسر شهرها و مناطق کشورمان به نحوي گسترش يابد که قادر باشيم تصويري همه جانبه از سرکوبگري وحشيانه رژيم جمهوري اسلامي ارائه دهيم. سومين نکته مهمي که ستاره عباسي از سوي کميته برگزارکننده مطرح کرد، مربوط به حضور بحثها و طيفهاي مختلف فکري در اين سمينار بود. او گفت
"سوداي برگزاري سميناري با کيفيت و کارآيي خوب و قابل قبول نيز، از ديگر آرزوهاي کميته برگزارکننده بوده است. توجه به کيفيت بحثها، طرح بحثها از نقطه نظرات مختلف و حضور ديدگاههاي گونهگون در برنامههاي سمينار نشاني از چنين تلاشي است که در حد مقدورات و محدوده زماني سمينار براي تحقق آن کوشيدهايم. فشردگي بحثها نشان ميدهد که عليرغم کوشش ما، امکان بازتاب همه رنگارنگي فکري، هنري، نظري و تجربي در مجالي کوتاه و در اولين گردهمايياي از اين دست، ممکن نيست. اگر ضرورت طرح گستردهتر اين موضوعات وجود داشته و دارد، پس بهتر است به جاي تلاش غيرواقعبينانه براي تحقق همه خواستهها در يک سمينار سه روزه، راهي براي تداوم چنين جلسات و گردهماييهايي بيابيم
او سخنان خود را در لحظات اوليه شروع برنامهها چنين پايان داد
"ميدانيم و آگاهيم که بسياري از کارها بهتر ميتوانسته است انجام شود، ميدانيم و آگاهيم که بسياري از ايدهها و نوآوريها، مجال بروز در اولين همايش مشترکمان را نيافته است. و در عين حال، ميدانيم و آگاهيم که "آغاز هر کار، مشکلترين قسمت آن است." پس اکنون که با حضور و پشتيباني تک تک ما، چنين کاري آغاز شده است، بکوشيم که روزها، ساعات و دقايقي پربار را داشته باشيم، شايد که ره توشهاي باشد براي قدمهايي سنجيدهتر، همهجانبهتر و پربارتر
پس از آن، شاعر و هنرمند گرانقدر سعيد يوسف به شعرخواني پرداخت. حسن ختام برنامه افتتاحيه ترانهخواني گيسو شاکري بود. او با تاکيد براهميت چنين گردهماييهايي گفت که برگزاري اين سمينار باعث ميشود که رژيم نتواند که مبارزات و ياد عزيران از دست رفته را کم رنگ کرده و از خاطرهها بزدايد. او با شعري افغاني که مضامينش يادآور سرنوشت زندانيان سياسي و خاوران بود به اجراي برنامه پرداخت. درقسمتي از اين ترانه تمام سالن با گيسو شاکري ميخواند: "نام چو جاويد شد، مردنش آسان کجاست؟" و چنين همراهياي پايان پرشکوهي در برنامه افتتاحيه بود
موضوع يک: خانوادهها، فعالين و وابستگان زندانيان سياسي
اين قسمت از برنامه با پخش بخشهايي از فيلم مادر رياحي آغاز شد که پيش از آن متني از سوي خانواده رياحي درباره مادر توسط مجري برنامه ميلا مسافر قرائت شد. اين گفتگو بنا به تقاضاي مادر رياحي، پس از درگذشت او اجازه انتشار بيروني داشت و به همين دليل تاکنون از ارائه آن به عنوان سندي از مبارزات خانوادههاي زندانيان سياسي به صورت علني خودداري شده بود
اولين سخنراني را با عنوان اين سوي ديوار، آن سوي ديوار مينا زرين فعال سياسي چپ و زنداني سياسي سابق و فيروز مستعان از فعال سياسي چپ به طور مشترک انجام دادند. متن سخنراني، گفتاري به شکل نظم ونثر بود که بياني از سرنوشت نسلهاي مختلف مبارزين در درون و بيرون از زندان، از حکومت رضاخاني تا محمد رضا پهلوي و سپس جمهوري اسلامي را داشت. سخنرانان با بياني نمادين از سويي زندگي سياسي زن و مرد را و از سوي ديگر وضعيت خانوادههاي زندانيان سياسي را باز گفتند
سخنران بعدي اردوان زيبرم، از فعالين سازمان فدائيان (اقليت) بود. پيش از آغاز سخنراني، شعر احمد شاملو با صداي شاعر از مجموعه "کاشفان فروتن شوکران" در سالن گردهمايي پژواکي زيبا يافت. اين شعر به نام "ميلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد" را شاعر بزرگ ميهنمان در شهادت احمد زيبرم در دوران ستمشاهي سروده بود. موضوع سخنراني او درباره نقش ديکتاتوريهاي سلطنتي و جمهوري اسلامي در به سکوت واداشتن خانوادههاي زندانيان سياسي و جانفشانان راه آزادي و سوسياليسم بود
سپس مهرنوش شجاعي، از فعالين سياسي و از کارگران پيشرو، به وضعيت فعالين سياسي در سالهاي 1360 تا 1365 پرداخت. اين سخنراني جمعبنديِ کوتاهي از شرايط زندگي نيروها و مبارزين سياسي دستگيرنشده در ايران در سالهاي 1360 تا 1365 بود، که شرايطي سخت را براي ادامه مبارزه و زندگي خود طي کردهاند. سخنران به طرحهاي رژيم جمهوري اسلامي براي شناسايي نيروهاي دستگير نشده در زمينههاي مختلف سياسي، اجتماعي و اجتماعي، از جمله طرح مالک و مستاجر در سال 1361 پرداخت
در پايان اين قسمت، با حضور ثريا يکي از زندانيان سياسي که همسرش توسط رژيم جمهوري اسلامي اعدام شده و فرزندش نيز از چهل روزگي با او در زندان بوده، با خواندن قطعه شعري، سرنوشت خود و تعداد بيشماري از بازماندگان جنايات رژيم جمهوري اسلامي را تصوير کرد. بلافاصله، فرزند يکي از جانفشانان و جانباختگان کشتار سراسري 1367 به بيان احساس خود به عنوان کودکي چهار ساله در روزهاي ملاقاتِ پيش از اعدام پدرش پرداخت. او که اينک جواني بيست ساله بود، چنان با جزئيات به احساسهاي کودکانه خود در آن سالهاي سياه پرداخت، که بسياري از حاضرين در سالن را منقلب ساخت. در اين لحظات مجري برنامه از افرادي که در خانوادهاشان عزيزي را از دست دادهاند درخواست کرد به روي صحنه بيايند تا با شاخه گلي ياد اين گلهاي سرخ انقلاب و آزادي را گرامي دارند. به تدريج صحنه از انبوه مادران، همسران و فرزنداني پر شد که داغ جنايات رژيم شاه و جمهوري اسلامي را بر دل دارند. براي تک تک ما، صحنهاي تکاندهنده بود، که کلام از بيان آن قاصر است
دو سخنراني اين روز به دليل کمبود وقت به جلسه روز شنبه انتقال يافت
برنامههاي فرهنگي و هنري جمعه شب
برنامه هنري با آوازخواني سيما بهمنش آغاز شد. او در سال 1351 فعاليت جدي هنري خود را با "انجمن تئاتر ايران" آغاز کرد. پس از دستگيري همراه اين گروه و آزادي از زندان، فعاليت سياسي را جانشين فعاليت هنري نمود. در سال 1996 با شرکت در نمايشنامه موزيکال "مشهدي عباد" وارد صحنه هنر ايران در تبعيد شد و همراه گروه تماشاخانه اجراهاي فراواني در شهرهاي مختلف آلمان، اروپا و آمريکاي شمالي داشت. به هنگام اجراي برنامه سيما شور وصفناپذيري حاضرين سالن فرا گرفته بود. آهنگ "ياران" با صداي پرطنين او در سالن پايان بخش برنامه سيما بود
سپس هايده ترابي، هنرمند برجسته تئاتر و عضو گدوک
(Gemeinschaft Deutscher und Österreichischer Künstlerinnenvereine aller Kunstgattungen)
روخواني نمايشي: با من برقص را به اجرا در آورد. وي که متن اين نمايشنامه را پس از وقوع قتلهاي زنجيرهاي در تورنتو نوشته بود. در اين باره ميگويد
"در فضايي هنوز گيج فضاي بهت و وحشت و انزجاري بودم که پيامد اين فاجعه بود. رژيم ضد بشري جمهوري اسلامي بارها نشان داده بود که در شکار مخالفان و سرکوب انديشهورزان و آزاديخواهان تا حد غيرقابل تصوري درندهخو و کينهتوز است و اين بار هم ضربتي و غافلگيرانه عمل کرده بود. گمانم يکي دو هفته پس از ترور ياران نويسنده و انديشمند ما، زنده يادان مختاري و پوينده بود که در خواب دچار کابوسي عجيب شدم. اين کابوس يکي از سورئاليستيترين تصاوير ممکن را در سرکوب انديشه و انسان معترض در ذهن من بيدار کرده و هفتهها مرا به خود مشغول ساخته بود. ماهها بعد تصوير آن کابوس تبديل به متن تک پردهاي شد به نام با من برقص. فضا و روايت نمايشنامه متأثر از همان کابوس شکل گرفت، همانگونه سوررئاليستي... با گرتهاي از طنز
هايده ترابي در حين روايتهاي گونهگون از جنايت، مخاطب خويش را به زواياي دهشتآور جنايت هولناک توسط رژيم جمهوري اسلامي ميکشاند و طنز تلخ ياري ميرساند که تباهي چنين سيستم مخوفي از جنايت، سرکوب و دروغپردازي را به آشکار و از فاصله ببينيم
پس از تئاتر هايده ترابي فيلمي از پانتهآ بهرامي با نام از اين فرياد تا آن فرياد به نمايش در آمد. پانتهآ بهرامي که فارغالتحصيل رشته علوم ارتباطات اجتماعي در تهران است، در سن 22 سالگي دستگير و سالهاي سياه 1360 تا 1364 را در زندانهاي جمهوري اسلامي تجربه کرده است. پس از خروج از ايران تز فوقليسانس خود را در سال 1994 در دانشگاه دورتموند در مورد "سيري در روزنامهنگاري زنان در ايران از ابتدا تاکنون" به رشته تحرير در آورد. او تز دکتراي خود را در سال 2002 در مورد "نقش زن در سينماي ايران – مقايسهاي بين سينماي متفاوت در قبل و بعد از انقلاب" نوشت
فيلم "از اين فرياد تا آن فرياد" آخرين اثر وي در جشنواره بينالمللي زنان در فلورانس ايتاليا در سال 2004 به نمايش درآمد. اين فيلم را ميتوان فرياد بخشي از جامعه خفقانزده ايران دانست. فيلم دو داستان موازي را دنبال ميکند: اول داستان زن هنرمندي که هشت سال جواني خود را در زندانهاي جمهوري اسلامي سپري کرده و حدود 200 نقاشي را ترسيم و به کمک همبنديهايش به صورت غيرقانوني از زندان خارج کرده است
دوم، ترسيم دو قتلعام بزرگ سياسي که در دهه شصت صورت گرفت. به ويژه آن که پس از گذر بيش از يک دهه، هنوز بر زواياي قتلعام 1367 مُهر سکوت خورده و رژيم آن را در هالهاي از تاريکي پنهان نموده است. فيلم برشي از پستي و بلنديها، محروميتها، مبارزات، سرکوبها، دوستيها و... در زندان ميباشد
حسن ختام برنامههاي جمعه شب برنامه هادي خرسندي بود که با استقبال وسيع علاقمندان روبرو شد. هادي خرسندي طنزپرداز با سابقه ايران، همچنان پاي بندي خود را به مبارزه برعليه ارتجاع حاکم بر ايران با حضور در چنين مراسمي نشان داد. او با نمايشهاي کمدي يک نفري به مبارزه با جهل و خرافات مذهبي پرداخته و از اين راه انبوهي از علاقمندان را به سوي خويش ميکشد
شنبه صبح: تاثيرات جسمي و روحي زندان و شکنجه
صبح شنبه با موضوع تاثيرات جسمي و روحي زندان و شکنجه آغاز شد. ناصر پرنيان، از زندانيان سياسي سابق، فعال سياسي چپ، درباره تاثيرات جسمي و رواني شکنجه سخن گفت. او با استفاده از عکس و طرح و نمودارها، نشان داد که پديده غير انساني شكنجه موضوع جديدي نيست. در سخنراني ناصر پرنيان به تعاريف اوليه و متدهاي شکنجه و عوارض آن پرداخته شد
علي فرمانده، جانشين پرفسور در روانپزشکي باليني نروني، سخنران بعدي بود که به موضوع زنداني پسا زندان پرداخت
او در سخنراني خود به توضيح تحقيقي پرداخت که نتيجهٌ مطالعات باليني در ميان پناهندگان ايراني که در زندان بودهاند و در سوئد زندگي ميکردند، بود. اين تحقيق آن دستهاي را مورد توجه قرار ميداد که يا خود را ايزوله ميکنند و يا هويتي جز زنداني سياسي براي خود قائل نيستند و يا جز نقش قرباني جامعه و شکنجه نقش ديگري براي خود نميبينند. تمامي اين گروه از ناهنجاريهاي مختلف روحي و رواني رنج ميبرند
اين تحقيق دو دوره را مورد توجه قرار داده است. اول تاثير شکنجه در دوران زندان بر زنداني در جهت خردکردن و نابودي هويت فردي براي مهار فرد يا نابودي وي. دوم تاثير شکنجه در زندگي پس از زندان
سخنران بعدي عذرا اباذري، روانشناس و روان درمانگر، درباره شکنجه از ديدگاه مردانه و زنانه بود. در اين سخنراني مقايسه دو کار تحقيقي در رابطه با شکنجه، تاريخچه، تعريف و هدف شکنجه و گسترش شکنجه در طول زمان ارائه شد. بررسي وضعيت روحي و رواني زندانيان سياسي در زندان، بعد از زندان در ايران و در کشور مهاجرپذير از ديگر محورهاي اين سخنراني بود. علاوه براين اشاره کوتاهي به واکنش رواني کودکاني که پدر و مادرشان زنداني بوده و مورد شکنجه قرار گرفتهاند، انجام شد
آخرين سخنران در اين قسمت، فليسيتاس ترويه، روانشناس، روانکاو، فعال سياسي آلماني بود که درباره شکنجه، شکنجهشده و جامعه: نگاهي به تجربه کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات - مکزيک سخنراني کرد. او بيش از شش سال است که در رابطهٌ مستقيم با زندانيان سياسي، اعضاي خانواده و ساکنين روستاهايي که از آنجا آمدهاند در مکزيک کار ميکند. فليسيتاس ترويه از جمله بنيانگذاران "کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات" است. در اين سخنراني به تجربه کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات در مکزيک پرداخته شد
در پايان به بحث و گفتگو با سخنرانان پرداخته شد، که با توجه به علاقه و اهميت بحثها، و تراکم برنامهها در سالن اصلي، ادامه گفتگو به سالن B منتقل شد تا علاقمندان بتوانند زمان بيشتري براي تبادل نظر در اختيار داشته باشند. در همين جا به اطلاع ساير دوستان و رفقا ميرساند که فيلم اين گفتگوها در سالن B در اولين فرصت براي استفاده عموم انتشار مييابد
در سالن اصلي برنامهها با سخنرانيهاي عقبافتاده از روز جمعه ادامه پيدا کرد. نخست شهين نوايي، يکي از فعالين جنبش زنان مطلبي تحت عنوان گالينداپل - نماينده ويژه سازمان ملل – در برلن ارائه کرد که در آن به فعاليتهايي که براي نجات زندگي 83 زنداني سياسي در سال 1989 در برلين اشاره شد. اين گزارش نمونهاي از پيوند مبارزه فعالين خارج از کشور براي آزادي زندانيان سياسي در داخل کشور بود. نمونهاي که نشان ميدهد برخلاف تبليغات رژيم اپوزيسيون در خارج از کشور همواره در همبستگي با مبارزين داخل کشور و زندانيان سياسي کوشيده است
سياگزار برليان، به بازتاب مبارزات زندانيان سياسي ايران در مطبوعات جهاني، پرداخت. او به عنوان شاعر و نويسنده و نيز از فعالين جنبش دانشجويي و کنفدراسيون با ارجاع به اسناد و نمونههاي منتشره در زمان کوتاهي که در اختيار داشت سخنراني موفق و پرمحتوايي را به شنوندگان ارائه داد. استقبال از سخنراني او چنان وسيع بود که در پايان همه سالن به احترام سخنران ايستاده بود و با کف زدن ممتد از او قدرداني ميکرد
بعداز ظهر شنبه: سرکوب و اختناق در ايران، تلاش براي مستندسازي
در اين قسمت سخنرانان و شرکتکنندگان در ميزگرد در دو بخش به ارائه مطالب خود پرداختند
در بخش نخست با سخنراني ميلا مسافر، پرويز قليچخاني و همايون ايواني به مستندسازي کتبي پرداخته شد. ميلا مسافر، از فعالين سياسي چپ ايران، يکي از موسسين "کميته دفاع از زندانيان سياسي- برلين"، و همچنين او عضو هيئت مديره جامعه بينالملل حقوق بشر است. (Internationale Liga für Menschenrecht)
وي در سخنرانياش به ضرورت انتشار گزارش ساليانه از موارد نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران پرداخت. وي در سخنراني خود بيان داشت که "کميته دفاع از زندانيان سياسي ايران در برلين همه ساله در سالگرد قتل عام زندانيان سياسي در تابستان 1367 گزارشي ساليانه به زبان آلماني منتشر ميکند که بخشي از موارد نقض سيستماتيک حقوق بشردر ايران در آن ثبت ميشود. محدوده کار مستندسازي با موارد نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران با بسياري از نظامهاي متعارف سرمايهداري جهان که تنها حوزه مبارزه سياسي- اجتماعي را در بر ميگيرد، متفاوت است. در نظام ديکتاتوري اسلامي ايران حتي حوزه زندگي خصوصي انسانها موضوع محاکمات سيستم قضائي است که در عرف و قوانين بينالمللي از حقوق اوليه انسانها محسوب ميشوند
ثبت و افشاي موارد تروريسم دولتي براي ما علاوه بر افشاي ماهيت ارتجاعي اين رژيم در داخل و خارج به لحاظ افشاي سياست دولتهاي حامي رژيم ايران حائز اهميت است. براي گزارش سالانه دلايل مختلفي وجود دارد، از جمله
- ابزاري براي شکستن سکوت در مقابل نقض حقوق بشر در ايران
- تحريف سرکوب و پيگردهاي سياسي در سطح ملي و بين المللي
- افشاي روابط سياسي-ديپلماتيک کشورهاي غربي مدعي دفاع از حقوق بشر
- شناساندن مسئوليت و عملكرد مقامات دولتي در ارگانهاي سرکوب رژيم در گذشته و حال
سخنراني پرويز قليچخاني، مدير مسئول و سردبير نشريه فرهنگي، سياسي و اجتماعي "آرش"، درباره نشريه آرش و کشتار سراسري زندانيان سياسي بود. او ضمن اشاره به کمبودها در اين زمينه، گاهشماري از مطالب آرش درباره زندانهاي جمهوري اسلامي ارائه داد. حضور نگرش انتقادي به کار نشريه آرش، توسط سردبير و مدير مسئول آن، از جمله نقاط برجسته اين سخنراني بود
آخرين سخنران در اين بخش همايون ايواني بود که پيش از شروع صحبتهاي خود، چکيدهاي از مطلب ارسالي ناصر مهاجر، جامعهشناس، پژوهشگر در تاريخ معاصر و کوشندهٌ سياسي و نيز عضو هيئت تحريريه و ويراستار نشريه و کتاب "نقطه"، را با عنوان در اصالت روايتهاي زندان قرائت کرد. ناصر مهاجر در مطلب خود نوشته بود
"گام نخست براي رهايييافتن از بازجويي، زندان، شكنجه و اعدام، پراكندن آگاهي از چند و چون بازجويي، زندان و شكنجه و اعدام است. تا اين چهار جزء اصلي مجازات دگرانديشي و اعتراض سياسي شناخته نشود و پيآمدهاي رواني، اجتماعي، فرهنگي سياست خشونت بر وجدان فردي و اجتماعي جايگاهي درخور نيابد، دمكراسي در ايران به دست نميآيد
... مشكل نوشتن براي كساني كه كم نوشتهاند، سستي و رنگباختگي حافظه در گذر زمان، گونهگوني تواناييهاي ذهن در ثبت رويدادها، فراموشيهاي آگاهانه و ناخودآگاهانه، نيز روحيات فردي و ملاحظههاي شخصي، دوريها و نزديكيها و دوستيها و دشمنيهاي فكري، سياسي و سازماني در متن فرهنگياي بيشوكم يگانه، بازسازي واقعيت را دشوارتر از آنچه هست ميسازد. به اين همه بايد سرشت هولانگيز خود واقعيت زندان را نيز افزود كه بازنويسياش در گرو باز زيستن واقعيت هولانگيز است. در هر صورت، تنها از راه گفتن و بازگفتن و نوشتن و بازنوشتن يادماندههاست كه بازشناسيي روايتهاي دقيق و نادقيق از يكديگر ميسر ميگردد، جامعه به شناختي نسبي از سياست خشونت دست مييابد و خواهان برپايي آزادي ميشود
سپس، همايون ايواني، از همکاران "گفتگوهاي زندان"، به صورت اجمالي به روند شکلگيري گفتگوهاي زندان در سالهاي 1996 - 1997 و انتشار اولين شماره آن پرداخت. به تعبير او، نکتهاي که "گفتگوهاي زندان" را از ساير کارهاي مربوط به زندان متمايز ميکند، سازماندهي کار جمعي زندانيان سياسي سابق در قالب يک مجموعه انعطافپذير است، که در عين بازتاب نظرات زندانيان سياسي چپ، راديکال و غيرمذهبي، همچنين فضايي براي مبارزه بر عليه شکنجه، زندان و اعدام براي نيروهاي مختلف فراهم آورده است. به همين دليل، گفتگوهاي زندان، تجربهاي اصيل از همياري متقابل زندانيان سياسي سابق براي انتقال تجربه به نسل نوين فعالين سياسي است و نيز سندي معتبر در ثبت جنايات رژيم جمهوري اسلامي برعليه بشريت به شمار ميرود. در پايان اين قسمت، شرکتکنندگان در گردهمايي به بحث و گفتگو با سخنرانان پرداختند
بخش دوم با سخنراني مهناز تميزي درباره امکانات و مشکلات فيلمسازي درباره زندان آغاز شد. وي تحصيلات خود را در فيلم آکادمي (آمستردام، هلند) در دو رشته کارگرداني و مونتاژ در سال 1994 به پايان رسانده و فيلم سنگ (داستاني- 32 دقيقه) يکي از پروژههاي پايان تحصيلي او ميباشد که در فستيوالهاي مختلف بينالمللي به نمايش رسيده است.
وي علاوه بر ساختن، نوشتن، تهيه و تدريس فيلم در سالهاي گذشته، از سال 1994 نيز درباره زندانهاي جمهوري اسلامي و زندانيان سياسي سابق مشغول تحقيق از طريق مصاحبه و بررسي ادبيات زندان، نوشتن سناريو و توليد فيلمهايي در اين باره ميباشد
او مطرح ساخت که
ساختن فيلمهاي دراماتيک و رآل که بار اجتماعي وسياسي مستند آن، آنهم زماني که بخش عظيمي از جهان، خسته از واقعيتهاي دهشتناک اطراف خود ميباشد، عملي به ظاهر غير ممکن ميرسد. در سالهاي اخير هر چه خشونت در جهان و جنگها رو به افزايش ميرود، کشش بينندگان به فيلمهاي تجاري و سرگرمکننده نيز بيشتر ميشود. از طرفي سرمايهگذاران در فيلم هم دائماً کارگردانان و تهيهکنندگان فيلم را براي ساخت "فيلم سرگرمکننده براي بيننده" تحت فشار قرار ميدهند و اکثر سناريوها دائماً مورد دخالتگريهاي متفاوت تحت عنوان "فيلم مناسب براي بينندهٌ خسته و پر کردن گيشههاي سينما" ميشود. در کشورهاي اروپايي که سرمايههاي فيلم دولتي است و همزمان تنها صندوقهاي اعانه، کمکهاي کوچکي به توليد فيلم ميکنند، شانس ساختن فيلمهاي هنري، اجتماعي و سياسيِ کيفي هر روزه رو به کاهش ميرود. فرد در مقابل اين سيستم تنها ميماند و جمع هم با محکوم کردن و مقصر دانستن سازندگان فيلم، پروسه رشد فيلم را مختل کرده و گاهاً به توقف ميکشاند. با نگاهي اجمالي به ميزان توليد و ترکيب دستاندرکاران فيلم غيرغربي در کشور ميهمان، به اين مدعا پي خواهيم برد. قابل توجه است که ساخت فيلمهايي که جامعه ديگري را به نقد ميکشند، به سرعت تشويق و تبليغ ميشود و کمتر فيلمسازي که منتقد به هر دو جامعه (کشوري که در آنجا به دنيا آمده است و کشوري که در آن ميهمان است) موفق به ساختن فيلم با نگاه انتقادي خود شده است
شايد انتقال تجارب متفاوت بتواند مسير توليد فيلمهاي غيرتجاري و هنري را هموار سازد. فيلم يک محصول جمعي است و نيازمند سرمايههاي مادي و معنوي ميباشد. تنها با بررسي دقيق شرايط ذکر شده ميتوان راهي براي رشد هرچه بيشترتوليدات فيلمهاي اجتماعي با مضمون سياسي به وجود آورد. شناخت از سيستم سرمايهگذاري در فيلم و تصويبکنندگان طرحهاي فيلم و ايجاد شيوه بيان جديد براي عرضه کردن طرحها حتما ميتواند راه دستاندرکاران جديد فيلم که هنوز به آنها "مهر سياسي" نخورده است را هموار سازد
ساخت فيلم درباره زندان در مراحل مختلف به دلايل اقتصادي، توليدي و کمبود همکاري و برداشت متفاوت تهيهکنندگان غيرايراني از مسايل زندان ايران متوقف شد. اما سعي براي به وجود آوردن شرايط مناسب و معقول براي ساخت يک فيلم کيفي و حرفهاي هنوز هم ادامه دارد
سپس بحث و گفتگو در زمينه مستندسازي سينمايي با حضور مهناز تميزي، پانتهآ بهرامي و شيرين مهربد انجام گرفت
مستندسازي: زندان در دوره سلطنت
بخش ويژه مستندسازي به زندان در دوره سلطنت اختصاص داشت. اين بخش با سخنراني عباس مظاهري درباره فضاي زندانهاي سياسي در دهه چهل شمسي آغاز شد. او در 1344 به اتهام عضويت در کميته مرکزي "حزب ملل اسلامي" دستگير شده و دوره زندان را در زندانهاي تهران، زاهدان، زنجان (3 سال انفرادي)، مشهد، اصفهان و بعد از اعتصاب غذا در اين زندان، زندان تبريز گذرانده بود. در زندان زاهدان از طريق چوپانزاده با انديشههاي مارکسيستي آشنا شد و تمايل به آن يافت. در 21 آذر 1357 در آستانه قيام، از زندان آزاد شد
سخنراني عباس مظاهري، نخست با تعجب و سپس استقبال شنوندگان در سالن روبرو شد. او سخنان خود را چنين آغاز کرد
"من همانطور که اشاره شد، در سال 1344، يعني چهل سال پيش، با هدف استقرار حکومت اسلامي در ايران دستگير شدم
عباس مظاهري، سپس به افشاي سياست سرکوبگرانه و فاشيستي اسلامگراياني همچون لاجوردي و... پيش از روي کار آمدن رژيم جمهوري اسلامي پرداخت. او از باقر عباسي و عليرضا سپاسي آشتياني به نيکي ياد کرد که به عنوان بنيانگذاران "حزب الله" در دهه چهل شمسي بودند و سپس به انديشههاي مارکسيستي گرويدند. راهي که سرانجام به جوخههاي اعدام رژيم حاکم بر ايران ختم شد. لازم به ذکر است که به دليل تراکم برنامهها در سالن اصلي، با عباس مظاهري در سالن B مصاحبهاي طولاني انجام شد که در تلاش هستيم تا اين مصاحبه در اسرع وقت به صورت صوتي و تصويري در اختيار علاقمندان و پژوهشگران قرار گيرد
پس از عباس مظاهري، يوسف از زندانيان سياسي زمان شاه، خاطراتي کوتاه از چوپانزاده در زندانهاي جنوب کشور را بازگو کرد و سپس محمد سيداحمدي، به معيارهاي خشونت در زندانهاي نظام شاهنشاهي پرداخت. او به خاطر فعاليت در بخش تدارکات سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران، در دوم خرداد 1350 دستگير و در مقطع قيام مردم در دوم بهمن 1357 از زندان آزاد شده است. محمد سيداحمدي، در سخنرانياش گزارشي از زمان دستگيري به وسيله نيروهاي شهرباني تا زندان اوين و پايان دادگاه دوم ارائه داد
پس از آن سعيد يوسف، درباره نقش شخصيت در مقاومت سخن گفت. او در سال 1349 در رابطه با فعاليتهاي دانشجوئي در مشهد دستگير شده که تنها بازداشتي دو روزه بود. در خرداد ماه سال 1350 براي بار دوم در ارتباط با شاخه مشهد فدائيان دستگير شد و اين بار سه سال (تا خرداد ماه 53) در زندانهاي ساواک مشهد، اوين، جمشيديه، قزلقلعه، موقت شهرباني، قصر و قزلحصار به سر برد. پس از انقلاب عضو تحريريه کار بود و از سال 61 ناگزير به ترک ميهن شده است
سعيد يوسف در سخنرانياش کوشيد دعوتي داشته باشد به بازنگري در تلقي سنتي از فرديت که در فرهنگ سياسي و در ميان زندانيان سياسي نيز معمولاً مذموم دانسته ميشده و سعي در نفي و طرد آن داشتهاند. او با بيان همپيوندي منافع شخصي و مبارزه اجتماعي درکي عميقتر و واقعيتر از نقش شخصيت در مقاومت و مبارزه اجتماعي را ترسيم کرد
آخرين سخنران در اين قسمت، فريبرز سنجري درباره تاثيرات جنبش مسلحانه در زندانهاي رژيم شاه سخن گفت. او به دليل فعاليت در صفوف چريکهاي فدائي خلق در سال 50 دستگير و در بهمن همان سال به حبس ابد محکوم شده بود. در جريان انقلاب سال 57 با آخرين دسته زندانيان سياسي از زندان آزاد شد و بلافاصله در ارتباط با سازمان چريکهاي فدائي خلق قرار گرفت. از اسفند 1357 او در کنار رفقاي ديگري که وفادار به تئوريها و سنتهاي انقلابي سازمان و مخالف مماشات با رژيم خميني بودند، چريکهاي فدائي خلق را شکل دادهاند و از آن زمان تاکنون در صفوف اين تشکيلات به وظايف انقلابي خود عمل ميکنند. فريبرز سنجري، در سخنان خود به بررسي تاثيرات مبارزات انقلابيون مسلح در زندانهاي رژيم شاه چه در حوزه بازجوئي و شکنجه و چه در دادگاهها و در جريان دوران محکوميت پرداخت
در پايان راضيه ابراهيمزاده، براي ابراز همبستگي با مبارزين و زندانيان سياسي ايران به پشت تريبون رفت و با مقايسه شکنجهها در سالهاي مختلف حکومت شاهنشاهي، به اوجگيري آن در دهه پنجاه و سپس رژيم جمهوري اسلامي اشاره داشت. او در سخنان خود، بر ادامه مبارزه تا سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي تاکيد کرد. راضيه ابراهيمزاده با سخنان پراحساس و قاطعش، نشان داد که وي در مرز هشتاد سالگي، همچنان در کنار نسلهاي ديگر مبارزين راه آزادي و سوسياليسم ايستاده است
در قسمت انتهايي بخش ويژه، بحث و گفتگو با سخنرانان بود که با توجه به تراکم برنامهها در سالن اصلي، ادامه بحث و گفتگو با حضور علاقمندان در سالن B انتقال يافت. در اين قسمت محمد سيداحمدي و فريبرز سنجري حضور داشتند و متاسفانه از لحاظ اجرايي قادر نشديم از حضور سخنرانان گرانقدر سعيد يوسف و عباس مظاهري در اين قسمت بهره ببريم. فيلم اين بحث و گفتگو به عنوان بخشي از اسناد اين گردهمايي به زودي آماده انتشار خواهد شد
شب همبستگي بينالمللي با زندانيان سياسي ايران
پس از استراحت و شام، برنامههاي شب همبستگي بينالمللي با زندان سياسي ايران آغاز شد
برنامه با تئاتر صندلي آهني اثر بهروز حسيني، نمايشنامهنويس و کارگردان، آغاز شد. اين نمايش از سه تک پردهاي (اپيزود) کوتاه تشکيل شده بود. تک پردهايها به ترتيب "صندلي آهني"، "قيامت" و "غروب انزلي" نام داشت که به تصوير گوشههايي از واقعيت هولانگيز زندانهاي جمهوري اسلامي به بياني هنري ميپرداخت. اجرا و کارگرداني موفق تئاتر در سالن انبوه از تماشاگران، در روزي که ساعتهاي زيادي پيش از آن حاضرين در جلسات سخنراني و بحث حضور داشتند، از نکات در خور توجه کارِ گروهِ هنري بود. هر تک پرده تماشاگران را با خود به گوشهاي از سرنوشت فعالين و زندانيان سياسي ميکشاند. سرنوشتي واقعي که در بيان نمايشنامهنويس، جنبهاي نمادين مييافت
برنامه دقايقي را اختصاص به خواندن پيامهاي رسيده به اين گردهمايي داد و پس از آن گيسو شاکري به آوازخواني پرداخت. او که رديف آواز ايراني را در 1980 نزد استاد ناصحپور فرا گرفته، فعاليتهاي هنري خود را با اولين کنسرتش در 1989 در شمال سوئد آغاز کرده است. او به راستي نشان داد که آوازخوانِ مردمي است که در زنداني به وسعت ايران در بند و زنجيرند
در شعرها و آوازهاي او، مضامين اجتماعي و سياسي نقش برجستهاي دارد و اجراي برنامه توسط گيسو آنچنان با استقبال حاضرين روبرو شد که مجريان برنامه علي رغم متراکم بودن برنامهها، زمان بيشتري به اجراي اين قسمت از برنامه اختصاص دادند تا صداي سحرانگيز او، دمي ديگر مشتاقان را نيرو و اميد بخشد. گيسو، اميد به رهايي را با آوازهايش در سالن ميافشاند و به يک کلام، سالن با گيسو ميخواند و ميرقصيد
پس از او، شيرين مهربد، هنرمند و زنداني سياسي سابق به روي صحنه آمد. شيرين کار موسيقي خود را از نوجواني آغاز کرده و علاقه خاص او به موسيقي موجب شد تا به آموزش آواز در بخش سوپرانو مشغول شود. اولين کارش شرکت در اجراي سرود «صداي گامهاي انقلاب هنوز ميآيد» در دانشگاه پلي تکنيک تهران در سن 17 سالگي بود
نخستين ملودي او بر روي شعر «او يک زن است» در ذهن او و در زندان شکل گرفت. در سال 1990 در کنار آغاز تحصيلاتش به فراگيري رديفهاي موسيقي ايران مشغول شد. وي در سال 2004 اقدام به توليد و ضبط موسيقي خود کرد که حاصل آن مجموعهٌ «اوج غريب يک صدا» است. او اولين اجراي روي صحنه "اوج غريب يک صدا" را در اين شب ارائه کرد. صداي پرطنين او، ما را به کرانهاي ديگر از دنياي هنر کشاند. شعرها و نواي متفاوت برنامه شيرين، نشان از ترکيب احساس، تجربيات زندان و سرکوب از سويي و دانش موسيقي از سوي ديگر بود. ترکيبي عميق، زيبا و بديع که کاستي آن در روزگار کنوني سخت احساس ميشود. با توجه به استقبال حاضرين در جلسه، وقت برنامه شيرين نيز افزوده شد تا در لحظاتي هر چند کوتاه، شنوندگان را به کرانههاي ديگري از احساس و زيبايي رهنمون شود
پس از خواندن برخي پيامها و نيز ارائه اطلاعاتي در مورد وضعيت پناهندگان کرد در ترکيه و نيز سنديکاي کارگران شرکت واحد و... قسمت انتهايي برنامه هنري با آوازخواني مصطفي گرگينپور آغاز شد. برنامهٌ او که به عنوان يکي از موسيقيدانهاي "کارگاه هنر ايران" در زمينه موسيقي محلي ايل قشقايي فعاليت کرده و نيز براي نوار "بهمن شماره دو" با شاعر و هنرمند مبارز سعيد سلطانپور همکاري داشته است، حسن ختامي بود براي برنامه هنري شب همبستگي بينالمللي با زندانيان سياسي ايران
برنامه تا پاسي از نيمه شب ادامه داشت و گويي وجود تشنه شنوندگان از شنيدن ترانهها و سرودهاي انقلابي سيراب نميشد
روز يکشنبه: گزارش وضع کنوني و جمعبندي
صبح يکشنبه به مطالبي که گردهمايي براي نگاه به وضع کنوني و نيز نظرخواهي و جمعبندي درباره گردهمايي سراسري اختصاص داشت. متاسفانه، يکي از سخنرانان، فرخنده آشنا، به دليل مشکلات اجازه سفر (ويزا) قادر به حضور در برنامهها نشد. به همين دليل تغييراتي در برنامه اين روز به وجود آمد
اولين سخنران، مجيد آزادي، از کارگران پيشرو و زندانيان سياسي سابق، بود که سخنراني خود را تحت عنوان ما که هستيم؟ ارائه داد. او در اين سخنراني به صورت اشارهوار به ضرورت گذر از نگرشهاي سنتي در چپ در برخورد با مسئله زندان اشاره کرد.سپس بهرام قديمي، زنداني سياسي سابق و از فعالين انتشارات "پيکار و انديشه"، گفتار خود را تحت عنوان آيا چاقو دسته خود را هم ميبرد؟ به شنوندگان ارائه کرد. به بيان سخنران
"هدف از اين بحث گشودن باب گفت و گو در مورد شيوه برخورد به اشخاصي که يا مغز متفکر و يا عامل شکنجه بودهاند. طبيعي است که در اين سخنراني به تمامي کساني که درگير ماجرا بودهاند، اشارهاي شود (از جمله به سازمانهاي غيردولتي حقوق بشر و احزاب انتخاباتي
يکي از نکات مهم در اين سخنراني به بيان بهرام قديمي: "برخورد به شعار "محاکمه سران جمهوري اسلامي در دادگاههاي بينالمللي" بود. چرا که بررسي چنين ديدگاهي، بررسي رابطهٌ "شمال و جنوب" را منعکس کرده و روي "حق به محکمه کشانيدن" مکث ميکند. بحث در اين مورد بيش از آن که بحثي حول شکنجه باشد، بر سر حقوق بينالمللي است. با اين حال، بازهم برميگردد به اين موضوع که چگونه حق قضاوت در مورد کشورهاي پيراموني به شخص يا جرياني که خود عامل شکنجه است و يا در اجراي آن سهيم، واگذار ميشود؟
يکي ديگر از مواردي که روي آن انديشه ميشود، تجربيات گروهها و افرادي از کشورهاي ديگر، با سابقهٌ سرکوب مشابه خود ماست. اين بررسي از آن جهت اهميت دارد که ميتوان با استفاده از آن تکرار راه رفته، در صورت بيثمر بودن آن، خودداري نمود
پس از سخنراني بهرام قديمي، براي حسن ختام بحثها و گشايش قسمت ارائه نظر شرکتکنندگان، دو برنامه هنري که ارتباط هنر و مقاومت در زندان را بيان ميکرد، ارائه شد
پس از آن، قسمت نظرها و پيشنهادات شرکتکنندگان بود که کميته برگزارکننده تمامي نکات مطرح شده توسط دوستان و رفقا را مورد پيگيري قرار داده و براي ارتقاي گردهماييهاي آتي مورد توجه قرار ميدهد. از مواردي که در اين قسمت مطرح شد، به محورهاي زير ميتوان اشاره کرد
(توجه! نکات زير، فقط انتقال نظر شرکتکنندگان است و به معناي تائيد يا رد نظرات مطرح شده نيست)
تنظيم وقت ناعادلانه بود
حجم برنامهها زياد بود
خواندن پيام ويدا حاجبي، با توجه به اين که زماني به اندازه يک سخنراني گرفت، الزامي نبود
بحثها بسيار عام بود و پديده زندان و زنداني به طور خاص مورد بررسي کافي قرار نگرفت
نقش زندانبان در زندان به عنوان نماينده دولت در گردهمايي مطرح نشد
ميبايستي گروههاي مختلف به سمينار دعوت ميشدند
به وجود آوردن گروههاي کاري براي پيشبرد بحثها ضروري است.
تعدادي پرسش در زمينه هدف، معيارهاي انتخاب و برنامه آينده سمينار مطرح شده است
که همان گونه که اشاره شد به تدريج به آنها پرداخته خواهد شد
تصويري از سرکوب در ايران امروز
به عنوان يکي از مواردي که تصوير شکنجه و زندان را در ايران امروز نشان ميدهد، استفان هاشمي، فرزند زيبا کاظمي، گزارشي از جريان پرونده قتل مادرش در زير شکنجههاي وحشيانه زندانبانان جمهوري اسلامي ارائه داد. او سخنراني را به زبان انگليسي انجام داد و يکي از نزديکان استفان، محتواي سخنراني را به فارسي بيان ميکرد. براي بهبود کيفيت ترجمه به صورت مکتوب، متن انگليسي با ترجمه دوباره در روزهاي آتي انتشار خواهد يافت. استفان هاشمي در اين سخنراني تاکيد کرد که پيگيري مسئله قتل زيبا کاظمي را موضوعي فردي نميبيند، بلکه نمونهاي از جنايات حکومتي ميداند که انسانهاي بيشماري را بيآنکه افکار عمومي از آن مطلع شود، شکنجه کرده و به قتل رسانده است. سخنراني صريح استفان با موضعگيري روشني که در افشاي سياستهاي دولت ايران و کانادا داشت، مورد استقبال شديد حضار قرار گرفت. سخنراني او، با نمايش اسلايدهايي از کارهاي زيبا کاظمي خاتمه يافت
پيامهاي رسيده
تاکنون پيامهاي زيادي به سمينار سراسري درباره کشتار سراسري زندانيان سياسي رسيده است که در زير به برخي از آنان اشاره ميشود. با پوزش از تشکلها و افرادي که نامشان در اين فهرست نيامده، فهرست تکميلي در اطلاعيههاي بعدي ارائه خواهد شد (توجه ميدهيم که پيامها به ترتيب زماني که پيامها به ما رسيده، اعلام شده است)
پيامهاي بينالمللي
موميا ابوجمال از زندانيان سياسي، آمريکا
کلنل آئورو از زندانيان سياسي، مکزيک
فعالين جنبش باسک
نهاد بينالمللي حقوق بشر
ليندا اونز، زنداني سياسي، آمريکا
کارزار مبارزه براي لغو قوانين نابرابر و مجازاتهاي اسلامي عليه زنان
حزب سوسياليست چپ، نروژ
حزب کمونيست انقلابي نروژ
کانون بينالمللي زنان پيشرو
سازمانها، گروهها و تشکلهاي دمکراتيک
کانون نويسندگان ايران در تبعيد
سازمان زنان هشت مارس ايراني - افغاني
پيام کميته ولايتي کرج سازمان اتحاد فدائيان کمونيست
کميته خارج از کشور حزب کمونيست ايران
فرهنگسراي انديشه، گوتنبرگ، سوئد
چريکهاي فدايي خلق ايران
زندانيان سياسي سابق و خانواده جانباختگان حزب کمونيست م ل م
اتحاد انقلابي نيروهاي کمونيست و چپ
کميته مرکزي راه کارگر
کانون خاوران، کانادا
کانون تلاش، کلن، آلمان
کميته دفاع از زندانيان سياسي ايران، برلين، آلمان
کميته تعقيبشدگان و زندانيان سياسي، لايپزيک، آلمان
اتحاديه براي دموکراسي در ايران، استان ونتو، ايتاليا
کانون پناهندگان سياسي ايراني، برلين
کانون دفاع از زندانيان سياسي، فرانکفورت، آلمان
فريدون گيلاني، از اعضاي کانون نويسندگان
مجتبي شکيباپور تبريزي-جهان
از طرف کانون پناهندگان سياسي، مونستر، آلمان
سازمان اتحاد فدائيان کمونيست
حزب سوسياليست ايران
انتشار اسناد نخستين گردهمايي سراسري
کميته برگزارکننده در نظر دارد براي انتشار وسيعتر اسناد و آثار گردهمايي نخست از همه امکانات رسانهاي نظير اينترنت، کارهاي چاپي و نيز کارهاي صوتي و تصويري استفاده کند. تاکنون بخش کوچکي از اسناد سمينار در صفحه اينترنتي گفتگوهاي زندان http://www.dialogt.org انتشار يافته است و به تدريج اين اسناد تکميل خواهد شد. علاوه براين، در ستون "بازتاب" به انعکاس نظرات، پيشنهادات و انتقادات اختصاص داده شده است تا علاقمندان بتوانند ما را با نظرات خود در ارتقاي کارهاي بعدي ياري رسانند
با گفتگو و هماهنگياي که با سردبير محترم نشريه آرش شده است تا چند هفته ديگر، بخشي از سخنرانيها و مطالب مکتوب سمينار در ويژهنامه نشريه آرش (شماره 92) انتشار مييابد. با هماهنگي با سخنرانان، متن کامل مقالات و اسناد به صورت کتاب (يا کتابها) انتشار خواهد يافت. در مورد انتشار فيلم و يا صداي سمينار، که مورد استفاده عموم قرار گيرد؛ نيز اقداماتي در دست انجام است که با توجه به مسئله توجه به کيفيت کارهاي هنري و نيز هماهنگيهاي فني و مالي، در اسرع وقت اقدام خواهد شد
وضعيت مالي
همان گونه که در روزهاي برگزاري گردهمايي، شرکتکنندگان از کمبودهاي مالي سمينار باخبر شدند، به اطلاع ميرسانيم که با کمکهاي تک تک شما عزيزان، بخش مهمي از اين کمبودها برطرف شده است. با اين حال، براي برطرف ساختن باقي مانده کسري مالي، دوستان، رفقا و علاقمنداني که مايل هستند، ميتوانند کمکهاي مالي خود را به حساب بانکي زير واريز کنند. لطفا در قسمت موضوع واريز، Seminar Sarasari نوشته شود
M., Easd
Sparkasse Leipzig
BLZ: 860 555 92
Konto: 1800962521
International:
(IBAN): DE 12 86055592 1800962521
(BIC): WELADE8LXXX
گردهمايي آتي
کميته برگزارکننده به اطلاع ميرساند که در مورد گردهمايي آتي، پس از رسيدن پيشنهادات و طرحهاي دوستان و رفقا از شهرها و کشورهاي مختلف، و تبادل نظر به منظور حفظ و ارتقاي کيفيت گردهمايي و نيز فضاي صميمي گردهمايي که بنيان ضروري براي چنين کاريست، اطلاعات و اخبار براي عموم انتشار خواهد يافت. تاکنون کميته برگزارکننده سه پيشنهاد از فعالين شهرها و کشورهاي مختلف دريافت کرده است و در همين جا از همه فعاليني که در شهر و يا کشور خود امکان برگذاري گردهمايي دوم را داردند، درخواست ميشود، پيشنهادات و طرحهاي خود را به صورت مکتوب به کميته برگزارکننده ارسال کنند. Email براي ارسال طرحها: tondardialog@web.de
با تشکر مجدد از همه ياراني که در اين راه ما را ياري کرده و ميکنند
کميته برگزارکننده
سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران
علاوه بر اين، زندانيان سياسي مسائل و مشترکات بسياري دارند که ضرورت ديدارهاي مشترکشان را از حد يک فعاليت سياسي فراتر ميبرد. احساسي که در فضاي گردهمايي موج ميزد، بدون هيچ شک و شبههاي حاکي از اعتماد عميق افراد به يکديگر بود. بسياري از حاضرين در جلسه، از زندانياني که پس از سالها همديگر را مييافتند، گرفته تا کساني که پس از سالها براي اولين بار به چنين مراسمي ميآمدند، خود را درون خانوادهٌ بزرگي احساس ميکردند که برخلاف تبليغات رژيم همچنان يار و ياور يکديگر و سندي بر افشاي ستمگري حکومت کنونياند. گردهمايي نخست، ايجاد اعتماد متقابل و برقراري روابط وسيعتر بين زندانيان سياسي را هدف خويش نهاد تا بنيان تداوم کارهاي مبارزاتي آتي را استحکام بخشد. خوشبختانه، نتايج گردهمايي و بازتابهايي که تاکنون به دست ما رسيده است حکايت از رسيدن سمينار به چنين اهدافي دارد
از جمله موفقيتهايي که کميته برگزارکننده را به آينده گردهمايي سراسري اميدوار ميسازد، حضور وسيع و کم نظير جوانان و نسل نوين از فعالين سياسي در اين مراسم بود. بسياري از آنان در سازماندهي کارها از امور فني و تدارکاتي گرفته تا حضور و اجراي بخشهايي از برنامههاي سمينار ياري رسان اين گردهمايي بودند. برخي از آنان با طرح بحثهاي خود، حال و هواي تازهاي به اين گردهمايي بخشيدند. کميته برگزارکننده ضمن ارج گذاشتن به اين حضور فعالانه، زيبا و اميدبخش از سوي جوانان و نسل نوين فعالين سياسي، در گامهاي آتي تلاش خواهد کرد که سهمي گستردهتر و شايستهتر به اين دوستان و رفقاي پرتوان، پرشور و مبتکر اختصاص دهد
کميته برگزارکننده همانگونه که در مراسم افتتاحيه اعلام کرد، ميداند و آگاه است که چنين گردهمايياي بارسنگيني از مسئوليت را بر دوش برگزارکنندگان مينهد و با توجه به گستردگي جنايات جمهوري اسلامي، نميتوان در نخستين قدم بر همه ضعفها و کاستيها فائق آمد. از همين رو، از همگان در خواست ميکند که نکات، انتقادات و پيشنهاداتي را که ميتوانند در ارتقاي گردهمايي آتي کارساز باشند، براي ما ارسال کنند
آنچه در پي ميآيد، گزارش کوتاهي از برنامههاي سه روزه سمينار است که تقديم حضور علاقمندان ميشود
جمعه 15 ژئيه 2005
برنامه افتتاحيه با با خيرمقدم و يک دقيقه کفزدن حاضرين به افتخار جانفشانان و جانباختگان دهههاي اخير که به دست رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي به قتل رسيدهاند، آغاز شد. مژده ارسي از سوي کميته برگزارکننده طي سخنان کوتاهي، مقدمه و اهداف سمينار را بيان کرد. او در اين مقدمه تاکيد کرد که
"ما، به عنوان بخشي از زندانيان سياسي سابق رژيمهاي شاه و جمهوري اسلامي، براين باوريم که کارزاري عميقتر و وسيعتر برعليه سرکوب، اختناق و زندان لازم است تا پيوند ريشه جنايت و سرکوبگري را با تماميت حکومت جمهوري اسلامي و از آن فراتر با تماميت سيستم سرمايهداري نشان دهيم. اين کارزار، با اين گردهمايي آغاز نشده و با آن نيز خاتمه نخواهد يافت، ليکن حضور تک تک ما در اينجا، بر کارايي، کيفيت و برّايي آن ميافزايد. حوداث روزهاي اخير در ايران نشان داد، که افشاي سردمداران و سازماندهندگان کشتارهاي سالهاي 1360 و 1367 امري نه مربوط به "گذشته"، بلکه حال است
در عين حال، حاضرين در اين گردهمايي به خوبي ميدانند که پاسخ به ضرورتي سياسي، تنها انگيزه ما براي چنين همايشي نيست. بسياري از ما، سالهاي زندگي مشترکي را در زندانهاي شاه و يا جمهوري اسلامي گذراندهايم، لحظات تلخ و شيريني را با هم تجربه کردهايم که به بخش ناگسستني در وجودمان تبديل گشته است
علاوه براين، وي در پايان سخنانش تاکيد کرد که
"همان گونه که در فراخوان نخست نيز اعلام کرديم، علاقهاي عميق و انساني به جانفشانان و جانباختگان کشتارهاي سراسري 1360 و 1367 در بازماندگان اين جنايت مهيب وجود دارد که با مرور زمان، از دل ما پاک نميشود. مهر و علاقهاي که به روزگاران زندگي و مبارزه مشترک در بندهاي زندان بازميگردد ولي با گذشت روزگاران از آن کاسته نميشود. از همين رو در تدارک بزرگداشتي وسيعتر از يارانمان در اين روزها برآمديم. اميد داريم که روزهايي پربار و موفق را با همکاري يکديگر در اين گردهمايي داشته باشيم
به اين ترتيب
کارزاري سياسي برعليه تماميت جمهوري اسلامي
ضرورت ديدار جان بهدر بردگان اين جنايات
و نيز بزرگداشت جانفشانان و جانباختگان
از اهداف اين گردهمايي سه روزه اعلام شد. لازم به ذکر است که ايجاد بنيانهاي اوليه براي کارزارهاي وسيعتر آتي براي ما اهميتي وسيعتر از آکسيون کوتاه مدت در اين گردهمايي داشته و دارد. به همين دليل، تمرکز کارها را به سوي اين بنيانها در گردهمايي سه روزه متمرکز کرديم
سپس شيرين مهربد، هنرمند و زنداني سياسي سابق با سخنان کوتاهي از احساس خود در شرايط زندان و اعدام رفيقان چنين گفت
"فکر ميکنيد در اين شرايط آدم چه برخوردي ميتواند بکند؟ سکوت؟ من چون خودم عاشق خواندن بودم، هميشه در دلم ميخواندم... حتما خيلي از بچههاي ديگر هم ميخواندند... شايد اين طوري خودمان را آرام ميکرديم ... براي اين گونه جدايي
پس از آن با صداي زيباي خود به اجراي آهنگ "يگانگي" پرداخت و آن را به ياد تمامي عزيزاني تقديم کرد که در ميان ما نيستند
پس از آن پيام کانون نويسندگان توسط کيومرث نويدي قرائت شد. وي در بخشي از پيام گفت
"دوستان! کانون نويسندگان ايران و زندانيان سياسي ايران چنان با هم خويشاوندند که نميتوان مرزي ميان آنان گذاشت... کانون نويسندگان ايران را نيز بخشي از شما تشکيل دادهاند. نويسندگاني که به خاطر آنچه نوشتهاند، برخيشان بارها زنداني سياسي بودهاند. هم اکنون نيز، بسياري از زندانيان سياسي ايران نويسندگان و روزنامهنگاران هستند
او با تاکيد بر همسرنوشتي نويسندگان ايران با زندانيان سياسي، همايشي موفق را براي زندانيان سياسي ايران آرزو کرد
پيام ديگري که از سوي شرکتکنندگان با استقبال زيادي روبرو شد، پيام موميا ابوجمال زنداني سياسي از درون زندانهاي آمريکا بود. موميا ابوجمال در اين پيام که توسط عزيزه شاهمرادي قرائت شد با اين جملات پايان داد که
"ايران اين سرزمين کهن، مهد باورهاي متفاوت به بقاي خود در اين روزهاي تاريک و سياه ادامه خواهد داد
چنان که ايران در گذشته نوري به سوي آينده بود، در آينده نيز نوري براي مبارزه در راستاي رهايي، آزادي و کرامت انساني خواهد بود. با ايمان به آن آينده به شما ميپيوندم
ستاره عباسي از سوي کميته برگزارکننده نکاتي را از کاستيهايي که از همان آغاز بر کميته برگزارکننده آشکار بوده است را با جمع حاضر در سالن و شنوندگان حاضر در اتاقهاي پالتاکي در ميان گذاشت. از آن جمله به ذکر کاستياي پرداخت که در روزهاي برگزاري اين گردهمايي از سوي علاقمندان و دلسوزان اين جنبش نيز بيان شده است. او به عنوان اولين نکته به اين مسئله پرداخت که
"بر ما آشکار بود که زندانيان سياسي ايران، طيفي يک دست و يک نظر نيستند. هماهنگي و تامين نظر طيفي چنين گسترده و گوناگون، اگر نه کاري ناممکن، ولي سخت و صعب است. به ويژه آن که پراکندگي جغرافيايي همه ما، از داخل کشور گرفته تا کشورهاي اروپايي و آمريکا و کانادا، مشکلي جدي براي تبادل نظر فعال و موثر مابين تک تک زندانيان سياسي فراهم ميآورد. براي داخل کشور، سانسور و اختناق سياسي، عدم تضمين جاني زندانيان سياسي کنوني و سابق و دستگيريهاي بيمحاباي مخالفين توسط نيروهاي سرکوبگر جمهوري اسلامي، بخشي دائم از زندگي سياسي در ايران تحت سيطره حکومت اسلامي است. در چنين وضعي، روشن است که اميد به تماسي گسترده با فعالين داخل کشور، با توجه به خطراتي که از سوي رژيم براي اين دوستان و رفقا متصور است، نميتواند به صورتي وسيع، همه جانبه و آشکار تحقق يابد. اين کاستياي است که از همين آغاز بر آن اذعان داريم و رفع اين کاستي با سرنگوني تماميت رژيم جمهوري اسلامي پيوند خورده است
با اين حال، حضور گسترده و بازتاب اميدبخش گردهمايي کنوني ما را بر آن ميدارد که قدمهاي آتي با خبررساني وسيعتر و کوشش تک تک حاضرين در گردهمايي نخست، بسي فراتر از مرزهاي کنوني رفته و گوشهاي ديگر از توان نهفته در آتشفشان جنبش آزاديخواهي و عدالتجويي را متبلور سازد. علاوه براين ستاره عباسي تاکيد کرد که
"اين گستردگي و گونهگوني، فقط در عرصه سياسي و نظري نبوده و نيست. تنوع قومي و فرهنگي زندانيان سياسي نيز بايستي بازتابي شايسته در اين گردهمايي داشته باشد. براي ما مهم بود و هست که از زندانهاي کردستان، آذربايجان، سيستان و بلوچستان، خوزستان، گيلان و مازندران، بوشهر و شيراز و اصفهان و خلاصه همه آن جاهايي تاکنون درباره آنها کمتر گزارشي منتشر شده است را در اين سمينار داشته باشيم. مگر نه اينکه همايش ما سراسري بايستي باشد و براي همه سرزمين ايران است؟ پس بايستي ميکوشيديم و از همه راههاي ممکن نيز کوشيديم تا پيام خود را به همبنديان ناديده خود برسانيم
در طول اين گردهمايي سه روزه، بسياري از ما همزنجيران ناديدهامان را از شمال، جنوب، غرب و شرق کشور يافتيم، و اميد است که در گردهماييهاي آتي اين زنجيره دوستي و اعتماد بر سراسر شهرها و مناطق کشورمان به نحوي گسترش يابد که قادر باشيم تصويري همه جانبه از سرکوبگري وحشيانه رژيم جمهوري اسلامي ارائه دهيم. سومين نکته مهمي که ستاره عباسي از سوي کميته برگزارکننده مطرح کرد، مربوط به حضور بحثها و طيفهاي مختلف فکري در اين سمينار بود. او گفت
"سوداي برگزاري سميناري با کيفيت و کارآيي خوب و قابل قبول نيز، از ديگر آرزوهاي کميته برگزارکننده بوده است. توجه به کيفيت بحثها، طرح بحثها از نقطه نظرات مختلف و حضور ديدگاههاي گونهگون در برنامههاي سمينار نشاني از چنين تلاشي است که در حد مقدورات و محدوده زماني سمينار براي تحقق آن کوشيدهايم. فشردگي بحثها نشان ميدهد که عليرغم کوشش ما، امکان بازتاب همه رنگارنگي فکري، هنري، نظري و تجربي در مجالي کوتاه و در اولين گردهمايياي از اين دست، ممکن نيست. اگر ضرورت طرح گستردهتر اين موضوعات وجود داشته و دارد، پس بهتر است به جاي تلاش غيرواقعبينانه براي تحقق همه خواستهها در يک سمينار سه روزه، راهي براي تداوم چنين جلسات و گردهماييهايي بيابيم
او سخنان خود را در لحظات اوليه شروع برنامهها چنين پايان داد
"ميدانيم و آگاهيم که بسياري از کارها بهتر ميتوانسته است انجام شود، ميدانيم و آگاهيم که بسياري از ايدهها و نوآوريها، مجال بروز در اولين همايش مشترکمان را نيافته است. و در عين حال، ميدانيم و آگاهيم که "آغاز هر کار، مشکلترين قسمت آن است." پس اکنون که با حضور و پشتيباني تک تک ما، چنين کاري آغاز شده است، بکوشيم که روزها، ساعات و دقايقي پربار را داشته باشيم، شايد که ره توشهاي باشد براي قدمهايي سنجيدهتر، همهجانبهتر و پربارتر
پس از آن، شاعر و هنرمند گرانقدر سعيد يوسف به شعرخواني پرداخت. حسن ختام برنامه افتتاحيه ترانهخواني گيسو شاکري بود. او با تاکيد براهميت چنين گردهماييهايي گفت که برگزاري اين سمينار باعث ميشود که رژيم نتواند که مبارزات و ياد عزيران از دست رفته را کم رنگ کرده و از خاطرهها بزدايد. او با شعري افغاني که مضامينش يادآور سرنوشت زندانيان سياسي و خاوران بود به اجراي برنامه پرداخت. درقسمتي از اين ترانه تمام سالن با گيسو شاکري ميخواند: "نام چو جاويد شد، مردنش آسان کجاست؟" و چنين همراهياي پايان پرشکوهي در برنامه افتتاحيه بود
موضوع يک: خانوادهها، فعالين و وابستگان زندانيان سياسي
اين قسمت از برنامه با پخش بخشهايي از فيلم مادر رياحي آغاز شد که پيش از آن متني از سوي خانواده رياحي درباره مادر توسط مجري برنامه ميلا مسافر قرائت شد. اين گفتگو بنا به تقاضاي مادر رياحي، پس از درگذشت او اجازه انتشار بيروني داشت و به همين دليل تاکنون از ارائه آن به عنوان سندي از مبارزات خانوادههاي زندانيان سياسي به صورت علني خودداري شده بود
اولين سخنراني را با عنوان اين سوي ديوار، آن سوي ديوار مينا زرين فعال سياسي چپ و زنداني سياسي سابق و فيروز مستعان از فعال سياسي چپ به طور مشترک انجام دادند. متن سخنراني، گفتاري به شکل نظم ونثر بود که بياني از سرنوشت نسلهاي مختلف مبارزين در درون و بيرون از زندان، از حکومت رضاخاني تا محمد رضا پهلوي و سپس جمهوري اسلامي را داشت. سخنرانان با بياني نمادين از سويي زندگي سياسي زن و مرد را و از سوي ديگر وضعيت خانوادههاي زندانيان سياسي را باز گفتند
سخنران بعدي اردوان زيبرم، از فعالين سازمان فدائيان (اقليت) بود. پيش از آغاز سخنراني، شعر احمد شاملو با صداي شاعر از مجموعه "کاشفان فروتن شوکران" در سالن گردهمايي پژواکي زيبا يافت. اين شعر به نام "ميلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد" را شاعر بزرگ ميهنمان در شهادت احمد زيبرم در دوران ستمشاهي سروده بود. موضوع سخنراني او درباره نقش ديکتاتوريهاي سلطنتي و جمهوري اسلامي در به سکوت واداشتن خانوادههاي زندانيان سياسي و جانفشانان راه آزادي و سوسياليسم بود
سپس مهرنوش شجاعي، از فعالين سياسي و از کارگران پيشرو، به وضعيت فعالين سياسي در سالهاي 1360 تا 1365 پرداخت. اين سخنراني جمعبنديِ کوتاهي از شرايط زندگي نيروها و مبارزين سياسي دستگيرنشده در ايران در سالهاي 1360 تا 1365 بود، که شرايطي سخت را براي ادامه مبارزه و زندگي خود طي کردهاند. سخنران به طرحهاي رژيم جمهوري اسلامي براي شناسايي نيروهاي دستگير نشده در زمينههاي مختلف سياسي، اجتماعي و اجتماعي، از جمله طرح مالک و مستاجر در سال 1361 پرداخت
در پايان اين قسمت، با حضور ثريا يکي از زندانيان سياسي که همسرش توسط رژيم جمهوري اسلامي اعدام شده و فرزندش نيز از چهل روزگي با او در زندان بوده، با خواندن قطعه شعري، سرنوشت خود و تعداد بيشماري از بازماندگان جنايات رژيم جمهوري اسلامي را تصوير کرد. بلافاصله، فرزند يکي از جانفشانان و جانباختگان کشتار سراسري 1367 به بيان احساس خود به عنوان کودکي چهار ساله در روزهاي ملاقاتِ پيش از اعدام پدرش پرداخت. او که اينک جواني بيست ساله بود، چنان با جزئيات به احساسهاي کودکانه خود در آن سالهاي سياه پرداخت، که بسياري از حاضرين در سالن را منقلب ساخت. در اين لحظات مجري برنامه از افرادي که در خانوادهاشان عزيزي را از دست دادهاند درخواست کرد به روي صحنه بيايند تا با شاخه گلي ياد اين گلهاي سرخ انقلاب و آزادي را گرامي دارند. به تدريج صحنه از انبوه مادران، همسران و فرزنداني پر شد که داغ جنايات رژيم شاه و جمهوري اسلامي را بر دل دارند. براي تک تک ما، صحنهاي تکاندهنده بود، که کلام از بيان آن قاصر است
دو سخنراني اين روز به دليل کمبود وقت به جلسه روز شنبه انتقال يافت
برنامههاي فرهنگي و هنري جمعه شب
برنامه هنري با آوازخواني سيما بهمنش آغاز شد. او در سال 1351 فعاليت جدي هنري خود را با "انجمن تئاتر ايران" آغاز کرد. پس از دستگيري همراه اين گروه و آزادي از زندان، فعاليت سياسي را جانشين فعاليت هنري نمود. در سال 1996 با شرکت در نمايشنامه موزيکال "مشهدي عباد" وارد صحنه هنر ايران در تبعيد شد و همراه گروه تماشاخانه اجراهاي فراواني در شهرهاي مختلف آلمان، اروپا و آمريکاي شمالي داشت. به هنگام اجراي برنامه سيما شور وصفناپذيري حاضرين سالن فرا گرفته بود. آهنگ "ياران" با صداي پرطنين او در سالن پايان بخش برنامه سيما بود
سپس هايده ترابي، هنرمند برجسته تئاتر و عضو گدوک
(Gemeinschaft Deutscher und Österreichischer Künstlerinnenvereine aller Kunstgattungen)
روخواني نمايشي: با من برقص را به اجرا در آورد. وي که متن اين نمايشنامه را پس از وقوع قتلهاي زنجيرهاي در تورنتو نوشته بود. در اين باره ميگويد
"در فضايي هنوز گيج فضاي بهت و وحشت و انزجاري بودم که پيامد اين فاجعه بود. رژيم ضد بشري جمهوري اسلامي بارها نشان داده بود که در شکار مخالفان و سرکوب انديشهورزان و آزاديخواهان تا حد غيرقابل تصوري درندهخو و کينهتوز است و اين بار هم ضربتي و غافلگيرانه عمل کرده بود. گمانم يکي دو هفته پس از ترور ياران نويسنده و انديشمند ما، زنده يادان مختاري و پوينده بود که در خواب دچار کابوسي عجيب شدم. اين کابوس يکي از سورئاليستيترين تصاوير ممکن را در سرکوب انديشه و انسان معترض در ذهن من بيدار کرده و هفتهها مرا به خود مشغول ساخته بود. ماهها بعد تصوير آن کابوس تبديل به متن تک پردهاي شد به نام با من برقص. فضا و روايت نمايشنامه متأثر از همان کابوس شکل گرفت، همانگونه سوررئاليستي... با گرتهاي از طنز
هايده ترابي در حين روايتهاي گونهگون از جنايت، مخاطب خويش را به زواياي دهشتآور جنايت هولناک توسط رژيم جمهوري اسلامي ميکشاند و طنز تلخ ياري ميرساند که تباهي چنين سيستم مخوفي از جنايت، سرکوب و دروغپردازي را به آشکار و از فاصله ببينيم
پس از تئاتر هايده ترابي فيلمي از پانتهآ بهرامي با نام از اين فرياد تا آن فرياد به نمايش در آمد. پانتهآ بهرامي که فارغالتحصيل رشته علوم ارتباطات اجتماعي در تهران است، در سن 22 سالگي دستگير و سالهاي سياه 1360 تا 1364 را در زندانهاي جمهوري اسلامي تجربه کرده است. پس از خروج از ايران تز فوقليسانس خود را در سال 1994 در دانشگاه دورتموند در مورد "سيري در روزنامهنگاري زنان در ايران از ابتدا تاکنون" به رشته تحرير در آورد. او تز دکتراي خود را در سال 2002 در مورد "نقش زن در سينماي ايران – مقايسهاي بين سينماي متفاوت در قبل و بعد از انقلاب" نوشت
فيلم "از اين فرياد تا آن فرياد" آخرين اثر وي در جشنواره بينالمللي زنان در فلورانس ايتاليا در سال 2004 به نمايش درآمد. اين فيلم را ميتوان فرياد بخشي از جامعه خفقانزده ايران دانست. فيلم دو داستان موازي را دنبال ميکند: اول داستان زن هنرمندي که هشت سال جواني خود را در زندانهاي جمهوري اسلامي سپري کرده و حدود 200 نقاشي را ترسيم و به کمک همبنديهايش به صورت غيرقانوني از زندان خارج کرده است
دوم، ترسيم دو قتلعام بزرگ سياسي که در دهه شصت صورت گرفت. به ويژه آن که پس از گذر بيش از يک دهه، هنوز بر زواياي قتلعام 1367 مُهر سکوت خورده و رژيم آن را در هالهاي از تاريکي پنهان نموده است. فيلم برشي از پستي و بلنديها، محروميتها، مبارزات، سرکوبها، دوستيها و... در زندان ميباشد
حسن ختام برنامههاي جمعه شب برنامه هادي خرسندي بود که با استقبال وسيع علاقمندان روبرو شد. هادي خرسندي طنزپرداز با سابقه ايران، همچنان پاي بندي خود را به مبارزه برعليه ارتجاع حاکم بر ايران با حضور در چنين مراسمي نشان داد. او با نمايشهاي کمدي يک نفري به مبارزه با جهل و خرافات مذهبي پرداخته و از اين راه انبوهي از علاقمندان را به سوي خويش ميکشد
شنبه صبح: تاثيرات جسمي و روحي زندان و شکنجه
صبح شنبه با موضوع تاثيرات جسمي و روحي زندان و شکنجه آغاز شد. ناصر پرنيان، از زندانيان سياسي سابق، فعال سياسي چپ، درباره تاثيرات جسمي و رواني شکنجه سخن گفت. او با استفاده از عکس و طرح و نمودارها، نشان داد که پديده غير انساني شكنجه موضوع جديدي نيست. در سخنراني ناصر پرنيان به تعاريف اوليه و متدهاي شکنجه و عوارض آن پرداخته شد
علي فرمانده، جانشين پرفسور در روانپزشکي باليني نروني، سخنران بعدي بود که به موضوع زنداني پسا زندان پرداخت
او در سخنراني خود به توضيح تحقيقي پرداخت که نتيجهٌ مطالعات باليني در ميان پناهندگان ايراني که در زندان بودهاند و در سوئد زندگي ميکردند، بود. اين تحقيق آن دستهاي را مورد توجه قرار ميداد که يا خود را ايزوله ميکنند و يا هويتي جز زنداني سياسي براي خود قائل نيستند و يا جز نقش قرباني جامعه و شکنجه نقش ديگري براي خود نميبينند. تمامي اين گروه از ناهنجاريهاي مختلف روحي و رواني رنج ميبرند
اين تحقيق دو دوره را مورد توجه قرار داده است. اول تاثير شکنجه در دوران زندان بر زنداني در جهت خردکردن و نابودي هويت فردي براي مهار فرد يا نابودي وي. دوم تاثير شکنجه در زندگي پس از زندان
سخنران بعدي عذرا اباذري، روانشناس و روان درمانگر، درباره شکنجه از ديدگاه مردانه و زنانه بود. در اين سخنراني مقايسه دو کار تحقيقي در رابطه با شکنجه، تاريخچه، تعريف و هدف شکنجه و گسترش شکنجه در طول زمان ارائه شد. بررسي وضعيت روحي و رواني زندانيان سياسي در زندان، بعد از زندان در ايران و در کشور مهاجرپذير از ديگر محورهاي اين سخنراني بود. علاوه براين اشاره کوتاهي به واکنش رواني کودکاني که پدر و مادرشان زنداني بوده و مورد شکنجه قرار گرفتهاند، انجام شد
آخرين سخنران در اين قسمت، فليسيتاس ترويه، روانشناس، روانکاو، فعال سياسي آلماني بود که درباره شکنجه، شکنجهشده و جامعه: نگاهي به تجربه کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات - مکزيک سخنراني کرد. او بيش از شش سال است که در رابطهٌ مستقيم با زندانيان سياسي، اعضاي خانواده و ساکنين روستاهايي که از آنجا آمدهاند در مکزيک کار ميکند. فليسيتاس ترويه از جمله بنيانگذاران "کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات" است. در اين سخنراني به تجربه کلکتيو عليه شکنجه و معافيت از مجازات در مکزيک پرداخته شد
در پايان به بحث و گفتگو با سخنرانان پرداخته شد، که با توجه به علاقه و اهميت بحثها، و تراکم برنامهها در سالن اصلي، ادامه گفتگو به سالن B منتقل شد تا علاقمندان بتوانند زمان بيشتري براي تبادل نظر در اختيار داشته باشند. در همين جا به اطلاع ساير دوستان و رفقا ميرساند که فيلم اين گفتگوها در سالن B در اولين فرصت براي استفاده عموم انتشار مييابد
در سالن اصلي برنامهها با سخنرانيهاي عقبافتاده از روز جمعه ادامه پيدا کرد. نخست شهين نوايي، يکي از فعالين جنبش زنان مطلبي تحت عنوان گالينداپل - نماينده ويژه سازمان ملل – در برلن ارائه کرد که در آن به فعاليتهايي که براي نجات زندگي 83 زنداني سياسي در سال 1989 در برلين اشاره شد. اين گزارش نمونهاي از پيوند مبارزه فعالين خارج از کشور براي آزادي زندانيان سياسي در داخل کشور بود. نمونهاي که نشان ميدهد برخلاف تبليغات رژيم اپوزيسيون در خارج از کشور همواره در همبستگي با مبارزين داخل کشور و زندانيان سياسي کوشيده است
سياگزار برليان، به بازتاب مبارزات زندانيان سياسي ايران در مطبوعات جهاني، پرداخت. او به عنوان شاعر و نويسنده و نيز از فعالين جنبش دانشجويي و کنفدراسيون با ارجاع به اسناد و نمونههاي منتشره در زمان کوتاهي که در اختيار داشت سخنراني موفق و پرمحتوايي را به شنوندگان ارائه داد. استقبال از سخنراني او چنان وسيع بود که در پايان همه سالن به احترام سخنران ايستاده بود و با کف زدن ممتد از او قدرداني ميکرد
بعداز ظهر شنبه: سرکوب و اختناق در ايران، تلاش براي مستندسازي
در اين قسمت سخنرانان و شرکتکنندگان در ميزگرد در دو بخش به ارائه مطالب خود پرداختند
در بخش نخست با سخنراني ميلا مسافر، پرويز قليچخاني و همايون ايواني به مستندسازي کتبي پرداخته شد. ميلا مسافر، از فعالين سياسي چپ ايران، يکي از موسسين "کميته دفاع از زندانيان سياسي- برلين"، و همچنين او عضو هيئت مديره جامعه بينالملل حقوق بشر است. (Internationale Liga für Menschenrecht)
وي در سخنرانياش به ضرورت انتشار گزارش ساليانه از موارد نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران پرداخت. وي در سخنراني خود بيان داشت که "کميته دفاع از زندانيان سياسي ايران در برلين همه ساله در سالگرد قتل عام زندانيان سياسي در تابستان 1367 گزارشي ساليانه به زبان آلماني منتشر ميکند که بخشي از موارد نقض سيستماتيک حقوق بشردر ايران در آن ثبت ميشود. محدوده کار مستندسازي با موارد نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران با بسياري از نظامهاي متعارف سرمايهداري جهان که تنها حوزه مبارزه سياسي- اجتماعي را در بر ميگيرد، متفاوت است. در نظام ديکتاتوري اسلامي ايران حتي حوزه زندگي خصوصي انسانها موضوع محاکمات سيستم قضائي است که در عرف و قوانين بينالمللي از حقوق اوليه انسانها محسوب ميشوند
ثبت و افشاي موارد تروريسم دولتي براي ما علاوه بر افشاي ماهيت ارتجاعي اين رژيم در داخل و خارج به لحاظ افشاي سياست دولتهاي حامي رژيم ايران حائز اهميت است. براي گزارش سالانه دلايل مختلفي وجود دارد، از جمله
- ابزاري براي شکستن سکوت در مقابل نقض حقوق بشر در ايران
- تحريف سرکوب و پيگردهاي سياسي در سطح ملي و بين المللي
- افشاي روابط سياسي-ديپلماتيک کشورهاي غربي مدعي دفاع از حقوق بشر
- شناساندن مسئوليت و عملكرد مقامات دولتي در ارگانهاي سرکوب رژيم در گذشته و حال
سخنراني پرويز قليچخاني، مدير مسئول و سردبير نشريه فرهنگي، سياسي و اجتماعي "آرش"، درباره نشريه آرش و کشتار سراسري زندانيان سياسي بود. او ضمن اشاره به کمبودها در اين زمينه، گاهشماري از مطالب آرش درباره زندانهاي جمهوري اسلامي ارائه داد. حضور نگرش انتقادي به کار نشريه آرش، توسط سردبير و مدير مسئول آن، از جمله نقاط برجسته اين سخنراني بود
آخرين سخنران در اين بخش همايون ايواني بود که پيش از شروع صحبتهاي خود، چکيدهاي از مطلب ارسالي ناصر مهاجر، جامعهشناس، پژوهشگر در تاريخ معاصر و کوشندهٌ سياسي و نيز عضو هيئت تحريريه و ويراستار نشريه و کتاب "نقطه"، را با عنوان در اصالت روايتهاي زندان قرائت کرد. ناصر مهاجر در مطلب خود نوشته بود
"گام نخست براي رهايييافتن از بازجويي، زندان، شكنجه و اعدام، پراكندن آگاهي از چند و چون بازجويي، زندان و شكنجه و اعدام است. تا اين چهار جزء اصلي مجازات دگرانديشي و اعتراض سياسي شناخته نشود و پيآمدهاي رواني، اجتماعي، فرهنگي سياست خشونت بر وجدان فردي و اجتماعي جايگاهي درخور نيابد، دمكراسي در ايران به دست نميآيد
... مشكل نوشتن براي كساني كه كم نوشتهاند، سستي و رنگباختگي حافظه در گذر زمان، گونهگوني تواناييهاي ذهن در ثبت رويدادها، فراموشيهاي آگاهانه و ناخودآگاهانه، نيز روحيات فردي و ملاحظههاي شخصي، دوريها و نزديكيها و دوستيها و دشمنيهاي فكري، سياسي و سازماني در متن فرهنگياي بيشوكم يگانه، بازسازي واقعيت را دشوارتر از آنچه هست ميسازد. به اين همه بايد سرشت هولانگيز خود واقعيت زندان را نيز افزود كه بازنويسياش در گرو باز زيستن واقعيت هولانگيز است. در هر صورت، تنها از راه گفتن و بازگفتن و نوشتن و بازنوشتن يادماندههاست كه بازشناسيي روايتهاي دقيق و نادقيق از يكديگر ميسر ميگردد، جامعه به شناختي نسبي از سياست خشونت دست مييابد و خواهان برپايي آزادي ميشود
سپس، همايون ايواني، از همکاران "گفتگوهاي زندان"، به صورت اجمالي به روند شکلگيري گفتگوهاي زندان در سالهاي 1996 - 1997 و انتشار اولين شماره آن پرداخت. به تعبير او، نکتهاي که "گفتگوهاي زندان" را از ساير کارهاي مربوط به زندان متمايز ميکند، سازماندهي کار جمعي زندانيان سياسي سابق در قالب يک مجموعه انعطافپذير است، که در عين بازتاب نظرات زندانيان سياسي چپ، راديکال و غيرمذهبي، همچنين فضايي براي مبارزه بر عليه شکنجه، زندان و اعدام براي نيروهاي مختلف فراهم آورده است. به همين دليل، گفتگوهاي زندان، تجربهاي اصيل از همياري متقابل زندانيان سياسي سابق براي انتقال تجربه به نسل نوين فعالين سياسي است و نيز سندي معتبر در ثبت جنايات رژيم جمهوري اسلامي برعليه بشريت به شمار ميرود. در پايان اين قسمت، شرکتکنندگان در گردهمايي به بحث و گفتگو با سخنرانان پرداختند
بخش دوم با سخنراني مهناز تميزي درباره امکانات و مشکلات فيلمسازي درباره زندان آغاز شد. وي تحصيلات خود را در فيلم آکادمي (آمستردام، هلند) در دو رشته کارگرداني و مونتاژ در سال 1994 به پايان رسانده و فيلم سنگ (داستاني- 32 دقيقه) يکي از پروژههاي پايان تحصيلي او ميباشد که در فستيوالهاي مختلف بينالمللي به نمايش رسيده است.
وي علاوه بر ساختن، نوشتن، تهيه و تدريس فيلم در سالهاي گذشته، از سال 1994 نيز درباره زندانهاي جمهوري اسلامي و زندانيان سياسي سابق مشغول تحقيق از طريق مصاحبه و بررسي ادبيات زندان، نوشتن سناريو و توليد فيلمهايي در اين باره ميباشد
او مطرح ساخت که
ساختن فيلمهاي دراماتيک و رآل که بار اجتماعي وسياسي مستند آن، آنهم زماني که بخش عظيمي از جهان، خسته از واقعيتهاي دهشتناک اطراف خود ميباشد، عملي به ظاهر غير ممکن ميرسد. در سالهاي اخير هر چه خشونت در جهان و جنگها رو به افزايش ميرود، کشش بينندگان به فيلمهاي تجاري و سرگرمکننده نيز بيشتر ميشود. از طرفي سرمايهگذاران در فيلم هم دائماً کارگردانان و تهيهکنندگان فيلم را براي ساخت "فيلم سرگرمکننده براي بيننده" تحت فشار قرار ميدهند و اکثر سناريوها دائماً مورد دخالتگريهاي متفاوت تحت عنوان "فيلم مناسب براي بينندهٌ خسته و پر کردن گيشههاي سينما" ميشود. در کشورهاي اروپايي که سرمايههاي فيلم دولتي است و همزمان تنها صندوقهاي اعانه، کمکهاي کوچکي به توليد فيلم ميکنند، شانس ساختن فيلمهاي هنري، اجتماعي و سياسيِ کيفي هر روزه رو به کاهش ميرود. فرد در مقابل اين سيستم تنها ميماند و جمع هم با محکوم کردن و مقصر دانستن سازندگان فيلم، پروسه رشد فيلم را مختل کرده و گاهاً به توقف ميکشاند. با نگاهي اجمالي به ميزان توليد و ترکيب دستاندرکاران فيلم غيرغربي در کشور ميهمان، به اين مدعا پي خواهيم برد. قابل توجه است که ساخت فيلمهايي که جامعه ديگري را به نقد ميکشند، به سرعت تشويق و تبليغ ميشود و کمتر فيلمسازي که منتقد به هر دو جامعه (کشوري که در آنجا به دنيا آمده است و کشوري که در آن ميهمان است) موفق به ساختن فيلم با نگاه انتقادي خود شده است
شايد انتقال تجارب متفاوت بتواند مسير توليد فيلمهاي غيرتجاري و هنري را هموار سازد. فيلم يک محصول جمعي است و نيازمند سرمايههاي مادي و معنوي ميباشد. تنها با بررسي دقيق شرايط ذکر شده ميتوان راهي براي رشد هرچه بيشترتوليدات فيلمهاي اجتماعي با مضمون سياسي به وجود آورد. شناخت از سيستم سرمايهگذاري در فيلم و تصويبکنندگان طرحهاي فيلم و ايجاد شيوه بيان جديد براي عرضه کردن طرحها حتما ميتواند راه دستاندرکاران جديد فيلم که هنوز به آنها "مهر سياسي" نخورده است را هموار سازد
ساخت فيلم درباره زندان در مراحل مختلف به دلايل اقتصادي، توليدي و کمبود همکاري و برداشت متفاوت تهيهکنندگان غيرايراني از مسايل زندان ايران متوقف شد. اما سعي براي به وجود آوردن شرايط مناسب و معقول براي ساخت يک فيلم کيفي و حرفهاي هنوز هم ادامه دارد
سپس بحث و گفتگو در زمينه مستندسازي سينمايي با حضور مهناز تميزي، پانتهآ بهرامي و شيرين مهربد انجام گرفت
مستندسازي: زندان در دوره سلطنت
بخش ويژه مستندسازي به زندان در دوره سلطنت اختصاص داشت. اين بخش با سخنراني عباس مظاهري درباره فضاي زندانهاي سياسي در دهه چهل شمسي آغاز شد. او در 1344 به اتهام عضويت در کميته مرکزي "حزب ملل اسلامي" دستگير شده و دوره زندان را در زندانهاي تهران، زاهدان، زنجان (3 سال انفرادي)، مشهد، اصفهان و بعد از اعتصاب غذا در اين زندان، زندان تبريز گذرانده بود. در زندان زاهدان از طريق چوپانزاده با انديشههاي مارکسيستي آشنا شد و تمايل به آن يافت. در 21 آذر 1357 در آستانه قيام، از زندان آزاد شد
سخنراني عباس مظاهري، نخست با تعجب و سپس استقبال شنوندگان در سالن روبرو شد. او سخنان خود را چنين آغاز کرد
"من همانطور که اشاره شد، در سال 1344، يعني چهل سال پيش، با هدف استقرار حکومت اسلامي در ايران دستگير شدم
عباس مظاهري، سپس به افشاي سياست سرکوبگرانه و فاشيستي اسلامگراياني همچون لاجوردي و... پيش از روي کار آمدن رژيم جمهوري اسلامي پرداخت. او از باقر عباسي و عليرضا سپاسي آشتياني به نيکي ياد کرد که به عنوان بنيانگذاران "حزب الله" در دهه چهل شمسي بودند و سپس به انديشههاي مارکسيستي گرويدند. راهي که سرانجام به جوخههاي اعدام رژيم حاکم بر ايران ختم شد. لازم به ذکر است که به دليل تراکم برنامهها در سالن اصلي، با عباس مظاهري در سالن B مصاحبهاي طولاني انجام شد که در تلاش هستيم تا اين مصاحبه در اسرع وقت به صورت صوتي و تصويري در اختيار علاقمندان و پژوهشگران قرار گيرد
پس از عباس مظاهري، يوسف از زندانيان سياسي زمان شاه، خاطراتي کوتاه از چوپانزاده در زندانهاي جنوب کشور را بازگو کرد و سپس محمد سيداحمدي، به معيارهاي خشونت در زندانهاي نظام شاهنشاهي پرداخت. او به خاطر فعاليت در بخش تدارکات سازمان چريکهاي فدايي خلق ايران، در دوم خرداد 1350 دستگير و در مقطع قيام مردم در دوم بهمن 1357 از زندان آزاد شده است. محمد سيداحمدي، در سخنرانياش گزارشي از زمان دستگيري به وسيله نيروهاي شهرباني تا زندان اوين و پايان دادگاه دوم ارائه داد
پس از آن سعيد يوسف، درباره نقش شخصيت در مقاومت سخن گفت. او در سال 1349 در رابطه با فعاليتهاي دانشجوئي در مشهد دستگير شده که تنها بازداشتي دو روزه بود. در خرداد ماه سال 1350 براي بار دوم در ارتباط با شاخه مشهد فدائيان دستگير شد و اين بار سه سال (تا خرداد ماه 53) در زندانهاي ساواک مشهد، اوين، جمشيديه، قزلقلعه، موقت شهرباني، قصر و قزلحصار به سر برد. پس از انقلاب عضو تحريريه کار بود و از سال 61 ناگزير به ترک ميهن شده است
سعيد يوسف در سخنرانياش کوشيد دعوتي داشته باشد به بازنگري در تلقي سنتي از فرديت که در فرهنگ سياسي و در ميان زندانيان سياسي نيز معمولاً مذموم دانسته ميشده و سعي در نفي و طرد آن داشتهاند. او با بيان همپيوندي منافع شخصي و مبارزه اجتماعي درکي عميقتر و واقعيتر از نقش شخصيت در مقاومت و مبارزه اجتماعي را ترسيم کرد
آخرين سخنران در اين قسمت، فريبرز سنجري درباره تاثيرات جنبش مسلحانه در زندانهاي رژيم شاه سخن گفت. او به دليل فعاليت در صفوف چريکهاي فدائي خلق در سال 50 دستگير و در بهمن همان سال به حبس ابد محکوم شده بود. در جريان انقلاب سال 57 با آخرين دسته زندانيان سياسي از زندان آزاد شد و بلافاصله در ارتباط با سازمان چريکهاي فدائي خلق قرار گرفت. از اسفند 1357 او در کنار رفقاي ديگري که وفادار به تئوريها و سنتهاي انقلابي سازمان و مخالف مماشات با رژيم خميني بودند، چريکهاي فدائي خلق را شکل دادهاند و از آن زمان تاکنون در صفوف اين تشکيلات به وظايف انقلابي خود عمل ميکنند. فريبرز سنجري، در سخنان خود به بررسي تاثيرات مبارزات انقلابيون مسلح در زندانهاي رژيم شاه چه در حوزه بازجوئي و شکنجه و چه در دادگاهها و در جريان دوران محکوميت پرداخت
در پايان راضيه ابراهيمزاده، براي ابراز همبستگي با مبارزين و زندانيان سياسي ايران به پشت تريبون رفت و با مقايسه شکنجهها در سالهاي مختلف حکومت شاهنشاهي، به اوجگيري آن در دهه پنجاه و سپس رژيم جمهوري اسلامي اشاره داشت. او در سخنان خود، بر ادامه مبارزه تا سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي تاکيد کرد. راضيه ابراهيمزاده با سخنان پراحساس و قاطعش، نشان داد که وي در مرز هشتاد سالگي، همچنان در کنار نسلهاي ديگر مبارزين راه آزادي و سوسياليسم ايستاده است
در قسمت انتهايي بخش ويژه، بحث و گفتگو با سخنرانان بود که با توجه به تراکم برنامهها در سالن اصلي، ادامه بحث و گفتگو با حضور علاقمندان در سالن B انتقال يافت. در اين قسمت محمد سيداحمدي و فريبرز سنجري حضور داشتند و متاسفانه از لحاظ اجرايي قادر نشديم از حضور سخنرانان گرانقدر سعيد يوسف و عباس مظاهري در اين قسمت بهره ببريم. فيلم اين بحث و گفتگو به عنوان بخشي از اسناد اين گردهمايي به زودي آماده انتشار خواهد شد
شب همبستگي بينالمللي با زندانيان سياسي ايران
پس از استراحت و شام، برنامههاي شب همبستگي بينالمللي با زندان سياسي ايران آغاز شد
برنامه با تئاتر صندلي آهني اثر بهروز حسيني، نمايشنامهنويس و کارگردان، آغاز شد. اين نمايش از سه تک پردهاي (اپيزود) کوتاه تشکيل شده بود. تک پردهايها به ترتيب "صندلي آهني"، "قيامت" و "غروب انزلي" نام داشت که به تصوير گوشههايي از واقعيت هولانگيز زندانهاي جمهوري اسلامي به بياني هنري ميپرداخت. اجرا و کارگرداني موفق تئاتر در سالن انبوه از تماشاگران، در روزي که ساعتهاي زيادي پيش از آن حاضرين در جلسات سخنراني و بحث حضور داشتند، از نکات در خور توجه کارِ گروهِ هنري بود. هر تک پرده تماشاگران را با خود به گوشهاي از سرنوشت فعالين و زندانيان سياسي ميکشاند. سرنوشتي واقعي که در بيان نمايشنامهنويس، جنبهاي نمادين مييافت
برنامه دقايقي را اختصاص به خواندن پيامهاي رسيده به اين گردهمايي داد و پس از آن گيسو شاکري به آوازخواني پرداخت. او که رديف آواز ايراني را در 1980 نزد استاد ناصحپور فرا گرفته، فعاليتهاي هنري خود را با اولين کنسرتش در 1989 در شمال سوئد آغاز کرده است. او به راستي نشان داد که آوازخوانِ مردمي است که در زنداني به وسعت ايران در بند و زنجيرند
در شعرها و آوازهاي او، مضامين اجتماعي و سياسي نقش برجستهاي دارد و اجراي برنامه توسط گيسو آنچنان با استقبال حاضرين روبرو شد که مجريان برنامه علي رغم متراکم بودن برنامهها، زمان بيشتري به اجراي اين قسمت از برنامه اختصاص دادند تا صداي سحرانگيز او، دمي ديگر مشتاقان را نيرو و اميد بخشد. گيسو، اميد به رهايي را با آوازهايش در سالن ميافشاند و به يک کلام، سالن با گيسو ميخواند و ميرقصيد
پس از او، شيرين مهربد، هنرمند و زنداني سياسي سابق به روي صحنه آمد. شيرين کار موسيقي خود را از نوجواني آغاز کرده و علاقه خاص او به موسيقي موجب شد تا به آموزش آواز در بخش سوپرانو مشغول شود. اولين کارش شرکت در اجراي سرود «صداي گامهاي انقلاب هنوز ميآيد» در دانشگاه پلي تکنيک تهران در سن 17 سالگي بود
نخستين ملودي او بر روي شعر «او يک زن است» در ذهن او و در زندان شکل گرفت. در سال 1990 در کنار آغاز تحصيلاتش به فراگيري رديفهاي موسيقي ايران مشغول شد. وي در سال 2004 اقدام به توليد و ضبط موسيقي خود کرد که حاصل آن مجموعهٌ «اوج غريب يک صدا» است. او اولين اجراي روي صحنه "اوج غريب يک صدا" را در اين شب ارائه کرد. صداي پرطنين او، ما را به کرانهاي ديگر از دنياي هنر کشاند. شعرها و نواي متفاوت برنامه شيرين، نشان از ترکيب احساس، تجربيات زندان و سرکوب از سويي و دانش موسيقي از سوي ديگر بود. ترکيبي عميق، زيبا و بديع که کاستي آن در روزگار کنوني سخت احساس ميشود. با توجه به استقبال حاضرين در جلسه، وقت برنامه شيرين نيز افزوده شد تا در لحظاتي هر چند کوتاه، شنوندگان را به کرانههاي ديگري از احساس و زيبايي رهنمون شود
پس از خواندن برخي پيامها و نيز ارائه اطلاعاتي در مورد وضعيت پناهندگان کرد در ترکيه و نيز سنديکاي کارگران شرکت واحد و... قسمت انتهايي برنامه هنري با آوازخواني مصطفي گرگينپور آغاز شد. برنامهٌ او که به عنوان يکي از موسيقيدانهاي "کارگاه هنر ايران" در زمينه موسيقي محلي ايل قشقايي فعاليت کرده و نيز براي نوار "بهمن شماره دو" با شاعر و هنرمند مبارز سعيد سلطانپور همکاري داشته است، حسن ختامي بود براي برنامه هنري شب همبستگي بينالمللي با زندانيان سياسي ايران
برنامه تا پاسي از نيمه شب ادامه داشت و گويي وجود تشنه شنوندگان از شنيدن ترانهها و سرودهاي انقلابي سيراب نميشد
روز يکشنبه: گزارش وضع کنوني و جمعبندي
صبح يکشنبه به مطالبي که گردهمايي براي نگاه به وضع کنوني و نيز نظرخواهي و جمعبندي درباره گردهمايي سراسري اختصاص داشت. متاسفانه، يکي از سخنرانان، فرخنده آشنا، به دليل مشکلات اجازه سفر (ويزا) قادر به حضور در برنامهها نشد. به همين دليل تغييراتي در برنامه اين روز به وجود آمد
اولين سخنران، مجيد آزادي، از کارگران پيشرو و زندانيان سياسي سابق، بود که سخنراني خود را تحت عنوان ما که هستيم؟ ارائه داد. او در اين سخنراني به صورت اشارهوار به ضرورت گذر از نگرشهاي سنتي در چپ در برخورد با مسئله زندان اشاره کرد.سپس بهرام قديمي، زنداني سياسي سابق و از فعالين انتشارات "پيکار و انديشه"، گفتار خود را تحت عنوان آيا چاقو دسته خود را هم ميبرد؟ به شنوندگان ارائه کرد. به بيان سخنران
"هدف از اين بحث گشودن باب گفت و گو در مورد شيوه برخورد به اشخاصي که يا مغز متفکر و يا عامل شکنجه بودهاند. طبيعي است که در اين سخنراني به تمامي کساني که درگير ماجرا بودهاند، اشارهاي شود (از جمله به سازمانهاي غيردولتي حقوق بشر و احزاب انتخاباتي
يکي از نکات مهم در اين سخنراني به بيان بهرام قديمي: "برخورد به شعار "محاکمه سران جمهوري اسلامي در دادگاههاي بينالمللي" بود. چرا که بررسي چنين ديدگاهي، بررسي رابطهٌ "شمال و جنوب" را منعکس کرده و روي "حق به محکمه کشانيدن" مکث ميکند. بحث در اين مورد بيش از آن که بحثي حول شکنجه باشد، بر سر حقوق بينالمللي است. با اين حال، بازهم برميگردد به اين موضوع که چگونه حق قضاوت در مورد کشورهاي پيراموني به شخص يا جرياني که خود عامل شکنجه است و يا در اجراي آن سهيم، واگذار ميشود؟
يکي ديگر از مواردي که روي آن انديشه ميشود، تجربيات گروهها و افرادي از کشورهاي ديگر، با سابقهٌ سرکوب مشابه خود ماست. اين بررسي از آن جهت اهميت دارد که ميتوان با استفاده از آن تکرار راه رفته، در صورت بيثمر بودن آن، خودداري نمود
پس از سخنراني بهرام قديمي، براي حسن ختام بحثها و گشايش قسمت ارائه نظر شرکتکنندگان، دو برنامه هنري که ارتباط هنر و مقاومت در زندان را بيان ميکرد، ارائه شد
پس از آن، قسمت نظرها و پيشنهادات شرکتکنندگان بود که کميته برگزارکننده تمامي نکات مطرح شده توسط دوستان و رفقا را مورد پيگيري قرار داده و براي ارتقاي گردهماييهاي آتي مورد توجه قرار ميدهد. از مواردي که در اين قسمت مطرح شد، به محورهاي زير ميتوان اشاره کرد
(توجه! نکات زير، فقط انتقال نظر شرکتکنندگان است و به معناي تائيد يا رد نظرات مطرح شده نيست)
تنظيم وقت ناعادلانه بود
حجم برنامهها زياد بود
خواندن پيام ويدا حاجبي، با توجه به اين که زماني به اندازه يک سخنراني گرفت، الزامي نبود
بحثها بسيار عام بود و پديده زندان و زنداني به طور خاص مورد بررسي کافي قرار نگرفت
نقش زندانبان در زندان به عنوان نماينده دولت در گردهمايي مطرح نشد
ميبايستي گروههاي مختلف به سمينار دعوت ميشدند
به وجود آوردن گروههاي کاري براي پيشبرد بحثها ضروري است.
تعدادي پرسش در زمينه هدف، معيارهاي انتخاب و برنامه آينده سمينار مطرح شده است
که همان گونه که اشاره شد به تدريج به آنها پرداخته خواهد شد
تصويري از سرکوب در ايران امروز
به عنوان يکي از مواردي که تصوير شکنجه و زندان را در ايران امروز نشان ميدهد، استفان هاشمي، فرزند زيبا کاظمي، گزارشي از جريان پرونده قتل مادرش در زير شکنجههاي وحشيانه زندانبانان جمهوري اسلامي ارائه داد. او سخنراني را به زبان انگليسي انجام داد و يکي از نزديکان استفان، محتواي سخنراني را به فارسي بيان ميکرد. براي بهبود کيفيت ترجمه به صورت مکتوب، متن انگليسي با ترجمه دوباره در روزهاي آتي انتشار خواهد يافت. استفان هاشمي در اين سخنراني تاکيد کرد که پيگيري مسئله قتل زيبا کاظمي را موضوعي فردي نميبيند، بلکه نمونهاي از جنايات حکومتي ميداند که انسانهاي بيشماري را بيآنکه افکار عمومي از آن مطلع شود، شکنجه کرده و به قتل رسانده است. سخنراني صريح استفان با موضعگيري روشني که در افشاي سياستهاي دولت ايران و کانادا داشت، مورد استقبال شديد حضار قرار گرفت. سخنراني او، با نمايش اسلايدهايي از کارهاي زيبا کاظمي خاتمه يافت
پيامهاي رسيده
تاکنون پيامهاي زيادي به سمينار سراسري درباره کشتار سراسري زندانيان سياسي رسيده است که در زير به برخي از آنان اشاره ميشود. با پوزش از تشکلها و افرادي که نامشان در اين فهرست نيامده، فهرست تکميلي در اطلاعيههاي بعدي ارائه خواهد شد (توجه ميدهيم که پيامها به ترتيب زماني که پيامها به ما رسيده، اعلام شده است)
پيامهاي بينالمللي
موميا ابوجمال از زندانيان سياسي، آمريکا
کلنل آئورو از زندانيان سياسي، مکزيک
فعالين جنبش باسک
نهاد بينالمللي حقوق بشر
ليندا اونز، زنداني سياسي، آمريکا
کارزار مبارزه براي لغو قوانين نابرابر و مجازاتهاي اسلامي عليه زنان
حزب سوسياليست چپ، نروژ
حزب کمونيست انقلابي نروژ
کانون بينالمللي زنان پيشرو
سازمانها، گروهها و تشکلهاي دمکراتيک
کانون نويسندگان ايران در تبعيد
سازمان زنان هشت مارس ايراني - افغاني
پيام کميته ولايتي کرج سازمان اتحاد فدائيان کمونيست
کميته خارج از کشور حزب کمونيست ايران
فرهنگسراي انديشه، گوتنبرگ، سوئد
چريکهاي فدايي خلق ايران
زندانيان سياسي سابق و خانواده جانباختگان حزب کمونيست م ل م
اتحاد انقلابي نيروهاي کمونيست و چپ
کميته مرکزي راه کارگر
کانون خاوران، کانادا
کانون تلاش، کلن، آلمان
کميته دفاع از زندانيان سياسي ايران، برلين، آلمان
کميته تعقيبشدگان و زندانيان سياسي، لايپزيک، آلمان
اتحاديه براي دموکراسي در ايران، استان ونتو، ايتاليا
کانون پناهندگان سياسي ايراني، برلين
کانون دفاع از زندانيان سياسي، فرانکفورت، آلمان
فريدون گيلاني، از اعضاي کانون نويسندگان
مجتبي شکيباپور تبريزي-جهان
از طرف کانون پناهندگان سياسي، مونستر، آلمان
سازمان اتحاد فدائيان کمونيست
حزب سوسياليست ايران
انتشار اسناد نخستين گردهمايي سراسري
کميته برگزارکننده در نظر دارد براي انتشار وسيعتر اسناد و آثار گردهمايي نخست از همه امکانات رسانهاي نظير اينترنت، کارهاي چاپي و نيز کارهاي صوتي و تصويري استفاده کند. تاکنون بخش کوچکي از اسناد سمينار در صفحه اينترنتي گفتگوهاي زندان http://www.dialogt.org انتشار يافته است و به تدريج اين اسناد تکميل خواهد شد. علاوه براين، در ستون "بازتاب" به انعکاس نظرات، پيشنهادات و انتقادات اختصاص داده شده است تا علاقمندان بتوانند ما را با نظرات خود در ارتقاي کارهاي بعدي ياري رسانند
با گفتگو و هماهنگياي که با سردبير محترم نشريه آرش شده است تا چند هفته ديگر، بخشي از سخنرانيها و مطالب مکتوب سمينار در ويژهنامه نشريه آرش (شماره 92) انتشار مييابد. با هماهنگي با سخنرانان، متن کامل مقالات و اسناد به صورت کتاب (يا کتابها) انتشار خواهد يافت. در مورد انتشار فيلم و يا صداي سمينار، که مورد استفاده عموم قرار گيرد؛ نيز اقداماتي در دست انجام است که با توجه به مسئله توجه به کيفيت کارهاي هنري و نيز هماهنگيهاي فني و مالي، در اسرع وقت اقدام خواهد شد
وضعيت مالي
همان گونه که در روزهاي برگزاري گردهمايي، شرکتکنندگان از کمبودهاي مالي سمينار باخبر شدند، به اطلاع ميرسانيم که با کمکهاي تک تک شما عزيزان، بخش مهمي از اين کمبودها برطرف شده است. با اين حال، براي برطرف ساختن باقي مانده کسري مالي، دوستان، رفقا و علاقمنداني که مايل هستند، ميتوانند کمکهاي مالي خود را به حساب بانکي زير واريز کنند. لطفا در قسمت موضوع واريز، Seminar Sarasari نوشته شود
M., Easd
Sparkasse Leipzig
BLZ: 860 555 92
Konto: 1800962521
International:
(IBAN): DE 12 86055592 1800962521
(BIC): WELADE8LXXX
گردهمايي آتي
کميته برگزارکننده به اطلاع ميرساند که در مورد گردهمايي آتي، پس از رسيدن پيشنهادات و طرحهاي دوستان و رفقا از شهرها و کشورهاي مختلف، و تبادل نظر به منظور حفظ و ارتقاي کيفيت گردهمايي و نيز فضاي صميمي گردهمايي که بنيان ضروري براي چنين کاريست، اطلاعات و اخبار براي عموم انتشار خواهد يافت. تاکنون کميته برگزارکننده سه پيشنهاد از فعالين شهرها و کشورهاي مختلف دريافت کرده است و در همين جا از همه فعاليني که در شهر و يا کشور خود امکان برگذاري گردهمايي دوم را داردند، درخواست ميشود، پيشنهادات و طرحهاي خود را به صورت مکتوب به کميته برگزارکننده ارسال کنند. Email براي ارسال طرحها: tondardialog@web.de
با تشکر مجدد از همه ياراني که در اين راه ما را ياري کرده و ميکنند
کميته برگزارکننده
سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران
٢٩.٧.٠٥
٢٨.٧.٠٥
نامهی اكبر گنجی به دكتر عبدالکریم سروش
خامنهای باید برود
من اگر دو هزار روز حبس خود را نادیده بگیرم، نمیتوانم نقض گستردهی حقوق بشر توسط آقای خامنهای، حکومت خودکامهی سلطانی، فساد گستردهی حکومتی، ترور مخالفان و هزاران مورد دیگر را نادیده بگیرم. خامنهای باید برود، چون تحملِ دیگری را ندارد. خامنهای باید برود، چون قتلهای زنجیرهای در دورهی او اتفاق افتاد. خامنهای باید برود، چون بیش از یکصد نشریه به دستور مستقیم او توقیف و روزنامهنگاران زندانی شدند... ● امروز باید تمام دموکراتهای آزادی خواه و عدالت طلب دست در دست هم بنهند و جنبش رهاسازی ایران از چنبرهی سلطانیسم را تشکیل دهند. اجماع بر سر آزادی، دموکراسی و حقوق بشر میتواند آیندهی روشنی در مقابلمان بگشاید
به نام خدا
خُنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
استاد ارجمند جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش
نامهی پر مهر و محبت مورخ ٢١/٤/٨٤ جنابعالی را دریافت نمودم. استاد عزیز شاگرد کوچک خود را مورد تفقد قرار داده و از سر کرامت، اوصافی برای او به کار برده که مطلقاً لایق آن نبوده و نیست. داستان روابط من و شما به ابتدای انقلاب باز میگردد. کلاسهای کلیات فلسفه، فلسفهی علم، فلسفهی اخلاق، مبدأ و معاد، حرکت جوهری و جلسات خصوصی دونفرهای که طی آنها پرسشهای بیشمار خود را مطرح و شما بزرگوارانه بدانها پاسخ میگفتید و من از خرمن شما خوشههای دانش میچیدم. از سال ١٣٥٨ ما بین ما دوستی آغاز شد که هیچگاه پایان نیافت ما همیشه از شما چیزهای تازه میآموختیم. انصاف آن است که شما حق بزرگی برگردن نسل ما دارید و ما از طریق شما و به وسیلهی شما با مدرنیته و روایتهای مختلف از دین و انسان محق آشنا شدیم. با شما به دنیاهای جدیدی گام نهادیم و چشمان ما را شستید تا طور دیگری ببینیم. مسئله، فقط مسئلهی فلسفهی تحلیلی و عقلانیت انتقادی نبود. با مولوی و حافظ آتشی در وجود ما روشن کردید که هیچگاه خاموش نخواهد شد. مگر میتوان با تجربهی عاشقانهی مولوی آشنا شد و از قشریت عوامفریبان نگریخت؟ حافظی که زهد ریایی مشایخ شد و سالوس آنها را به نقد میکشید، هشدارمان میدهد. نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم او به ما خبر میداد که واعظان «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» و چون به روز داوری باور ندارند، در کار داور، قلب و دغل میکنند. زیر خرقهی زنار پنهان میکنند و گشودن در خانهی تزویر و ریا کار آنهاست. در عین آلودگیهای فراوان، دعوی بیگناهی میکنند. خدمت دیگرشان، حمایت از خونریزان است. با این که هیچ نمیدانند، دعوی رازدانی میکنند. پیمان شکنند. نقد حافظ از جامعهی دینی و آفات آن پایان ناپذیر است ولی نقد حافظ باید تکمیل شود. حافظ هیچ تجربه و اطلاعی از جوامع توتالیتر و جنبشهای فاشیستی نداشت. چون نظامات فاشیستی بعدها به وجود آمدند. نظام توتالیتر و نظام سرکوب، رعب و وحشت است. جامعهی تک صدایی است که در آن فقط صدای رهبر شنیده میشود، جایی که جامعهی مدنی کاملاً سرکوب میشود و حوزهی خصوصی به رسمیت شناخته نمیشود، رهبر به مقام خدایی میرسد و آن بیچارهی خود هراس و دیگر هراس باید توسط مردم ترسیده شود. رهبر خودکامه همه را به شکل دشمن میبیند. دوستان دیروز، دشمنان فردای اویند. حتی مرگ رقبا خیال او را راحت نمیکند، باید خاطره و نام آنها از تاریخ و خاطرهها حذف شود. مردم به هر جا میروند و به هر کجا نگاه میکنند، باید او را ببینند. ما با سودا و تمنای ایجادِ چنان نظامی روبرو هستیم. کوششها و همت ما مصروف و معطوف به این مقصد است. اگر حافظ در میان ما نیست که با شعر خود این تمنا را نقد کند بانوی غزل ایران (سیمین بهبهانی) و دیگران باید این سودا را به تصویر کشند و بیرحمانه آن را نقد نمایند. سلاخی روشنفکران و دگراندیشان، بستن مطبوعات و حبس روزنامهنگاران، ضرب و شتم اساتید و حملهی وحشیانه به دانشگاه، مضروب کردن اجتماع کنندگان دموکراسیخواه با باتوم و پنجه بوکس؛ تمنا و آرزوی صرف نبوده. اینها مصادیق عینی آن تمنایند که نهایت آن فاشیسم است. اینها بخشی از مرده ریگ نازیسماند که به فاشیتهای ایرانی به ارث رسیده است. حبس دگراندیشان در سلولهای انفرادی و شکنجهی آنها برای توبه نامه نویسی و اقرار به جرایم ناکرده، دقیقاً از استالین تقلید شده. استالینیسم یعنی سلول انفرادی، یعنی خود تخریب گری برای خوشایند رهبر. دوست عزیزم دکتر حسین قاضیان تنها بخش کوچکی از ماجرای کثیف پروندهی نظرسنجی و کثافت کاری سعید مرتضوی برای خوشایند رهبر را بر ملا کرد. اگر عباس عبدی روزی به سخن درآید و بخشهای دیگری از این پرونده را برملا کند، رذالت و پستی انجام شده افشا خواهد شد. باید دیگرانی بگویند که چگونه شکنجه میشدند تا اعتراف کنند با فلان زن همسردار رابطهی نامشروع داشتهاند. آری، آقای خامنهای از همهی اینها اطلاع داشت و دارد. به قول آقای خمینی اگر شاه اطلاع ندارد، شاه نیست و اگر اطلاع دارد، در جنایت شریک است. آری چون آقای خامنهای رسانهها را پایگاه دشمنی میدانست و روشنفکران را عاملان شبیخون فرهنگی دشمن، برخی از آنها سلاخی و ترور شدند، برخی زندانی، تعدادی شکنجه، برخی در میادین مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و برخی دیگر حذف شدند. قرار بود از این طریق نه تنها نظرات آقای خامنهای اثبات شوند بلکه میبایست دشمنان خیالی، محصول ذهن آقا نابود شوند. حتماً به یاد میآورید که چه غوغایی برپا شد که جاسوسی بزرگی (پروندهی نظرسنجی) کشف شده است. اما عباس عبدی اینک در دیوان عالی کشور تبرئه میشود و حسین قاضیان نیز بخشی از ماجرا را بر ملا میکند. مرتضوی از طریق شکنجه و جعل اسناد جاسوس درست کرد، چون آقای خامنهای دوست داشت که در میان اصلاح طلبان جاسوس وجود داشته باشد. روشنفکران را کشتند چون آقای خامنهای آنها را دشمن تلقی میکرد
استاد عزیز
حتماً به یاد میآورید که آقا، فاشیستهای چماقدار را فرستاد تا در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران با مشت و لگد و میز و صندلی به جان شما بیافتند و اگر آن روز من و رضا تهرانی شما را در بر نگرفته بودیم و بخشی از کتکها را نخورده بودیم و شما به دست آنها میافتادید، امروز شما وضع دیگری داشتید. حتماً به یاد میآورید که یکی از سر دستههای واقعهی آن روز، اینک به تئوریسین شبکهی اول سیما تبدیل شده و هفتهای چند بار برای فاشیستها در سیما فلسفهبافی میکند و دن کیشوتوار به جنگ دنیای جدید میرود. تئوریسین خشونت و مدافع بردهداری، دشمن شما و دکتر شریعتی؛ در روزهای اول انقلاب فردی را میفرستد تا برایش دو سیر پنیر بخرد. وقتی آن فرد با سه سیر پنیر بازمیگردد، آقا با آن فرد بسیار دعوا میکند که من خرج زندگی تا آخر ماه را ندارم، آن وقت تو به جای دو سیر، سه سیر پنیر میخری؟ اینک دو فرزند تئوریسین خشونت میلیاردر شدهاند و خود این شخص حوالهی هفت میلیارد تومانی شکر را میگیرد و در بازار آزاد با چند میلیارد سود به فروش میرساند. میدانید که در شهر قم چه دم و دستگاهی به راه انداخته است. همهی اینها از ثمرات حمله به شما و دیگر دگراندیشان و دفاع از خشونت و ترور بدست آمده است. فکر میکنید بیجهت او را جانشین علامه طباطبایی و مطهری خطاب کردند. این یکی از موارد مبارزه با فساد اقتصادی رژیم است. یعنی شعار عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد اقتصادی سردادن و جیب عملهی ظلم و استعمار را پر کردن، دکتر سروش را از شغل محروم کردن و به جاهلانِ دِه شغل دادن
استاد گرامی
ما برای آزادی بیان، دموکراسی و حقوق بشر مبارزه میکردیم، در حالی که دگراندیشان در این کشور از حق حیات محروم بودند. وقتی ماشین ترور در داخل و خارج از کشور برای حذف مخالفان به کار افتاد دیگر حد یقفی برای خود در نظر نمیگرفت، هر دگر اندیشی باید از عرصهی حیات حذف میشد. برای من بسیار شگفت انگیز است که آقای خامنهای از ایران به عنوان دموکراتترین و آزادترین کشور منطقه نام میبرد. باید پرسید از کدام آزادی سخن میگویید وقتی دگراندیشان از حق حیات محروماند. اگر به آزادی بیان اعتقاد دارید، انتقاد صریحِ علنی و شفاف از شما (آقای خامنهای) در رسانهها، معیار آزادی بیان است. اگر نتوان از رهبر سیاسی کشود انتقاد کرد، نمیتوان مدعی وجود آزادی بیان شد. اینکه فردی به دلیل انتقاد غیر مستقیم از رهبر محکوم به پرداخت هزینههای بسیار سنگین شود، دلیل بر آزادی نیست، بلکه حاکی از خودکامگی از نوع توتالیتر آن است. در خردادماه ١٣٧٦ در دانشگاه شیراز دربارهی مبانی نظری فاشیسم سخن گفتم. گمان نمیکردم کسی از من شکایت نماید اما با تعجب بسیار دیدم که به جای هیتلر و موسولینی دادگاه انقلاب به اتهام اهانت به رهبری مرا محاکمه و به یکسال زندان محکوم کرد. وقتی نقد هیتلر، موسولینی و استالین نقد رهبر محسوب میشود، چه جای سخن گفتن از آزادی بیان و ادعای دموکراسی؟ در نظام دموکراتیک نقد فاشیسم مجازات ندارد. جالب تر از این مدعا، ادعای آقای خامنهای در خصوص مردم سالاری است. اینکه یک فرد قدرت مطلق را به طور مادام العمر در اختیار داشته باشد و باز هم از مردم سالار بودن حکومتش سخن بگوید، نزد عقلا چه معنایی دارد؟ بهتر است آقای خامنهای فقط به یک پرسش پاسخ بگوید: چگونه میتوان به صورت مسالمت آمیز ایشان را از قدرت کنار زد؟ چگونه میتوان دربارهی کنار نهادن ایشان از قدرت سخن گفت، بدون اینکه با کارد سلاخی شود؟ آقای خمینی میگفت اگر رهبر به یک پرسش یا استیضاح پاسخ نگوید، خود به خود معزول است. تمام پرسشها و استیضاحهای پیشین را نادیده میگیریم. من به دنبال کنار زدن آقای خامنهای از رهبری سیاسی کشور هستم. آقای خامنهای باید به روشنی پاسخ دهد که چگونه میتوانم به این هدف به روشهای مسالمت آمیز دست یابم؟ گفتهاند رضاشاه از مدرس پرسید تو چه میخواهی و مدرس پاسخ گفت: میخواهم تو نباشی. آقای خمینی هم میگفت شاه باید برود. من اگر دو هزار روز حبس خود را نادیده بگیرم، نمیتوانم نقض گستردهی حقوق بشر توسط آقای خامنهای، حکومت خودکامهی سلطانی، فساد گستردهی حکومتی، ترور مخالفان و هزاران مورد دیگر را نادیده بگیرم. خامنهای باید برود، چون تحملِ دیگری را ندارد. خامنهای باید برود، چون قتلهای زنجیرهای در دورهی او اتفاق افتاد. خامنهای باید برود، چون بیش از یکصد نشریه به دستور مستقیم او توقیف و روزنامهنگاران زندانی شدند. خامنهای باید برود، چون در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری اخیر به شیوههای ظالمانه مخالفان را حذف و مریدان خود را بالا کشید. خامنهای باید برود، چون میلیونها ایرانی را در سراسر جهان آواره کرده است و قبول ندارد که ایران از آن همهی ایرانیان است. خامنهای باید برود، چون صدها استاد ایرانی مانند دکتر سروش درایران حق تدریس و اشتغال ندارند و بجای تعلیم و تربیت جوانان ایرانی، باید جوانان دیگر ملل را آموزش دهد. خامنهای باید برود، چون آمران قتلهای دگراندیشان و عاملان قتل زندانیان تابستان ١٣٦٧ را حاکم کرده است. قاتلان سرور شد ستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
استاد گرامی من بسیار تأسف میخورم از اینکه کسانی گمان میکنند با سخنان محافظهکارانه دربارهی دموکراسی و آزادی میتوان با نظام سلطانی درآویخت. و از آن به نظام دموکراتیک گذار کرد. آن سخن حکیمانهی مونتسکیو را هیچگاه نباید فراموش کرد که قدرت را فقط با قدرت میتوان محدود کرد. تنها با بسیج اجتماعی، تشکیل جبههِ دموکراسی و حقوق بشر از طریق نافرمانی مدنی میتوان در مقابل نظام سلطانی ایستاد. در ضمیمهی دفتر دوم مانیفست جمهوری خواهی نشان دادم که جبههی دموکراسی و حقوق بشر نمیتواند و نباید به قانون اساسی فعلی، التزام داشته باشد. والا نمیتواند گام از گام بردارد. عدم خشونت و توسل به روشهای مسالمت آمیز، بدون تردید باید به عنوان ملاک عضویت د راین جنبش قرار گیرد. اما التزام عملی به قانون اساسی هرگز ما را به دموکراسی و حقوق بشر نمیرساند. روشنفکری ما با کنار کشیدن از سیاست و برج عاج نشینی به هیچ چیزدست نخواهد یافت. سیاست سرنوشت محتوم ما است. اینک همه چیز در چنگال سیاست اسیر است. نادیده گرفتن این امر موجب رهایی از آن نمیشود. مهاجرت از کشور و غرب نشینی شاید بخشی از مشکلات فرد را رفع کند، اما به آزاد سازی ایران کمکی نمیکند. سرمایهی بزرگ فکری و انسانی ایرانیان مقیم خارج باید به ایران بازگردد و آنها باید دِین خود را به مردم ایران ادا نمایند. ما به اندیشههای فرهیختگانمان محتاجیم. اگر شجاعت وجود داشته باشد، باید از بصیرت نظری سیراب شود تا در طریقی درست گام بردارد. امروز باید تمام دموکراتهای آزادی خواه و عدالت طلب دست در دست هم بنهند و جنبش رهاسازی ایران از چنبرهی سلطانیسم را تشکیل دهند. اجماع بر سر آزادی، دموکراسی و حقوق بشر میتواند آیندهی روشنی در مقابلمان بگشاید. فساد، بی عدالتی، نابرابریهای مختلف را میتوان از طریق یک نظام دموکراتیک به شدت کاهش داد. دولت دموکراتیک توسعه گرا باید هدف باشد
استاد عزیز و گرامی من
اگر ایستادم به قصد آن بود که نشان دهم میتوان در مقابل ظلمت وقساوت ایستاد. نامهها و جزوههایی که نوشتم، از جوهر جانم تغذیه میکرد. برای دهها صفحه نوشته، ٢٥ کیلوگرم از گوشت و خونم مایه گذاردم. میخواستم نشان دهم درشب ظلمت میتوان نور امید برافشاند. وگرنه، در گرمای مرداد ماه تهران، در اتاقی با پنجرههای بسته، کولر خاموش، دو عدد هدبند برگوشها و سینوسها و یک پتو بر روی بدن میخوابم تا از گزنده سرما در امان باشم. سرمای زمستانی مرا فرا گرفته است.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...آی
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان؛
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده، مهر و ماه
زمستان است
در سال ٨٢-١٣٨١ یه طور مفصل دربارهی ارتباط «اسلام با دموکراسی و حقوق بشر» کار کردم. محصول آن پژوهش متنی پانصد- ششصد صفحهای و کاملاً دگراندیشانه از کار درآمد. آن کار قرار بود به عنوان دفتر دوم مانیفست جمهوری خواهی منتشر شود. اما چون دلم میخواست در خارج از زندان و ضمن گفت وگو با اهل فن آن را تکمیل کنم، آن را در جایی امن به امانت گذاردم تا دست کسی بدان نرسد. اگر مُردم، آن متن به عنوان دفتر سوم مانیفست جمهوری خواهی منتشر خواهد شد
استاد عزیز
من همیشه به رحمت الهی امیدوار بودهام و میدانم که او همیشه نظری کریمانه به بندگان خود دارد. دلم بسیار برای شما تنگ شده است. کاش توفیق نصیب من میشد تا در این شرایط شما را ملاقات میکردم تا از مولوی میگفتید و مرا با خود به دنیای او میبردید. از صورت بیصدرت، مرغ مرگ اندیش، قمار عاشقانه. والله که شهر بی تو مرا حبس میشود / آوارگی و کوی و بیابانم آرزوست جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او / آن نور موسی عمرانم آرزوست مطمئن هستم که این شب ظلمت به درازا نخواهد کشید. ماه آزادی از زیر ابرهای استبداد دینی برون خواهد آمد و همهی ما را غرق شادی خواهد کرد
یه شبِ مهتاب
ماه میآد تو خواب
منو میبره از توی زندون
مثِ شب پره با خودش بیرون
می بره اون جا که شب سیاه
تادم سحر شهیدای شهربا
فانوس خون جار میکشن
تو خیابونا سر میدونا
عمو یادگار مرد کینه دار
مستی یا هشیار خوابی یا بیدار
مستیم و هشیار شهیدای شهر
خوابیم و بیدار شهیدان شهر
آخرش یه شب
ماه میآد بیرون
از سر اون کوه بالای دره
روی این میدون رد شده خندون
یه شب مهتاب ماه میآآآآد
اکبر گنجی
شنبه ١/٥/١٣٨٤ چهل و سومین روز اعتصاب غذا
٢٦.٧.٠٥
افشاگری دبير دوم سابق سفارت هلند در تهران
همزمان با زمزمه هائی که برای دادن رياست سازمان زندان های کشور به رييس زندان رجائی شهر کرج در محافل سياسی به گوش می خورد. نظر محافل مدافع حقوق بشر به شرايط اين زندان جلب شده، زندانی که در سال ها اخير توانسته خود را از چشم ها پنهان دارد و با سخت گيری های خود مانع از آن شود که اخبار و اطلاعات درباره آن به خارج درز کند.دو هفته پيش، در حالی که خبر از اعتصاب غذا و شورش زندانيان سياسی زندان رجائی شهر پخش شده بود و خانواده های زندانيان حاضر در آن زندان نگران شده و هر نوع ارتباط و ملاقات آن ها قطع شده بود، يک نيروی ويژه مامور اداره اين زندان شد و از آن پس هيچ گونه خبری درباره اين زندان مخابره نشده است. در همين حال گزارش خانم لوس بانين دبير دوم سابق سفارت هلند در ايران [ که برای نخستين بار متن اصلی آن در شماره روز چهارشنبه "روز" منتشر شد] نور تازه ای به اين زندان انداخته و نهادهای حقوق بشری جهانی را متوجه اين زندان کرده است.خانم بانين گزارش خود را با اشاره به وضعيت اکبر گنجی آغاز کرده و نوشته اين روزنامه نگار و محقق مشهور در حال جدال با مرگ است. او در سی و ششمين روز از اعتصاب غذای خود از سلول خود در زندان اوين به بيمارستاني در تهران انتقال داده شد. اعتصاب غذا نه تنها اعتراض وي را به بازداشت غيرقانوني او و ديگرزندانيان سياسي نشان مي دهد، بلکه از مخالفت وي با قدرت مطلقه حکايت مي کند. اعتصاب غذاي گنجي فرياداعتراضي است تا توجه دنيا را به نقض مداوم ضروري ترين اصول حقوق بشر و سرنوشت شمار زيادي از زندانيان سياسي در ايران جلب کند.بياييد با روشن کردن هويت و سرنوشت چند تن از آنها، به گنجي کمک کنيم.از جمله زندانيان سياسی رجائی شهر کرج. زندانی که براي پنهان کردن زندانيان سياسي به کار گرفته میشود. رفتن به کرج تنبيه سختي محسوب ميشود. وقتي کسي پايش به آنجا برسد، از انسان بودن ساقط مي شود و حتي با وجود فعالان حقوق بشر و مطبوعات هم از انظار عمومي پنهان مي ماند. زندانيان سياسي رجايي شهر مجبورند با جنايتکاران خطرناکي چون قاتلان، تجاوز کنندگان به عنف و معتادين هم سلول باشند که در حمله وهجوم به هم سلوليهاي خود ترديد نميکنند. آنها هيچ چيزي ندارند که از دست بدهند: بيشتر آنها به نوعي محکوم به مرگ هستند. "مرگهاي مرموز"، اتفاقي عادي در زندان رجايي شهر به شمار مي رود
زندانيان سياسی رجائی شهربرخي از زندانيان سياسي کرج را بشناسيد:۱. ارژنگ داوودي: مهندس، معلم و شاعر، حدودا ً ۴۹ ساله. در سال ۲۰۰۳ دستگير شد و در سال ۲۰۰۵ به ۱۵ سال حبس، تبعيد به منطقه بد آب و هوا، ۵ سال محروميت از حقوق مدني و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شد. اتهامش اين بود که به يک خبرنگار کانادايي کمک کرده تا فيلم مستندي درباره زهرا کاظمي بسازد، عکاس کانادايي که در حين بازجويي در زندان اوين بر اثر ضربات وارده کشته شد. داوودي از زمان حبس ناگزير بوده است بدرفتاري هاي مختلف و بازجويي هاي شبانه را تحمل کند.او را در زمان دستگيري به شدت کتک زدند و حدوداً صد روز در سلول انفرادي نگه داشتند. انتقاد از حکومت و اتهام به مسوولان در خصوص نقض حقوق بشر از جمله دلائل ارائه شده براي محکوميت او هستند. در ابتدا به او اتهام زدند که جاسوس است و عضو "سازمان مخفي" نامعلومي است. داوودي از صدمات چشم و گوش ناشي از بدرفتاري با وي رنج مي برد. او را با زنجير به دادگاه مي بردند. دادگاه وي بدون حضور هيات منصفه و پشت درهاي بسته تشکيل مي شد و هرگز به او اجازه نداده اند پرونده خود را ببيند. ارژنگ داوودي به همراه شش نفر از ديگر زندانيان سياسي رجايي شهر اواخر ژانويه ۲۰۰۵ در اعتراض به حبس خود در بخش "جنايتکاران خطرناک" زندان دست به اعتصاب غذا زد. در واقع خبرنگاران افشا کرده اند که اين زندانيان سياسي با حمله و تهديد قاتلان و جنايتکاران خطرناک ديگر روبه رو بوده اند. اين اتفاق حداقل چهار بار رخ داده است. داوودي چندي پيش تجربيات ناگوار خود را از زندان نوشت، اما اخيراً يادداشتهاي او نيز در زندان ضبط شدند. اين يادداشتها جرقه کوچک ديگري بودند که از چشم دنياي بيرون دور ماندند و اتهام ديگري را بر اتهامات ارژنگ افزودند.۲. بينا داراب زند: فعال سياسي، حدودا ً ۴۶ ساله. او در اوت ۲۰۰۴ زماني که جلوي ساختمان سازمان ملل در تهران براي آزادي زندانيان سياسي تظاهرات مي کرد دستگير شد. وي مجبور بود مدت ۲ ماه سلول انفرادي را تحمل کند. شعبه ۲۶دادگاه انقلاب پرونده داراب زند را بررسي کرد. او به ۳.۵ سال حبس، ۵ سال محروميت از حقوق مدني و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شد. اتهامات وي عبارتند از: مشارکت در تظاهرات غيرقانوني، انجام مصاحبه با راديوهاي بيگانه و همکاري با مخالفان حکومت. او همچنين در ژانويه /فوريه ۲۰۰۵ در اعتراض به حبس زندانيان سياسي در بخش " جنايتکاران خطرناک " رجايي شهر دست به اعتصاب غذا زد
3. مهرداد لهراسبي : کتابفروش دوره گرد جلوي دانشگاه تهران که در سيزدهم ژوئيه ۱۹۹۹ به خاطر شرکت در تظاهرات دانشجويي همان ماه دستگير شد. دادگاه انقلاب تهران ابتدا او را به مرگ محکوم کرد، سپس محکوميت وي به ۱۵ سال حبس و بعد از آن به ۱۰ سال حبس کاهش يافت. گفته مي شود که با لهراسبي به شدت بدرفتاري شده است. بعد از اينکه سالهاي زيادي را در اوين سپري کرد هم اکنون در زندان رجايي شهر به سر مي برد و ظاهرا ً به لحاظ جسمي و روحي در وضعيت بدي قرار دارد. او سريعا ً به کمک نياز دارد
امير ساران: فعال سياسي، عضو "جبهه اتحاد ملي"، از سال ۲۰۰۳ [با وقفه] زنداني شده است. او به شدت کتک خورد. اخيرا ً در ژوئن ۲۰۰۵ ، در اعتراض به نحوه برگزاري انتخابات رياست جمهوري، به اعتصاب غذاي ديگر به زندانيان سياسي پيوست. او به ۸ سال حبس محکوم شده است
چندين زنداني سياسي ديگر نيز در زندان رجايي شهر هستند، افرادي همانند حجت زماني [که به مرگ محکوم شد]، ولي اله فيض مهدوي ، جعفر اقدامي و ديگران. آنها هم از رفتارهاي غيرعادلانه در رنجند
دبير سابق سفارت هلند در تهران در پايان مقاله خود نوشته "در مقابل چنين وضعيتي، چرا روزنامه هاي غرب اين طور سکوت اختيار کردهاند؟ چرا آنها رنج وصف ناپذير انسانهاي بي شمار را در زندان هاي ايران ناديده ميانگارند، در حالي که به وفور اخبار مسايل هستهاي ايران را منتشر مي کنند؟
گفتنی است که رييس زندان رجائی شهر کرج از همواره کسی بوده که از وی با نام مستعار ياد می شده است چنان که "حاج کاظم" رييس فعلی اين زندان که مانند اکثر روسای زندان های کشور در ربع قرن گذشته از اعضای فعال جمعيت موتلفه اسلامی است، در حالی که گفته می شود تدارکی در جريان است که به رياست سازمان زندان های کشور منصوب شود همچنان نام کاملش در جرايد درج نمی شود و عکس از وی هم منتشر نشده است
روز چهارشنبه رسالت روزنامه جناح راست [ به کارگردانی هيات موتلفه اسلامی] در يک آگهی که در صفحه اول اين روزنامه چاپ شده بود از قول دو تن به نام های محسن و حکيمی که ادعا کرده اند زندانی موقت بودهاند از خدمات انسانی و اسلامی "حاج کاظم" تشکر و قدردانی کرده بود. کاری که معمولا برای استثنائی و برای مقاصد مشخص صورت گرفته است. قابل تصورست که زمينه سازی روزنامه جناح راست به قصد به فراموشی شدن اخبار و شايعاتی است که از ماجرای اعتراض و شورش ماه گذشته اين زندان پخش شده بود
3. مهرداد لهراسبي : کتابفروش دوره گرد جلوي دانشگاه تهران که در سيزدهم ژوئيه ۱۹۹۹ به خاطر شرکت در تظاهرات دانشجويي همان ماه دستگير شد. دادگاه انقلاب تهران ابتدا او را به مرگ محکوم کرد، سپس محکوميت وي به ۱۵ سال حبس و بعد از آن به ۱۰ سال حبس کاهش يافت. گفته مي شود که با لهراسبي به شدت بدرفتاري شده است. بعد از اينکه سالهاي زيادي را در اوين سپري کرد هم اکنون در زندان رجايي شهر به سر مي برد و ظاهرا ً به لحاظ جسمي و روحي در وضعيت بدي قرار دارد. او سريعا ً به کمک نياز دارد
امير ساران: فعال سياسي، عضو "جبهه اتحاد ملي"، از سال ۲۰۰۳ [با وقفه] زنداني شده است. او به شدت کتک خورد. اخيرا ً در ژوئن ۲۰۰۵ ، در اعتراض به نحوه برگزاري انتخابات رياست جمهوري، به اعتصاب غذاي ديگر به زندانيان سياسي پيوست. او به ۸ سال حبس محکوم شده است
چندين زنداني سياسي ديگر نيز در زندان رجايي شهر هستند، افرادي همانند حجت زماني [که به مرگ محکوم شد]، ولي اله فيض مهدوي ، جعفر اقدامي و ديگران. آنها هم از رفتارهاي غيرعادلانه در رنجند
دبير سابق سفارت هلند در تهران در پايان مقاله خود نوشته "در مقابل چنين وضعيتي، چرا روزنامه هاي غرب اين طور سکوت اختيار کردهاند؟ چرا آنها رنج وصف ناپذير انسانهاي بي شمار را در زندان هاي ايران ناديده ميانگارند، در حالي که به وفور اخبار مسايل هستهاي ايران را منتشر مي کنند؟
گفتنی است که رييس زندان رجائی شهر کرج از همواره کسی بوده که از وی با نام مستعار ياد می شده است چنان که "حاج کاظم" رييس فعلی اين زندان که مانند اکثر روسای زندان های کشور در ربع قرن گذشته از اعضای فعال جمعيت موتلفه اسلامی است، در حالی که گفته می شود تدارکی در جريان است که به رياست سازمان زندان های کشور منصوب شود همچنان نام کاملش در جرايد درج نمی شود و عکس از وی هم منتشر نشده است
روز چهارشنبه رسالت روزنامه جناح راست [ به کارگردانی هيات موتلفه اسلامی] در يک آگهی که در صفحه اول اين روزنامه چاپ شده بود از قول دو تن به نام های محسن و حکيمی که ادعا کرده اند زندانی موقت بودهاند از خدمات انسانی و اسلامی "حاج کاظم" تشکر و قدردانی کرده بود. کاری که معمولا برای استثنائی و برای مقاصد مشخص صورت گرفته است. قابل تصورست که زمينه سازی روزنامه جناح راست به قصد به فراموشی شدن اخبار و شايعاتی است که از ماجرای اعتراض و شورش ماه گذشته اين زندان پخش شده بود
نامه اكبر گنجی به آيتالله منتظری
طوطی نقل و شكر بوديم ما
مرغ مرگ انديش گشتيم از شما
فقيه آزاده، ظلم ستيز، شجاع و پشتيبان مظلومان
حضرت آيت الله العظمی منتظري
نامه محبت آميز مورخ ٢٥/٤/٨٤ حضرتعالی، خونی گرم در رگهای بیخون من جاری كرد. از سالها پيش شما برای من نماد شجاعت و ايستادگی در برابر خودكامگان بوديد و هميشه دوست داشتم در مكتب شما شجاعت بياموزم.پس از اعدام گسترده زندانيان در تابستان ١٣٦٧ و سكوت همگان در برابر آن جنايت ضدبشری، فقط و فقط شما در برابر آن ايستادند؛ غافل از آنكه هر كس در مقابل جنايت سكوت نمايد، به همان ميزان در آن مشاركت دارد. پس از آن هم با آن كه حضرتعالی را در بيتتان زندانی كردند، از تمامی زندانيان سياسی، فارق از عقايد متفاوتشان، دفاع كرديد و حامی جدی خانواده آنها بوديد و هستيد. شجاعت و مردانگی شما تا حدی است كه حتی مخالفان جدی شما نيز بارها بدان اعتراف كردهاند.حضرتعالی با آن كه از نويسندگان جدی قانون اساسی و يكی از تئوريسينهای نظريه ولايت فقيه بوديد، خيلی زود به اين مساله پی برديد كه معضل اصلی ناشی از همين تئوری است. آن نظريه وقتی از عالم انتزاع به زمين واقعيت پای مینهد و لباس عينيت به تن میكند، چهره غيرانسانی خود را عيان میسازد. شما سعی كرديد تا ولايت فقيه را به "نظارت فقيه" فرو كاهيد تا شايد گره از كار فروبسته جمهوری اسلامی بگشاييد؛ اما مشكل ايران با زوال انديشه و لايت فقيه و رفتن مصداقش حل خواهد شد.من و دوست عزيزم سعيد حجاريان، نظام سلطانی را اصلیترين مساله عرصه سياسی ايران میدانيم. آقای حجاريان پيش از دوم خرداد ٧٦، مقالهای بلند در ماهنامه اطلاعات سياسی - اقتصادی درباره نظام سلطانی و راههای گذار از آن به نظامی دموكراتيك منتشر كرد. حجاريان میخواهد قدرت سلطان را كاهش دهد و او را به ملكه انگليس تبديل نمايد. اما من میگويم ما به شاه و ملكه نياز نداريم. محل نزاع، مشروطهخواهی و جمهوریخواهی است. به گمان من نافرمانی مدنی مهمترين تاكتيك برای گذار از سلطانيسم به دموكراسی است. سعيد حجاريان، نافرمانی مدنی را "فشار از پايين" نام نهاده است. او میخواهد از طريق فشار از پايين، از قدرت سلطان (رهبر) بكاهد."عدم همكاری" با حاكم شخصی، تاكتيك ديگری است كه بر آن تاكيد كردهام. در اينجا هم با حجاريان در يك جبهه قرار داريم. فردای روزی كه آقای عبدالله نوری را در زندان اوين حبس كردند، در دفتر صبح امروز با حضور مرحوم دكتر نوری جلسهای داشتيم در اين باره كه "چه بايد كرد؟". قرار شد دكتر نوری به آقای نوری بگويد با استعفا از مجمع تشخيص مصلحت نظام، حكم رهبری را پس دهد چرا كه فردی كه به تبليغ عليه نظام محكوم شده است، صلاحيت تشخيص مصلحت نظام را ندارد.اين، همان تاكتيك عدم همكاری با حاكم خودكامه است. آقای كروبی پس از انتخابات رياست جمهوری اخير، با استفاده از همين تاكتيك از مشاورت رهبری و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا كرد. تمامی احكام سلطان فاقد مشروعيت (اعتبار) است و برای گذار به دموكراسی بايد عدم همكاری با خودكامه را برگزيد.در خصوص آقای خاتمی هم روشن است كه پس از ١٢ مرداد، آقای خامنهای وی را به عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور رهبری منصوب خواهد كرد. آقای خاتمی، شجاعت آقای كروبی را ندارد، لذا با پذيرش حكم، درجلسات شركت خواهد نمود. اما پس از مدتی رفته رفته، شركت خود را در آن جلسات به صفر خواهد رساند؛ يعنی همان كاری كه مهندس موسوی و آقای موسوی خوئينیها كردند؛ اما عدم همكاری شفاف چيز ديگری است.آيا آقای خاتمی نمیداند كه آقای خامنهای چگونه از وی برای برگزاری انتخابات نامشروع مجلس هفتم و رياست جمهوری به منظور يكپارچه كردن حاكميت استفاده و او را مجبور كرد تا هر دو انتخابات را سالم و دموكراتيك بخواند؟ آقای خاتمی دموكراسی و انتخابات آزاد و منصفانه را به خوبی میشناسد. با اين همه حكومت مادام العمر آقای خامنهای را دموكراسی میخواند و رهبر را الگوی جوانان معرفی مینمايد.به گمان من نخبگان ما امروز بيش از هر زمان ديگری با فرهنگ دموكراتيك آشنا هستند. پيشگامان دموكراسی و آنان كه فرايند دموكراسی را در جوامع غيردموكراتيك پيش بردهاند، به هيچ وجه تا حد نخبگان ما فيلسوف و تئوريسين نبودهاند. مشكل اصلی ما "فقدان دانش دموكراتيك" نيست، بلكه عدم آمادگی برای پرداخت هزينه است. دموكراسی به مردان عمل، زنان شجاع و جوانان ايستا نياز دارد. راهگشای آزادی و حقوق بشر، ايثار و از خودگذشتگی است، نه صرفا آشنايی با فرهنگ مدرن. بايد مدرنيته و نظام اجتماعی مدرن را شناخت، و بين نظر و عمل، پيوند برقرار كرد تا دموكراسی برپا گردد.حضرتعالی به خوبی میدانيد كه چرا حجاريان ترور و ويلچرنشين و گنجی زندانی و مرغ مرگ انديش شد؟ چرا محسن كديور ١٨ ماه و عبدالله نوری سه سال زندانی شدند؟ محسن كديور سالهاست كه مشغول نشان دادن سست و بیدليل بودن نظريه ولايت فقيه است و آقای نوری در مقابل شخص ولی فقيه ايستاد. در واقع آقای خامنهای چنان همه جا را پر كرده است كه هر كجا پا گذاشته شود، به حريم او تجاوز شده و هر كجا دستی رها شود، با او برخورد خواهد كرد
حضرت آيت الله
حضرتعالی به خوبی به اين امر وقوف داريد كه عالم سياست با عالم شعر و شاعری تفاوت دارد. ابهام و ايهام، ذاتی شعر و شاعری است، اما شفافيت و صراحت، ذاتی عرصه سياست دموكراتيك است. از اين رو، آقای خمينی به صراحت تمام میگفت: "شاه بايد برود" اينك هم به صراحت و روشنی تمام بايد گفت: "آقای خامنهای بايد برود" چرا؟ برای اين كه بنا بر نظريه آقای خمينی، آقای خامنهای اينك از رهبری، خود به خود ، عزل شده است. آقای خمينی میگويد: "هر فردی از افراد ملت حق دارد مستقيما در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و او بايد جواب قانع كننده دهد و در غير اين صورت اگر برخلاف وظايف اسلامی خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است." (آيت الله خمينی، صحيفه نور، جلد ٤، ص ١٩٠)طی سالهای گذشته، بارها آقای خامنهای از سوی افراد مختلف استيضاح شده است، اما نه تنها به پرسشهای پرسش كنندگان پاسخ نگفته است، بلكه پرسش كنندگان را به شدت سركوب كرده است. مطابق انديشه آقای خمينی، آقای خامنهای ديگر زمامدار جمهوری اسلامی ايران نيست و از اين سمت عزل شده است
فقيه عاليقدر
به خاطر اين عقيده تاكنون بيش از ٢٠٠٠ روز حبس را در دوره رهبری آقای خامنهای تحمل كردهام. اما اينك بخش رسانهای قتلهای زنجيره ای،از پروژه مرگ گنجی سخن میگويد، يعنی آنها به دنبال مرگ من هستند. يكشنبه شب ٢٦/٤/٨٤ ، سعيد مرتضوی به ديدن من آمد، میگفت مرگ تو صددرصد به نفع جمهوری اسلامی ايران است، ولی اگر تو بميری و بيگانگان جوسازی كند، پنجاه درصد برای نظام مضر است. ما تو را به بيمارستان آورديم تا اين ميزان را كاهش دهيم. مرگ در بيمارستان، طبيعی است. گفت اگر اينها را بيان كنی من آن را تكذيب میكنم. از سوی ديگر مرتضوی به يكی از وزرا گفته است همسر گنجی با فحاشی او را مجبور به اعتصاب غذا كرده است. در مصاحبهای در روز دوشنبه ٢٧/٤/٨٤ مدعی شده: "دوستانی كه در رسانهها به ايشان توصيه میكنند كه دست از اعتصاب غذا بردارد، همين افراد حسب اطلاعات واصله، مشوق اصلی او در اقدامات غيرمتعارف هستند". حضرتعالی، دكتر سروش، آقای حجاريان، آقای كديور و ديگر دوستان از طريق رسانهها به من توصيه كردهاند كه اعتصاب غذا را بشكنم، اما دادستان تهران مدعی است اين عزيزان مرا ترغيب به اعتصاب غذا میكنند
مساله مشخص است: آقايان میخواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند. اما بايد بدانند كه گنجی، زهرا كاظمی نيست. اگر گنجی به هر طريق بميرد قاتل او آقای خامنهای است. آقای خامنهای با فعال كردن سعيد مرتضوی و بخش رسانهای قتلهای زنجيرهای، ممكن است بتواند از شر گنجی خلاص شود، اما نمیتواند از مسئوليت قتل او گريبانش را رها سازد. اگر گنجی كشته شود، مرگ او، مرگ آزادی، دموكراسی و حقوق بشر نيست. مرگ گنجی ممكن است آبی در كوير باشد و بذرهای آزادی را سيراب نمايد
اكبر گنجي
مساله مشخص است: آقايان میخواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند. اما بايد بدانند كه گنجی، زهرا كاظمی نيست. اگر گنجی به هر طريق بميرد قاتل او آقای خامنهای است. آقای خامنهای با فعال كردن سعيد مرتضوی و بخش رسانهای قتلهای زنجيرهای، ممكن است بتواند از شر گنجی خلاص شود، اما نمیتواند از مسئوليت قتل او گريبانش را رها سازد. اگر گنجی كشته شود، مرگ او، مرگ آزادی، دموكراسی و حقوق بشر نيست. مرگ گنجی ممكن است آبی در كوير باشد و بذرهای آزادی را سيراب نمايد
اكبر گنجي
جمعه ٣١/٤/٨٤چهل و دومين روز اعتصاب غذا
پیام دانشجوی زندانی منوچهر محمدی به مردم آگاه ایران
گر چه من ،هیجدهمین روز اعتصاب غذا خود را سپری می کنم و به همین دلیل با مرگ دست و پنجه نرم می کنم،اما خبرهای رسیده از بیرون ، مرا بر آن داشت تا چند جمله ای خطاب به مبارزین آگاه بر روی کاغذ آورم . اول اینکه از همه رسانه ها و همه کسانی که در درون و بیرون مرز از همه زندانی های سیاسی حمایت می کنند سپاسگذاری می کنم . بویژه از همه کسانی که در تظاهرات دیروز ، روز دوشنبه3 مرداد در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران، خیابان 16 آذر ، میدان فردوسی ، پل حافظ ، 24 اسفند ، و سایر خیابان ها و میادین شهر ، ولو با گمارده شدن یک مامور حکومتی برای یک نفر از مردم ، ولو با ده ها زخمی و دستگیری ده ها نفر ، همچنان روند تظاهرات مسالمت آمیز را در حمایت از همه زندانیان سیا سی به دیگر نقاط شهر تهران کشاندند هر چند که سریع سر کوب شدند اما به وافر از تک تک آنان تشکر می کنم . از طرفی از مادرم که هم چون شیر زن بر مستبدان غورید و به همین دلیل مورد اهانت و باز داشت قرار گرفت سپاسگذارم . بویژه از تمامی ضرب و شتم شده ها و باز داشتیها ، بسیار سپاسگذاری می کنم هر چند که با خبر شدم با فشار رسانه های ماهواری برون مرزی همهگی تا امروز از باز داشتگاه ها آزاد شده اند اما من به حکومت اعلام می کنم اگر من از حق خود بگذرم ، هرگز در صورت زنده ماندن در فردای حکومت قانون در ایران از حقوق اهانت شده ها و ضرب و شتم شده ها نخواهم گذشت . دوم آنکه ، همانگونه در بیانه های پیشین ذکر کرده بودم ، من تا رسیدن به اهداف خود که همانا آزادی همه زندانی های کوی دانشگاه تهران است ، دست از اعتصاب غذا بر نخواهم داشت . شعار من (یا مرگ یا آزادی ) ، است ، و حکومت در نهایت خواهد دید که چگونه به این شعار خود استوار و پایبند خواهم بود . همچنین از خشونت مامورین حکومتی در بر خورد با هم وطنان مظلوم کُرد زبان را محکوم کرده و شهادت چند تن از مبارزین کُرد را به خانواده داغدار آنان و تمامی هم وطنان تسلیت عرض می کنم
زنده باد آزادی-پاینده ایران
منوچهر محمدی ، متهم ردیف اول کوی دانشگاه تهران در 18 تیر ماه 1378
تاریخ : 1384/5/4
٢٣.٧.٠٥
اكبر گنجي، شعله ضعيف مخالفت با حكومت مذهبي: گزارش فرانکفورتر آلگماینه
خبرنگار روزنامه آلماني فرانكفورتر آلگماينه در تهران در يك گزارش تحليلي ضمن مصاحبه با تني چند از هنرمندان و روشنفكران، اكبر گنجي را به عنوان شعله ضعيف مخالفان حكومت مذهبي در ايران قلمداد كرد و يادآور شد مخالفان در ايران خواهان آن هستند كه اتحاديه اروپا براي آزادي زندانيان سياسي بايد گام هاي عملي بردارد. به نوشته اين روزنامه، هنرمندان و روشنفكران علاقه چنداني به مصاحبه ندارند، چرا كه انتخاباتي سختي را پشت سر گذاشته اند. اگرچه پري صابري كارگردان تاتر مي گويد: كار خود را چون گذشته ادامه خواهد داد و تا كنون هيچ اتفاقي نيفتاده، اما مراد صدفي يكي از دست اندركاران ماهنامه سياسي گفتگو گفت: اگر ايراني ها بگوند اوضاع چندان بد نيست، بايد اينطور تعبير كرد كه ترسي بزرگ آنها را فرا گرفته است. فرزانه طاهري همسر هوشنگ گلشيري گفت: ما باور نمي كرديم كه محمود احمدي نژاد اين همه آرا را به دست آورد و بايد تاكيد كنيم كه مردم ايران را نشناخته ايم
خبرنگار يك روزنامه آلماني در تهران در يك گزارش تحليلي ضمن مصاحبه با تني چند از هنرمندان و روشنفكران، اكبر گنجي را به عنوان شعله ضعيف مخالفان حكومت مذهبي در ايران قلمداد كرد و در پايان يادآور شد كه مخالفان در ايران خواهان آن هستند كه اتحاديه اروپا براي آزادي زندانيان سياسي بايد گام هاي عملي بردارد
با آنكه تب انتخابات نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اسلامي فروكش كرده و نتيجه اين انتخابات هم روشن شده، با اين وجود خبرنگار روزنامه آلماني فرانكفورتر آلگماينه در تهران به اين انتخابات و پيامدهاي آن پرداخته و نوشته است اين روزها هنرمندان و روشنفكران ايراني علاقه چنداني به گفتگو ندارند، چرا كه آنها انتخاباتي سخت را پشت سر گذاشته اند. اگرچه پري صابري كارگردان تاتر مي گويد: كار خود را چون گذشته ادامه خواهد داد و تا كنون هيچ اتفاقي نيفتاده، در مقابل اما مراد صدفي يكي از دست اندركاران ماهنامه سياسي گفتگو به خبرنگار آلماني گفت: اگر ايراني ها بگوند اوضاع چندان بد نيست، بايد اينطور تعبير كرد كه ترسي بزرگ آنها را فرا گرفته است. خانم فرزانه طاهري همسر هوشنگ گلشيري هم در پيوند با انتخابات اخير رياست جمهوري اسلامي گفت: ما باور نمي كرديم كه محمود احمدي نژاد اين همه آرا را به دست آورد و بايد تاكيد كنيم كه مردم ايران را نشناخته ايم. خانم كريستيانا هوفمن، خبرنگار روزنامه فرانكفورتر آلگماينه در تهران آنگاه به هنرمندان و روشنفكراني چون عباس كيارستمي و محمود دولت آبادي اشاره مي كند كه در دومين دور انتخابات رياست جمهوري به رفسنجاني راي دادند و سپس به وزن و جايگاه اكبر گنجي در جامعه ايران مي پردازد و از اين روزنامه نگار دربند به عنوان شعله ضعيف مخالفان حكومت مذهبي ايران ياد مي كند و مي نويسد: پس از حمايت و پشتيباني روشنفكران ايراني از مانيفست و انديشه هاي اكبر گنجي هم اينك اين زنداني به بيمارستاني انتقال يافته كه وكلايش از جمله خانم شيرين عبادي اجازه ندارند با او ملاقات كنند و اين در حالي است كه دستگاه هاي مسئول اين را رد مي كنند كه بستري شدن اكبر گنجي در بيمارستان در پيوند با اعتصاب غذاي او است. فرانكوفرتر آلگماينه در پايان مقاله پس از اشاره به درخواست سازمان هاي مدافع حقوق بشر، اتحاديه اروپا و آمريكا از قوه قضايي جمهوري اسلامي براي آزادي گنجي از يك اعتراض گسترده سياسي اما خاموش نسبت به زنداني شدن اكبر گنجي در ايران ياد مي كند و مي نويسد: مخالفان حكومت مذهبي در ايران، مدتها است كه خواهان آن هستند كه اتحاديه اروپا به گونه اي پر رنگ خود را درگير مسائل زندانيان سياسي در ايران كند
سعيد مرتضوی خطاب به اکبر گنجی:اگر تو بميری، صد در صد به نفع نظام است
اکبر گنجی: مرتضوی در همان يكشنبه شب- بيست و شش تيرماه- كه مرا به بيمارستان آوردند به ديدار من آمد. به من میگفت: بايد اعتصاب غذای خود را بشکنی. اما فرض كنيم تو بميری ببينيم سود و زيان آن برای نظام چقدر است؟ اگر تو بميری صددرصد به نفع نظام است. اما مردن تو فقط پنجاه درصد برای نظام ضرر دارد. آن هم فقط در اثر فشارهای بينالمللی است كه ما هم آن را محاسبه كرده ايم تو را به بيمارستان آورده ايم و با اين كار پنجاه درصد را به بيست درصد كاهش داده ايم. يعنی با مرگ تو ديگران خواهند گفت مگر ديوانه بود كه در بيمارستان به اعتصاب غذا ادامه داد
شنبه اول مرداد ١٣٨۴ – ٢٣ ژوئيه ٢٠٠۵
در پی انتشار مطلبی با عنوان "پروژه مرگ اكبر گنجی ناكام ماند" در کیهان که در آن شیرین عبادی و دوستان گنجی متهم به برنامه ریزی برای مرگ او شده بودند، معصومه شفیعی، همسز گنجی در ملاقات با وی نظر او را در باره این ادعا جویا شده است. به گزارش سايت امروز خانم شفيعی در اين مورد گفت: روزنامه كيهان مورخ چهارشنبه بيست و نه تير ماه هشتاد و چهار در صفحه اول خود ذيل عنوان "پروژه مرگ اكبر گنجی ناكام ماند" آورده است: "اطلاعات مستندی كه در اختيار اكبر گنجی قرار گرفت، جان وی را از توطئه ای كه برای مرگ او طراحی شده بود، نجات داد." مطلب بالا نشان می دهد كه علی رغم ميل مسئولين بالای قوه قضائيه و حسن نيت آنها جهت حل مسئله گنجي، افراد و جريانهايی مشكوك مايل به حل آن نيستند و با دروغ پردازيها و قلب واقعيات سعی ميكنند اين پرونده را با بنبست مواجه كنند. همه ميدانند كه روزنامه كيهان – برادر حسن و حسين- ارگان جريان خاصی است و هرگاه آن جريان بخواهد اقدام به حذف فيزيكی شخصيتی كند از طريق بخش رسانه ای پروژه قتلهای زنجيرهای زمينهسازی های لازم را انجام ميدهد. ماجرای كنفرانس برلين و هياهوی پوچ كيهان مصداق بارز اين مطلب است. مقام آگاهی كه كيهان از آن ياد كرده غير از مرتضوي، شخص ديگری نيست. آقای مرتضوی لطف كند اين "اطلاعات مستند" را در اختيار افكار عمويم قرار دهد. در ملاقاتی كه بنده با آقای گنجی در بيمارستان ميلاد داشتم، موارد زير در پاسخ به روزنامه كيهان از طرف آقای گنجی عنوان شد: آنچه در روزنامه كيهان تحت عنوان :" پروژه مرگ اكبر گنجی ناكام ماند" آمده است، عيناً به قلم سعيد مرتضوی نگاشته شده است. محفل نشينان و بخش رسانه ای قتلهای زنجيره اي، پروژه قتل گنجی را خود طراحی كردهاند اما ميخواهند آن را به گردن نزديكترين كسان من يعنی همسر و بهترين دوستانم بيندازند. مرتضوی در همان يكشنبه شب- بيست و شش تيرماه- كه مرا به بيمارستان آوردند به ديدار من آمد. به من ميگفت: "بايد اعتصاب غذای خود را بشكني. اما فرض كنيم تو بميری ببينيم سود و زيان آن برای نظام چقدر است؟ اگر تو بميری صدردصد به نفع نظام است. اما مردن تو فقط پنجاه درصد برای نظام ضرر دارد. آن هم فقط در اثر فشارهای بينالمللی است كه ما هم آن را محاسبه كرده ايم تو را به بيمارستان آورده ايم و با اين كار پنجاه درصد را به بيست درصد كاهش داده ايم. يعنی با مرگ تو ديگران خواهند گفت مگر ديوانه بود كه در بيمارستان به اعتصاب غذا ادامه داد." همين كه مرتضوی در شب اول اعتراف نمود كه سود و زيان مرگ مرا در جلسات خود محاسبه كرده اند نشانگر آن است كه طراحی قتل من از سوی چه كسانی تدارك ديده شده است. در ضمن مرتضوی گفت: "اگر اين نكته را افشا كنی من آن را تكذيب خواهم كرد
٢٢.٧.٠٥
نامه کمیته رفراندم درایران-زوریخ به وزیر امور خارجه سویس
صلح پایدار در خاورمیانه بدون وجود دمکراسی در ایران تصور ناپذیر است.دمکراسی را نیز فقط با اشکال صلح آمیز می توان پایه ریزی کرد. دمکراسی را نه میتوان با بمبهای آمریکا ئی صادر کرد و نه با روش اروپائی ها میتوان با نجوا خواند ن در گوش کر بنیادگرایان حاکم در ایران ، به چنگ آورد
خانم میشلین کالمی ری
زوریخ: مارس 2005
رفراندم در ایران
سرکار خانم وزیر محترم
در نوامبر 2004 گروهی از روشنفکران ایرانی طی فراخوانی خواهان برگزاری یک همه پرسی با نظارت نهادهای بین المللی برای تشکیل مجلس موسسان به منظور تدوین پیش نویس یک قانون اساسی نوین ، مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی آن ، با رأی آزاد مردم شدند. این سایت اینترنتی از همان روزهای اول در ایران فیلتر شده و فقط در خارج در دسترس می با شد. نا صر زر افشان وکیل خانواده های روشنفکران و نویسندگان به قتل رسیده از طراحان اولیه این طرح خود جندین سال است که در زندان مخوف اوین در بند است. از دیگر بانیان اولیه این فراخوا ن ملی ، فعال حقوق بشر خانم مهرانگیز کار،دکتر محمد ملکی رئیس سابق دانشگاه تهران وهمجنین آقایان علی افشاری ،رضا دلبری ،محسن سازگارا، اکبر عطری وعبدالله مومنی از جهره های مشهورجنبش دانشجوئی ایران می باشند. آقای عبا س امیر انتظام معروف به نلسون ماندلا ی ایران که بیشتر از 20سال از زندگیش را در زندان بسر برده است نیز بیش از سه سال است خواها ن به رفراندم گذاشتن جمهوری اسلامی و تشکیل حکومتی دموکراتیک بر مبنای اعلامیه حقوق بشر میباشند. صاحب نظران وقایع ایرا ن پشتیبانی طیفهای وسیع نویسندگان،هنرمندان،و سیاستمداران احزاب مختلف ازطرح فراخوان ملی را امری تازه و جالب توجه ارزیابی کرده اند
خانم وزیر محترم
همانگونه که انتظار میرفت ایران به گرانیگاه سیاست امریکا در خاورمیانه تبد یل شده است. جورج بوش در دیدار اخیر خود از اروپا درملاقات با صدر اعظم آلمان گرهارد شرودربه نقض حقوق بشر در ایران اشاره کرده و خطا ب به حاکمان ایران یادآوری کرد که به خواستها و امیدهای ایرانیان گوش فرادهند.واقعیت جامعه ایران حاکی بر این است که قدرتمداران حقیقی منتخب مردم ایران نیستند،امری که خانم کوندولیزارایس در چند هفته اخیر بارها به آن اشاره کرد ه اند. وقوف بر این داده های درونی جامعه ایران است که دستگاه اداری امریکا هماره اعلام میکند که حاضر نیست مستقیما با حاکمان ایران بر سر میز مذا کره بنشیند. اینکه افکار عمومی در ایران علیرغم بیش از دو دهه تبلیغات ضد امریکائی، دشمنی با امریکا در سر نمی پروراند، امری است که بر محققان و نظر سنجان داخلی و خارجی پوشیده نمانده است. طرفه این که سیاستهای دو پهلوی حکومتهای اروپائی بخصوص آلمان و فرانسه در دو دهه اخیردر قبال ایران بر بی توجهی و نادیده گرفتن افکار و خواست عمومی مردم ایران استوار بوده است.اروپائی ها با استفاده از دکترین باقی مانده از دوران جنگ سرد یعنی "گفتگوی انتقادی" و "تحول از راه تجارت" با پیش کسوتانی چون" هانس دیتریش گنشر" و "کلاوس کینکل" سعی بر آن داشتند که تئوکراتهای ایران رابا ارزشهای جهان آزاد منطبق سازند. در این میان آمریکائیها با سؤظن وحسادت سیاسی ناظر بودند که چگونه اروپای قدیم با یکی از اعضای اصلی سه کشور محور شرارت در حال تحکیم و گسترش روابط میباشد
خانم وزیر محترم عصر
راهکارهای جنگ سرد که تحت پوشش احترام به نسبیت فرهنگها ،حفظ حقوق ملل و تا مین منافع ملی ،مستبدان را به مسند قدرت میرساندند و آنها را بر خلا ف خواست مردم در قدرت نگاه می داشتند، دیگر بسر آمده است. ما اکنون در دورانی بسر می بریم که در آن تأمین صلح و مراعات مفاد حقوق بشردو خواست اساسی است که باید بر تارک تاریخ پسا مدرن حک شود. بی گمان امریکا در پس طرح خاورمیانه بزرگ، بدنبال تأمین منافع دراز مدت خود می باشد. اروپائیان اما در ایران برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی واقعأ موجود خود از درک این حقیقت عاجزند که با حکومتی نا مشروع و غیر منتخب دارای مناسبات هستند. از این جهت نگرانی بسیاری از ناظران سیاسی بی اساس نیست که سیاست کنونی اروپا را سدی درراه توسعه دمکراسی در ایران ارزیابی می کنند. ایکا ش اروپا می توانست افکار عمومی و حساسیتهای سیاسی در ایران را در مرکز محاسبات خود قرار میداد، چرا که اروپا تنها با صلیب کشید ن بر سینه نمیتواند امریکا راازبروز احتمالی جنگی تازه بر حذر دارد. صلح پایدار در خاورمیانه بدون وجود دمکراسی در ایران تصور ناپذیر است. دمکراسی را نیز فقط با اشکال صلح آمیز می توان پایه ریزی کرد. دمکراسی را نه میتوان با مبهای آمریکا ئی صادر کرد و نه با روش اروپائی ها میتوان با نجوا خواند ن در گوش کر بنیادگرایان حاکم در ایران ، به چنگ آورد
خانم وزیر محترم
تنها راه دمکراتیزه کردن ایران و یگانه راهکار علیه عراقی کردن ایران،برگذاری رفرا ندم با یاری جهان آزاد می باشد. رفراندم در ایران مستقیم ترین ،کم هزینه ترین ومسالمت آمیزترین راهکار برای جلوگیری از در گیری در حا ل شکل گیری با امریکا است.بگذارید پیش از اینکه تنش میان عقابهای آمریکائی و روحانیون محاسبه نا پذیر در ایران تشدید شود، بگذارید پیش از اینکه خاور میانه زخمی یک بار دیگر مورد تحقیر واقع شود، بگذارید پیش از اینکه ما در اروپا به توجیه عادلانه بودن و اجتناب ناپذیری جنگ بپردازیم، بگذارید پیش از اینکه سلا ح ها کلام آخر رابه شلیک در آورند، می با یستی اروپا به حما یت پیشگیرانه از دمکراسی مستقیم در ایران بپردازد. اروپا با یستی با حمایت پیشگیرانه در بر گزاری رفراندم در ایران با اقدامات سیاسی و اخلاقی لازم دست صلح آمیز و یاری جوی مردم ایران را بفشرد. اروپا می تواند با حمایت پیشگیرانه از اجرای دمکراسی مستقیم در ایران از ناتوانی و عجزی که در جنگ عراق بر او تحمیل شده بود، به در آمده و در جلو گیری از وقوع یک جنگ محتمل در ایران، نقشی سازنده به عهده بگیرد. اروپا با تکیه بر تجارب عملی ناظران انتخاباتی خود در دمکراسی های اروپای شرقی و سویس به عنوان قدیمیترین دمکراسی جهان و با بهره گیری از دست آوردهای گرانبها ی خود در اجرای رفراندمهای مختلف، می توانند هر دو در برگزاری مقدمات و اجرای رفراندم در ایران سهمی شایسته، ضروری و پاداش نا پذیر بر عهده بگیرند. حمایت پیشگیرانه شما در گزار مسالمت آمیز از تئوکراسی به دمکراسی در ایران حاوی پیامی علیه جنگ وسمبلی بر له همزیستی مسالمت آمیز بین فرهنگ های متنوع خواهد بود
خانم وزیر محترم
ما در همین راستا از شما به عنوان واضع" طرح صلح خاورمیانه موسوم به" ابتکار ژنو" می طلبیم که طرح موسوم خود را که از نظر بین المللی به رسمیت شناخته شده، با حمایت از" برگزاری رفراندم در ایران" وسعت و ژرفای بیشتری ببخشید
با تقدیم احترامات فائقه
از طرف کمیته رفراندم درایران - زوریخ
تغييرات در تلفنهاى تهران
شرکت مخابرات استان تهران برای افزايش ظرفيت شبکه مخابراتی تصميم گرفته است شماره تلفنهای ثابت پايتخت را از هفت رقم به هشت رقم افزايش دهد. به دليل تقاضای فراوان مصرف کنندگان و لزوم گسترش شبکه تلفن اين تغييرات از تاريخ پنج شنبه ٣٠ تير معادل با ۲۱ ژوئيه اعمال خواهد شد. به منظور جلوگيری از سردرگمی مردم، اولين رقم شماره تلفن ثابت تکرار می شود، اما اين تغيير برای شماره هايی که همين حالا هشت رقمی هستند يا با عدد ۹ شروع می شوند، اعمال نخواهد شد. شماره تلفنهای سرويسهای اورژانس، آتش نشانی و پليس ثابت می مانند. بنا به گزارشها، اکنون تهران نزديک به چهار ميليون شماره تلفن ثابت دارد و مسئولان مخابرات اميدوارند با اين طرح، ظرفيت شبکه مخابراتی اين شهر و ساير شهرهای استان تهران را چند برابر افزايش دهند
٢١.٧.٠٥
سخنگوي وزير كشور آلمان اظهارات حميدرضا آصفي را بي شرمانه خواند
درگيري لفظي ميان وزارت امور خارجه ايران و آلمان گسترش مي يابد. سخنگوي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي اظهارات وزير كشور آلمان را در مورد محمود احمدي نژاد تحت تاثير از صهيونيسم خواند و گفت: وزير كشور آلمان بايد به اصول دموكراسي احترام بگذارد. روز چهارشنبه سخنگوي وزير كشور آلمان اظهارات حميدرضا آصفي را بي شرمانه خواند و گفت: در كشوري كه حقوق بشر در آن به طور مداوم نقد مي شود و زنداني از حق و حقوقي برخوردار نيست و زنان در آن شلاق مي خورند، درس دموكراسي دادن به آلمان، نهايت گستاخي است
ماجرا از آنجا آغاز شد كه اتو شيلي وزير كشور آلمان در مصاحبه اي با مجله دراشپيگل گفت: هنوز ارتباط محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري منتخب اسلامي ايران با تروريسم نفي نشده است. در مصاحبه طولاني خود آقاي شيلي از جمله به حمله هاي تروريستي لندن، احتمال حمله تروريستي به آلمان و افراطي گري اسلامي پرداخت
در پاسخ به سئوال اشپيگل كه بسياري از مسلمانان خود را از سوي غرب رانده شده، مورد تهديد و مورد حمله احساس مي كنند، آيا اين را مي توان عامل محركه رشد افراطي گري به حساب آورد، آقاي شيلي گفت: «افراطي گري پركينه اسلامي از بسياري از تنش ها در سراسر جهان ناشي مي شود. عراق بدون ترديد يكي از مسائل اصلي است. بحران عراق قطعا بيشترين جاذبه را براي محافل تروريستي دارد، از جمله اين زمينه ها عكس هاي زندان ابوغريب است
خبرنگار اشپيگل در اينجا مي گويد و اين عكس ها مانند برنامه جلب تروريست عمل كرده اند. اتوشيلي پاسخ مي دهد: «اين عكس ها در سراسر جهان اسلام منتشر شد و يك فضاي كاملا احساسي را ايجاد كرد. اكنون وقتي مي شنويم كه ايران و عراق مي خواهند همكاري هاي نزديك داشته باشند و در همان حال در تهران يك رئيس جمهوري بنيادگرا به قدرت مي رسد كه اصلا مشخص نيست تروريسم را رد مي كند، اينها همه دورنماي نگران كننده اي ايجاد مي كند
مصاحبه آقاي شيلي با مجلسه اشپيگل روز دوشنبه منتشر شد. در همين حال روزنامه جمهوري اسلامي از قول حميدرضا آصفي سخنگوي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي اظهارات آقاي شيلي را بي پايه و مسخره خواند. به نوشته جمهوري اسلامي اين اظهارات توهين مستقيم به مردم ايران است كه اكثريت آن در روز سوم تير به محمود احمدي نژاد راي دادند
حميدرضا آصفي به آقاي شيلي وزير كشور آلمان توصيه كرده است معقولانه تر اظهارنظر كند و خود را از دايره نفوذ صهيونيست ها برهاند و به بنيادهاي دموكراسي احترام بگذارد. روز چهارشنبه سخنگوي اتوشيلي اظهارات آقاي آصفي را بي شرمانه خواند. وي گفت: اين ديدگاه آن هم در كشوري كه حقوق بشر به طور مداوم نقض مي شود، در كشوري كه زنان بر اساس حكم هاي مبهم شلاق مي خورند، در كشوري كه انتقاد از رژيم ماهها سلول انفرادي در بر دارد و متهم از دادگاه و حمايت قانون برخوردار نيست، حداعلاي گستاخي است. سخنگوي وزارت كشور آلمان با اشاره به جمهوري اسلامي افزود: اگر جايي وجود داشته باشد كه لازم است به بنيادهاي دموكراتيك احترام گذاشته شود، بهتر است به كشور خودشان نگاهي بي اندازند
ماجرا از آنجا آغاز شد كه اتو شيلي وزير كشور آلمان در مصاحبه اي با مجله دراشپيگل گفت: هنوز ارتباط محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري منتخب اسلامي ايران با تروريسم نفي نشده است. در مصاحبه طولاني خود آقاي شيلي از جمله به حمله هاي تروريستي لندن، احتمال حمله تروريستي به آلمان و افراطي گري اسلامي پرداخت
در پاسخ به سئوال اشپيگل كه بسياري از مسلمانان خود را از سوي غرب رانده شده، مورد تهديد و مورد حمله احساس مي كنند، آيا اين را مي توان عامل محركه رشد افراطي گري به حساب آورد، آقاي شيلي گفت: «افراطي گري پركينه اسلامي از بسياري از تنش ها در سراسر جهان ناشي مي شود. عراق بدون ترديد يكي از مسائل اصلي است. بحران عراق قطعا بيشترين جاذبه را براي محافل تروريستي دارد، از جمله اين زمينه ها عكس هاي زندان ابوغريب است
خبرنگار اشپيگل در اينجا مي گويد و اين عكس ها مانند برنامه جلب تروريست عمل كرده اند. اتوشيلي پاسخ مي دهد: «اين عكس ها در سراسر جهان اسلام منتشر شد و يك فضاي كاملا احساسي را ايجاد كرد. اكنون وقتي مي شنويم كه ايران و عراق مي خواهند همكاري هاي نزديك داشته باشند و در همان حال در تهران يك رئيس جمهوري بنيادگرا به قدرت مي رسد كه اصلا مشخص نيست تروريسم را رد مي كند، اينها همه دورنماي نگران كننده اي ايجاد مي كند
مصاحبه آقاي شيلي با مجلسه اشپيگل روز دوشنبه منتشر شد. در همين حال روزنامه جمهوري اسلامي از قول حميدرضا آصفي سخنگوي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي اظهارات آقاي شيلي را بي پايه و مسخره خواند. به نوشته جمهوري اسلامي اين اظهارات توهين مستقيم به مردم ايران است كه اكثريت آن در روز سوم تير به محمود احمدي نژاد راي دادند
حميدرضا آصفي به آقاي شيلي وزير كشور آلمان توصيه كرده است معقولانه تر اظهارنظر كند و خود را از دايره نفوذ صهيونيست ها برهاند و به بنيادهاي دموكراسي احترام بگذارد. روز چهارشنبه سخنگوي اتوشيلي اظهارات آقاي آصفي را بي شرمانه خواند. وي گفت: اين ديدگاه آن هم در كشوري كه حقوق بشر به طور مداوم نقض مي شود، در كشوري كه زنان بر اساس حكم هاي مبهم شلاق مي خورند، در كشوري كه انتقاد از رژيم ماهها سلول انفرادي در بر دارد و متهم از دادگاه و حمايت قانون برخوردار نيست، حداعلاي گستاخي است. سخنگوي وزارت كشور آلمان با اشاره به جمهوري اسلامي افزود: اگر جايي وجود داشته باشد كه لازم است به بنيادهاي دموكراتيك احترام گذاشته شود، بهتر است به كشور خودشان نگاهي بي اندازند
٢٠.٧.٠٥
Iran sauer auf Schily Schily-Sprecher empört
Kritische Äußerungen von Bundesinnenminister Otto Schily (SPD) über den künftigen iranischen Präsidenten Mahmud Ahmadinedschad haben zu einer heftigen Kontroverse zwischen Teheran und Berlin geführt. Schilys Sprecher Rainer Lingenthal wies Angriffe des iranischen Außenministeriums als "unglaubliche Unverschämtheit" zurück.
Schily hatte dem "Spiegel" gesagt: "Wenn wir jetzt hören, dass Iran und der Irak enger kooperieren wollen und in Teheran gleichzeitig ein Fundamentalist an die Macht kommt, bei dem nicht sicher ist, dass er absolute Distanz zum Terrorismus hält, sind das alles sehr Besorgnis erregende Perspektiven." Der Teheraner Außenamtssprecher Außenamtssprecher Hamid-Resa Assefi nannte dies der iranischen Tageszeitung "Dschomhuri Islami" zufolge "grundlos und lächerlich" und sprach von einer Beleidigung des iranischen Volkes, das am 24. Juni mit absoluter Mehrheit für Ahmadinedschad gestimmt habe. Er "empfahl" Schily, "sich durchdachter zu äußern, vom Einfluss zionistischer Kreise loszureißen und die demokratischen Grundsätze zu respektieren". Assefi kündigte an, Teheran werde eine Erklärung der Regierung in Berlin dazu fordern. Lingenthal reagierte scharf: "Eine solche Stimme aus einem Land, in dem die Menschenrechte ständig verletzt werden, (...) ist wirklich an Unverfrorenheit nicht zu überbieten." Wenn irgendwo die demokratischen Grundsätze respektiert werden sollen, wie es der iranische Außenamtssprecher meine reklamieren zu müssen, "dann möge er sich bitte an sein eigenes Land wenden".
Schily hatte dem "Spiegel" gesagt: "Wenn wir jetzt hören, dass Iran und der Irak enger kooperieren wollen und in Teheran gleichzeitig ein Fundamentalist an die Macht kommt, bei dem nicht sicher ist, dass er absolute Distanz zum Terrorismus hält, sind das alles sehr Besorgnis erregende Perspektiven." Der Teheraner Außenamtssprecher Außenamtssprecher Hamid-Resa Assefi nannte dies der iranischen Tageszeitung "Dschomhuri Islami" zufolge "grundlos und lächerlich" und sprach von einer Beleidigung des iranischen Volkes, das am 24. Juni mit absoluter Mehrheit für Ahmadinedschad gestimmt habe. Er "empfahl" Schily, "sich durchdachter zu äußern, vom Einfluss zionistischer Kreise loszureißen und die demokratischen Grundsätze zu respektieren". Assefi kündigte an, Teheran werde eine Erklärung der Regierung in Berlin dazu fordern. Lingenthal reagierte scharf: "Eine solche Stimme aus einem Land, in dem die Menschenrechte ständig verletzt werden, (...) ist wirklich an Unverfrorenheit nicht zu überbieten." Wenn irgendwo die demokratischen Grundsätze respektiert werden sollen, wie es der iranische Außenamtssprecher meine reklamieren zu müssen, "dann möge er sich bitte an sein eigenes Land wenden".
١٩.٧.٠٥
پدیده ای بنام احمدی نژاد
بهداد کاظمی
پس از انتخاب احمدی نژاد به مقام ریاست جمهوری؛ تفسیرهای متفاوتی در مورد «پدیده» احمدی نژاد توسط افراد و سازمانهای اپوزیسیون نوشته شده است. برخی انتخاب او را با ظهور «فاشیسم» مقایسه کرده؛ و بعضی نیز صحبت از پیروزی جناح «اقتدارگرا» بر «اصلاح طلب» به میان آورده و روزهای سیاهی را برای ایران ترسیم می کنند. گرچه این تفسیرها جوانبی از واقعیت تلخ امروز جامعه را در بر دارد؛ اما هیچیک کل واقعیت را بیان نمی کند. روزهای سیاه و اختناق و سرکوب های شبه فاشیستی در تمام دوران پیش، از بدو پیدایش این رژیم وجود داشته و تا زمان مرگ آن ادامه خواهد یافت؛ اینها مسایل نوینی نیستند. شاید در دوره آتی سرکوب ها و ارعاب ها تشدید یابند؛ اما در ماهیت رژیم تغییر بوجود نمی آید. پرسیدنی است آیا در دوره ریاست جمهوری خاتمی لباس شخصی ها در دانشگاهها و کارخانه ها کم دست به ارعاب و کشتار زدند؟ مگر اصلاح طلبان در دوره پیش توانستند جلوی اختناق را بگیرند و وضعیت را «خوب» کردند؛ که اکنون باید منتظر وضعیت بدتری شد؟ دستگیری و کشتار دانشجویان با تایید خود خاتمی صورت گرفت. قتل های زنجیره ای در دوره خاتمی انجام شد
در دست نداشتن تحلیل مشخص از واقعیت های اجتماعی طبعاً در مبارزه علیه رژیم خلل وارد می آورد؛ همانطور که توهم پراکنی نسبت به خاتمی، توسط بخش قابل ملاحظه ای از اپوزیسیون راست و میانه، به افت مبارزات انجامید. در واقع همان کسانی که در دوره انتخابات خاتمی دچار هیجان شده و از "نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران" سخن به میان آورده و از «اصلاحات» حمایت کردند؛ امروز از پدیده احمدی نژاد به عنوان یک عقب گرد اساسی در سیاست رژیم نام می برند. آنها در هر دو مورد اشتباه کردند. اشکال این افراد و گرایشات این است که همواره چشم امید خود را به تحولات درونی رژیم دوخته و به محض مشاهده تحولات در سطح هیئت حاکم به موضع گیری های لحظه ای و طبعاً اشتباه، دست می زنند
واقعیت اینست که پس از انتخابات اخیرهیچ تغییر کیفی در ماهیت رژیم به وجود نیامده و هیج زمین لرزه ای اتفاق نیافتاده است. سیاست ها و تاکتیک ها و عناصر همان است که در قبل بود. تنها اتفاقی که افتاده اینست سردمداران رژیم «واسطه» خود را تغییر داده اند. همین و بس! به جای داشتن یک واسطه دست دوم و سوم (خاتمی و رفسنجانی)؛ اکنون خود مستقیماً توسط واسطه دست اول (احمدی نژاد) امور را به مورد اجرا قرار می دهند! این تغییر در مهره های رژیم تسهیلاتی در پیشبرد سیاست های درونی و بین المللی رژیم ایجاد خواهد کرد
بر خلاف نیروهای اپوریسیون که از بهم خوردن رابطه با غرب صحبت به میان می آورند؛ همتاهای بین المللی رژیم، موضوع را خوب درک کرده و از این تحول استقبال کردند. روزنامه تایمز مالی لندن (یکی از روزنامه های معتبرسرمایه داری بین المللی) چنین نوشت: "مدیران اجرایی شرکت های نفتی بین المللی، با سال ها تجربه در چانه زنی با ایران؛ اعتقاد دارند انتخاب رئیس جمهور محافظه کار، محمود احمدی نژاد، صرفنظر از گزافی گویی ها راست روانه اش، برای سرمایه گذاری خارجی؛ ممکن است مثبت باشد. آنها (مدیران اجرایی) می گویند این انتخابات بن بست کنونی که نتیجه جدال درونی بین لیبرال ها و محافظه کاران است؛ را حل می کند." (تایمز مالی؛ 28 ژوئن 2005-7 تیر 1384). همچنان یکی از مدیران اجرایی شرکت های نفتی مشخصاً چنین می گوید: "ما باید با این واقعیت خود را تطبیق دهیم؛ وضعیت زیاد بدی نیست.....معمولاً آسان تر است که با یک محافظه کار، در یک نظام محافظه کار چانه بزنیم
در دست نداشتن تحلیل مشخص از واقعیت های اجتماعی طبعاً در مبارزه علیه رژیم خلل وارد می آورد؛ همانطور که توهم پراکنی نسبت به خاتمی، توسط بخش قابل ملاحظه ای از اپوزیسیون راست و میانه، به افت مبارزات انجامید. در واقع همان کسانی که در دوره انتخابات خاتمی دچار هیجان شده و از "نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران" سخن به میان آورده و از «اصلاحات» حمایت کردند؛ امروز از پدیده احمدی نژاد به عنوان یک عقب گرد اساسی در سیاست رژیم نام می برند. آنها در هر دو مورد اشتباه کردند. اشکال این افراد و گرایشات این است که همواره چشم امید خود را به تحولات درونی رژیم دوخته و به محض مشاهده تحولات در سطح هیئت حاکم به موضع گیری های لحظه ای و طبعاً اشتباه، دست می زنند
واقعیت اینست که پس از انتخابات اخیرهیچ تغییر کیفی در ماهیت رژیم به وجود نیامده و هیج زمین لرزه ای اتفاق نیافتاده است. سیاست ها و تاکتیک ها و عناصر همان است که در قبل بود. تنها اتفاقی که افتاده اینست سردمداران رژیم «واسطه» خود را تغییر داده اند. همین و بس! به جای داشتن یک واسطه دست دوم و سوم (خاتمی و رفسنجانی)؛ اکنون خود مستقیماً توسط واسطه دست اول (احمدی نژاد) امور را به مورد اجرا قرار می دهند! این تغییر در مهره های رژیم تسهیلاتی در پیشبرد سیاست های درونی و بین المللی رژیم ایجاد خواهد کرد
بر خلاف نیروهای اپوریسیون که از بهم خوردن رابطه با غرب صحبت به میان می آورند؛ همتاهای بین المللی رژیم، موضوع را خوب درک کرده و از این تحول استقبال کردند. روزنامه تایمز مالی لندن (یکی از روزنامه های معتبرسرمایه داری بین المللی) چنین نوشت: "مدیران اجرایی شرکت های نفتی بین المللی، با سال ها تجربه در چانه زنی با ایران؛ اعتقاد دارند انتخاب رئیس جمهور محافظه کار، محمود احمدی نژاد، صرفنظر از گزافی گویی ها راست روانه اش، برای سرمایه گذاری خارجی؛ ممکن است مثبت باشد. آنها (مدیران اجرایی) می گویند این انتخابات بن بست کنونی که نتیجه جدال درونی بین لیبرال ها و محافظه کاران است؛ را حل می کند." (تایمز مالی؛ 28 ژوئن 2005-7 تیر 1384). همچنان یکی از مدیران اجرایی شرکت های نفتی مشخصاً چنین می گوید: "ما باید با این واقعیت خود را تطبیق دهیم؛ وضعیت زیاد بدی نیست.....معمولاً آسان تر است که با یک محافظه کار، در یک نظام محافظه کار چانه بزنیم
منظور اینست که با «اصلاح طلبان» مدافع نظام محافطه کار؛ مانند خاتمی، کار دشواربود، و با احمدی نژاد سهل تر است! تغییرات اعلام شده نفتی از جانب کمال دانشیار در مورد «قراردادهاى بيع متقابل» (بای بک) مسئله چندان مهمی برای سرمایه داری غربی نبوده؛ زیرا اوتاکید کرد که: "آقاى احمدى نژاد هم حتماً از جذب سرمايه گذارى خارجى حمايت مى كند. البته با تاكيد بر استفاده از حداكثر توان و منابع داخلى". تنها این موارد نمایانگر تداوم مشی اصلاح طلبانه دوره پیش است
الاشتراك في:
الرسائل (Atom)