برگردان از بهداد کاظمی
در حالیکه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و خاورنزدیک حرکت به جلو گسترش مییابد ، ایرانیها بازگشت به عقب راانتخاب میکنند
یک پیام مهم برای همه جنبشهای اصلاحی منطقه: اگر نیروهای رهبری کننده تلاش نورزند تا از منافع اقشار وسیع مردمتهیدست حمایت کنند، نخواهند توانست ریشهی بنيادگرايان را که عدالت اجتماعی را موضوع خود کردهاند، بخشکانند
تنها نتیجه مثبت این انتخابات: از این پس ایرانیها کسانی را مسئول خطاهای سیاسی خواهند دانست که قبلاً نیز بدون این انتخابات عملاً قدرت را دردست داشتند
آخر اين امر چگونه ممکن است؟ در حالیکه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و خاورنزدیک حرکت به جلو گسترشمییابد ، ایرانیها بازگشت به عقب را انتخاب میکنند: محمود احمدی نژاد یک مذهبی سختگیر بر آیت الله هاشمی رفسنجانی محافظه کار و واقع گرا پیروز شده و رئیس جمهور میگردد اکنون با شورای نگهبان ، مجلسی که سال قبل انتخاب شد و ریاست جمهور، همه نهادهای مهم در دست افراطیون قرار گرفته اند هشت سال پس از بهار تهران که با انتخاب غیرمنتظره محمد خاتمی آغاز شده بود زمستان تعصبات خمینی باز گشت کرده است. اگر کسی در شعور سیاسی مردم ایران ترديد دارد باید به او یادآوری کرد که این اساساً یک انتخابات واقعی نبود. جدا ازاینکه به بسیاری از کاندیداهای جنبش اصلاحات اصلأ اجازه حضور داده نشد ، تمامی رسانههای موثر ارتباط جمعی توسط محافظه کاران به خدمت گرفته شدند. وقتیکه ایرانیها در انتخابات نهائی قرار شد که بین فردی سختگیرولی با یک زندگی ساده و ظاهراً بی عیب و رفسنجانی ، ثروتمندی که به فساد مشهور است یکی را انتخاب کنند ، اولی را برگزیدند . این یک انتخاب واقعی نبود. البته رفرمیستها خود نیز موجبات شکست شان را فراهم کرده بودند. خاتمی حتی در زمانیکه مردم ازاو حمایت می کردند هیچگاه در جستجوی یک مبارزه علنی با ملاها نبود علاوه براین جنبش او موفق نشد تا برنامه سیاسی ارائه دهد که از منافع اقشار متوسط شهری و روشنفکری فراتر رود. کسی که نيازمند یا بیکار است همانند بسیاری از ایرانیها، خیلی برایش اهمیت ندارد که مثلاً یک روزنامه دیگر مخالف در تهران توقیف شده است . او می خواهد که جامعه ثروت میلیاردی گاز، نفت و قیمت صعودی آن در بازار جهانی را حس کند و قدری هم به او برسد. این عده احمدی نژاد را برگزیدند چون که او شعارهای عامیانه انقلابی و چپ را از انقلاب اسلامی خمینی بعاریت گرفته بود. برعکس کسی مانند مصطفی معین اصلاح طلب که خود را نماینده "حزب نخبگان میداند در بین تودهها در استانها شنوندهای نیافت. اینجا یک پیام مهم برای همه جنبشهای اصلاحی منطقه وجود دارد : اگر نیروهای رهبری کننده تلاش نورزند تا از منافع اقشار وسیع مردم تهیدست حمایت کنند، نخواهند توانست ریشهی بنيادگرايان را که عدالت اجتماعی را موضوع خودکردهاند،بخشکانند علیرغم همه اشتباهات اصلاحطلبان نباید فراموش کرد که ملاها درهمان دور اول انتخابات با تقلبات وسیع مبارزه رابس خود تمام کرده بودند. این یک تهاجم هدفمند بود که درپایان ایرانیها بین یک رفسنجانی فاسد و بد سابقه و یک اسلامی اخلاقگرا که میخواهد همه چیز را از بن تغییر دهد ، قرار گیرند. تنها نتیجه مثبت این انتخابات یکدستی و شفافیت درعرصه داخلی و خارجی است. از این پس ایرانیها کسانی را مسئول خطاهای سیاسی خواهند دانست که قبلاً نیز بدون این انتخابات عملاً قدرت را دردست داشتند : ملاها در سیاست خارجی نیز مهر پایان بر ماسک خاتمی لیبرال خواهد خورد او هرجا که صحبت از نقش ایران درارتباط با گروههای تروریستی و بیثباتی منطقه میشد از غربیها میخواست تا با وی برخورد سخت نکنند. اروپائیها نیز برای اینکه او تضعیف نشود ، از وی پیروی کردند اگر چه در تمام این سالها در قبال این سیاست دستکش ظریف"، چیزی دریافت نکردند. کسی مانند احمدی نژاد ، کاندید دلخواه ملاها، نخواهد توانست مانند خاتمی ادعا کند که قدرت در دست او نیست. اگر چه در ارتباط با برنامه هستهای توافق با احمدی نژاد دشوار به نظر می رسد اما حداقل آدم میداند که او از طرف کی سخن می گوید: از طرف کسانیکه قدرت واقعی را هیچ وقت از دست ندادند
سرمقالهی هفتهنامهی "اشپيگل"، 26 ژوئن 2005