گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار
سهشنبه 21 تا جمعه 24 اكتبر
پيشدرآمد: رفتار پر از توهين وزراي خارجه سه كشور اروپائي و بريتانيا، آلمان و فرانسه در سفرشان به تهران، مرا به سالهاي دور برد. به روزگاري كه حكومت در نظر ما، از اساس و بنيان حكومتي وابسته و خدمتگزار اجنبي (آمريكا) بود. آقاي يوشكا فيشر وزير خارجه آلمان كه در روزهاي درس و مدرسة ما، خود از دانشجويان فعال چپ و از دوستان نزديك دوست و برادر نازنينم مهدي خانبابا تهراني بود (و هنوز هم) آنگونه كه يك ديپلمات آزاده در نامة خود برايم نوشته است، هنگامي كه با حسن روحاني نماينده ولي فقيه و دبير شورايعالي امنيت ملي روبرو شد، ناگهان لحني را كه در گفتگو با كمال خرازي همتاي ايرانيش داشت تغيير داد و بسيار تحكم آميز خطاب به روحاني گفت ما براي شنيدن سخنان شما به اينجا نيامدهايم بلكه هدف ما آگاه ساختن شما به عواقبي است كه ميتواند، در صورت عدم امضاي پروتكل الحاقي به پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي و غنيسازي اروانيوم، منتظر شما باشد
پيشنويس قطعنامهاي آماده شده است تا اگر روز 31 اكتبر جمهوري اسلامي همچنان از پذيرش خواستهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي سر باز زند، در شوراي امنيت مطرح شود.به قول يكي از نمايندگان مشاركتي مجلس، «ولف» سفير انگليس در دورة ناصري كه به علت بيادبيهايش چنان ناصرالدينشاه را غضبناك كرد كه عذر او را خواست و به دربار انگليس نامهاي به شكايت از او نوشت و همين امر باعث شد بريتانيا براي مدتي از اعزام سفير تازه به ايران خودداري كند، بهصراحت و بيپروائي يوشكا فيشر سخن نگفته بود.جك استراو وزير خارجه بريتانيا كه به علت 5 سفر به ايران از فرداي 11 سپتامبر، به نوعي خود را صاحبخانه فرض ميكرد نيز آن جك استراوي سفر قبلي نبود. و خندههاي بيجا و كش و قوس رفتنهايش در برابر خرازي و روحاني در تعارض با واژگاني بود كه خطاب به روحاني عنوان كرده بود. اين درست كه جام زهر سر كشيدن تازه ولي فقيه و اصحاب و اتباع او را بايد به فال نيك گرفت و از آن استقبال كرد اما در عين حال هيأت حاكمه چه بخواهيم و چه نخواهيم فعلاً به نام ايران سخن ميگويد و ما هستيم كه بايد با بيآبروييها و خوار و خفيف شدن هيأت حاكمه روبرو شويم و هزينه بپردازيم. وزراي خارجه سه كشور مهم اروپائي در تهران چنان سخن گفتند كه دبير شورايعالي امنيت ملي بدون درنگ راهي ديدار با رهبر شد و در پي اين ملاقات پانزده دقيقهاي بود كه ناگهان ورق برگشت و آقا جام زهر را سركشيدند و حسين شريعتمداري كه تا ديروز پروتكل الحاقي به پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي را بدتر از قرارداد تركمانچاي ميدانست و طرفداران امضاي آن و همكاري صادقانه با آژانس بينالمللي اتمي را جمعي «خائن بيغيرت كه حاضرند كشور را دو دستي تقديم آمريكا كنند» توصيف ميكرد، يكشبه خوابنما شد و حكايت صلح حديبيه را به ميان آورد و اينكه بعله... بعد از اين صلح، حكايت خيبر ممكن است تكرار شود يعني قرارداد بي قرارداد. و از سرگيري برنامة غنيسازي اورانيوم در دستور كار دانشمندان و كارشناسان ذوب شده در ولايت قرار دارد.تلويزيون لاريجاني ــ آغا محمدي كه چند ماه در بوق و كرنا دميد و مفسر بيسواد و مدعياش كه طوطيوار عباراتي را حفظ كرده و حتي نام فيلم «اكنون آخرالزمان» را در يك بازي خنك و لوس با كلمات و عبارات به نبرد بين مهدي موعود ايران و مساياي محافظه كاران جديد واشنگتن، ميكشاند، چندين روز پياپي از پروتكل چنان گفت كه بيننده تلويزيون جام جم باورش ميشد كه بله امضاي پروتكل به معني واگذاري ايران به اجنبي، و دست از سيادت و حاكميت برداشتن و اتاق خواب رهبر را به روي بازرسان جاسوس آژانس بينالمللي انرژي اتمي گشودن، خواهد بود.به فاصله چند ساعت بعد از ديدار ولايتي و روحاني و خاتمي با وزراي خارجه بريتانيا و آلمان و فرانسه، تلويزيون لاريجاني ــ آغامحمدي، كشف كرد كه جمهوري اسلامي تحت ارشادات داهيانه رهبر و به لطف دعاهاي حضرت امام راحل پيروزي بزرگي در عرصة ديپلماسي كسب كرده است و توطئه آمريكا را براي بدنام كردن جمهوري اسلامي و تحريك كشورهاي جهان عليه نظام الهي خنثي ساخته است.رژيم پيشين را سرتاپا وابسته ميدانستيم و هيچكدام از خاطرات علم و آن نامههاي تند و تيزي كه به دستور محمدرضا شاه براي جرالد فورد و اسپيرواگينو و كيسينجر فرستاده شده بود خبر نداشتيم. اما من خود شاهد امري بودم كه بدون هيچ اظهار نظري فقط به نقل آن ميپردازم. (حكايت اعتبار گذرنامه و هويت ايراني و ارزش پول ايران در خارج كشور آنقدر تكرار شده است كه نيازي به بازگوئيش نميبينم. در عين حال يادآور ميشوم كه اشاره من به هيچ روي به منزله آن نيست كه گذشته را از ياد بردهام) اما رويدادي را كه خود بخشي از آن بودم از اين رو نقل ميكنم كه به ياد آوريم ربع قرن پيش مقامات بلندپايه رژيم گذشته در چه جايگاهي قرار داشتند.چندي قبل با سخنان علي صالح رئيس جمهوري يمن تلويزيون اين كشور بيست و پنجمين سالروز برپائي شبكة تلويزيون رنگي در يمن را جشن گرفت. در فيلمي كه از اين مراسم پخش ميشد دو سه چهره آشنا را ديدم. چهرههائي كه حالا جزو مديران راديو تلويزيون يمن هستند اما بيست و شش هفت سال پيش كارآموزان جواني بودند كه در مدرسة راديو تلويزيون ايران دوره ميديدند و يكيشان نيز با دختري ايراني ازدواج كرد كه در آخرين ديدارم از يمن شبي مرا به خانهاش دعوت كرد و در آن شب چه سخنها رفت و چه يادها آب در چشمها آورد كه بماند براي وقتي ديگر.مرحوم محمود جعفريان كه به گلوله هاي غدر و كين صادق خلخالي و البته بازجويان ذوب شده در ولايت استالين و حزب طراز نوين در آغاز انقلاب، خاموش شد، توجه خاصي به تربيت و آموزش كاركنان راديو تلويزيون يمن داشت. (اميدوارم روزي دوست عزيزم عباس آزرمي كه خاطرات بسيار شنيدني از جعفريان و خدماتش به ايران هنگام حضورش در خليج فارس دارد، به انتشار اين خاطرات دست بزند). از آنجا كه من زبان عربي را فرا گرفته بودم، مرحوم جعفريان كه خود استاد در اين زبان بود و بعد از استادم زنده ياد جعفر رائد كمتر كسي را مثل جعفريان در گسترة زبان و فرهنگ عرب، آگاه و صاحب سبك در جمع عرب زبانان و عرب دانان ديدهام، لطف بسيار به من داشت و هر بار فرصتي پيش ميآمد، مرا به دفترش دعوت ميكرد و در آنجا ضمن بحث دربارة رويدادهاي جهان عرب معمولاً سخن به ادبيات ميكشيد و من آخرين ترجمهاي را كه از شعر و يا قصة شاعران و نويسندگان عرب كرده بودم به او ميدادم. در راديو تلويزيون من علاوه بر نوشتن برنامههاي صبح به خير ايران وعصرانه با راديو 2، جُنگي به نام «نگاه» داشتم و نيز جزو گروه ادب امروز با زنده ياد نادرپور همكاري ميكردم. روزي مرحوم جعفريان مرا به دفترش خواند و در آنجا به من گفت كه چند جلسه سخنراني برايم گذاشته است تا براي كارآموزان يمني در رابطه با مشتركات تاريخي و فرهنگي بين ايران و يمن ايراد كنم. اين سخنرانيها مورد توجه قرار گرفت. به خصوص وقتي به جريان پناه آوردن سيف بن ذييزن شاهزاده يمني به دربار انوشيروان رسيدم و اينكه انوشيروان چهل هزار مرد جنگاور مزدكي را كه اغلب زنداني بودند به يمن فرستاد تا ابرهه را بيرون كنند و سيف را به تاج و تختش بازگرانند. ظاهراً به توصيه بزرگمهر انوشيروان هم براي اينكه از شر سربازان و سرداران مزدكياش راحت شود و هم براي وابسته كردن يمن به امپراطورياش سپاهي را به كمك سيف فرستاد. اين سپاه ابرهه را شكست داد وسيف را بار ديگر بر تخت سلطنت نشاند. سپاهيان ايراني در يمن ماندند و نوادگان آنها امروز نامهاي معرب شده ايراني دارند. «الزندانيها» «الوهرزها» «البهرامها» «الشابورها» و «الخسرويها» همگي تبار ايراني دارند.در يمن و منطقه نجد عربستان هنوز آثار دهها آتشكده و معبد زرتشتي و مزدكي باقي است. و مگر سلمان فارسي از جمله همين مهاجران مزدكي نبود؟باري روزي منشي مرحوم جعفريان به من خبر داد كه در ميان هيأت همراه معاون راديو تلويزيون، قرار است به يمن بروم. سه روز بعد راهي يمن شديم و من در هواپيما نسخههائي از سخنرانيهايم را براي كارآموزان يمني كه تني چند از آنها همراه ما بودند عرضه كردم. هواپيما در صنعا فرود آمد. گمان ميكردم لابد معاون راديو تلويزيون يمن يا حداكثر وزير اطلاعات يمن به فرودگاه خواهد آمد تا از مرحوم جعفريان و هيأت ما استقبال كند. اما به محض ورود سفير ايران به داخل هواپيما خبردار شديم كه سرهنگ الحمدي رئيس شوراي انقلاب و رئيس جمهوري يمن به استقبال آمده است. جعفريان نگاهي به ما انداخت، چشمان پراشكش را همه ديديم. با غرور از پلهكان هواپيما پائين آمد و با سرهنگ الحمدي و معاونش الغشمي كه چند ماه بعد به دنبال قتل الحمدي جانشين او شد، روبوسي كرد. و سپس مثل اينكه رئيس كشوري به صورت رسمي از يمن ديدار ميكند از برابر گارد رياست جمهوري عبور كرد. سلام دو كشور نواخته شد.آن تصاوير زنده و پر رنگ در برابر ديدگانم حركت ميكند، و بعد حال پر از خفت دبيرشورايعالي امنيت ملي حسن روحاني را پيش چشم ميآورم. مأموران جمهوري اسلامي وقتي به خارج ميآيند حتي اگر در سطوح بالا باشند با رفتار و عملكرد خود عامل بياحترامي به خود ميشوند. جاي جعفريان را امروز علي آغامحمدي گرفته است كه با يك پرونده سياه، در صدر فهرست عاملان ترور و توطئه در جمهوري ولايت فقيه قرار دارد. دو هفته پيش علي لاريجاني به بيروت رفته بود، تلويزيونهاي لبنان مصاحبههائي با او داشتند كه واقعاً از مشاهده آن احساس شرم ميكردم. آن قيافه و ظاهر وآن سخن گفتني كه سخن گفتن يك روضهخوان پنج توماني را به ياد ميآورد.آغامحمدي كه يك معلم ساده در همدان بود و با گيوه از همدان به تهران آمد تا در مجلس شوراي اسلامي شركت كند به پاداش طراحي قتل زنده ياد دكتر عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دمكرات كردستان و دوست و يار مبارزش عبدالله قادري در وين در كنار عزيز جعفري (فرمانده نيروي زميني سپاه) و صحرارودي از ولي فقيه و فلاحيان مدال افتخار گرفت و خيلي زود به عنوان مسئول مقر نصر هدايت عمليات تروريستي در خاك عراق به ويژه در منطقه كردستان را عهدهدار شد، در عين حال به عنوان عضو كميته اقتصادي شورايعالي امنيت ملي با معاملات آنچناني با شركتهاي عدي فرزند صدام حسين ميليونها دلار به جيب زد و امروز در واقع لاريجاني كارمند اوست و هدايت راديو تلويزيون و بسياري از توطئهها در خارج كشور و به ويژه در عراق، در دست اوست. امروز اگر آغامحمدي به يمن كه هيچ حتي به بوركينافاسو هم سفر كند حداكثر يك مامور امنيتي به استقبالش ميرود و اخبار سفرش را پنهان ميكنند تا مبادا گرفتار درخواست اينترپول براي دستگيري و تسليم كردنش به دادگاه رسيدگي به مجرمين عليه بشريت نشوند
شنبه 25 تا دوشنبه 27 اكتبر1 ــ سخنان دكتر محسن كديور را در رابطه با ديكتاتوري به نام سيدعلي خامنهاي ولي فقيه خواندهايد. بعد از اظهارات محمد رضا خاتمي كه در آن به اشاره از استبداد «آقا» سخن گفت و تا آنجا رفت كه بله گربة مصاحب ولي فقيه هم حالا واجب الاتباع شده وجاي ببري خان سلطان صاحبقران را گرفته است، اما كديور كه اهل مجامه نيست، و بارها به علت صراحت گوئي هزينههاي سنگيني از جمله 18 ماه زندان را متحمل شده است، خطاب به خامنهاي گفت كه حكومت او به جز يك ديكتاتوري فاسد ضدملي نيست. و مشتي انسان از خدا بيخبر او را احاطه كردهاند و...گاهي فكر ميكنم آيا مقايسه كردن رژيم ولايت فقيه با رژيم بنياميه ظلم به بنياميه نيست؟ حداقل امويان فردي مثل عمربن عبدالعزيز داشتند. معاويه امپراطوريش را ساخت و شام را به عروسهاي شهرهاي مشرق زميني در عصر خويش تبديل كرده اينها اما خانة پدري مرا به بلاد فساد و فريب تبديل كردهاند. رواياتي كه از وطن ميشنويم افسانه نيست. روز چهارشنبه علي يك كودك 8 ساله ايراني كه خانوادهاش پنج سال است در بدترين شرايط در اردوگاه اسكي شهر تركيه زندگي ميكنند و احتمال بازگرداندنشان به ايران وجود دارد، با چند عبارت معصومانه كه در راديو ياران بيان كرد، مرا و ميليونها شنونده برنامه شبانة ما را به گريه انداخت. «عموجان به من كمك كنيد برادرم ــ 12 ساله ــ كه سر كار ميرفت، دستهايش زخم شده، منهم دوست دارم به مدرسه بروم...».خرج نمايندگي ولي فقيه و رهبر مسلمانان جهان!! در لندن روزانه بيش از پنج هزار پاوند است و اهل و طايفه نماينده آقا، از بركت وجوهات ارسالي از سوي محمد حسن اختري معاون امور بينالمللي دفتر نايب امام زمان، هر كدام مواجب جداگانه دارند و بخشي از محله اعيان نشين همپستد به تيولشان درآمده است. نماينده ديگر آقا در اتريش كه آقازادهاش در وزارت نفت مثل آقازاده رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام آنقدر حق و حساب گرفت كه سرانجام كنارش گذاشتند اخيراً خانهاي در وين خريده است كه به موزه بيشتر شبيه است.شاهچراغي نماينده ولي فقيه در دوبي را كه خوب ميشناسيد، پيش از اين دربارة او بسيار نوشته ام. به گفتة عادل اسدينيا سركنسول جمهوري اسلامي كه دلاورانه به ولي فقيه نه گفت و زندگي در تبعيد با عزت را به زندگي پرمذلت در خدمت ولي فقيه ترجيح داد، كار را به جائي رسانده است كه از كسبة ايراني در دبي رسماً باج ميگيرد و از زمين داروخانهاي كه متعلق به هلال احمر است با اين توجيه كه زمين به حسينيه او تعلق دارد سالانه دهه هزار درهم اجاره ميگيرد. شاهچراغيها يكي دوتا نيستند. در داخل كشور اينطور رواج دادهاند كه آقاي خامنهاي و خانوادهاش آلودگي مالي ندارند و در كارهاي تجارتي دخالت نميكنند. البته كسي كه كشوري را تيول خود كرده است نيازي ندارد كه دست تطاول آنهم به صورت صريح به بيتالمال بگشايد. اما هزينه دفتر آقاي خامنهاي امروز از هر وزارتخانهاي بيشتر است و ماهانه ميلياردها تومان در اين دفتر حيف و ميل ميشود. از گلوي مردم مظلوم و رنج كشيده ايران ميزنند و توسط آقاي اختري، حوالههاي ريز و درشت براي كساني مثل مقتدي صدر و سيدعلي حائري ارسال ميكنند.آقا مجتبي پسر آقاي خامنهاي در كنار اصغر حجازي، مصطفي ميرمحمدي، علي فلاحيان و احمد وحيدي، يك وزارت اطلاعات تمام و كمال برپا كردهاند كه آدمكشاني مثل جواد آزاده كارچرخانان اصلي آن هستند. اينهمه ظلم و بيداد را ديدن البته آزادانديشاني مثل محسن كديور را به فغان ميآورد. ايكاش ذرهاي از شهامت و آزادگي كديور در تن بعضي از نمايندگان مجلس بود كه با كارت اصلاحات از مردم رأي گرفتندو امروز چنان سكوت كردهاند كه تو گوئي كه بهرام هرگز نبود
جابجائي مهرههاي رهبر2 ــ بعد از آنكه موضوع نامزدي علي لاريجاني از سوي ذوب شدگان در ولايت قطعي شد، آقاي خامنهاي به لاريجاني گفته است شايد به مصلحت باشد كه شما مدتي جلوي چشمها نباشيد. بر پايه اطلاعاتي كه به من رسيده، رهبر جمهوري اسلامي علاقمند است غلامعلي حداد عادل پدر عروسش را به تلويزيون بفرستد. به خصوص آنكه از نظر رهبر رياست بر فرهنگستان و سوابق و علائقي كه آقاي حداد عادل دارد، ميتواند در پذيرش او از سوي كاركنان صدا و سيما و افكار عمومي تأثير مثبت داشته باشد. علي اكبر ولايتي نيز همچنان به عنوان نامزد دوم براي رياست صدا و سيما مطرح است اما مشكل ولايتي حضور نامش در اسناد و مدارك جنايت ميكونوس و جنايت آرژانتين است. به همين دليل همچنان بخت حداد عادل براي جانشيني لاريجاني از همه بيشتر است.3جناح راست (مافياي مؤتلفه + مافياي قوه قضائيه + مافياي صدا و سيما و...) بعد از سرشكستگي در قضيه برخورد با آژانس بينالمللي انرژي اتمي، طرح خطرناكي را براي ايجاد يك بحران و امنيتي كردن فضاي كشور در دست اجرا دارد. ترور يكي از چهرههاي سرشناس اصلاحطلب و در رأس آنها محمدرضا خاتمي، محسن آرمين. بهزاد نبوي، فاطمه حقيقتجو، رجبعلي مزروعي از نمايندگان، و كديور و شيرين عبادي و ماشاءالله شمسالواعظين از بيرون مجلس به عنوان راه حل بيرون جستن از بنبست فعلي و بيآينده بودن مافيا مورد بررسي است. و همانگونه كه ذوالقدر سرلشگر علي صياد شيرازي را به قتل رساند تا سازمانهاي اطلاعات موازي را راه بيندازد (چون آقا ديگر به وزارت اطلاعات اعتماد نداشت) اينبار نيز هدف فلج كردن دولت و امنيتي كردن فضاي سياسي كشور است
پيشدرآمد: رفتار پر از توهين وزراي خارجه سه كشور اروپائي و بريتانيا، آلمان و فرانسه در سفرشان به تهران، مرا به سالهاي دور برد. به روزگاري كه حكومت در نظر ما، از اساس و بنيان حكومتي وابسته و خدمتگزار اجنبي (آمريكا) بود. آقاي يوشكا فيشر وزير خارجه آلمان كه در روزهاي درس و مدرسة ما، خود از دانشجويان فعال چپ و از دوستان نزديك دوست و برادر نازنينم مهدي خانبابا تهراني بود (و هنوز هم) آنگونه كه يك ديپلمات آزاده در نامة خود برايم نوشته است، هنگامي كه با حسن روحاني نماينده ولي فقيه و دبير شورايعالي امنيت ملي روبرو شد، ناگهان لحني را كه در گفتگو با كمال خرازي همتاي ايرانيش داشت تغيير داد و بسيار تحكم آميز خطاب به روحاني گفت ما براي شنيدن سخنان شما به اينجا نيامدهايم بلكه هدف ما آگاه ساختن شما به عواقبي است كه ميتواند، در صورت عدم امضاي پروتكل الحاقي به پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي و غنيسازي اروانيوم، منتظر شما باشد
پيشنويس قطعنامهاي آماده شده است تا اگر روز 31 اكتبر جمهوري اسلامي همچنان از پذيرش خواستهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي سر باز زند، در شوراي امنيت مطرح شود.به قول يكي از نمايندگان مشاركتي مجلس، «ولف» سفير انگليس در دورة ناصري كه به علت بيادبيهايش چنان ناصرالدينشاه را غضبناك كرد كه عذر او را خواست و به دربار انگليس نامهاي به شكايت از او نوشت و همين امر باعث شد بريتانيا براي مدتي از اعزام سفير تازه به ايران خودداري كند، بهصراحت و بيپروائي يوشكا فيشر سخن نگفته بود.جك استراو وزير خارجه بريتانيا كه به علت 5 سفر به ايران از فرداي 11 سپتامبر، به نوعي خود را صاحبخانه فرض ميكرد نيز آن جك استراوي سفر قبلي نبود. و خندههاي بيجا و كش و قوس رفتنهايش در برابر خرازي و روحاني در تعارض با واژگاني بود كه خطاب به روحاني عنوان كرده بود. اين درست كه جام زهر سر كشيدن تازه ولي فقيه و اصحاب و اتباع او را بايد به فال نيك گرفت و از آن استقبال كرد اما در عين حال هيأت حاكمه چه بخواهيم و چه نخواهيم فعلاً به نام ايران سخن ميگويد و ما هستيم كه بايد با بيآبروييها و خوار و خفيف شدن هيأت حاكمه روبرو شويم و هزينه بپردازيم. وزراي خارجه سه كشور مهم اروپائي در تهران چنان سخن گفتند كه دبير شورايعالي امنيت ملي بدون درنگ راهي ديدار با رهبر شد و در پي اين ملاقات پانزده دقيقهاي بود كه ناگهان ورق برگشت و آقا جام زهر را سركشيدند و حسين شريعتمداري كه تا ديروز پروتكل الحاقي به پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي را بدتر از قرارداد تركمانچاي ميدانست و طرفداران امضاي آن و همكاري صادقانه با آژانس بينالمللي اتمي را جمعي «خائن بيغيرت كه حاضرند كشور را دو دستي تقديم آمريكا كنند» توصيف ميكرد، يكشبه خوابنما شد و حكايت صلح حديبيه را به ميان آورد و اينكه بعله... بعد از اين صلح، حكايت خيبر ممكن است تكرار شود يعني قرارداد بي قرارداد. و از سرگيري برنامة غنيسازي اورانيوم در دستور كار دانشمندان و كارشناسان ذوب شده در ولايت قرار دارد.تلويزيون لاريجاني ــ آغا محمدي كه چند ماه در بوق و كرنا دميد و مفسر بيسواد و مدعياش كه طوطيوار عباراتي را حفظ كرده و حتي نام فيلم «اكنون آخرالزمان» را در يك بازي خنك و لوس با كلمات و عبارات به نبرد بين مهدي موعود ايران و مساياي محافظه كاران جديد واشنگتن، ميكشاند، چندين روز پياپي از پروتكل چنان گفت كه بيننده تلويزيون جام جم باورش ميشد كه بله امضاي پروتكل به معني واگذاري ايران به اجنبي، و دست از سيادت و حاكميت برداشتن و اتاق خواب رهبر را به روي بازرسان جاسوس آژانس بينالمللي انرژي اتمي گشودن، خواهد بود.به فاصله چند ساعت بعد از ديدار ولايتي و روحاني و خاتمي با وزراي خارجه بريتانيا و آلمان و فرانسه، تلويزيون لاريجاني ــ آغامحمدي، كشف كرد كه جمهوري اسلامي تحت ارشادات داهيانه رهبر و به لطف دعاهاي حضرت امام راحل پيروزي بزرگي در عرصة ديپلماسي كسب كرده است و توطئه آمريكا را براي بدنام كردن جمهوري اسلامي و تحريك كشورهاي جهان عليه نظام الهي خنثي ساخته است.رژيم پيشين را سرتاپا وابسته ميدانستيم و هيچكدام از خاطرات علم و آن نامههاي تند و تيزي كه به دستور محمدرضا شاه براي جرالد فورد و اسپيرواگينو و كيسينجر فرستاده شده بود خبر نداشتيم. اما من خود شاهد امري بودم كه بدون هيچ اظهار نظري فقط به نقل آن ميپردازم. (حكايت اعتبار گذرنامه و هويت ايراني و ارزش پول ايران در خارج كشور آنقدر تكرار شده است كه نيازي به بازگوئيش نميبينم. در عين حال يادآور ميشوم كه اشاره من به هيچ روي به منزله آن نيست كه گذشته را از ياد بردهام) اما رويدادي را كه خود بخشي از آن بودم از اين رو نقل ميكنم كه به ياد آوريم ربع قرن پيش مقامات بلندپايه رژيم گذشته در چه جايگاهي قرار داشتند.چندي قبل با سخنان علي صالح رئيس جمهوري يمن تلويزيون اين كشور بيست و پنجمين سالروز برپائي شبكة تلويزيون رنگي در يمن را جشن گرفت. در فيلمي كه از اين مراسم پخش ميشد دو سه چهره آشنا را ديدم. چهرههائي كه حالا جزو مديران راديو تلويزيون يمن هستند اما بيست و شش هفت سال پيش كارآموزان جواني بودند كه در مدرسة راديو تلويزيون ايران دوره ميديدند و يكيشان نيز با دختري ايراني ازدواج كرد كه در آخرين ديدارم از يمن شبي مرا به خانهاش دعوت كرد و در آن شب چه سخنها رفت و چه يادها آب در چشمها آورد كه بماند براي وقتي ديگر.مرحوم محمود جعفريان كه به گلوله هاي غدر و كين صادق خلخالي و البته بازجويان ذوب شده در ولايت استالين و حزب طراز نوين در آغاز انقلاب، خاموش شد، توجه خاصي به تربيت و آموزش كاركنان راديو تلويزيون يمن داشت. (اميدوارم روزي دوست عزيزم عباس آزرمي كه خاطرات بسيار شنيدني از جعفريان و خدماتش به ايران هنگام حضورش در خليج فارس دارد، به انتشار اين خاطرات دست بزند). از آنجا كه من زبان عربي را فرا گرفته بودم، مرحوم جعفريان كه خود استاد در اين زبان بود و بعد از استادم زنده ياد جعفر رائد كمتر كسي را مثل جعفريان در گسترة زبان و فرهنگ عرب، آگاه و صاحب سبك در جمع عرب زبانان و عرب دانان ديدهام، لطف بسيار به من داشت و هر بار فرصتي پيش ميآمد، مرا به دفترش دعوت ميكرد و در آنجا ضمن بحث دربارة رويدادهاي جهان عرب معمولاً سخن به ادبيات ميكشيد و من آخرين ترجمهاي را كه از شعر و يا قصة شاعران و نويسندگان عرب كرده بودم به او ميدادم. در راديو تلويزيون من علاوه بر نوشتن برنامههاي صبح به خير ايران وعصرانه با راديو 2، جُنگي به نام «نگاه» داشتم و نيز جزو گروه ادب امروز با زنده ياد نادرپور همكاري ميكردم. روزي مرحوم جعفريان مرا به دفترش خواند و در آنجا به من گفت كه چند جلسه سخنراني برايم گذاشته است تا براي كارآموزان يمني در رابطه با مشتركات تاريخي و فرهنگي بين ايران و يمن ايراد كنم. اين سخنرانيها مورد توجه قرار گرفت. به خصوص وقتي به جريان پناه آوردن سيف بن ذييزن شاهزاده يمني به دربار انوشيروان رسيدم و اينكه انوشيروان چهل هزار مرد جنگاور مزدكي را كه اغلب زنداني بودند به يمن فرستاد تا ابرهه را بيرون كنند و سيف را به تاج و تختش بازگرانند. ظاهراً به توصيه بزرگمهر انوشيروان هم براي اينكه از شر سربازان و سرداران مزدكياش راحت شود و هم براي وابسته كردن يمن به امپراطورياش سپاهي را به كمك سيف فرستاد. اين سپاه ابرهه را شكست داد وسيف را بار ديگر بر تخت سلطنت نشاند. سپاهيان ايراني در يمن ماندند و نوادگان آنها امروز نامهاي معرب شده ايراني دارند. «الزندانيها» «الوهرزها» «البهرامها» «الشابورها» و «الخسرويها» همگي تبار ايراني دارند.در يمن و منطقه نجد عربستان هنوز آثار دهها آتشكده و معبد زرتشتي و مزدكي باقي است. و مگر سلمان فارسي از جمله همين مهاجران مزدكي نبود؟باري روزي منشي مرحوم جعفريان به من خبر داد كه در ميان هيأت همراه معاون راديو تلويزيون، قرار است به يمن بروم. سه روز بعد راهي يمن شديم و من در هواپيما نسخههائي از سخنرانيهايم را براي كارآموزان يمني كه تني چند از آنها همراه ما بودند عرضه كردم. هواپيما در صنعا فرود آمد. گمان ميكردم لابد معاون راديو تلويزيون يمن يا حداكثر وزير اطلاعات يمن به فرودگاه خواهد آمد تا از مرحوم جعفريان و هيأت ما استقبال كند. اما به محض ورود سفير ايران به داخل هواپيما خبردار شديم كه سرهنگ الحمدي رئيس شوراي انقلاب و رئيس جمهوري يمن به استقبال آمده است. جعفريان نگاهي به ما انداخت، چشمان پراشكش را همه ديديم. با غرور از پلهكان هواپيما پائين آمد و با سرهنگ الحمدي و معاونش الغشمي كه چند ماه بعد به دنبال قتل الحمدي جانشين او شد، روبوسي كرد. و سپس مثل اينكه رئيس كشوري به صورت رسمي از يمن ديدار ميكند از برابر گارد رياست جمهوري عبور كرد. سلام دو كشور نواخته شد.آن تصاوير زنده و پر رنگ در برابر ديدگانم حركت ميكند، و بعد حال پر از خفت دبيرشورايعالي امنيت ملي حسن روحاني را پيش چشم ميآورم. مأموران جمهوري اسلامي وقتي به خارج ميآيند حتي اگر در سطوح بالا باشند با رفتار و عملكرد خود عامل بياحترامي به خود ميشوند. جاي جعفريان را امروز علي آغامحمدي گرفته است كه با يك پرونده سياه، در صدر فهرست عاملان ترور و توطئه در جمهوري ولايت فقيه قرار دارد. دو هفته پيش علي لاريجاني به بيروت رفته بود، تلويزيونهاي لبنان مصاحبههائي با او داشتند كه واقعاً از مشاهده آن احساس شرم ميكردم. آن قيافه و ظاهر وآن سخن گفتني كه سخن گفتن يك روضهخوان پنج توماني را به ياد ميآورد.آغامحمدي كه يك معلم ساده در همدان بود و با گيوه از همدان به تهران آمد تا در مجلس شوراي اسلامي شركت كند به پاداش طراحي قتل زنده ياد دكتر عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دمكرات كردستان و دوست و يار مبارزش عبدالله قادري در وين در كنار عزيز جعفري (فرمانده نيروي زميني سپاه) و صحرارودي از ولي فقيه و فلاحيان مدال افتخار گرفت و خيلي زود به عنوان مسئول مقر نصر هدايت عمليات تروريستي در خاك عراق به ويژه در منطقه كردستان را عهدهدار شد، در عين حال به عنوان عضو كميته اقتصادي شورايعالي امنيت ملي با معاملات آنچناني با شركتهاي عدي فرزند صدام حسين ميليونها دلار به جيب زد و امروز در واقع لاريجاني كارمند اوست و هدايت راديو تلويزيون و بسياري از توطئهها در خارج كشور و به ويژه در عراق، در دست اوست. امروز اگر آغامحمدي به يمن كه هيچ حتي به بوركينافاسو هم سفر كند حداكثر يك مامور امنيتي به استقبالش ميرود و اخبار سفرش را پنهان ميكنند تا مبادا گرفتار درخواست اينترپول براي دستگيري و تسليم كردنش به دادگاه رسيدگي به مجرمين عليه بشريت نشوند
شنبه 25 تا دوشنبه 27 اكتبر1 ــ سخنان دكتر محسن كديور را در رابطه با ديكتاتوري به نام سيدعلي خامنهاي ولي فقيه خواندهايد. بعد از اظهارات محمد رضا خاتمي كه در آن به اشاره از استبداد «آقا» سخن گفت و تا آنجا رفت كه بله گربة مصاحب ولي فقيه هم حالا واجب الاتباع شده وجاي ببري خان سلطان صاحبقران را گرفته است، اما كديور كه اهل مجامه نيست، و بارها به علت صراحت گوئي هزينههاي سنگيني از جمله 18 ماه زندان را متحمل شده است، خطاب به خامنهاي گفت كه حكومت او به جز يك ديكتاتوري فاسد ضدملي نيست. و مشتي انسان از خدا بيخبر او را احاطه كردهاند و...گاهي فكر ميكنم آيا مقايسه كردن رژيم ولايت فقيه با رژيم بنياميه ظلم به بنياميه نيست؟ حداقل امويان فردي مثل عمربن عبدالعزيز داشتند. معاويه امپراطوريش را ساخت و شام را به عروسهاي شهرهاي مشرق زميني در عصر خويش تبديل كرده اينها اما خانة پدري مرا به بلاد فساد و فريب تبديل كردهاند. رواياتي كه از وطن ميشنويم افسانه نيست. روز چهارشنبه علي يك كودك 8 ساله ايراني كه خانوادهاش پنج سال است در بدترين شرايط در اردوگاه اسكي شهر تركيه زندگي ميكنند و احتمال بازگرداندنشان به ايران وجود دارد، با چند عبارت معصومانه كه در راديو ياران بيان كرد، مرا و ميليونها شنونده برنامه شبانة ما را به گريه انداخت. «عموجان به من كمك كنيد برادرم ــ 12 ساله ــ كه سر كار ميرفت، دستهايش زخم شده، منهم دوست دارم به مدرسه بروم...».خرج نمايندگي ولي فقيه و رهبر مسلمانان جهان!! در لندن روزانه بيش از پنج هزار پاوند است و اهل و طايفه نماينده آقا، از بركت وجوهات ارسالي از سوي محمد حسن اختري معاون امور بينالمللي دفتر نايب امام زمان، هر كدام مواجب جداگانه دارند و بخشي از محله اعيان نشين همپستد به تيولشان درآمده است. نماينده ديگر آقا در اتريش كه آقازادهاش در وزارت نفت مثل آقازاده رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام آنقدر حق و حساب گرفت كه سرانجام كنارش گذاشتند اخيراً خانهاي در وين خريده است كه به موزه بيشتر شبيه است.شاهچراغي نماينده ولي فقيه در دوبي را كه خوب ميشناسيد، پيش از اين دربارة او بسيار نوشته ام. به گفتة عادل اسدينيا سركنسول جمهوري اسلامي كه دلاورانه به ولي فقيه نه گفت و زندگي در تبعيد با عزت را به زندگي پرمذلت در خدمت ولي فقيه ترجيح داد، كار را به جائي رسانده است كه از كسبة ايراني در دبي رسماً باج ميگيرد و از زمين داروخانهاي كه متعلق به هلال احمر است با اين توجيه كه زمين به حسينيه او تعلق دارد سالانه دهه هزار درهم اجاره ميگيرد. شاهچراغيها يكي دوتا نيستند. در داخل كشور اينطور رواج دادهاند كه آقاي خامنهاي و خانوادهاش آلودگي مالي ندارند و در كارهاي تجارتي دخالت نميكنند. البته كسي كه كشوري را تيول خود كرده است نيازي ندارد كه دست تطاول آنهم به صورت صريح به بيتالمال بگشايد. اما هزينه دفتر آقاي خامنهاي امروز از هر وزارتخانهاي بيشتر است و ماهانه ميلياردها تومان در اين دفتر حيف و ميل ميشود. از گلوي مردم مظلوم و رنج كشيده ايران ميزنند و توسط آقاي اختري، حوالههاي ريز و درشت براي كساني مثل مقتدي صدر و سيدعلي حائري ارسال ميكنند.آقا مجتبي پسر آقاي خامنهاي در كنار اصغر حجازي، مصطفي ميرمحمدي، علي فلاحيان و احمد وحيدي، يك وزارت اطلاعات تمام و كمال برپا كردهاند كه آدمكشاني مثل جواد آزاده كارچرخانان اصلي آن هستند. اينهمه ظلم و بيداد را ديدن البته آزادانديشاني مثل محسن كديور را به فغان ميآورد. ايكاش ذرهاي از شهامت و آزادگي كديور در تن بعضي از نمايندگان مجلس بود كه با كارت اصلاحات از مردم رأي گرفتندو امروز چنان سكوت كردهاند كه تو گوئي كه بهرام هرگز نبود
جابجائي مهرههاي رهبر2 ــ بعد از آنكه موضوع نامزدي علي لاريجاني از سوي ذوب شدگان در ولايت قطعي شد، آقاي خامنهاي به لاريجاني گفته است شايد به مصلحت باشد كه شما مدتي جلوي چشمها نباشيد. بر پايه اطلاعاتي كه به من رسيده، رهبر جمهوري اسلامي علاقمند است غلامعلي حداد عادل پدر عروسش را به تلويزيون بفرستد. به خصوص آنكه از نظر رهبر رياست بر فرهنگستان و سوابق و علائقي كه آقاي حداد عادل دارد، ميتواند در پذيرش او از سوي كاركنان صدا و سيما و افكار عمومي تأثير مثبت داشته باشد. علي اكبر ولايتي نيز همچنان به عنوان نامزد دوم براي رياست صدا و سيما مطرح است اما مشكل ولايتي حضور نامش در اسناد و مدارك جنايت ميكونوس و جنايت آرژانتين است. به همين دليل همچنان بخت حداد عادل براي جانشيني لاريجاني از همه بيشتر است.3جناح راست (مافياي مؤتلفه + مافياي قوه قضائيه + مافياي صدا و سيما و...) بعد از سرشكستگي در قضيه برخورد با آژانس بينالمللي انرژي اتمي، طرح خطرناكي را براي ايجاد يك بحران و امنيتي كردن فضاي كشور در دست اجرا دارد. ترور يكي از چهرههاي سرشناس اصلاحطلب و در رأس آنها محمدرضا خاتمي، محسن آرمين. بهزاد نبوي، فاطمه حقيقتجو، رجبعلي مزروعي از نمايندگان، و كديور و شيرين عبادي و ماشاءالله شمسالواعظين از بيرون مجلس به عنوان راه حل بيرون جستن از بنبست فعلي و بيآينده بودن مافيا مورد بررسي است. و همانگونه كه ذوالقدر سرلشگر علي صياد شيرازي را به قتل رساند تا سازمانهاي اطلاعات موازي را راه بيندازد (چون آقا ديگر به وزارت اطلاعات اعتماد نداشت) اينبار نيز هدف فلج كردن دولت و امنيتي كردن فضاي سياسي كشور است