١٤.١١.٠٥

تله خانم انگليسي براي نيروهاي امنيتي ايران

ليندا به محض مشاهده افسران نيروي دريايي ايران فيلم عكاسي خود را از دوربين خارج كرد تا مأموران ايراني به اين نويسنده رمان‌هاي جنايي و پليسي، مشكوك شوند.شيوخ عرب نيز از فرصت استفاده كرده و تلاش كردند به فرضيه او كه در آب‌هاي مورد اختلاف بين ايران و امارات دستگير شده!، دامن بزنند. «ليندا ديويس»، نويسنده معروف انگليسي، ادعا كرده كه با همسرش «روپرت وايس» ـ بانكدار مشهور ـ در آب‌هاي مورد اختلاف بين ايران و امارات به صورت غيرقانوني بازداشت شده است. به نظر مي‌رسد اين زن ماجراجو و داستانسراي انگليسي قصد دارد با آب و تاب دادن به بازداشت 13 روزه خود، يكي از پرفروش‌ترين رمان‌هايش را طي يك سال آينده وارد بازار كند. ديويس پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه آكسفورد، به كار رمان‌نويسي روي آورد. سه سال پس از آن‌كه او اولين كتاب خود «آشيانه افعي‌ها» را به رشته تحرير درآورد، يك عضو سرويس امنيتي ادعا كرد كه «MI6» جاسوسي در بوندس‌بانك با كد «اوركاوا»‌دارد كه اطلاعات نرخ بهره پيشنهادي دولت آلمان را اطلاع مي‌داده است. اين ادعا دقيقا از صفحات كتاب «لانه افعي‌ها» گرفته شده بود. در سال 1999، يكي ديگر از مأموران سيستم جاسوسي انگليس ادعا كرد كه روس‌ها در بانك «سيتي‌او» لندن جاسوس دارند و اين موردي بود كه در كتاب وي ذكر شده بود. او سپس يك تحقيق ديگر مورد كتابش به نام «آينه‌هاي بياباني» كه ماجراي سفر او به هنك‌كنگ و ويتنام است را بیرون داد. اين رمان ارتباط با سرويس‌هاي امنيتي قاچاقچيان مواد مخدر، دلالان اسلحه، صنايع الماس و بازار سياه را به نمايش مي‌گذارد كه در دو كشور بريتانيا و آمريكا در سال 1996 به چاپ رسيد. اين گزارش مي‌افزايد: هياهوي زن و شوهر انگليسي و حمايت رسانه‌هاي خارجي از آنان‌، موضوع جزاير سه‌گانه ايراني را در صدر اخبار قرار داده است.اين در حالي است كه نزديكي به پايگاه‌هاي نظامي و پايگاه‌هاي دريايي در قلمرو دولت بريتانيا، نه تنها براي اتباع خارجي كه براي انگليسي‌ها نيز بازداشت در زندان‌هاي مخوف حومه لندن را در پي دارد و هيچ‌گونه چشم‌پوشي در اين موضوع وجود ندارد. سال گذشته، «ليندا ديويس» با شوهر و سه فرزند خود، لندن را به مقصد دبي ترك كرد تا در آنجا زندگي كنند. آنان در آنجا ويلايي را در كنار دريا گرفتند كه به اعتقادشان در كشوري است كه خيابان‌هاي بدون جنايت، دريايي زيبا و نقاطي براي اكتشافات دارد. به اعتقاد وي، اين منطقه در امارات، جايي بسيار مناسب براي ماجراجويي است. به نوشته «ديلي‌تلگراف»، «ديويس» ماجراي اخير خود را اين‌چنين شرح مي‌دهد: من و شوهرم به همراه يك ناخداي استراليايي در ساعت 3:40 دقيقه بعدازظهر به جزيره ابوموسي نزديك مي‌شديم. شوهرم در دوربين نگاه مي‌كرد و متوجه شد كه منطقه نظامي است و در همين زمان، سه قايق نظامي به طرف ما مي‌آيند. آنان به ما گفتند كه خود را تسليم كنيم و ناگهان دو قايق نظامي ما را محاصره كردند و ده مرد ـ كه اغلب آنان نظامي بودند ـ به سمت قايق ما آمدند. من مثل فيلم‌هاي سينمايي در گوشه‌اي خزيده و ساكت ماندم و آنان قايق ما را تصرف كردند. من تلاش كردم با آنها مجادله كنم، اما قايق‌ها و اسلحه‌هاي سياه آنان من را ترساند. نظاميان دوربين عكسبرداري كهنه من را آزمايش و با زبان فارسي از من سؤالاتي مي‌كردند. ابتدا فكر كردم، ممكن است با بيرون آوردن فيلم از دوربين و تسليم آن، مشكل حل شود، اما اين، مشكل بزرگي براي من ايجاد كرد. آنان به من ‌گفتند كه چرا حلقه فيلم را از دوربين بيرون آوردي؟ با اين كار، فيلم در معرض نور قرار مي‌گيرد و از بين مي‌رود. تو مي‌خواستي مسائلي را از ما پنهان كني. سپس چند بار توسط افرادي كه كمي انگليسي مي‌دانستند، بازجويي شديم. قايق ما به وسيله نيروهاي ايراني اسكورت شد و به منطقه‌اي نظامي كه 1000 يارد با ساحل فاصله داشت، رسيديم. در اين نقطه گمان كرديم كه يا ما را آزاد مي‌كنند و يا اين‌كه ما را خواهند كشت. ناگفته نماند كه تعداد بيست نفر از افسران نيروي دريايي ايران نيز در آنجا بودند. تا آن زمان، هيچ‌كدام از ما سه نفر نخوابيديم. سپس دو افسر كه به زبان انگليسي نيز مسلط بودند، از ما بازجويي كردند و بعد با ما دوست شدند. اولي به ما گفت كه به خانه‌تان بازمي‌گرديد، ولي بعدا گفتند كه شما بايد براي بازجويي بيشتر با هواپيما به بندرعباس برويد و به اين ترتيب، ما به بندرعباس رسيديم. در آنجا براي نخستين بار در زندگي‌ام از پله‌هاي هواپيما كه پايين آمدم، سوار يك جيپ ارتشي شدم. در آنجا، تعداد زيادي سپاهيان پاسدار با لباس سبز حضور داشتند. چندي پيش من در پرو زندگي مي‌كردم. البته در كشورهاي بلوك شرق نيز زندگي كرده‌ام، ولي تاكنون در فاصله سي دقيقه‌اي كشور امارات، اينچنين فقر و بيچارگي را نديده بودم و به خاطر همين، در كنار كشور ثروتمندي مانند امارات، انسان‌هاي فقير و بيچاره‌اي كه من در جزيره ابوموسي ديدم، برايم باعث تعجب بود. سپس ما به نقطه‌اي اعزام شديم كه براي هشت روز آينده محل نگهداري ما بود و گاه دسته‌جمعي از ما سؤال مي‌شد و گاه به تنهايي؛ ولي ما تروريست يا جاسوس نبوديم و از ما فيلم و عكس گرفته شد. به ما هر روز گفته مي‌شد كه به زودي آزاد مي‌شويد، ما هم مداركي امضا كرديم كه هيچ‌گونه بيماري نداريم. بازجوهاي ما هيچ‌وقت با من دست ندادند، زيرا آنان مقيد بودند كه نبايد به زن‌هايي غير از همسر خود دست بدهند. البته چندين نفر كه با ما احساس همدردي مي‌كردند، اجازه مي‌دادند به خاطر عاطفه مادري هم كه شده، با بچه‌هايم در امارات تلفني صحبت كنم، اما اجازه نمي‌دادند كه با سفارت انگليس تماس بگيرم. آنان سپس ما را به هتلي در بندرعباس بردند، در آنجا ما چند ديپلمات انگليسي و استراليايي ديدار كرديم و من از اين موضوع خوشحال شدم. اما صبح فردا كه مي‌خواستيم از هتل خارج شويم، فردي از قوه قضائيه با داشتن مداركي جلو ما را گرفت و گفت كه شما بايد به دادگستري برويد. ديپلمات‌ها هم در مقابل درخواست مقاومت كردند ولي او به ديپلمات‌ها گفت كه آنان را دستگير خواهد كرد و نيز ادامه داد كه ما بايد با پروازي به تهران برويم و ديپلمات‌ها هم نمي‌توانند با ما بيايند. در پايان، در فرودگاه تهران با سفير و همسرش ملاقات كرديم و پس از چهارده روز به دبي و كنار فرزندانم برگشتم. هم‌اكنون نيز قصد دارم كه به عفو بين‌الملل در اين زمينه شكايت كنم

١٢.١١.٠٥

نامه پیمان پیران از زندان اوین

از نوع ديگر
هستي و وجود من ـ يك ايراني ـ يك معترض سياسي در جامعه كنوني‌مان چگونه تعريف مي‌شود ؟ در اجتماعي كه ارزش‌هاي انساني در آن به شكل كالاي روزمره درآمده و به ابتذال كشيده شده ، در جامعه‌اي كه همه صاحب‌نظران داخلي و خارجي از انحطاط تدريجي زندگي عامة مردم صحبت به ميان مي‌آورند ، در كشوري كه شيفتگي عمومي‌، تنها و تنها نسبت به مصرف و روابط وسيع نزولخوار و محتكر و رانت و زد و بند اقتصادي و غيره و غيره موج مي‌زند ، آيا بحث آزادي‌هاي سياسي مرا نيز شامل مي‌شود ؟ يا اينكه آزادي سياسي در مورد افرادي چون من به حق نفس كشيدن آن هم در بازداشتگاه اوين و اندرزگاه 350 محدود مي‌شود ؟ البته كه همه ما به روشني روز مي‌دانيم كه حق آزادي سياسي و استفاده از تريبون‌هاي مختلف داخلي و خارجي و همچنين تأسيس حزب و گروه ، صرفاً براي بعضي طيف‌ها خصوصاً طيف‌هاي ليبرال يا شبه سكولار در ايران معنا مي‌يابد . افرادي چون من كه مناسبات اجتماعي در روابط توليد سرمايه‌داري را زير سؤال مي‌برند و به جاي دفاع از امنيت سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي در شالودة تكامل اجتماعي ، خواهان دفاع از طبقات محروم و نفي نظام طبقاتي و نيل به عدالت اجتماعي مي‌باشند ، نه تنها هرگز در معادلات قدرت نمي‌گنجند ، بلكه تاكنون نيز همه دنيا شاهد بوده است كه چگونه نيروهاي چپ و دموكرات ايران (تنها نيروهاي فعال در عرصة اجتماعي) ، قبل از جابه‌جايي قدرت در سال 57 و بعد از آن در دهة 60 از همين لعنت‌آباد اوين و رجائي‌شهر به زير خاك فرستاده شدند . در ادامه بايد گفت در شرايطي كه منصب‌داران و سخنرانان رسمي‌و غيررسمي‌دولتي سالهاست كه آئين و راه و رسم هزار و چهار صد سال قبل را رنگ حضور مي‌بخشند و روي كرسي‌هاي خطابه ، ملغمه‌اي از فراموشي تاريخي و خداباوري اسلامي‌و عبارات و مفهومات تناقض‌آميز غرب را به خورد مردم مي‌دهند ، شكي ندارم كه اگر تفارق ماهوي و ايدئولوژيك با محافظه‌كاران مذهبي نداشتيم مردم ، ما را نيز بخشي از طيف كهنه‌انديش مذهبي در ايران مي‌انگاشتند . اما با توجه به اين شرايط آشفته اجتماعي مي‌خواهم بگويم چگونه است كه در نظر برخي شعار و آرمان ما تشابه بيشتري با محافظه‌كاران پيدا كرده (!) و با مواضع برخي حضرات كه مايلند اصلاح‌طلب ناميده شوند همخواني ندارد ؟ در جواب ، از همين ابتدا بايد روي اين نكته مكث كرد كه در سياست داخلي ، نظام حاكم به دليل خواستگاه اجتماعي عقب‌مانده و تضاد آشكارش با دنياي مدرن امروز ، داراي بافتي است تكامل نيافته كه تار و پودش تجسم واضح قرون وسطي‌ است و در طول 26 سال گذشته همواره شعارهايي زيبا به لب آورده كه گهگاه ممكن است انسان‌هاي خام را به سوي خود بكشاند . حمايت از محرومان ، مبارزه با فقر ، آوردن پول نفت به سر سفرة مردم ، اصلاحات اقتصادي و الويت دولت براي حل مسائل معيشتي مردم و بسياري از اين دست . شعارهايي كاملاً پوچ و تو خالي كه تنها براي توليد جذابيت كاذب آنهم در آستانه برگزاري انتخابات حكومتي هميشه مورد استفاده قرار گرفته اند . عبارات تبليغاتي و شعارهايي كه بنا به ماهيت وجودي هئيت حاكمه هيچ گاه فرصت فعليت يافتن نخواهند داشت چرا كه با ناديده گرفتن شكم بارگي نهادهاي متعدد انتصابي و هزاران هزار شاهرگ مكش ارز ملي و رانت‌هاي اقتصادي و سياسي و به يغما دادن آنچه كه از نفت به دست مي‌آيد ، هيچ گاه نمي‌توان با فقر و بدبختي رو به رشد خانواده‌هاي ايراني مبارزه كرد . اين ورشكستگي تنها در بخشي از كارنامه پرمايه‌ي اين طيف ، نمايان است و وقايع چند ماه گذشته به روشني نشان داده است كه اين ناتواني سياسي با نقش كمدي و عروسك‌وار محمود احمدي نژاد ، به حوزه عمل و گفتگوي سياست خارجي نيز كشانيده شده . فكر نمي‌كنم اين تصوير مبالغه باشد كه اگر بگويم نطق‌هاي احمدي نژاد در مجمع عمومي‌سازمان ملل ، مواضع جمهوري اسلامي‌در خصوص مسائل داخلي عراق و منطقه و سخنراني‌هاي اخير در مورد كشور اسرائيل نمونه واقعي حمله با نيزه به آسيابهاي بادي بوده است . چرا كه هيچ شكي نيست با سرشت واقعي افراطي‌گري مذهبي و رسالت ارتجاعي رهبران و پشتيبانان اصلي آن و مهمتر از همه بلاهت اقليتي ذينفع كه به پيروي از آن برخاسته هرگز نمي‌توان به تنش زدايي و يا مقابله با امپرياليسم و ديگر قدرتهاي دست‌انداز به منافع مردم منطقه پرداخت . آن هم در شرايطي كه سراسر دوران حكومت ايشان اثري از درك حقايق ديده نشده و همه اذعان دارند كه تمامي‌اقدامات صورت گرفته در اين كشور اعم از منع حق آزادانه انتخاب همگاني ، محروم ساختن مردم از حق برگزاري اجتماعات ، نابرابري افراد در برابر قانون و حذف و هدم مخالفين ، همگي و همگي استهزايي بوده به انسانيت و حقوق اوليه فرد اجتماعي . با چنين اوضاع و احوالي آقايان از يك سو با ارائه ژستي مردمي‌و صلح‌دوستانه پيوسته بقاياي تفكر استبداد مذهبي در دورة فئودالي را به جامعة خود القاء مي‌كنند و از سويي ديگر در سياست خارجي خود با موضع‌گيري‌هاي هيستري‌وار و سياست‌هاي تنش‌زا در منطقه مي‌كوشند تا پيچ كنترل را تنها و تنها به نفع حفظ و بقاء خود بگردانند . بدين ترتيب كاملاً طبيعي است كه در پي اين تشنج آفريني‌ها كه سبب تحريك و عمل متقابل از سوي ديگر كشورهاي منطقه و حتي غرب شده است ، بدعت اين نوع ديپلماسي كهنه و خشن شديداً محكوم شود و در نهايت اين مردم ايران باشند كه مي‌بايست تاوان جريمه رؤياپردازي عاليجنابان را بپردازند . و اما در طرف ديگر ، در طرف ديگر حضراتي هستند كه مايلند خود را اصلاح‌طلب بنامند . قهرماناني كه در نقش لنگر نجات در توهم پيوستن به جامعه جهاني ، روند رو به رشد نظام جديد سرمايه‌داري را الگوي عمل خود قرار داده و بالطبع جذب سرمايه‌گذاري خارجي ، رعايت قواعد بازي در مقياس بين‌المللي و فراهم كردن امنيت سرمايه‌گذاري را در پيش گرفته بودند . با توجه به اين رويكرد و كنار گذاشتن مردم و همچنين زد و بندهاي جاري در بالاترين سطح قدرت بود كه ديديم چگونه سياست و اقتصاد و تاريخ و مردم همگي دست رد بر سينة آنان گذاردند . بديهي است كه ماهيت اين جريان نيز به دليل گرايش مداوم به سوي ارتجاع و بي‌توجهي به خواستهاي تودة مردم نمي‌توانست نتيجة نهضتي از پائين و حركت لايه‌هاي زيرين جامعه باشد بلكه اين جريان صرفاً محصول انواع پيوندهاي نيرومند اقتصادي و ايدئولوژيك با ساختار اسلامي‌قدرت بوده است . در نتيجه اصلاح‌طلبان در طول ده سال گذشته نه مي‌خواستند و نه مي‌توانستند شعارهاي متنازع و تبليغاتي خود را جامة عمل بپوشانند . در چنين وضعيت آشفته‌اي طبعاً مردمي‌كه از بيست و شش سال گذشته تلاش كرده‌اند تا جايگاه خود را به گفتة آقايان در “اسلامي‌ترين” كشور دنيا جستجو كنند (!) در هر گام خود با تضادهاي فاحشي ميان آنچه كه در جوامع مترقي (حداقل برابري شرايط و عدالت) خوانده مي‌شود و “دموكراسي ديني” اي (!) كه ساخته و پرداخته پرگوئي‌هاي حضرات است و همچنين هزاران محدوديت واقعي و حيله و نيرنگي كه مردم را به يكي از عقب‌افتاده‌ترين جوامع دنيا بدل مي‌نمايد ، روبرو هستند . با اين شرايط ، واضح است كه مردم به تغييراتي اساسي و جدي و تفكري نو و نيروهاي مترقي و مستقل از قدرت نياز دارند كه به راستي سخنگوي آنان باشند و در برابر حق‌كشي‌ها ، بي‌مسامحه و بي‌تعارف موضع‌گيري كنند . تا پيش از انتخابات رياست جمهوري ، شوراهاي شهر و روستا و همچنين مجلس هفتم ممكن بود اين تصور پيش آيد كه مردم منفعل شده‌اند يا ديگر پتانسيلي براي حركت‌هاي جمعي ندارند. اما مطلب اينجاست كه (بدور از پرداختن به عامل كم‌تأثير تقلب) ، عدم حضور 42 درصد از واجدين شرايط در انتخابات و همچنين “نه” گفتن اكثريت شركت كنندگان به سياست‌هاي نو ليبرالي دو خردادي‌ها و شركاي آنان (گر چه يك واكنش كور بود) ، اما به طور عيني نشان داد كه جامعه ممكن است از روند سياسي پيش آمده در كشور دلسرد شده باشد و يا به طور تسلبي تصميم‌گيري كند ولي اين مسئله هرگز به معني انفعال آنان نبوده و نيست . آنها همواره پتانسيل ايستادگي و همچنين تكاپوي هر چند ضعيف سياسي در جهت رسيدن به خواست‌هاي معقول و منطقي‌اشان را دارند و اشتباه فاحشي است كه عده‌اي گمان برند طيف دو خردادي‌ها و يا تندروان مذهبي ، آلترناتيو و يا برآوردكنندگان اصلي خواست‌هاي اكثريت مردم‌اند . دقيقاً در چنين جايگاهي است كه ضرورت پيدايش الگوي مناسب فكري به علاوه وجود تشكل‌هاي سياسي در بين مردم و همچنين ترسيم مرزبندي‌هاي مشخص ، حتي اگر با ممانعت دستگاه سركوب ايران مواجه شود ،‌ ضروري است . جان كلام اينجاست كه تاريخ نيز نشان داده است شيوه‌هاي آبكي و نمايشي ، چهره‌سازي‌هاي كاذب و يا جنجال‌هاي توخالي بدون پشتوانة مردمي‌كه توسط رسانه‌هاي داخلي و خارجي ترتيب داده مي‌شوند ، هيچ كدام از اين راهكارهاي ليبرالي توانايي مقابله با حكومت‌هاي خودكامه را نداشته و ندارند . نسخه‌هاي درهم و برهمي‌هم كه اخيراً از سوي برخي آقايان در مورد نافرماني مدني و حركت‌هاي مسالمت‌آميز براي بازپس‌گيري نيازها و حقوق اوليه فرد اجتماعي پيچيده مي‌شود ، فقط در جوامعي امكان‌پذير است كه قدرت حاكم بر آنها حداقل ، فرصت متمدن شدن را يافته باشند . در نتيجه ، اين نوع نظرات ذهني كه هيچ ربطي با سير عيني تكامل ناقص جامعه‌ ما ندارد ، سرابي بيش نيست و طبيعتاً عامل هيچ تغيير و تحولي هم نخواهند بود
در پايان اين نوشته هر چند مختصر و با اين بضاعت كم از درون زندان مي‌خواهم چند مطلب كوتاه ديگر را نيز مطرح كنم : اول اينكه آيا در نهايت اكتفا به برگزاري تجمعات نيم‌بند بدون وجود گروهها و تشكل‌هاي واقعي سياسي و سردادن شعارهاي اعتراضي اغلب ناهماهنگ و بي‌هدف ، در جاي اصلي آيا تضاد بين نظام مذهبي عقب مانده و انتظارات مردم براي دموكراتيزه شدن را مي‌تواند بطور مسالمت‌آميز حل كند ؟ آيا نظام مذهبي ايران كه يكي از مراكز چماقداري جهان امروز به شمار مي‌آيد وقتي دريابد همين حركت‌هاي نصفه و نيمه و به اصطلاح آرام بنيانش را بر باد مي‌دهد ، به استفاده از خشونت و به حذف مخالفان خود نمي‌پردازد ؟ از طرفي ديگر مردم آسيب‌ديده از نوع كشورداري آقايان ، تا چه وقت و چه قيمتي را تنها براي اين حركت‌هاي ليبرالي بي‌فايده كه در نظر من بيشتر حاصل همزيستي رژيم با دو خردادي‌ها و امثال آنها بوده است ، پرداخته‌اند و بايد در آينده نيز بپردازند ؟ آيا بايد با اين جانبداري‌ها و اين نوع همزيستي موافقت كرد ؟ آيا … جواب اينگونه سؤالات و ماهيت جريانات انحرافي كه از آن صحبت به ميان آوردم بر من و امثال من كاملاً روشن شده بود ، اميدوارم كه بر ديگران هم هر چه سريع‌تر معلوم شود كه هر جا سر و صدا و رنگ و بو و جلوة ظاهري ، فراوان‌تر است ، حقيقت نيز در آنجا كمتر است
قلم تو قلم من است ـ قلم تو قلم ماست ـ به قلم سوگند ـ به خون سياهي كه از حلقومش مي‌چكد سوگند ـ به رشحه خوني كه از زبانش مي‌تراود سوگند ـ به ضجه‌هاي دردي كه از سينه‌اش مي‌آيد سوگند كه ……… تو قلم مقدسم را نمي‌فروشم
به دست زورش تسليم نمي‌كنم ـ به كيسه زرش نمي‌بخشم ـ به سر انگشت تزويرش نمي‌سپارم ـ دستم را قلم مي‌كنم ـ و قلمم را از دست نمي‌گذارم ـ چشمهايم را كور مي‌كنم ـ گوشهايم را كر مي‌كنم ـ پاهايم را مي‌شكنم ـ انگشتانم را بند بند مي‌برم ـ سينه ام را مي‌شكافم ـ قلبم را مي‌كشم ـ حتي زبانم را مي‌برم و لبم را مي‌دوزم ـ اما قلمم را به بيگانه نمي‌دهم
پيمان پيران
زندان اوين ـ اندرزگاه 350
14/8/84

١٠.١١.٠٥

سیزده آبان ۵۸ در گفت و گو با دكتر محمد ملكي

به نظرمن بسياري از ضربه‌هايي كه كشور متحمل شد، ناشي از همان گروگان‌گيري و اشغال سفارت است
اين قسمتي از اظهارات دكتر محمد ملكي اولين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب است كه در زمان اشغال سفارت نيز در اين پست حضور داشت. با وي از آن روزها سخن گفته‌ايم
از واقعه ۱۳ آبان بگوييد
در آبان سال ۵۷ قبل از پيروزي انقلاب، سازماني تحت عنوان سازمان ملي دانشگاهيان در دانشگاه تهران بوجود آمد. اين سازمان سراسري از سوي استادان مبارز تشكيل شده بود و از دانشگاه ها و شهرستان هاي ديگر هم عضو داشت. در ۱۳ آبان ۵۷ اين سازمان درمسجد دانشگاه تهران يک مراسم سخنراني برگزار کرد. در آن روز عده زيادي در مقابل دانشگاه جمع شده بودند. گروهي هم با استفاده از موقعيت قصد داشتند سر در دانشگاه را كه بر آن نوشته بود "اين دانشگاه در زمان اعليحضرت همايوني ...." تخريب کنند. در اين ميان عده زيادي از دانشجويان و دانش آموزاني كه براي شركت در مراسم، به آنجا آمده بودند، کوشيدند وارد دانشگاه شوند. در آن زمان رياست دانشگاه به عهده دكتر عبد الله شيباني بود. به هر حال تجمع مردم و هجوم جوانان براي ورود به دانشگاه، منجر به برخورد با نيروهاي نظامي و در نهايت کشته شدن دو يا سه نفر شد. چندين نفر هم زخمي شدند. اين در زماني بود كه ديگر فضاي سياسي شكسته شده بود، و از اين رو دوربين تلويزيون كه در حال فيلمبرداري بود، همان شب ماجرا را پخش کرد. دكتر ابوالفضل قاضي، وزير وقت علوم، فرداي روزي كه فيلم از تلويزيون پخش شد، نامه اي به روز نامه ها نوشت و عنوان کرد كه ديگر تحمل اين وضعيت را ندارد و استعفاي خود ا به ازهاري نخست وزير دولت نظامي داد. در واقع ۱۳ آبان از اينجا مطرح شد، يعني روزي كه به دانشجويان و دانش آموزان در دانشگاه تهران حمله كردند. اين جريان به دنبال خود به تحصن ۲۵ روزه استادان دانشگاه تهران منجر شد و استادان ديگري نيز در وزارت علوم به متحصنين پيوستند، كه در آخر منتهي شد به شهادت استاد نجات الهي. پس از آن در ۲۳ دي ماه ۵۷ با حضور مرحوم طالقاني، استادان از تحصن دست کشيدند و دانشگاه بازگشايي شد. تا اينکه در ۱۳ آبان ۵۸، يعني در سالروز واقعه حمله به دانش آموزان، عده اي از دانشجويان دانشگاه هاي مختلف از ديوارهاي سفارت آمريکا بالا رفتند که داستان هاي بعدي و جريان گروگانگيري را به دنبال داشت
در واقع دو حرکت دانشگاهي در اين روز به هم پيوند خورده. ارزيابي شما از پيامدهاي اين حرکت چيست؟ اگر اولين حرکت، بعدي داخلي داشت، حرکت دوم موجب بسياري از وقايعي شد كه بعداً در ايران پيش آمد، از جمله جنگ با عراق، واقعه طبس و حتي مسايل اتمي كه امروز وجود دارد
آقاي دكتر، چرا دولت موقت نتوانست موفقيتي در حل اين مساله داشته باشد؟ دولت موقت پس از اين اتفاق استعفا داد. از سوي ديگر بهتر است اين مسايل را كساني كه در جريان آن قرار داشتند روشن كنند. البته خيلي از آن افراد، امروز به نادرست بودن اين حركت اذعان دارند و اظهار مي كنند كه ما از اين جريان بسيار متضرر شديم. اولين ضرر آن هم قرار دادي بود كه آقاي بهزاد نبوي در الجزاير امضا كرد كه هنوز ملت ايران تاوان آن را مي پردازد. همين تازگي ها، برخي از گروگان ها شكايت هايي را تنظيم كرده و ميليون ها دلار غرامت گرفته اند. من دقيقاً يادم مي آيد كه وقتي اين قرارداد امضا شد، بحث هاي زيادي بدنبال داشت و بخصوص برخي روي مسايل مالي تكيه مي كردند؛ اما آقاي بهزاد نبوي جمله اي گفتند که دقيقاً به ياد دارم، مبني بر اينكه "اينقدر چرتكه نندازيد". البته اين نکته را هم بايد گفت كه دولت بازرگان، به دليل آنکه اهرم هاي قدرت در اختيار كسان ديگري بود، از اين مساله به عنوان بهانه اي براي استعفا استفاده كرد
شما در زمان اشغال سفارت آمريكا رييس دانشگاه تهران بوديد. در آن زمان مناسبات بين دانشجويان و انجمن هاي اسلامي چگونه بود؟ اصلا چرا اشغال سفارت توسط دانشجويان پيرو خط امام اجرا شد؟ تقريبا تا سال ۵۴ فضاي دانشگاه آرام و بر آن، يكرنگي حاكم بود. اما مصادف با تجزيه گروه ها و قبول ماركسيسم از سوي برخي از مجاهدين، در دانشگاه ها دودستگي به وجود آمد و انجمن هاي اسلامي تشكيل شد، كه اغلب اعضاي آنها از مجاهدين خلق و تعداد معدودي هم از نهضت آزادي و جنبش مسلمانان مبارز بودند. گروه هاي تندرويي هم بودند كه هم موضع ضد مجاهد خلقي داشتند و هم خط امامي بودند. از آنجا كه مجاهدين خلق موضع ضد امپرياليستي داشتند، بنابراين جريان جديد براي اينكه ثابت كنند آنها نيز ضد امپرياليست هستند ترتيب اشغال سفارت آمريكا را دادند. اين چيزي بود كه در آن زمان مطرح بود، اما حالا نقش موسوي خوئيني ها و يا مرحوم احمد خميني يا اطرافيان ديگر امام چه بود، معلوم نيست. من شخصاً به اتفاق چند نفر ديگر فرداي روز اشغال سفارت به آنجا رفتيم و با آقايان گفت و گو كرديم. ما تأكيد داشتيم كه مواظب باشيد مبادا اين حركت بحراني شود و خطراتي را به دنبال داشته باشد. آن موقع بحث باز جويي ها و ... از اعضاي سفارت مطرح نبود. بعد ها وقتي از موضوع با خبر شديم، با اين كارها موافقت نكرديم
با اين حساب به نظر شما چريك هاي فدايي و مجاهدين خلق در ۱۳ آبان ۵۸ نقشي نداشتند؟ چرا عده اندكي بودند، اما بعد شرايطي بوجود آمد كه يا خودشان آمدند بيرون و يا آنها را بيرون كردند. برخي از اين افراد اعتراض داشتند كه تعدادي از اسناد به بيرون از سفارت منتقل مي شود
آيا امكان داشت مساله طوري اداره شود كه در دراز مدت در خدمت منافع ملي باشد؟ بله، حتما مي شد. کما اينکه خودشان هم مدام مي گويند قصد شان اين نبود كه تا اين حد ادامه داشته باشد
اين رويداد چه تاثيري در دانشگاه ها گذاشت؟ اولين تأثير و نتيجه اش اين بود كه ديديم اين افراد دفتر تحكيم وحدت را ايجاد كردند. بعد هم بحث تصفيه دانشگاه ها و اسلامي شدن دانشگاه ها را مطرح كردند و سپس به نام انقلاب فرهنگي مسايلي را ايجاد كردند كه در پي آن دانشگاه بسته شد. خسارات اين مساله هنوز ادامه دارد. در آن زمان رسانه ها و مطبوعات متعددي وجود داشت و اخبار هم آزادانه به چاپ مي رسيد
آيا پيش از آن اخبار و يا تحليل هايي مبني بر اشغال سفارت در مطبوعات و رسانه ها و حتي محافل سياسي مطرح نبود؟ نه با توجه به اينكه پيش از آن دوبار اشغال شده و مورد مخالفت دولت قرار گرفته بود، ما احتمال اشغال مجدد نمي داديم. وقتي هم در ۱۳ آبان ۵۸ اشغال شد گمان مي كرديم امري موقتي است. فکر مي كرديم فقط يك تو دهني به آمريكا است
يعني به نظر شما ابتدا مي توانست يك تو دهني به آمريكا باشد، اما بعدها به امر ديگري تبديل شد؟ بله، كش که پيدا كرد تبديل به چيز ديگري شد و مسايل ديگري را به دنبال خود آورد كه از جمله مي توان به جنگ و قرار داد الجزاير اشاره كرد. اكنون حتي مي توان گفت نقش انگليس هم در اين ماجرا قابل كتمان نيست
حدود ۲۶ سال از اشغال سفارت آمريكا، كه منجر به قطع روابط ديپلماتيك بين دو كشور شد، مي گذرد. به نظر شما اكنون در اين راستا چه بايد کرد؟ به اعتقاد من امروز مسايل جهان را مي توان با گفت و گو حل كرد. من اعتقادم بر اين است كه مشكلات ما با آمريكا، بيشتر از آن که واقعي باشد، انتزاعي است. بنابراين مي توان آنها را با مذاكره رفع كرد. ولي متأسفانه اكنون در شرايطي هستيم كه حل اين مشكلات با مذاكره و گفت و گو، بسيار دشوار شده است

٩.١١.٠٥

٧.١١.٠٥

نخستين مجموعه کتاب های ديجيتالی گوگل عرضه شد

نخستين مجموعه کتاب ها و اسناد ديجيتالی شده توسط پروژه "گوگل پرينت" در شبکه جهانی کامپيوترها عرضه شده است
در اين نخستين مجموعه، بسياری از آثار ادبی و تاريخی قرن نوزدهم آمريکا به چشم می خورد
از آنجا که اين پروژه در پی شکايت رسمی انجمن صنفی نويسندگان آمريکا که ادعا می کند طرح گوگل با "نقض گسترده حقوق تکثير" نويسندگان همراه است به موانعی برخورد کرده است، نخستين آثار ارائه شده از ميان کتاب هايی که دارای حق تکثير انحصاری (کپی رايت) نيستند برگزيده شده اند
کتاب هايی درباره جنگ داخلی آمريکا، اسناد دولتی و رمان های "هنری جيمز" در زمره آثاری است که توسط شرکت کنندگان در اين پروژه برای نخستين مجموعه آثار اينترنتی اهدا شده است
مری سو کولمن، رئيس دانشگاه ميشيگان، که کتابخانه اش در اين طرح شرکت دارد در بيانيه ای گفت: امروز، ما جهان را به کتابخانه خود دعوت می کنيم
متن کامل اين آثار توسط پروژه ديجيتال سازی گوگل در اينترنت قرار داده می شود. اين متون قابل جستجو هستند و کاربران می توانند تصاوير صفحات را ضبط کنند
گوگل اميدوار است با صرف 200 ميليون دلار، تا سال 2015 موفق به ايجاد يک آرشيو ديجيتالی از ميليون ها کتاب از کتابخانه دانشگاه های استانفورد، ميشيگان و هاروارد و کتابخانه عمومی نيويورک شود
گوگل که يک موتور جستجوی اينترنتی است گفت طرح ديجيتال سازی در مرحله نخست شامل کتاب های متعلق به قلمرو همگانی يا کتاب ها و عناوين به اصطلاح "يتيم" که از چاپ خارج شده اند خواهد بود
گوگل اميدوار است مجموعه ای که در نهايت در اينترنت عرضه خواهد کرد بس عظيم تر باشد
طرح ديجيتالی کردن کتابخانه های مهم يک سال قبل علنی شد اما به موانعی حقوقی برخورد کرده است که عمليات عکسبرداری اسکن از آثار را موقتا متوقف کرد
انجمن صنفی نويسندگان آمريکا در کنار پنج ناشر بزرگ به دادگاه شکايت برده اند تا از اقدام گوگل برای ديجيتالی کردن آثار تحت حفاظت حق تکثير، بدون مجوز صريح صاحب اثر، جلوگيری کنند
عليرغم اين چالش های حقوقی، گوگل در هفته جاری پروژه عکسبرداری از آثار را از سر گرفت
گوگل همچنين در اين زمينه با رقابت طرح مشابهی برای ديجيتالی کردن کتاب ها توسط او سی ای* که از حمايت مايکروسافت، ياهو و شرکت "آرشيوهای اينترنتی" برخوردار است روبروست
*Open Client Alliance

همسر اکبر گنجی نگران قتل اوست

همسر اکبر گنجی سرشناس ترين زندانی سياسی ايران شکايت کرده است که مقامات اکنون در تلاش اند که اکبر گنجی را با ندادن غذا و دارو بکشند
معصومه شفيعی با فکس بيانيه ای گفت که وزن همسرش در حال حاضر کمتر از زمانی است که به دليل اعتصاب غذا در بيمارستان بستری بود
اکبر گنجی که روزنامه نگار است به نماد نادری از مقاومت تبديل شده است زيرا از پس گرفتن حرفهای خود خودداری می کند.
همسر گنجی با لحنی بسيار منقلب از مقامات ايرانی خواسته است تا شوهرش را نجات دهند
او می گويد در اوج اعتصاب غذای اکبر گنجی که عکس های او به خارج از زندان قاچاق شد و او را در حالی نزار و بيمار نشان می داد او 58 کيلو وزن داشت اما اکنون وزنش به 51 کيلو رسيده است
خانم شفيعی مدعی است که به همسرش غذا و دارو در زندان داده نمی شود تا او بميرد
وی می گويد اکبر گنجی نمی تواند گرسنه بماند زيرا ديگر به اندازه کافی از ذخيره چربی برای زنده ماندن برخوردار نيست
او در بيانيه خود خطاب به مقامات می گويد: اگر شما می خواهيد او را بکشيد اين شيوه ای شيطانی برای اين کار است. به خاطر خدا راه ديگری پيدا کنيد که او بيش از اين رنج نکشد
همسر گنجی می گويد روحيه خانواده او نيز هر روز بدتر می شود زيرا هر گاه تلفن زنگ می زند يا کسی در را می زند فکر می کنند که قرار است کسی خبر مرگ گنجی را به آنها بدهد
هم آمريکا و هم برنده ايرانی جايزه صلح نوبل درروزهای اخير خواستار آزادی آقای گنجی شده اند و می گويند وضع سلامتی او خطرناک است
شون مک کورمک، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا روز پنجشنبه در بيانيه ای اعلام کرد اين آزادی بايد همراه با دسترسی فوری آقای گنجی به امکانات درمانی و حقوقی باشد
او در عين حال از جامعه جهانی خواست به فشار بر دولت ايران برای آزادی اکبر گنجی و ساير زندانيان سياسی ادامه دهند
اما يک مقام بلندپايه زندانهای ايران گفته است که اکبر گنجی دارای مشکل خاصی نيست
وزارت خارجه آمريکا حبس آقای گنجی و هرگونه "رفتار غيرانسانی با او" را به منزله "نقض اصول اساسی حقوق بشر" دانست و خواستار "آزادی فوری و بدون قيد و شرط" اين روزنامه نگار ايرانی و دسترسی او به امکانات درمانی و وکلای مدافعش شد
بيانيه وزارت خارجه آمريکا يک روز پس از آن منتشر شد که گروه ديده بان حقوق بشر مقامات دولتی ايران را متهم کرد که آقای گنجی را شکنجه می کنند تا او را وادارند که نوشته های قبلی خود را تقبيح کند و پس بگيرد. ديدبان حقوق بشر وضعيت آقای گنجی را وخيم و بحرانی توصيف کرد
همسر آقای گنجی پيشتر گفته بود او در دوران زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حتی زمانی که پس از اعتصاب غذا در بيمارستان بستری بود نيز اذيت و آزار می شده است
اکبر گنجی که واپسين ماههای دوران محکوميت حبس شش ساله خود را می گذراند اخيرا دست به اعتصاب غذايی زد که هفتاد روز به طول انجاميد و مدتی در بيمارستان ميلاد تهران تحت قرنطينه کامل بستری شد
مقامات قضايی ايران هيچگاه خبر اعتصاب غذا و وخامت حال جسمی اکبرگنجی را تأييد نکردند اما او حتی از توطئه برای قتل خود در زندان سخن گفته و اعلام کرده است که اگر در زندان اتفاقی برای او بيفتد مسئول مستقيم آن آيت الله خامنه ای است
از زمانی که آقای گنجی اعلام اعتصاب غذا کرد، گذشته از فعالان حقوق بشر در داخل و خارج ايران، شخصيتها و نهادهای مهمی همچون کوفی عنان، دبيرکل سازمان ملل متحد، دولت آمريکا و اتحاديه اروپا بارها خواستار آزادی او از زندان شده اند

٥.١١.٠٥

كانون مدافعان حقوق بشر:رسيدگي فوري به وضعيت گنجي و پايان دادن اين شرايط را خواستاريم

با نوشتن نامه‌‏اي به رييس قوه قضاييه و اعتراض به وضعيت گنجي در زندان؛ كانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌‏اي به آيت‌‏الله سيدمحمود هاشمي‌‏شاهرودي، رييس قوه قضاييه، ضمن اعتراض به نحوه نگهداري اكبر گنجي، خواستار پايان دادن به آنچه كه آن را" وضعيت ناهنجار وي" مي‏ناميد، شد. در بخشي از اين نامه امده است: بر اين باوريم كه نامه تكان دهنده همسر آقاي گنجي را ملاحظه نموده‌‏ايد، در اين نامه اعلام شده كه ضمن ضرب و شتم متهم، او را به قرنطينه زندان اوين انتقال داده‌‏اند، اين اقدامات مصداق بارز شكنجه و آزار و اذيت روزنامه نگار در بندي است كه هيچ‌‏گونه امكان دفاع براي وي مهيا نيست. در ادامه اين نامه آمده است: از آن رو كه اين نحو رفتار خلاف صريح اصول قانون اساسي از يك سو و نقض آشكار مواد اعلاميه جهاني حقوق بشر است، كانون مدافعان حقوق بشر ضمن تأكيد بر رعايت اين موازين و اصول، اعتراض خود را به نحوه نگهداري آقاي گنجي و ادامه حبس ايشان در شرايط نامساعد اعلام مي‌‏دارد و رسيدگي فوري به اين وضعيت و پايان دادن اين شرايط را خواستاريم

٣.١١.٠٥

'اگر جواب ندهند راه ديگری خواهم رفت'

معصومه شفیعی همسر اکبر گنجی روزنامه نگار و فعال سیاسی زندانی اعلام کرده اگر قوه قضائیه به نامه هایش پاسخ ندهد به اقداماتی تازه دست خواهد زد
خانم شفیعی با اشاره به اینکه در 10 روز گذشته دو نامه به محمود شاهرودی رییس قوه قضاییه نوشته و از وضعیت همسرش اظهار نگرانی کرده گفت در نامه دوم شکایتی تنظیم شده بوده که منتظر رسیدگی به آن است و در صورت بی پاسخ ماندن آن راه دیگری را بر خواهد گزید
خانم شفيعی در گفتگوگفت که همسرش در وضعيت مخاطره آميزی است و از نظر پزشکی در مضيقه است و حتی از نظر غذايی نيز از دريافت غذای مرتب در زندان محروم است
او گفت همسرش همچنان در زندان انفرادی به سر می برد و در معرض شکنجه های تازه ای است
روز گذشته سازمان دیده بان حقوق بشر نیز نسبت به وضعیت سلامتی اکبر گنجی ابراز نگرانی کرد و از حکومت ایران خواست او را فورا و بدون قید و شرط آزاد کند
معصومه شفيعی، پيش از اين با انتشار نامه ای سرگشاده از ضرب و شتم همسر خود در زندان و بدرفتاری با او خبر داده بود
خانم شفيعی نوشت که وقتی پس از 52 روز همراه با وکيل همسرش، يوسف مولائی و مادر آقای گنجی با او در زندان ملاقات کرده، همسرش را "بسيار نحيف و تکيده"، "با موها و ريش ژوليده و بلند" يافته است
آقای گنجی به همسرش گفته است که‌ دو سه روز پس از آخرين ملاقات او با خانواده اش در چهارم شهريور (26 اوت) گذشته، هنگامی که در بيمارستان ميلاد بستری بوده، تيم ويژه عملياتی دستگاه قضائی کاغذ و خودکار برايش می آورند و از او می خواهند کتباً جزوه ای را که تحت عنوان مانيفست جمهوريخواهی نوشته و ديدگاههايش را در آن مطرح کرده و همچين پاسخی را که به نامه آيت الله منتظری، بلندپايه ترين روحانی منتقد جمهوری اسلامی و عبدالکريم سروش، از رهبران جنبش روشنفکری دينی در ايران نوشته است پس بگيرد
آن گونه که در نامه خانم شفيعی آمده، پس از آنکه اکبر گنجی زير بار اين خواسته ها نمی رود، تيم ويژه عملياتی دستگاه قضائی در محل قرنطينه طبقه دوازدهم بيمارستان ميلاد، چند نفری بر سر او می‌ ريزند و طی يک روز او را سه بار بشدت مورد ضرب و شتم قرار می ‌دهند، به طوری که غرق خون می ‌شود، دستش جراحت عميقی برمی ‌دارد؛ سرش را بشدت به تخت می‌ کوبند و الفاظ بسيار رکيک و زننده عليه او به کار می‌ برند
خانم شفيعی نوشته که همسرش به او گفته است پس از چند روز همان تيم عملياتی که او را مورد ضرب و شتم قرار داد، او را به بهانه مرخص کردن از بيمارستان سوار ماشين می‌ کنند و در راه در حالی که فحاشی می‌ کردند دستهای او را به صورت قپانی از پشت دستبند می ‌زنند که اين کار باعث آسيب ديدگی شديد کتف چپش می شود اما با وجود دررفتگی و درد شديد کتف، او را به درمانگاه نمی ‌برند، بلکه به سلول انفرادی در زندان اوين منتقل می کنند و به او دارو هم نمی ‌دهند
اکبر گنجی که واپسين ماههای دوران محکوميت حبس شش ساله خود را می گذراند اخيرا دست به اعتصاب غذايی زد که هفتاد روز به طول انجاميد و مدتی در بيمارستان ميلاد تهران تحت قرنطينه کامل بستری شد
مقامات قضايی ايران هيچگاه خبر اعتصاب غذا و وخامت حال جسمی اکبرگنجی را تأييد نکردند اما او حتی از توطئه برای قتل خود در زندان سخن گفته و اعلام کرده است که اگر در زندان اتفاقی برای او بيفتد مسئول مستقيم آن آيت الله خامنه ای است.
از زمانی که آقای گنجی اعلام اعتصاب غذا کرد، گذشته از فعالان حقوق بشر در داخل و خارج ايران، شخصيتها و نهادهای مهمی همچون کوفی عنان، دبيرکل سازمان ملل متحد، دولت آمريکا و اتحاديه اروپا خواستار آزادی او از زندان شده اند

٢.١١.٠٥

احضار جمعي از اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه اروميه

انجمن اسلامي دانشگاه اروميه با ارسال نمابري خبر از احضار جمعي از دانشجويان عضو انجمن از سوي كميته انضباطي دانشگاه داد . در اين نمابر آمده است : آقايان هادي سودبر ،‌ سجاد نيكنام ، سيامك كاظمي از اعضاي شوراي مركزي و نويد خالقي و مجتبي كريم مسلك از اعضاي شوراي عمومي اين انجمن به كميته انضباطي احضار شده‌اند . كميته انضباطي اين دانشجويان را به دليل برگزاري مراسم آغاز سال تحصيلي و سخنان ايراد شده در آن و همچنين پي گيري درخواست‌هاي مرتبط با رسيدگي به مسائل صنفي و نيز مخالفت با طرح جداسازي سرويس‌هاي حمل و نقل دانشجويان احضار كرده‌است . همچنين در اين نمابر آمده است : ‌آقاي نيكنام ( عضو شوراي مركزي ) كه مدير مسئول تنها نشريه دانشگاه نيز مي‌باشد به دليل مواردي كه در نشريه آمده است مورد پي‌گرد است و نشريه او نيز لغو امتياز شده است . در قسمت ديگري از اين نمابر آمده است : معترضان به فعاليت‌هاي انجمن افراد شناخته‌ي شده‌اي هستند كه اقدام به انتشار شبنامه‌هاي موهن نسبت به اعضاي انجمن مي كنند

هنوز وقت باقي است

مهرانگيز کار ۱۰ آبان ۱۳۸۴
اساتيد حقوق بشر بر پايه تغييراتي که در شرايط جهاني ايجاد شده هشدار مي دهند: "هر گاه نسبت به اقليت هاي قومي اصول حقوق بشر مراعات نشود، واکنش ها در نهايت به "تروريسم" مي انجامد. مرحله پيش از تروريسم جنگ داخلي است." از اين نگاه صداي انفجار بمب در مناطقي که اقليت هاي قومي به بالاترين درجه از نارضايتي رسيده اند، مي توان صداي اعتراض آنها به نقض حقوق بشر باشد. منظور از اقليت هاي قومي، آن اقليت هايي است که سواي دولت ايران که تابع و تبعه آن هستند، در جاهاي ديگري از جهان مي توانند تبديل به اکثريت بشوند. زماني که آنها تصور مي کنند يا يقين حاصل مي کنند اوضاع و احوال پاره هايي از قوم شان در جاهاي ديگري از جهان رو به بهبود است از خود واکنش هاي خشونت آميز نشان مي دهند و تبديل به خطري مي شوند براي امنيت ملي و حفظ تماميت ارضي. اقليت هاي قومي با ويژگي هاي مورد اشاره بايد يقين حاصل کنند که دولت مرکزي حقوق آنها را جدي مي گيرد و در صدد است تا اين حقوق را در قانون اساسي و ساير قوانين بگنجاند. در غير اين صورت ثبات و امنيت را در هم مي ريزند و آرام نمي گيرند. دولت هاي مرکزي مي توانند با اعلام موافقت اصولي نسبت به حقوق مشروع اين اقوام و تأکيد بر حقوق فردي آنها از وخامت اوضاع بکاهند و نگذارند در نقطه اوج نارضايتي ها تروريسم ظهور کند. يک وجه مهم از حقوق مشروع اقوام تأکيد بر حقوق فردي آنان است. احترام به حقوق فردي موکول به آن است که مثلاً حق آنها براي دسترسي به آموزش در مدارس عمومي به زبان خودشان به رسميت شناخته بشود. دولت هايي که در دراز مدت اين حق را مورد غفلت قرار مي دهند ناگزير در مرحله اي قرار مي گيرند که شدت عمل در برابر رفتار اعتراضي بر وخامت روابط اقوام با دولت مرکزي مي افزايد. حال آنکه پيش از رسيدن به اين مرحله مي توان از ظهور آن پيشگيري کرد . گفته مي شود چنانچه با اقليت هاي قومي در جوامعي که اقوام و ملل گوناگون در آن به سر مي برند، در فضاي امن سياسي و پيش از ظهور تروريسم، دو پرسش سرنوشت ساز در ميان گذشته بشود، آنها پاسخ هايي مي دهند که قابل پيش بيني است. مثلاً هر گاه در فضاي امن سياسي از آنها سوال کنند: "آيا مي خواهيد مستقل بشويد؟" اکثريت پاسخ منفي مي دهند. حال آنکه اگر در فضاي امن سياسي از آنها سوال بشود: "آيا مي خواهيد مذاکرات براي اصلاح حقوق قومي و تجديد نظر در قانون اساسي آغاز گردد؟" اکثريت پاسخ مثبت مي دهند. اساتيد حقوق بشر بر پايه نمونه هاي تاريخي که روند تحولات حقوق قومي را در جهان معاصر خونين کرده است، پياپي به دولت هايي که در دل آنها اقوام و ملل گوناگون زندگي مي کنند اندرز مي دهند تا در محدوده مذاکره با نمايندگان اقوام هدف تضمين حقوق قومي آنها در قانون اساسي را دنبال کرده و از وخامت وضع بکاهند. اندرز اساتيد حقوق بشر در جايي تبديل به اخطار و هشدار مي شود که شرايط سياسي پيرامون مرزهاي دولت مرکزي به شدت تغيير کرده و اين درجه از تغييرات، مطالبات قومي را درون مرزهاي دولت مرکزي بالا برده است. در اين مناطق با سرکوب که شيوه اي فرسوده وناکار آمد است نمي توان اوضاع را در دراز مدت کنترل کرد و از پيامدهاي تروريستي تجزيه طلبانه پيشگيري نمود. شيوه هاي کهن به خصوص در ايران کنوني که در مرکز تحولات جهاني قرار گرفته و مي شود گفت شرايط جديد بر آن تحميل و غالب شده است، ديگر جواب نمي دهد. علت آن است که اقليت هاي قومي ايران مي توانند خواسته هاي ديرينه خود را با موقعيت جديد پاره هاي ديگري از قوم خود که در آن سوي مرزهاي مشترک به سر مي برند مقايسه کنند و به نتايجي برسند که در نهايت براي تماميت ارضي کشور مخاطره آميز است. اين روند نابسود و پر خطر با استفاده از تجربيات تاريخي و تغيير در شيوه هاي برخورد قابل کنترل است. اما آنها که تاکنون اوضاع را بحراني کرده اند از عهده بر نمي آيند. بايد عقل و درايتي وارد ديپلماسي ايران بشود تا بتواند اصلاح رابطه با اقوام را متناسب با شرايط جهاني در دستور کار دولت مرکزي قرار دهد. در حال حاضر بي اعتنايي دولت ايران به ضوابط جهاني حقوق بشر در حق شهروندان متعلق به اقوام گوناگون نه تنها تأثيرات قومي نسبت به قربانيان را تبديل به اعتراض گسترده آنها مي کند، بلکه در مناطق مرزي و مناطق زيست اقوام، مطالبات مسالمت آميز شکل عوض مي کند و براي حفظ امنيت ملي و تمامي ارضي خطرناک مي شود. از طرف ديگر اقوامي که شيوه هاي مسالمت آميز را انتخاب کرده اند و مي دانند در جاهاي ديگري از جهان مي توانند تبديل به اکثريت بشوند، موادي از اعلاميه جهاني حقوق بشر را مستند مطالبات صلح جويانه خود قرار مي دهند. نخبگان عقل گرا در اين مناطق تلاش مي ورزند افراد قوم شان را با آموزه هاي حقوق بشري – نه سلاح گرم – مسلح کنند و آنها را در مسير اعتراض مسالمت آميز قرار دهند. در اينجا به چند نمونه از مجوزه هاي حقوق بشري که به مطالبات قومي از منظر جهاني مشروعيت مي بخشد اشاره مي شود. با اين تأکيد که مذاکره با نمايندگان صلجو و پايبند به اعتراض مسالمت آميز تنها چاره کار است. به موجب ماده ۲۲ اعلاميه جهاني حقوق بشر: "هرکس به عنوان عضو جامعه حق امنيت اجتماعي دارد و مي تواند از راه کوشش دسته جمعي و همکاري بين المللي، و متناسب با شکل حکومت و منابع کشور خويش، به حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود، که لازمه منزلت انساني و رشد آزادانه شخصيت اوست، دست يابد." به استناد ماده 2 از اعلاميه: "هرکس مي تواند بدون هيچ گونه تبعيض، به ويژه از حيث نژاد، رنگ پوست، جنسيت، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگري و همچنين از نظر مليت، وضع اجتماعي، ثروت، محل تولد يا هر موقعيت ديگري، از تمام حقوق و کليه آزادي هايي که در اعلاميه حاضر مشخص شده است بهره مند گردد..." به استناد بند۱ ماده ۲۹ اعلاميه: "هر کس در مقابل آن جامعه اي وظيفه دارد که امکان رشد آزادانه و کامل شخصيت او را فراهم سازد ..." و سرانجام به استناد ماده ۲۸ اعلاميه: "هر کس حق دارد خواستار برقرار آن گونه نظام اجتماعي و بين المللي شود که حقوق و آزادي هاي مندرج در اين اعلاميه را تأمين کند و آنها را به مورد اجرا بگذارد." اقوام گوناگون که پاره هاي تن ايران را تشکيل مي دهند طي قرون پاسداران ايثارگر مرزهاي کشور بوده اند. آنها اينک براي دستيابي به فرصت هايي براي تغيير در ديپلماسي و مذاکره با دولت مرکزي تلاش مي کنند. آنها با تجهيزات حقوق بشري در پرتو رهبري نخبگان عقل گراي قوم خود در صدد برآمده اند خواسته ها و آرزوهاي تاريخي شان را بيان کنند. گشايش باب مذاکره توسط دولت مرکزي با نمايندگاني که شيوه هاي مسالمت آميز اعتراضي را انتخاب کرده اند دشوار نيست. بلکه اقدام سنجيده اي است که از تنش هاي فزاينده در مرزهاي کشور فرو مي کاهد، اما به شرطي جواب مي دهد که بر پايه ديپلماسي جديد و به همت مديراني که شرايط کنوني جهاني را درک مي کنند، تضمين حقوق قومي بر پايه ضوابط حقوق بشري پذيرفته بشود. چنانچه پيش از رسيدن به مراحل خشونت ورزي گسترده، دولت مرکزي باب مذاکره با اقوام را بگشايد، عوامل خارجي اگر هم بخواهند نمي توانند از نارضايتي هاي قومي به سود خود بهره برداري کرده و امنيت ملي را به خطر بيندازند. بي گمان ديپلماسي روز آمد و تدابير امنيتي از جنس مذاکره با حفظ اصول حقوق بشري از درجه تأثيرگذاري عوامل خارجي بر منازعات قومي به شدت مي کاهد. تنش زدايي از روند خشونت آميزي که در مناطق مرزي ايران پياپي علامت مي دهد، در گرو پيشگام شدن دولت مرکزي براي بهبود روابط با اقوام به شيوه هاي مبتکرانه است. در اين مرحله آن دسته از رهبران اقوام که پايگاه هاي مردمي دارند و به مباني و اصول حقوق بشر پاينبدي نشان مي دهند و طرفدار شيوه هاي اعتراضي مسالمت آميز و مدني هستند، بهترين بستر مذاکره را در اختيار مي گذارند. هنوز براي بحرن زدايي وقت باقي است. ايران دوستان از اينکه فرصت هاي باقيمانده از دست برود، داخل و خارج از کشور به شدت ابراز نگراني مي کنند

نامه ی مهرداد لهراسبی، از محکومین کوی دانشگاه

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
تاریخ 10/8/1384
به نام اهورا مزدا ایزد پاک ایران زمین وبه نام مردم زجر کشیده وقهرمان ایران
برمسلخ عشق جزنکورانکشند
روبه صفتان زشت خورا نکشند
گرعاشق صادقی،زمردن مهراس
که مردارشودهرانکه اورانکشند
اینجانب فرزندکوچک این سرزمین اهورائی، مبارزبی ادعای راه رهائی از شراهریمن صفتان،مهرداد لهراسبی که مدت شش سال وشش ماه می باشد که درعین ناجوانمردی به جرم حق طلبی وازاداندیشی وازادیخواهی برای همه مردم وبه علت اعتراض به سرکوب واعدام وحبس ازادیخواهان وازاد اندیشان این سرزمین درطی 27 سال حکومت استبدادی اخوندی درایران،درحاشیه قیام مردمی وحق طلبانه 18 تیر ماه 1378 خورشیدی که دانشجویان ومردم ایران زمین برای اعتراض به حکومت توتالیتراخوندی وخواستن رفراندم ورای گیری برای نوع حکومت درایران که خواست تمامی مردم ایران به جز حاکمان ظالم وطرفدارانشان که کلا بیست درصد ازجمعیت ایرانیان هم نمی شوند ولی با بوق وکرنا وابزار تبلیغاتی دردست خود ،مخالف این امر بوده وهستند ،مرا درطی این تظاهرات مردمی ودانشجوئی بازداشت کرده وبراثر خشم ونفرت خود به موج حق طلبی مردم که مارا یعنی چند نفراز بازداشت شدگان را به احکام ظالمانه اعدام وسپس با دو درجه تخفیف براثر فشار افکار عمومی وافکار جهانی وسازمانهای مدافع حقوق بشر ،به پانزده سال حبس محکوم کرده اند ولی اکنون من با بیماریهای حاد وشدید در قسمت زانوی چپ ،ریه ها ولثه ها ودندانها وبه تازگی متوجه شده ام که غده ای درقسمت چپ پائین سر ونزدیک گردن من بوجود امده که ممکن است غده ای سرطانی باشد . ولذا پس از درخواست من از مسئولین زندان ویا بهتر است بگوئیم تبعیدگاه کرج با مرخصی استعلاجی من موافقت نشده واگر تا چند ماه دیگر در اثر بیماریهای شدید از پا افتادم اینرا ازچشم مسئولین قوه قضائیه بخصوص قاضی مرتضوی جنایتکار می دانم که همیشه درطی این مدت با مرخصی ما زندانیان سیاسی وازادی ما مخالف بوده وهست
به امید ازادی ایران وایرانیان از دیکتاتوری - مهرداد لهراسبی زندان رجائی شهر کرج

٣٠.١٠.٠٥

٢٨.١٠.٠٥

مخالف يا اپوزيسيون

از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا به امروز ما شاهد انواع و اقسام تحليل ها و ارزيابی های سياسی نيروهای طيف چپ از ماهيت انقلاب، ماهيت جمهوری اسلامی، طبقه کارگر، سوسياليسم، مسئله ی دوران، مسئله ی ملی، مسئله ی ائتلاف ها و اتحادها و بحث های متعدد سرنگونی و طرح مسئله ی هويت و دهها بحث کوچک و بزرگ ديگر بوده ايم، که در هر زمانی يکی از آنها برجسته و عمده می شدند بدون اينکه، نتيجه ی عملی، مشخص و قابل لمسی نيز در پيشبرد مبارزه با جمهوری اسلامی بهمراه داشته باشند. مجموعه اين مباحث را می توان از پرتنش ترين و فرسايشی ترين منابع - جنگ و جدل هايی دانست، که طيف نيروهای چپ مخالف جمهوری اسلامی بطور عمده - از انقلاب تا به امروز با خود يدک می کشند. جاری شدن اين بحث های پر تنش و فرسايشی که اکثراٌ نيز انتزاعی و دور از ذهن بوده و هستند نه تنها نتيجه ای جزء انشعاب های متعدد و پی درپی و منفعل شدن نيروها، برای طيف چپ در پی نداشته، بلکه همواره آنها را در دادن پاسخی منطقی و روشن و شفاف به اين سئوال اساسی نيز ناتوان ساخته که، با توجه به تمامی بحث ها و جنگ و جدل هايی که صورت گرفته و می گيرد و با توجه به جمع بندی از تجارب اشتباهات گذشته، سرانجام چگونه می توان در مقابل حاکميت جمهوری اسلامی ازشکل گروه ها ودستجات کوچک مخالف رژيم، به اپوزيسيون آلترناتيوِ واقعی و جدی آن فرا رويد. با نگاهی به مباحث مختلف و تشتت های نظری که امروز بين نظريه پردازان و فعالان نيروهای جمهوريخواه در مجموع، (که اکثراً از همان سنت طيف چپ بيرون آمده اند) دائماً جاری است. ما شاهد آن هستيم که هنوز، بخشی از اين نيروها نمی خواهند از قالب گروه های کوچک پراکنده ی مخالف جمهوری اسلامی فراتر رفته و گريبان خود را از تکرار بحث های گذشته رها سازند. به همين خاطر است که اقدامات جدی و واقعی برای تبديل شدن به يک نيروی اپوزيسيون در مقابل حاکميت جمهوری اسلامی و جناح بندی های آن و تلاش برای دست يابی به يک برنامه ی جامع، منسجم و مشخص عملی و سيستم شده، برای اقدامات مشخص سياسی، که از مشخصه های تعريف شده ی اپوزيسيون می باشد، از طرف آنها بطور پيگير صورت نمی گيرد
تعريف اپوزيسيون
در فرهنگ نامه ی علوم سياسی، اپوزيسيون بعنوان يک واژه ی تاريخی - سياسی و بمعنای وسيع کلمه، اينگونه تعريف می شود: اپوزيسيون يک قدرت سياسی است که حاکميت سياسی را با اين هدف به چالش فرا می خواند که يا خود قدرت رابدست گيرد و يا حاکميت را وا دارد تا، سياست های او را در برنامه هايش در نظر گرفته و اجرا کند. دانش علوم سياسی البته به علت گونه گونی سيستم های سياسی از نظر ترمينولوژی Terminologie به يک تعريف واحد از اپوزيسيون دست نيافته ولی از نظر تيپولوژی Typologie توانسته صورت بندی های مشخص و مختلفی را تکوين بخشد.٭ در اينجا ما قبل از اينکه بخواهيم مشخص کنيم نيروهای سياسی مخالف جمهوری اسلامی به کدام يک از صورت بندی های مشخص تعريف شده ی اپوزيسيون تعلق دارند، ابتدا بايد نشان دهيم که اساساً ما چه بيرون از حاکميت و يا چه درون حاکميت جمهوری اسلامی دارای نيرويی منطبق با تعريف اپوزيسيون هستيم يا نه؟ با توجه به تعريف اپوزيسيون که خود را بعنوان يک قدرت سياسی در قالب سازمان ها و احزاب سياسی نشان داده که می تواند خيلی سريع با بدنه ی نيروهای اجتماعی خود ارتباط سازمان يافته و مستقيم برای حضور در معادلات سياسی برقرار کند و آنها را بسيج نمايد به اين نتيجه می رسيم که ما در شرايط فعلی فاقد نيروی اپوزيسيون به معنای واقعی و دقيق کلمه هستيم و در خوشبينانه ترين تعريف می توان گفت عليرغم تلاشهايی که چه پيش تر در چارچوپ اتحاد جمهوری خواهان و چه اخيراً توسط جمهوريخواهان لائيک صورت می گيرد هنوز در حد گروه های مخالف جمهوری اسلامی باقی مانده ايم
مشخصه ی گروه های مخالف
عدم پيشبرد يک مبارزه ی با برنامه، عملی و سيستماتيک، با جمهوری اسلامی و اکتفا کردن به
ابراز مخالفت های مقطعی و غيرسيستماتيک که آنهم تحت تاثير مبارزات درون جناحی حاکميت، دچار نوسانات جدی می گردد را، می توان از مشخصه های کلی گروه های فعال مخالف جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دانست. در حقيقت شکل بر عکس شده ی قضيه اين است که جناح بندی های حاکميت و کشمکش های درونی آن و تحولات داخل می باشند که هراز چند گاهی بر تلاش های نيروهای مخالف بخصوص جمهوری خواهان برای فرارويدن به يک اپوزيسيون منسجم و با برنامه درمقابل جمهوری اسلامی اثر گذاشته و آنها را از دست يابی به آن باز می دارند. نه برعکس تاثير برنامه ها و مبارزه ی نيروهای مخالف بر حاکميت و بر فعل و انفالات سياسی داخل برای فرا رويدن به يک نيروی اپوزيسيون. نتيجه ی اين شرايط فقط سرگرم شدن در حوزه های کوچک مبارزه و وارد شدن به درگيری جناح بندی های داخل رژيم و سرانجام رجعت به بحث ها و جنگ و جدل های فرسايشی گذشته است که همچنان دست از گريبان ما بر نمی دارد و چنين است که به قول شاملو "همچنان دوره می کنيم شب را و روز را و هنوز را" و در اين تکرار است که گروه های چپ سنتی که جای خود، حتا گروه های مخالف جمهوری خواه نيز همانطور که اشاره شد هنوز نتوانسته اند تکليف سياسی خود را در مقابله با حاکميت سياسی جمهوری اسلامی مشخص و معين نموده و يک مبارزه ی سيستماتيک با برنامه که همراه با يک سيستم نظری منسجم و ساختار شده باشد و هراز گاهی با تحولات درون حاکميت دچار پس لرزه های سياسی نشود را با آن پيش برند
ضرورت انسجام و همکاری
در پی ضرورت انسجام و همکاری مخالفان چپ دمکرات و جمهوريخواه در مقابل جمهوری اسلامی و اقدام برای تقويت تشکيل يک اپوزيسيون قدرتمند چه در داخل و چه خارج از کشور، عليرغم تلاش هايی که نيروهای چپ دمکرات و جمهوريخواه در رابطه با حمايت از رفراندوم ملی و نامه ی فعالان سياسی (565نفر) صورت دادند عملاً نتوانستند از شرايط و فضای ايجاد شده در انتخابات به شکل منسجم و مشخصی برای تکوين و تدوين برنامه ای خويش استفاده کرده و وارد حوزه عملی برای پيشبرد يک اقدام مشخص سياسی شوند. عدم استفاده از شرايط و فضای انتخاباتی با وجود نيروی گسترده ولی پراکنده ی تحريم که نتيجه ی انتخابات عليرغم تلاش های مختلف برای کم رنگ ساختن آن اهميت اين نيرو را به ثبت رساند. نشان داد که چقدر ما با مشخصات يک اپوزيسيون واقعی فاصله داريم. انتخات احمدی نژاد به رياست جمهوری به هر شکلي، بيشتر از هر چيز ابعاد فاصله ی ما را با اپوزيسيون واقعی بطور عميق نشان داد و نشان داد که چگونه مخالفان جمهوری اسلامی هنوز بعد از 27 سال مبارزه نمی توانند نه تنها توده ی وسيع مخالف جمهوری اسلامی بلکه حتا نيروهای مورد مخاطب خودشان را پيرامون يک مسئله ی مشخص سازمان داده و با آنها ارتباط ارگانيک برقرار سازند. به همين خاطر بخش وسيعی از نيروهای مخالف جمهوری اسلامی اگر بی تفاوت نشده باشند انتخات نشان داد هنوز بين جناح بندهای حاکميت سرگردان هستند چون آلترناتيو معقول و منسجم و محکم و شفافی در مقابل خود نمی بينند که بدان روی آورند. با توجه به تحولات منطقه و تحولاتی که در رابطه با سياست های اتمی و ديگر سياست های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی پيشاروی جامعه ی ما قرار گرفته است، نياز جدی به يک اپوزيسيون مستقل، مدرن، جدی و راديکالِ جمهوريخواه برای مبارزه با جمهوری اسلامی بيشتر از هر زمان ديگری احساس می شود. آيا گرايشات مختلف جمهوری خواهی می توانند به اين نياز تاريخی پاسخ گويند
٭Schriftenreihe Bundeszentrale für politische Bildung Band 237
Handlexikon zur Politikwissenschaft : Mickel, W.(Hrsg.)

دادگاه پيمان پيران 8 آبان‌ماه برگزار مي‌شود

به دنبال موافقت ديوان عالي كشور با اعاده‌ي دادرسي، دادگاه پيمان پيران 8 آبان ماه در دادگاه انقلاب برگزار مي‌شود. به گزارش خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با توجه به موافقت ديوان عالي كشور با تقاضاي اعاده‌ي دادرسي پيمان پيران و برگزاري مجدد دادگاه، 8 آبان ماه جلسه‌ي رسيدگي به اتهامات وي در شعبه‌ي 13 دادگاه انقلاب برگزار مي‌شود. پيران به اتهام اقدام عليه امنيت ملي، تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومي در شعبه‌ي 26 دادگاه انقلاب محاكمه شده بود

در دومين فصل كاووش‌‏هاي باستان‌‏شناسي تنگ بلاغي؛نخستين دهكده هخامنشي كشف شد

سرپرست گروه باستان‌‏شناسي محوطه تاريخي تنگ بلاغي در گفت و گو با ايلنا: طي دومين فصل كاووش‌‏هاي باستان‌‏شناسي در محوطه تاريخي تنگ بلاغي, نخستين دهكده هخامنشي كشف شد. عليرضا عسگري, سرپرست گروه باستان‌‏شناسي محوطه تاريخي تنگ بلاغي، در گفت و گو با خبرنگار ايلنا, با بيان اين مطلب, گفت: طي دومين فصل كاووش‌‏هاي باستان‌‏شناسي در محوطه تاريخي 76 تنگ بلاغي, نخستين دهكده هخامنشي كشف شد. وي، در ادامه افزود: در اين دهكده، 4 دوره سكونتي شناسايي شده كه دومين دوره آن هم زمان با دوره داريوش تا پايان دوره هخامنشي است. وي، با اشاره به اين كه تاكنون هيچ‌‏گونه اطلاعاتي در خصوص دهكده‌‏هاي هخامنشي در دست نبوده، اظهارداشت: اين دهكده‌‏ها تركيبي از تاق‌‏هاي بزرگ و ايوان است كه در ساخت ايوان‌‏ها از ستون استفاده شده است. عسگري, خاطرنشان‌‏كرد: ساختار و معماري اين دهكده نشان مي‌‏دهد كه الگوي زندگي اجتماعي اين دوره برگرفته از كاخ‌‏هاي تخت جمشيد است. وي، تاكيدكرد: به نظر مي‌‏رسد بين ظروف به دست آمده, آثار تاريخي و به ويژه ظروف سفالي و يافته‌‏هاي فرهنگي, مشابهت‌‏ زيادي به آنچه كه در تخت جمشيد استفاده مي‌‏شده، وجود دارد. وي، تصريح‌‏كرد: گرچه الگوي فضاي معماري اين دهكده برگرفته از معماري تخت جمشيد است؛ اما مصالح به كار رفته در ساخت دهكده با تخت جمشيد متفاوت است. سرپرست گروه باستان‌‏شناسي محوطه تاريخي تنگ بلاغي همچنين در خصوص كاووش در محوطه باستاني 77، اظهارداشت: در محوطه 77 يك فضاي وسيع كشف شده كه در بخش مركزي و انتهاي آن ساختمان بزرگي وجود دارد. وي، گفت: در حال حاضر كليه فعاليت‌‏هاي كاووش در محوطه 77 در ساختمان مذكور متمركز شده است