٢٢.٩.٠٢

نمادي از مقاومت مردمي در دفاع از آزادي است

ناصر زرافشان
وكيل پرونده ملي قتل هاي زنجيره اي
نمادي از مقاومت مردمي در دفاع از آزادي است

نسيم خاكسار

ناصر زرافشان، مترجم،‌ عضو كانون نويسندگان ايران و وكيل شجاع خانواده فروهر ها ، پوينده و مختاري هم اكنون به خاطر دفاع پيگيرش از حقوق موكلين خود، يا در واقع مردم داغدار ايران، عليه جنايتي كه بر آن ها رفته است و در تلاشش براي روشن كردن تاريكي هاي چگونگي به قتل رساندن روشنفكران ايران براي رسيدن به آمرين اين قتل هاي موسوم به قتل هاي زنجيره اي در زندان بسر مي برد. نمايندگان قوه قضائي و نيروهاي اطلاعاتي رژيم ، يعني همان ها كه در قتل روشنفكران و نويسندگان ايراني شريك اند اعلام كرده اند او را بر طبق قانون براي اجراي حكم محكوميتش دستگير كرده اند. پايان داستاني كه گلشيري در فتحنامه مغان با تخيل قوي اش آن را پيش بيني كرده بود صورت واقعيت به خود گرفته است. يعني مردم ايران يك به يك بايد بروند و حد اسلامي بخورند. و اين نهايت تجاوز و تحقيري است كه مي تواند بر يك ملت برود. راستي چگونه مي توان آن را توجيه كرد. مردم در انتظارند كه قاتلين وآمرين آن جنايت هولناك تحويل دادگاه شوند. نمي شوند. پرونده ها را به دلخواه مي بندند و آن وقت وكيل اين پرونده ها به عنوان افشاي اسرار دولتي بايد شلاق بخورد. اين ديگر موهن ترين ستمي است كه دارد بر ما مي رود. اين يك اتفاق ساده نيست. برماست كه بايستيم. ابعاد توهيني كه از اين محكوميت بر فرهنگ مقاومت و مردم ايران وارد مي شود در مقايسه با ستمي كه بر فرج سركوهي رفت و يك جنبش اعتراض عمومي را به وجود آورد بسيار بيشتر است. در ماجراي فرج سركوهي و در آن همه دروغ و بندبازي هاي ماموران رژيم درباره وضعيت او يك چيز براي مردم آشكار بود:‌ ترس رژيم از رسوا شدن و افشاي دروغ هايش. زيرا دروغ هاي رژيم را هرگز كسي باور نمي‌كرد و هرچه بيشتر سعي در گريز از آن مي كرد در لجن دروغ خود بيشتر فرو مي رفت. اما اين بار انگار كه بخواهند جبران آن ترس و آن گريز ها كنند، به آشكارا نه تنها ماجراي قتل ها را مي خواهند به خوابانند بلكه دفاع از آن همه جان هاي پاك پرپر شده را هم جرم مي دانند. و اين همان وهن آشكاري است كه ما نبايد آن را تحمل كنيم. اين ديگر تهي كردن ماهم نيست . تهي نشان دادن ما ست. هيچ و پوچ كردن ما نيست. هيچ و پوچ نشان دادن ماست
ناصر زرافشان از پيش مي دانست كاري كه در پيش گرفته است سرانجامي جز زندان و شكنجه براي او نخواهد داشت. و مي دانست محافلي كه حامي قاتلان روشنفكران و نويسندگان آزاديخواه هستند هم چنان در راس قدرت اند و براي او دام هائي خواهند چيد، اما عقب ننشست. با شروع فعاليت روشنفكران عليه روند محاكمه جعلي قاتلان پرونده هاي قتل هاي زنجيره اي همان برنامه اي كه تا قتل فروهرها و مختاري و پوينده و دواني پيش رفت توسط محافل سعيد امامي ها در نهادهاي قدرت به كار افتاد. اگر آن فاجعه ملي با مرگ ميرعلائي و بعد غفار حسيني شروع شد تا ديده شود مردم چه واكنشي نشان مي دهند حالا هم با بازداشت سيامك پور زند و بازجوئي از نويسندگا ن و هنرمندان و روزنامه نويسان در اداره جعلي اماكن، به سنجش وزن اعتراض مردم پرداختند تا سراغ ناصر زرافشان بروند. و صداي رساي او را كه پرونده قتل هاي زنجيره اي را يك پرونده ملي مي خواند در گلو خفه كنند. ما بايد نگذاريم كه اين حكم ضد بشري و جنايتكارانه در مورد ناصر زرافشان اجرا شود. هر شلاقي كه به تن او بخورد بر تن فرد فرد مردم ستمديده ما و بر پيكرآزادي و فرهنگ مقاومت جوي مردم خورده است. رژيم جمهوري اسلامي با اعلام محكوميت ناصر زرافشان به زندان و شلاق عملاً نشان داد جز ماهيت حكومت قلدرها و لومپن ها ماهيتي ديگر ندارد. ما بايد در برابر اين لومپنيسم آشكار بايستيم و به همه جهان بگوئيم نگاه كنيد: اين ماهيت حكومتي است كه در لواي دين حكومت ميكند. اين فرهنگ قلدري، اين فرهنگ شكنجه، و اينگونه آشكارا برخورد با صداي آزادي فقط مختص حكومتي است كه سمبول و ارزشش سعيد امامي هاست كه دور گردن مختاري و پوينده طناب مي پيچند و داريوش و پروانه فروهر را با كارد قطعه قطعه ميكنند. حكومت جمهوري اسلامي بدترين و كثيف ترين نوع فرهنگ لومپنيسم و قداره بندي را در جهان در دل خود دارد . نگاه كنيد به لحن حرف زدن يكي از آدمهاي اين حكومت به نام آقاي اسداله بادامچيان در تاريخ 30آگوست همين سال در سايت خبري گويا . ايشان كه هم مشاور اجتماعي رئيس قوه قضائيه بود و هم دبير كميسيون ماده ده احزاب و هنوز نظريه پرداز برجسته جمعيت موتلفه اسلامي است در گفتگو با پيام فضلي نژاد مي‌گويد:‌ «صادق هدايت يك خائن و مزدور به تمام معناست. » درباره گوگوش مي گويد : «در آن روزگار گرفتار بوده و بايد شب ها تحميل هر نامردي را مي پذيرفته.» درباره محمود دولت آبادي مي گويد: «هنگامي كه در زندان با هم به دادگاه تجديدنظر مي رفتيم به او گفتم: آقاي دولت آبادي! خانواده شما كه همه با خانم فرح رفيق هستد چرا هيچ كس كاري براي شما نكرده است. » و از صادق چوبك و بزرگ علوي به نام خائنين بزرگ ياد ميكند. نه! در برابر اين لومپنيسم آشكار بايد ايستاد. بايد حكومتي را كه شلاق دست گرفته تا بر پيكر حقوق داني فرود بياورد كه تنها جرمش بحث و تحليل آزادانه در باره پرونده اي است كه ملتي دادخواه آن است، در برابر ديد جهانيان افشا كرد. صداي عدالت خواهانه ناصر زرافشان در بند صداي در بند ملت ايران است
نسيم خاكسار
30 آگوست 2002 اوترخت